چه اتفاقی افتاد؟
قرار بر اين بود که دهمين رئيس "جمهور" حکومت اسلامی ايران انتخاب شود. عدهی زيادی خود را کانديد نمودند. اما "شورای نگهبان" 99 درصد آنها را فاقد شرايط اعلام نمود و به مردم تنها حق انتخاب بين چهار نامزد باقيمانده را داد. رژيم مدعی است که تمام کانديداها يک سوم و آقای احمدینژاد به تنهايی دو سوم آراء ريخته شده به صندوقها را به خود اختصاص دادهاند. چگونه بايد به اين ادعا نگريست؟
در حکومت اسلامی تقريبا همه چيز پشت پرده انجام میگيرد و کمتر چيزی از شفافيت برخوردار است. و چون چنين است و بهويژه چون امکان کنترل بیطرفانهی دادهها و ادعاهاي رژيم وجود ندارد، و چون میدانيم که رژيم بدون علت آمارها و ارقام و دادههای اجتماعی و سياسی و اقتصادی و حتی فرهنگی واقعی را پنهان نمیسازد و صدالبته چون برايمان بارها اثبات گرديده که رژيم از اشاعهی هيچگونه دروغ و جعل و تزويری به بهانهی "تقيه" و "حفظ مصلحت نظام" ابايی ندارد، بايد گمانهزنی کرد و علیالاصول سلامت "انتخابات"های وی که به هر حال در شرايطی بسيار نابرابر و نادمکراتيک برگزار میشوند، را نيز زير سوال برد. همين امشب از "معاون ستاد انتخابات" رژيم شنيده شد که ارقام مربوط به رأی شهروندان در برخی از شهرها در دفعات قبلی هم سری قلمداد شدهاند و در دسترس همگان قرار نگرفتهاند. و يا در گزارشی پژوهشی که برای مجلس رژيم تنظيم شده است، گفته میشود که آمارهای دقيق در مورد نفوس "اقوام" و ترکيب واقعی آنها نبايد منتشر شوند. از ياد نبردهايم که آقای رفسنجانی در دورهی قبل نيز از تقلب در انتخابات انتقاد کرد، اما بعد بخاطر "حفظ نظام" سکوت را بر حقيقت ترجيح داد. اما گويا ابعاد تقلب اينبار به حدی است که پذيرش آن برای جناح مغلوب و به ويژه مردم را دشوار نموده است. به عقيدهی من ابعاد سرسامآور اين تقلب به ميزان بسيار بالای شرکت مردم ناراضی در آن و انتخاب بسيار گستردهی رقبای آقای احمدینژاد برمیگردد. من تصور میکردم که اين تنها کردستان است که میخواهند در اين "انتخابات" نادمکراتيک با آقای احمدینژاد تصفيه حساب کنند، درحاليکه انزجار از ايشان به معنای واقعی خود ايرانگستر است و نفس اين مسأله تودههای وسيعی را به ميدان آورد.
اما آيا رژيم هم چنين تمايل و درکی دارد؟ به نظر من خير و اتفاقا جناح خامنهای بر اين باور بود که به دلايلی چند احمدینژاد بالاترين شانس ممکن را از ميان اين چهار کانديد برای پيروزی دارد. اين دلايل از نظر من از جمله عبارت بودند از هزينهی بسيار زيادی که ايشان برای مبارزات انتخاباتی صرف نموده بود، "هدايای" ايشان به روستائيان و خريدن رأی و اعتماد آنها؛ دسترسی تقريبا يکجانبهی وی به رسانههای همگانی دولتی، بريدن صدای مخالفان منجمله از طريق توقيف روزنامههای منتقد و مستقل و مخدوش کردن راههای ارتباطی آنها؛ ارائهی آمارهايی از سوی وی که علیالظاهر پشتوانهی استدلالهای وی در مورد فساد رقبای وی و نارضايتی مردمی در دوران رفسنجانی، حامی پشت پردهی موسوی، بودند؛ ضعف و موضع تدافعی کانديداهای رقيب وی؛ سرمايهگذاری بر نيرو و رأی وابستگان سپاه پاسداران و بسيج و اطلاعاتی و بنيادهای اجتماعی در اين انتخابات؛ سياستهای اقتصادی و نمايشی پوپوليستی جهار سالهی اخير همچنين اعطای وام هنگفت بهويژه در دوران اوليهی صدارتش که نقش تزريق پول به بخشها و لايههايي از اجتماع را ايفا میکرد؛ اتخاد سياستهای پوپوليستی و ناسيوناليستی در ارتباط با قضيهی انرژی هستهای و اسرائيل و فلسطين و در همين راستا تثاترهايی که ايشان در آمريکا و سويس برگزار نمود.
اما شرکت بسيار گستردهی مردم ـ به ويژه از طيف مخالفان خاموش رژيم ـ در اين "انتخابات"، که فعال شدن آنها در اين دورهی رقابتی پيوند بلاواسطهای به عدم مقبوليت خود آقای احمدینژاد، خارج از مقولهی رژيم و ماهيت آن، دارد، اين معادلات و محاسبات رژيم را برهم زد و اميد حاکمان و به ويژه خامنهای را نه به سراب، که به يک کابوس وحشتناک برای آنها مبدل ساخت.
لذا به اعتقاد من برندهی اصلی اين "انتخابات" مردم هستند و بازندهی آن "جمهوری" اسلامی. اين پيروزی در تفوق رأی موسوی و به درجات پاپينتری کروبی تبلور يافته است. به اعتقاد من رأی آقای دکتر احمدینژاد در بهترين حالت به ده درصد آراء نمیرسد. و اين را با استناد به آگاهی و شناختی که از جو جامعهی خود دارم، مدعی هستم. يقين دارم که اين گمانهزنی من فاصلهی زيادی با واقعيت ندارد.
چه درسهايی از اين به اصطلاح "انتخابات" میتوان گرفت؟
1. مشارکت وسيع مردم در آن نه تنها نشانی بر تأييد رژيم از سوی آنها نبود ـ آنطور که رژيم و بخش "تحريمی" اپوزيسيون مدعی است ـ، بلکه در اصل برای تغيير آن بود و خود اين تبلوری از نارضايتی مردم از وضع موجود و حاکميت میباشد و "انتخابات" ابزاری برای بروز اين نارضايتی میباشد.
2. مردم در شرايطی که مکانيسمها و راههای دگرگونی بنيادی و ساختاری مسدود شده باشد، از کوچکترين و محدودترين فرصتها چون "انتخابات" غيردمکراتيک و گزينش افراد و جناحهای معتدلتر هم برای تغيير وضع خود بهره میگيرند و حتی اگر از افقها و استراتژيها و آرزوهای بزرگ نيز برخوردار باشند، به دلايل تاکتيکی از اين فرصتها و امکانات کوچک هم بهره میگيرند و تنها به وعدهها و شعارها و "مدينهی فاضله"ی دوردست دل خوش نمیکنند. مردم تغييرات ـ هر چند کم بعد ـ را میخواهند در زمان حيات خود ببينند و تجربه کنند و نه در آيندهای دور دست. به نظر من "انتخابات" از ديد مردم کمهزينهترين و نرمترين ابزار برای به ميان کشيدن خواستهای خود است، لذا چنانچه روزنهای کوچک برای دستيابی به آنها از طريق يک کانديد معتدلتر پيدا شود، آن را از دست نخواهند داد.
3. همانطور که شعارهای کانديداها و به ويژه تنش پس از برگزاری "انتخابات" نشان داد، اين درگيريها و کشمکشها واقعی هستند و نه ـ آنطور که بخشی از اپوزيسيون مدعی است ـ سناريويی از پيش ترسيم و تنظيم شده از سوی خامنهای. اين بخش از اپوزيسيون از سويی رژيم را فاقد پايگاه اجتماعی میداند و از سويی ديگر عملا چنين رفتار میکند که گويا در حکومت اسلامی همه چيز آنطور پيش میرود که حکومتيان میخواهند!! اينکه رژيم تلاش میکند، فرايند رويدادها طوری باشد که از کنترل و دايرهی ارادهی وی خارج نشوند، امری کاملا درست است. اما اينکه در اين تمهيدات و تدارکات موفق خواهد شد، چيز ديگری است. و اين "انتخابات" نشان داد که اوضاع هميشه بر وفق مراد رژيم نيست، به ويژه اگر تودههای مردم به خانه فرستاده نشوند و بطور وسيع وارد ميدان رقابتها و کشمکشهای انتخاباتی شوند. اشارهی نيروهايی از اپوزيسيون به صورت يکسويه و پيوسته تنها به غيردمکراتيک بودن نظام انتخاباتی، نظارت استصوابی بر گزينش نامزدها و محدود بودن حوزهی صلاحيتها و اختيارات رئيس حکومت اسلامی و همچنين "از يک قماش" بودن و "جنايتکار بودن کانديدها از نظر من برای موضعگيری مکفی نيست، بدين معنی که: همهی اين ايرادات و موانع درست، اما آنها، به قول دکتر محمد امينی پژوهشگر، به سهو بين وضعيت حقوقی و حقيقی در حکومت اسلامی تفکيک قائل نمیشوند و آن دو را منطبق با هم میدانند. به عقيدهی من خارج از اراده و ادعاهای حکومت اسلامی نه موادی از قانون اساسی چون لغو سانسور، ممنوع بودن شکنجه، برابری همه در مقابل قانون و تفکيک قوای سهگانه مصداق واقعی و عينی دارند و نه بندهايی که به رهبر حکومت اسلامی قدرت مطلق اعطا میکنند. اعمال خشونت از سوی رژيم و ميزان تحميل ارادهی خود بر مردم در ايران زير سلطهی حکومت اسلامی هميشه تابعی از شرايط حاکم بر اجتماع و درجهی سلطهپذيری مردم و ميزان سياسیبودن آنها بوده است. لذا هميشه بين مردم و حکومت کشمکش و تنش بوده است. اشتباه است تصور کنيم که اين تلاطمها به سود رژيم تمام شدهاند و اکنون همه چيز در ايران بر طبق ميل و ارادهی رژيم و منطبق بر قوانين آن جاری است. اين ارزيابی به نسبت وحدت فکری و عملی ناموجود داخل رژيم نيز صادق است. رژيم هيچگاه يکدست نبوده است. همواره بخشها و افرادی از درون آن بر عليه خود آن برخواستهاند. و باز مدعی هستم که اشتباه است تصور کنيم که همهی آنانی که ـ کوتاه يا طولانی ـ در حاکميت بودهاند به يک نسبت مسؤوليت دارند و جنايتکارند و غيره. من نمیخواهم در مقام دفاع از کسی برآيم. بحث من بيشتر در مورد متد برخوردمان است: با چه منطق و انصاف و دليل و برهان محکمهپسندی میتوان مثلا کروبی را چون و يا به اندازهی آقای احمدینژاد جنايتکار، "کسی که در کشتار مردم دست داشته است"، قلمداد نمود و نبايد باور کرد که وی آنچه را که میگويد، صادقانه میگويد؟ کوتاه سخن: در درون و پيرامون حاکميت نيز عناصری پيدا میشوند که از جمله متأثر از يک شرايط انقلابی در سربزنگاه به مردم ملحق میشوند و اتفاقا منشاء تأثيرات زيادی نيز میگردند. در همين جمهوری اسلامی اشخاصی چون بنیصدر، منتظری، سروش، ... را داشتهايم که اصول اخلاقی و اعتقادی ـ درست يا اشتباه ـ خود را بخاطر قدرت زير پا نگذاشتند و يا دست کم در يک پروسه تغيير يافتند و در همين راستا از رژيم فاصله گرفتند و اتفاقا با موضعگيری خود ـ خواسته يا ناخواسته ـ بيشترين ضربات را بر پيکر حکومت اسلامی وارد ساختند. هر آنکه اعتقاد به تغييرناپذيری انسانها داشته باشد، در تضاد با علم و ديالکتيک قرار دارد. به همين دليل بود که مطالبات و شعارهای برخی از کانديداها را جدی گرفتم و پيشاپيش به محکوميت آنها نرفتم.
4. دعوت مردم به شرکت در انتخابات هم درست بود. اين فراخوان به دلايل مختلفی داده شد که از مهمترين آنها به ميدان آوردن همين تودهها و بهعقبنشينی وادارکردن رژيم در راستای خواستهای مردم بود. در فرصتهای قبلی گفتم که اين کانديداها يا به وعدهی خود عمل میکنند يا نمیکنند. اگر عمل کنند که بستر و فضايی تازه ايجاد خواهد شد و اين خود زمينه را برای پيشرويها و فتح سنگرهای ديگر فراهم و هموارتر میسازد، تضاد درونی رژيم را ژرفتر خواهد کرد و اگر هم پشت کرد که مردم باری ديگر به تجربهی خود به تغييرناپذيری رژيم پیخواهند برد و اين نيز خود تنشها و جنبشهای اجتماعی ديگری را بوجود خواهد آورد. اما نفس فضايی که با شرکت وسيع مردمی در انتخابات بوجود میآيد، به اندازهی نتيجهی انتخابات نيز مهم است. چنين جو و امکانی با فراخواندن مردم به درخانهماندن بوجود نمیآيد. اين "انتخابات" باری ديگر اين حکم را به اثبات رساند.
5. اما اکنون وضعيتی که پيش آمده، برای همهی ما غيرهمترقبه است: "جمهوری" اسلامی نامزدی را که اکثريت رأیها را احراز نموده است، بعنوان بازنده و بازندهی واقعی را بعنوان برنده، آنهم با ارقامی نجومی، معرفی کرده است. اين ديگر صرفا در خانهی تقلب نمیگنجد و وقاحت و کودتای نوع حکومت اسلامی است، دهنکجی است به شعور مردم. "تقلب" میبود، چنانچه مثلا بادرصد کمی آقای احمدینژاد را برنده اعلام مینمود. اما اين رژيم رکورد شيادی خود را نيز شکست و دوست و دشمن خود را غافلگير و بهتزده نمود.
6. فوقا گفتم که ارزيابی تحريمکنندگان مبنی بر اينکه يک) اين چهار کانديد فرقی با هم ندارند و اين مناظرهها تنها برای کشيدن مردم پای صندوق رأی است و نمايشی بيش نيست و دو) رژيم طبق طرح و برنامهای معين آقای موسوی را بعنوان رئيس "جمهور" تعيين نموده، درست نبود. اما به جهتی ارزيابی دعوتکنندگان به شرکت در انتخابات، از جمله خود من، هم چندان درست نبود. من تصور نمیکردم که يک) مشارکت مردم چنان وسيع باشد و دو) فکر نمیکردم که رژيم در صورت شرکت گستردهی مردم و انتخاب آقای کروبی و يا موسوی از سوی آنها نتيجهی انتخابات مهندسی شدهی خود را نيز به چنين ميزان سرسامآوری جعل کند. بايد اقرار کنم که احتمال اينکه آقای موسوی انتخاب شود را بالا میدانستم، اما به همان ميزان نيز احتمال پشت کردن ايشان به خواستهای جانبدارانش را با توجه به ساختار سياسی ايران و وابستگیها و دلبستگیهای وی امری بسيار محتمل میدانستم، به ويژه اينکه شعارها و وعدههای وی برخلاف آقای کروبی از شفافيت و قاطعيت کمتری برخوردار بود. با اين وصف شرکت در انتخابات را در اين دورهی معين با توجه به سه عنصر معين يک) گسترش اقبال عمومی و تأثيرگذاری بر روند انتخابات در راستای خواستهای مردم، دو) خلاص شدن از شر آقای دکتر محمود احمدینژاد، اين فرزند خلف آقای خامنهای و نمايندهی تيپيک حکومت اسلامی و سه) جانبداری از مطالباتی که به صورتی بالنسبه شفاف از سوی يکی از کانديداها (آقای مهدی کروبی) مطرح میشدند، به جهت تودهایتر شدن آنها و در صورت ممکن تحقق دست کم بخشی از آنها اصولی ارزيابی نمودم. اکنون تصور میکنم که اين ارزيابی و موضع به هر حال از رويکرد انفعالی تحريم که با بیاقبالی و عدم استقبال مردم روبرو شد، صحيحتر بود. (هر تحريمی انفعال نيست. اما تحريم اينبار را با توجه به شرايط حاضر به نسبت مشارکت انفعال ارزيابی نمودم.)
7. اينکه رژيم وقاحت را به درجهای رساند که ميزان رأی مهدی کروبی را به دلايل بسيار مشخص به زير يک درصد آورد، همان کروبی که در زمانی بدون برنامهی مشخص و بدون تشکل سياسی و بدون شبکهای وسيع از ياريدهندگان و مبلغين انتخاباتی از ميليونها رأی برخوردار شده بود، نه تنها از درستی اين موضع نمیکاهد، بلکه حتی دال بر درستی آن است. جرم آقای کروبی اينبار اين بود که بر عليه بخشی از تبعيضات روا رفته بر مليتهای تحت ستم ايران سخن گفته بود و وعدهی تلاش برای مرتفع ساختن آنها را داده بود. حکومت اسلامی خواست دقيقا جلو اين روند را بگيرد. ما در حول و حوش رقابتهای "انتخاباتی" کم شاهد اعتراضات مستقيم و غيرمستقيم، رسمی و نيمهرسمی طرفداران حاکميت و ناسيوناليستها و شووينيستها بر عليه اين اعتراف و موضع آقای مهدی کروبی در شمايل اين يا آن "بيانيهی فعالان مدنی و فرهنگی"، اين يا آن مصاحبهی "صاحبنظران" نبوديم. حکومت اسلامی با هر گونه حقخواهی ملی خلقهای ايران عناد میورزد. خود اين پديده حکايت از اين دارد که حکومت از کوچکترين ظرفيت ممکن برای دست کم تعديل ستم ملی و مدهبی و فرهنگی بر مردم غيرفارس ايران برخوردار نيست و صدای "خودی" را نيز که در اين پيوند برخيزد، در نطفه خفه میکند، از جمله به اين شکل موذيانه و وقيحانه. لذا تاکتيک پشتيبانی مشروط از مطالباتی که از سوی آقای کروبی مطرح شدهاند، بسيار بجا و اصولی و تأثيرگذار بوده است.
8. شرکت وسيع مردم در اين انتخابات نشان داد که سياست تحريم بخشی از اپوزيسيون با اقبال عمومی مردم روبرو نگشته است. اين بیتوجهی بیشک دلايل متعددی دارد، اما بطور يقين و الزامی از سر ناآگاهی و فريبخوردگی آنها نبوده است، بلکه ـ همانطور که پيشتر اشاره رفت ـ به دلايل تاکتيکی، منجمله خلاصی از شر احمدینژاد که نمايندهی تيپيک "رهبر" و "جمهوری" اسلامی است، بوده است. احمدینژاد صدا و سيمای "جمهوری" اسلامی است. همانطور که مقصود از شعار "مرگ بر شاه" پيش از انقلاب مرگ و برکناری صرفا شاه نبود، بلکه با اين شعار کليت نظام پادشاهی زيرسوال میرفت، مقصود از "مرگ بر ديکتاتور" هم مرگ و طرد صرفا آقای احمدینژاد نيست، بلکه کل نظام "جمهوری" اسلامی ايران مد نظر است.
9. بخشی از طرفداران تحريم عملا آمار و ارقام اعلام شده از سوی حاکمان را واقعی میداند و بخشی هم میگويند: "آری، جمهوری اسلامی تقلب میکند، اما نه ده ميليون و 15 ميليون رأی!" و برآن هستند که "جمهوری" اسلامی هنوز پايگاه اجتماعی وسيع دارد و اين درحالي است که آنها جانبداران مشارکت در اين کارزار را متهم به "توهمپراکنی" و "مشروعيت بخشيدن" به حکومت میکنند!!! به عقيدهی من اين آنها هستند که هنوز در ارتباط با قدرت و پايگاه تودهای رژيم توهم دارند؛ يقين دارم که درصد مقبوليت رژيم اسلامی از ميزان يک رقمی تجاوز نمیکند. برخلاف تصور اين عزيزان، آنچه رژيم را تاکنون پابرجا نگه داشته است، ميزان و آمادگی بسيار بالای آن برای سرکوب خواستها و اعتراضات مردم است و نه مقبوليت آن. رژيم اگر از کوچکترين مقبوليتی برخوردار میشد، به خواستهی اروپا برای نظارت بر انتخابات و يا دست کم به فراخوان "کميتهی صيانت" در اين راستا تمکين مینمود، برای اينکه به جهانيان و تاريخ ثابت کند که مردم چقدر کشته و مردهی آن هستند. چه رژيمی را در دنيا میشناسيم که به اندازهی حکومت اسلامی مخالف داشته باشد و مخالفين را به وحشيانهترين شيوهی ممکن قلع و قمع کرده باشد؟ اصلا چند رژيم در دنيا میشناسيم که به اندازهی حکومت اسلامی دستگاههای عريض و طويل امنيتی و تفتيش عقايد و سرکوب و اعمال توتاليتاريسم داشته باشد؟ کدام رژيم را جز "جمهوری" اسلامی میشناسيم که مخالفان و رقبای سياسی خود را در خارج هم قتل عام کند؟ آيا رژيمی که از پايگاه تودهای برخوردار باشد، به چنين اعمال شنيعی دست میزند؟ و رژيمی که به چنين اعمالی دست بزند، جعل آمار و ارقام انتخاباتی برايش مشکل خواهد بود؟
10. نتيجهگيری آخر اين است که رژيم در دامی افتاد که خود تحت عنوان "انتخابات" برای مردم گسترانده بود، چه که میخواست چون دفعات قبل به عوام و خواص، داخل و خارج نشان دهد که "ملت شريف ايران" (و مقصودش از "ملت شريف ايران" "امت هميشه در صحنهی حزبالله" است و شيفتگان ولايت مطلقهی فقيه) چگونه قواعد بازی وی را قبول میکنند و در "انتخابات"ش شرکت میکنند و در آن از قضای روزگار همانی را انتخاب میکنند که مريد و مقلد آقای "رهبر" است. اما اينبار به جای "ملت حزبالله"، مردم بهجان آمدهی ايران و به ويژه زنان و جوانان بودند که به ميدان آمدند و به جای "محبوب رهبر" رقيب وی را برگزيدند. اکنون رژيم در همين تلهی خود گرفتار است: اگر به تقلب اعتراف و "انتخابات" را ابطال کند، کراهت جوهر و چهرهاش عيانتر میشود و مردم جریتر و مدعیتر. و در چنين حالتی موجوديت خود را در مخاطره میبيند. اگر هم حاضر به عقبنشينی در برابر مردم نباشد که باز در مقابل جنبش اخير آنها قرار میگيرد و چه بسا خونها ريخته شود. به عقيدهی من سرنوشت اين بحران رژيم تا اندازهای بستگی به اين دارد که دو کانديد مورد بازی و حقارت قرار گرفتهی دورهی کنونی، يعنی موسوی و کروبی، تا کجا در برابر اجحافات آقای خامنهای مقاومت خواهند کرد. آيا آنها دست آخر به خاطر "مصلحت نظام" به خود و خواستهای مردم پشت خواهند کرد، آنطور که خاتمی و رفسنجانی نمودند و به خواست "رهبر" تمکين خواهند نمود؟ آيا بعنوان مصالحه با احمدینژاد يک دولت ائتلافی تشکيل خواهند داد؟ آيا خود احمدینژاد باز مثلا "بخاطر مصالح انقلاب و کشور" عقبنشينی خواهد کرد؟ بيرون آمدن از اين مخمصه ديگر برايش بدون دشواری و بدون هزينهی بالا ممکن نخواهد شد.
و اما اکنون چه بايد کرد؟
به عقيدی من همآوايی با اعتراضات مردم و با کسانی که خواهان ابطال "انتخابات" و برگزاری مجدد آن هستند و شرکت در حرکتهای اعتراضی مردم و تلاش برای تأثيرگذاری بر آنها با هدف گسترش و تعميق جوهر دمکراتيک شعارها و مطالبات آنها يک ضرروت عاجل و مبرم میباشد. مجاز نيست به جهت منزهطلبی و "مخدوش نشدن مرز" با طرفداران موسوی از تظاهراتها و اعتراضات وسيع مردمی دوری جست. بايد کاری کرد که شعلهی آتش خشم مردم بر عليه رژيم بيشتر از اينها زبانه کشد، تا زمانی که نتيجه دهد. با اين هدف بايد در اين روزها با آنها و در کنار و حتی پيشاپيش آنها بود. شرکت در حرکتهای اعتراضی چون تظاهرات بینظير امروز مردم تهران و شهرهای ايران که اصلیترين شعار آنها "مرگ بر ديکتاتور" بود، وظيفهای است که بر دوش همهی آنانی قرار دارد که منافع خود را در گسترش دمکراسی و جامعهی مدنی و شکست حکومت اسلامی میبينند. لذا به مردم معترض ـ با هر سطح از انتظارات و مطالبات ـ بپيونديم و آنها را تنها نگذاريم. نگذاريم رژيم در دامی که برای مردم گستراند، بدون عقبنشينی در برابر آنها بيرون بيايد.
ناصر ايرانپور
آلمان فدرال
14 ژوئن 2009
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید