رفتن به محتوای اصلی

رياست كدام جمهوريت؟!
08.06.2009 - 16:45

(نگاهي از درون به وضعيت نظام جمهوري اسلامي ايران در انتخابات دهم رياست جمهوري)

afshin_haqparast@yahoo.com

انتخابات را ار ابزارهاي دموكراسي ياد مي كنند . البته اين ابزار نبايد از چارچوب خود فاصله بگيرد وگرنه با دوري از اصول، انتخابات به انتصابات تبديل شده و در نتيجه با ظهور استبداد و ديكتاتوري مواجه خواهيم شد.

در ايران از دوره مشروطيت به اين طرف همواره روشنفكران و آزادي خواهان، تلاش و مبارزه مي كردند ايران به صورت دموكراتيك و مدرن اداره شود ولي متاسفانه نه در دوره پهلوي و نه در دوره حاكميت جمهوري اسلامي، حاكميتي كه بتواند به صورت دموكراتيك عمل كند وجود نداشته است.

با نگاهي به تاريخچه حاكميت جمهوري اسلامي، از بهمن 57 تا اواخر سال 60 شاهد آشفتگي سياسي در سيستم اداره كشور بوديم. طرفداران آيت الله خميني با ناديده گرفتن و پس زدن جريانهاي مختلف سياسي كه در پيروزي انقلاب ايران سهم اساسي داشتند، آشفته وار به تصفيه سياسي و حذف خونين رقباي سياسي خود زدند.

نظام جمهوري اسلامي كه بر پايه استقلال، آزادي ، جمهوري اسلامي پايه ريزي شده بود با عملكردهاي خويش اصول سه گانه آزادي و جمهوريت را زير پا گذاشته و فقط به اسلاميت، آنهم به تعبير خود عمل نموده است. با اين وصف مي توان گفت از رياست جمهوري فقط لفظ جمهوريت باقي مانده و آنهم در واقع جمهوريتي نيست كه رياستي هم داشته باشد.

در خصوص انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري نيز بهتر است نظري به شخصيت و برنامه نامزدهاي اين دوره انداخته و همچنين سياستهاي پياده شده نظام در اين دوره از انتخابات را بررسي نمائيم.

نظام كه تا دوره قبل با وعده و وعيدهاي مختلف با درصدهاي نه چندان خوب سعي در مشروعيت انتخابات داشت با ارزيابي عدم تمايل مردم نسبت به شركت در انتخابات، با شعارهاي عوام فريبانه از جمله عدالت محوري پاي به عرصه گذاشته و سعي در ترغيب افكار عمومي براي شركت در انتخابات را داشت. لذا احمدي نژاد به رياست جمهوري منصوب شد. اين در حالي بود كه از لحاظ راي نيز درصد راي ها بسار پايين بود و عموم ملت در انتخابات شركت نكرده بودند و انتصاب احمدي نژاد نيز توسط گردانندگان نظام و شبه نظامياني همچون سپاه پاسداران و رهبري صورت گرفت.

دوران 8 ساله رياست جمهوري خاتمي و اصلاح طلبان را مي توان به نوعي تنفس دادن به فضاي سنگين دوره هاي قبل از آن دانست. چرا كه گردانندگان نظام بعد از ارزيابي هاي مختلف دوره هاي قبل از خاتمي، به اين نتيجه رسيده بودند كه دوران اختناق منجر به سرنگوني شتاب وار رژيم منجر خواهد شد لذا با ايجاد فضاي تنفسي از خرداد 76 تا خرداد 84 سعي در بقا بيشتر نمودند. به جهت عدم اعتقاد واقعي رژيم به دموكراسي در نظر تصميم گيرندگان اصلي رژيم (شامل جبهه متحد اصلاح طلبان و اصولگرايان)، اين شيوه به تدريج به انزوا كشيده شدن اصول اصلي نظام را به دنبال داشت لذا با فشارهاي مختلف ارگانهايي مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و خامنه اي و اطرافيان وي، سكان رياست جمهوري در فضايي كه مملو از فضاي بي اعتمادي در ميان مردم بود به دست احمدي نژاد افتاد.

وي كه در دهه هاي پيش از بازجويان و تيرخلاص زن هاي رژيم و به قول كروبي يكي از اعضاي خانه هاي تيمي بود به يكباره با شعارهايي وهم انگيز همچون اجراي عدالت و توسعه آن روي كار آمد. در اين دوره نيز هيچ تحولي در اقتصاد و مسائل سياسي و فرهنگي به وجود نيامد بلكه به ركود هرچه بيشتر اين حوزه ها باعث شد.

تورم 25% ، شيوع بيكاري و فقر شديد در كل كشور ، دادن قدرت بي حد و مرز به ارگانهايي همچون سپاه، بسيج ، وزارت اطلاعات، ايجاد فشار و محدوديتهاي مختلف در بخش فرهنگ، سركوبهاي گسترده در كشور از جمله اعدامهاي مختلف در خوزستان، سيستان و بلوچستان، تركمن صحرا و سركوب شديد قيام ميليوني مردم آذربايجان كه به دليل توهين روزنامه دولتي ايران صورت گرفته شده بود، رد صلاحيتهاي تحصيلي و شغلي همچون ستاره دار كردن دانشجوياني كه قبول شده آزمون كارشناسي ارشد بودند، نمونه هايي از عملكردهاي غلط احمدي نژاد و دار و دسته وي مي باشند. شعار اصلي احمدي نژاد كه عدالت محوري بود كاملاً در تناقض اشكار با روح عدالت دارد و ابزار عدالت كه همانا اجراي قانون مي باشد عملاً و آشكارا توسط وي زير پا گذاشته شده است.

حال با چنين روندي سرعت سيستم در سراشيبي افزايش يافته ، لذا براي كاستن از اين سرعت، سياستگذاران اصلي نظام سعي دارند فضا را طوري طراحي كنندكه اوضاع به نفع حاكميت به پايان برسد.

مهندس مير حسين موسوي (نخست وزير سابق) به قول خويش 20 سال از سياست دوري گزيده بود به يكباره احساس خطر كرده (؟!) و براي عزت ملت ايران وارد صحنه مي شود ! و قانون مداري، اجراي اصول معطل قانون اساسي، حمايت از حقوق اقوام را شعار اصلي خود قرار مي دهد! فرمانده سابق سپاه و دبير فعلي مجمع تشخيص مصلحت نظام، سردار محسن رضائي، نامزد ديگر انتخابات قول اجراي طرح سيستم اقتصاد فدرالي را مي دهد. شيخ مهدي كروبي رئيس اسبق مجلس شوراي اسلامي شعارهايي در باب اجراي حقوق شهروندي داده و قيمت پول هديه اي را كه در انتخابات قبلي مطرح كرده بود از 50 هزار تومان به 70 هزار تومان افزايش مي دهد! احمدي نژاد نيز همواره دم از مردمي بودن خويش زده و با شعار افشاگري عوامل فساد در كشور شعار ادامه عدالت محوري را سرلوحه دولت آينده مي داند!! بدون اينكه برنامه اي براي آينده داشته باشد.

نامزدها:

در ميان نامزدها نيز شاهد 4 نفري هستيم كه از بدنه اصلي نظام مي باشند و آن نيز حاكي از اين است كه مجوز ورود به صحنه رقابت به غير از اشخاصي كه نظام تشخيص دهد داده نشده است. از جمله اكبر اعلمي شخصي بود كه همواره براي مردم ايران و علي الخصوص آذربايجانيها چهره اي شناخته شده بود. لذا به جهت شخصيت منتقد وي اجازه ورود وي به صحنه رقابت داده نشد چرا كه وي مي توانست به طرحهاي ترسيم شده نظام براي انتخابات آتي و بازي ترسيم شده لطمه وارد كند. بدين دليل به صلاح رژيم نبود كه به اشخاصي همچون اعلمي صلاحيت بدهد.

در اين مجال مي پردازيم به شخصيت و برنامه هاي نامزدهاي تعيين شده:

مير حسين موسوي همان كسي است كه در دوران نخست وزيري خويش، قتل عامهاي مختلف از سال 60 تا 67 را شاهد بوده است. قتل عام ملت آذربايجان در قضيه خلق مسلمان و آيت الله شريعتمداري نمونه بارز آنها مي باشد كه موسوي حتي به خاطر وطن مادري خويش لب از لب برنداشت و با سكوت خويش راه را بر دوستان خويش هموارتر كرد.

موسوي و اطرافيان وي كه منتسب به اصلاح طلبان مي باشند همواره شعار اصلاحات را داده و سعي در تلطيف اوضاع حاكم را داده اند اما از كارنامه مردودي برخوردارند. قضيه سركوب دانشجويان در سال 78 در زمان سكانداري خاتمي صورت گرفت بحث توسعه آزادي و رسيدگي به حقوق تضيع شده اقوام از شعارهاي اصلي اين طيف بود كه به درستي اجرا نشد. اصل 15 و 19 قانون اساسي كه كف مطالبات اقوام مي باشد باز هم در انزوا باقي ماند. خاتمي، مردي كه بحث گفتگوي تمدنها را مطرح كرد، برخلاف شعارهاي خود در مجلسي با لودگي يك آخوند ديگر (امام جمعه كرمان) با جوك گفتن نسبت به گيلكي ها و تركها پوشالي بودن تئوري خويش را اثبات كرد. البته بحث به ميان آمدن اين فيلم در صحنه انتخابات بي ربط به رقابت اصول گرايان با جناح چپ ندارد ولي ذات عمل هيچگونه توجيهي نمي تواند داشته باشد. در مقابل چنين اهانتي، موسوي كه خود ترك آذربايجاني مي باشد به خاطر مصالح جناحي ياراي يك عذرخواهي ساده را هم به خود نداد و با بي تفاوتي از كنار موضوع گذشت. اين در حالي است كه ملت آذربايجان با اعتراض هاي مختلف سعي در پاسخگويي رژيم در مقابل اين اهانت را داشتند.

لازم به ذكر است استفاده رژيم از چنين ابزارهايي نشان از عدم وجود كارتهاي موفقيت دارد. رژيمي كه حتي صحبت از حقوق بديهي اقوام در قانون اساسي را نشان از تفرقه انگيزي و مخالفت با امنيت ملي مي دانست اين بار با عبور سليقه اي از برخي از خط قرمزهاي كشيده شده سعي دارد در جنگ زرگري خويش اقوام را تحريك كرده و وارد ميدان رقابت كند.

رضايي نيز كه از بنيانگذاران وزارت اطلاعات و سپاه مي باشد كارنامه درخشاني ندارد همين بس كه كمين گرفتن در پشت جبهه را شناسنامه فعاليتهاي خود مي داند. وي كه از كاتاليزورهاي سركوب نظامي مي باشد بعد از جنگ تدريجاً با تعويض لباس نظامي به كت و شلوار سعي در روشنفكر نشان دادن خويش را داشته و الان هم با طرحي همچون اقتصاد فدرالي سعي در سوق دادن افكار عمومي نسبت به شركت در انتخابات را دارد . اين درحالي است كه شخص رضايي خود در جبهه اصول گرايان قرار داشته و با چنين شيوه اي غير مستقيم سعي در دفاع از اين طيف را دارد. و احتمال اينكه در روزهاي نزديك به زمان انتخابات به نفع احمدي نژاد به كنار رود، وجود دارد. سيستم اقتصاد فدرالي را كسي مطرح مي كند كه همفكران وي در دهه هاي پيش با هر گونه طرحي كه از طرف روشنفكران اقوام مختلف در ايران مطرح مي شد به شدت برخورد كرده و آن را در تعارض با امنيت ملي مي دانستند. البته طرح وي طرحي عليل ، فلج و سليقه اي مي باشد. در كشوري ناهمگن همچون ايران، فدراليسم در همه ابعاد آن مي تواند اجرا شود لذا ترسيم مناطق فدرالي فقط در حوزه اقتصاد نشان از عدم اعتقاد واقعي نظام به اين سيستم را دارد ولي براي ترغيب عموم به شركت در انتخابات نظام اين شيوه را نيز در سر لوحه شعارهاي خود قرار داده است.

كروبي كه از وي به عنوان شيخ اصلاحات نام مي برند با حزب اعتماد ملي خود انشعابي مصلحتي است از جناح چپ و از نظر سيستم دلخوش كننده اي مي باشد براي برخي از طبقات مردم.

عملكرد وي در دوران رياست مجلس نشانگر طرز تفكر وي مي باشد. فردي ساده لوح ، ناكارا و عدم داشتن استعداد مديريت وي را فردي ناكارآمد نشان مي دهد. شخصي كه در تبليغات خود نيز با وجودي كه پاسداري از حقوق اقوام را در دولت آينده خود نويد مي دهد در دوران رياستش بر مجلس (قوه مقننه ) حتي نسبت به اصول معطل قانون اساسي نيز حركتي به خود راه نداد الان نيز در تبليغات هاي خويش حدود حقوق اقوام را رعايت نمي كند مثلاً در شهرهاي آذربايجان غربي مثل مهاباد عكس هاي تبليغاتي با بارزاني را نمود قرار داده و به جغرافياي تاريخي آذربايجان كه جزئي از حقوق ملت آذربايجان مي باشد دهن كجي كرده و به رشد هر چه بيشتر تغيير تركيب جمعيتي (تحت تاثير تروريست هاي كرد) ادامه مي دهد. و نكته اساسي اين است كه چطور آقاي كروبي با تيم معلوم الحال خويش همچون مهاجراني كه در افكار آنها آسيمولاسيون بيشتر از قبول تنوع فرهنگي رسوخ دارد، حقوق اقوام غيرفارس را تامين خواهد كرد؟!

وضعيت دروني نظام:

با توجه به اينكه رژيم از همان اوايل انقلاب مشروعيت خود را با ترفندهاي مختلف تا حدودي حفظ كرده بود در حال حاضر ترفندي براي عوامفريبي باقي نمي بيند. مثلاً جنگ تحميلي كه در نحوه شروع آن و دستهاي پنهاني كه حتي جمهوري اسلامي را در آن سهيم مي دانند، سبب تثبيت نظام گرديد چرا كه به بهانه وضعيت جنگي كشور، گروههاي سياسي تصفيه و منتقديني كه از خود مردم بودند سركوب گرديدند و به طور كلي مي شود گفت تثبيت نظام به بركت اين جنگ انجام گرديد . ولي در دوره هاي بعد چون درصد اختناق بالا رفته بود در دوم خرداد 76 سوپاپ اطميناني براي اين اختناق به كار گرفته شد. آزادي نسبي فضاي سياسي و گسترش مطبوعات قسمتي از اين فضاي آزاد بود كه نه توسط اصلاح طلبان كه توسط سياستمدران پشت پرده اين نظام (كه اصلاح طلبان و اصول گرايان را در بر مي گرفت) به وجود آمد. در انتخابات نهم نيز به دليل فشارهاي ارگانهايي همچون سپاه و همچنين گذراندن يك دوره آزمايشي فضاي آزاد نوبت به پراتيك هاي سنتي نظام رسيد . سياست اصلي بر اين پايه استوار بود كه گذشتن از اصول اصلي نظام لطماتي به كليت نظام وارد خواهد ساخت لذا با هفكري هر دو جناح نوبت به سكانداري احمدي نژاد (نماينده طيف اصول گرا) رسيد . در اين 4 سال، احمدي نژاد كشور را به بن بست سياسي – اقتصادي رسانده است. به كارگيري وزراي نالايق و ناكارآمد، ميدان دادن به سپاه و بسيج و استفاده از آنها در كابينه خود بدون توجه به ناكارآمد بودن آنها، سركوبهاي مختلف در آذربايجان ، اهواز و... همه و همه نشان از بي لياقتي كامل اين شخص مي دهد. البته عده اي بر اين باورند كه در سيستم وي افرادي از اصلاح طلبان هستند كه با سنگ اندازي هاي مختلف سعي در تخريب وجهه وي دارند كه به نظر نگارنده اگر واقع بينانه به قضيه نگاه كنيم مي بينيم كه آن هم براي كاستن التهاب جامعه از كل نظام مي باشد چون سردمداران نظام قرار نيست كه با احمدي نژاد به انتحار دست بزنند بلكه آماده مي شوند كه سياستي نو در برگيرند.

حالا نيز كه چند هفته به انتخابات دهم رياست جمهوري مانده است نظام با حذف رقباي نا آشنا به قاعده 4 گزينه پيشنهادي خود را به مردم معرفي كرده است. با وصفي كه از كانديداها شد مي توان گفت كه در اين دوره كارتهاي نظام براي استفاده ابزاري از مردم تمام شده است. استفاده از شعارها و رفتارهايي همچون :

- اقتصاد فدرالي

- حمايت از حقوق تضييع شده اقوام و اجراي اصل 15 قانون اساسي

- برگرداندن دانشجويان ستاره دار به دانشگاهها

- قانون مداري

- استفاده ابزاري از فيلم توهين خاتمي به توركها و گيلكها

- برگزاري مناظره هاي تند بين احمدي نژاد ، موسوي و كروبي و افشاي برخي از عملكردهاي پشت پرده.

- و...

همه نشان از بن بست به وجود آمده را نشان مي دهد.

سياست برگزاري مناظره ها:

مطمئنا رژيم از مدتها قبل به عدم تمايل مردم براي شركت در انتخابات را حس كرده است لذا يكي از راهكارهاي لازم براي ايجاد شور انتخاباتي در ميان مردم، پاي گذاشتن (البته به صورت سليقه اي) بر روي برخي از خط قرمزها مي باشد. مناظره ها نيز بخشي از اين سياست مي باشد كه نظام براي كسب مشروعيت انتخابات و مقبوليت عمومي دست به برگزاري آنها زده است. مناظره اي كه بين احمدي نژاد، موسوي و كروبي صورت گرفت نشان دهنده گوشه اي از وضعيت نابسامان و فساد حاكم در درون نظام مي باشد..

نتيجه گيري:

همانطور كه در مقاله نيز ذكر گرديد، نظام دوره هاي مختلف را با ترفندهاي مختلف پشت سر گذاشته است ولي خود نيز واقف است كه به شعارهاي خويش از بدو به دست گيري قدرت (1358) جامه عمل نپوشانده است و به دنبال آن با فضاي ياس و نااميدي از طرف عموم مواجه شده است. لذا با ايجاد فضاي تنفسي از خرداد 76 تا خرداد 84 نيز نتوانست آنطور كه شايد و بايد به اصلاح وضعيت نابسامان خود بپردازد و با روي كار آوردن احمدي نژاد نيز سعي در نشان دادن تغيير جديدي را مي داد ولي بعد از 4 سال عملكرد كاملا غلط احمدي نژاد، عرصه را هر چه بيشتر از بيش براي نظام تنگ كرد. بدين سبب براي برون رفت از اين وضعيت، نظام سعي دارد با ارائه كارتهاي ذخيره خويش به بازي ادامه دهد. گذشتن از برخي خط قرمزهاي نظام از جمله برگزاري مناظره ها و يا حمايت علني از حقوق بديهي اقوام و حقوق بشر نشان از سياست تازه نظام را دارد.

نكته اي كه در اين جا حائز اهميت است اين است كه رژيم با آوردن موسوي نشان مي دهد كه خواهان استفاده از نيروي ذخيره خويش در اين كسادي بازار مي باشد. نداشتن هيچ گونه اعتباري نزد ملت، نظام را وادار به استفاده از اين گزينه كرده است . البته نقش قدرتهاي خارجي نيز در اين ميان تا حدودي محسوس است. بعد از روي كار آمدن دولت اوباما در آمريكا، آنها به ارتباط با ايران تمايل زيادي نشان مي دهند از طرف گردانندان اصلي نظام (همچون هاشمي رفسنجاني) تمايلاتي براي ارتباط با آمريكا وجود دارد و در سياست خارجي نيز شخصي همچون احمدي نژاد و دار و دسته وي نمي توانند بازيگري خوب باشند چرا كه ضرباتي را كه احمدي نژاد به دليل عملكردهاي غلط خويش به سياست خارجي و به تبع آن به منافع ملي ايران و بدنه نظام وارد كرده است، وي را نمي تواند نماينده اصلي اين بازي قرار دهد لذا گزينه مناسب هم از طرف قدرتهاي ديگر از جمله آمريكا و هم از طرف گردانندگان اصلي نظام، آقاي مهندس ميرحسين موسوي مي باشد. روند تبليغاتها طوري پيش مي رود كه تكيه زدن موسوي بر اريكه قدرت را هر چه بيش از پيش آشكار مي سازد. البته ايجاد فضاي رقابتي بين دار و دسته احمدي نژاد و حاميان موسوي نشان از ادامه سياست كشاندن مردم به پاي صندوقهاي راي را دارد.

ذكر اين نكته لازم است كه احتمالاً برخي تحليلگران در تصور خود احتمال وقوع كودتا توسط راديكالهاي نظام را بدهند ولي به نظر مي رسد وقوع حالت مذكور به نفع رهبري و اشرافيان سپاه نباشد چرا كه سپاه پاسداران و رهبري، خود از اعضاي اصلي مافياي اقتصادي در ايران مي باشند بنابراين وقوع كودتا اگر به ابقاء نظام و حفظ منافع مققطعي آنها منجر شود تبعات شديدي نيز از جمله شمارش معكوس و سقوط شتابان نطام را به همراه خواهد داشت لذا طيف معقول و سياستمداران اصلي نظام موافق اين ايده نخواهند بود مگر اينكه نظام در وضعيتي قرار گيرد كه در داخل آن اجماع عمومي براي كودتا صورت گيرد. البته اعدامهاي اخير در زاهدان و توطئه هاي راديكالهاي نظام (اصولگرايان) براي ايجاد ذهنيت فضاي نا امني در كشور از جمله قضيه بمب گذاري در هواپيماي مسافربري عازم اهواز و دستگيري گروه مسلح در آذربايجان و كشف بمب در آن مناطق (كه همگي توطئه هاي نظام مي باشد) نشان از كشاندن وضعيت به فضاي شديد امنيتي در كشور و به تبع آن سركوب عمومي و اعلام كودتا را دارد. به نظر نگارنده ايجاد چنين فضايي و به تبع آن كودتا، اگر حيات مقطعي رژيم را در بر داشته باشد مرگ زودرسي نيز براي آن در پي خواهد داشت. مگر اينكه رژيم همان سياست ايجاد فضا (در سياست داخلي و خارجي) را در پيش بگيرد هر چند كه ايجاد اين فضا نيز بايد دگرگوني هاي اساسي اقتصادي، سياسي و فرهنگي را در پي داشته باشد والا لعابي بيش نخواهد بود.

در نتيجه، رژيم اين بار نيز با آوردن موسوي درصد افزودن سوپاپ اطمينان به وضعيت اختناقي كشور را دارد. ولي آيا در اين فضاي ياس و نااميدي، خواهد توانست فضاي اميد را به وجود آورده و طيف خاموش جامعه را پاي صندوقهاي راي بياورد؟!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.