رفتن به محتوای اصلی

اجازه نداریم بدون ارایه مدرک کسی را مشکوک معرفی کنیم!
04.06.2009 - 19:45

بهمن ازادگر

مأموريت ويژه‌ی منحرف کردن اذهان از اپوزيسيون!

هم میهن عزیز اقای ایرانپور، هر چند که این واقعیت انکار ناپذیر است که جمهوری اسلامی علاوه بر ارگانهای عریض و طویل وعلنی تبلیغی خود، از عاملان نفوذی در لباس اپوزیسیون برای جا انداختن سیاست خود بطور وسیع استفاده میکند. یکی از بارزترین این شگردهایش مشغول کردن اپوزیسیون با خودش میباشد و بقول معروف تفرقه بنداز و حکومت کن. وبدین جهت ما باید با هوشیاری و وسواس ویژه با این موضوع بر خورد کنیم که در دام تله رژیم نیافتم.

اما خطای محض خواهد بود که اگر ما مشکوک بودن یک فرد را به مواضع سیاسی وی اختصاص بدهیم و رد پا رژیم را از این نوع خوردها پیدا کنیم ما میتوانیم وباید این همسویی ها را گوشزد کنیم و وارد بحث سالمی با نوع نگرشها در این ضمینه بشویم ولی اجازه نداریم بدون ارایه مدرک کسی را مشکوک معرفی کنیم. چون کم نیستند از هم میهنانیکه با درک نادرستشان بدون جیره ومواجب در کمپ استبداد حاکم قرار میگیرند. اگر با نگاهی نقادانه به سی سال اخیر نگاه کنیم همه مان کم و بیش در خدمت تحکیم این استبداد قرار گرفتیم ایا همه مان ادمهای مشکوک این رژیم بوده ایم. بطور یقین نه، ما با درک غلط خود راه جهنم را اسفالت کردیم. آقای ایرانپورهر چند که من موافقتی با محتوای مقاله اخیر آقای قانعی فرد ندارم ولی مشکوک قلمدادن این فرد بدون ارایه مدرک عیر مسولانه و زیانبار به جنبش دمکراتیک ارزیابی میکنم.

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

عصری که روشنفکران مـُهـر ننگ بر پيشانی دارند! (انتخابات)

راستش بسياري از هم نسلان من، و بسا پيش از ماها، از آغاز آشنايايي ايرانيان با مدرنيته، بمحض اينکه دل ها به ايدئولوژي هاي آرماني داده مي شد، و چشم ها از ترقي و توسعهً ديگران، بويژه غرب و عقب ماندگي خودمان مبهوت مي ماند، با بغضي آکنده از حسرت، بر روي هويت خود،سنتهاي بومي، فرهنگ بومي، و روشنفکران بومي خنجر تکفير و يا قلم بطلان مي کشيدند. برخي مثل حسن تقي زاده چاره را در "سرتاپا" فرنگي شدن مي جستند. برخي مثل حزب توده به نوکري کرملين مي رسيدند و سايريني هم ايده آلهاي خود را در انقلابيگري و بازگشت نه فقط در مدينهً صدر اسلام (مثل شيخ فضل الله نوري و خميني)، و فرنگ رفتگاني هم حسرت ساختن لندن و پاريس و پکن و واشنگتن، آنهم يک شبه،در سر مي پرورانده اند.

اين قبيل رويکردهاي ناشي از عدم بلوغ سياسي، اگر صداقتي در کار بود، بعد از ناکامي هايشان در عمل، و آگاهي هاي بيشتر از تاريخ تحولات خودي و غير خودي، سعي کردند بين سنت و مدرنيته، بين عقب ماندگي و توسعه، بين استبداد و دموکراسي، بجاي ناديده گرفتن گذشته و خراب کردن يکي براي ساختن ديگري، بجاي کپه کردن الگوهاي ديگران، بجاي ديوارحاشا، پل عبور بزنند. برخي هم لجوجانه، از اين مانده و از آن رانده،وقتي آن ايده آلهارا برباد رفته مي بينند و از درک واقعيت ها هم عاجزند، لاجرم مأيوس و مستأصل، بر سيرت و صورت روشنفکراني که در پي گشودن همان پل بومي بسوي آينده اي بهتر بوده اند، بجاي نوازش، چنگ کشيده و بجاي بوسه، گلولهً داغ نشانده اند. با همهً کمبودها و انتقادات بجا و بي جا بر روشنفکران ايراني، بر نشان بوسه و يا گلوله، هردو مايهً افتخارشان است و نه ننگ.

نگارندهً مقاله روشن نمي سازد که خودش بر کدام سکو ايستاده، به کدام قبله نماز مي خواند، حرف حسابش چيست، پيشنهادش، تئوري برون رفتش از منتقدينش کدام است؟ تنها رديه نويسي توهين آميز، به هرکه و هرچه مخالف آنست، نه شرط بلاغ است و نه زيبنده به زيور اخلاق .

دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

هموطن عزیز آقای پانی مهربان، قبل از هر چیز خوشحالم که با نگارش این نوع مطالب انسان دوستان، دشمنان و منتقدین واقعی خودرا می شناسد، اگرچه هویت آنها را نداند. این زیاد مهم نیست اما آدم می بیند تا چه اندازه محق است. علاوه بر این، بسیار شادمانم که با شخصی بحث می کنم که حرفهای مؤدبانه را مظلوم نمائی نمی داند و منطق بحث و انتقاد را بخوبی درک می کند و متوصل به ناسزا گوئی و فحش نمی شودو تهمت هم نی زند.

در کامنت اشاره فرموده اید که بنده پزشک و احتمالا روانکاوم! اولا عزیزم من پزشک و روانشناس نیستم، ولی در امور خانواده و تعلیم و تربیت و جامعه شناسی و تاریخ و اقتصاد سیاسی مطالعاتی دارم، چون مانند بسیاری از دانشگاهیان محترم هموطنم، نیرو و توان تاکسی رانی و کارهای سنگین را نداشتم، بعد از مدتی کار در دانشگاه (5 سال) یک دفتر مشاور خانواده و حمایت از نوجوانان را اداره می کنم و هنوز هم دارم کار می کنم. از اینکه رعایت مرا می فرمائید سپاسگذارم. اکنون این نامه را در هنگام استراحت نیمروز برایتان می نویسم.

دوم اینکه متأسفانه بنده در منزل هم آله گور مام غنی را نیافتم و شما نیز محبت نفرموده اید آنچه که در صفحات 71 و 72 آمده برایم بنویسید که حد اقل بنده یاد بگیرم. و خودم را تصحیح کنم.بنده متوجه آن نکاتی که اشاره کرده اید مانند suggestion و suggestiv شدم.

سوما اگر ای میلتان را می داشتم نکاتی هست که برای خودتان می نوشتم. چون خود نما نیستم نمی خواهم اینجا مطرح کنم. بعلاوه خوشحال می شوم که نکات مورد انتقاد را مستقیم توضیح دهید که اگر بجا باشد با کمال میل من خودم را تصحیح خواهم کرد. مرغ بنده یک پا ندارد، بلکه با دو پا راه می رود و بال هم دارد. اکنون هم می گویم کسی که برای منافع برتری طلبانه بخواهد واقعیت را بر عکس کند و زیر پا بگذارد، باید در برابرش دوستانه ایستاد. من و هزاران مانند من (فارس و آذری و کرد و بلوچ و ترکمن و عرب ایرانی)بارها گفته ایم وخواهیم گفت که درجامعه ایران بعد از جمهوری اسلامی باید کینه و دشمنی برداشته شود، برابری و دمکراسی حاکم شود و حقوق ملیتها برسمیت شناخته شود تا بتوانیم در کنار هم در یک ایران دمکراتیک - فدرالیسم با هم زندگی کنیم و بس. متأسفانه این خواست بر حق بمذاق بعضی ها شیرین نیست و شما بزرگوار و دمکرات هم بهتر از بنده می دانید. موفق و مؤید باشید

سهند

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

اقای ایرانپور عزیز: اولا آم پیام با نام: آتاترک و رضا شاه" از من نیست ولی زیرش را امضا می کنم. تصادفا من هم می خواستم که به نقاطی که این دوستمان بهش اشاره کرده بپردازم که دیدم ایشان بهتر از من بهش رسیده اند. ثانیا: اسم آن خانم کورد لیل زانا است و نه زنا و ایشان هم نه بخاطر تکلم به زبان کردی بلکه بخاطر طرفداری از فاشیستی به نام اوجالان به زندان افتاده است. ایشان نماینده کردهای در پارلمان ترکیه بوده که با پرجم کوردستان به مجلس می رفته و به زبان کوردی هم حرف می زده. لطفا اسم اش را گوگول کنید و دز باره اش بیشتر بدانید.

برادر : قرار بود که در گزارش هایمان تحریف نکنیم. همه میدانند که امروز کورد های ترکیه با اینکه متاسفانه در ساختار دولت از نیروی قابل ملاحظه ای بر خوردار نیستند و نسبت به ملت تورک دز اقلیت هستند اما بیشتر از تورک های اذری در ایران از حقوق بر خوردارند. نمونه اش داشتن برنامه ها و ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی و مدراس به زبان کردی و تشکیل احزاب کردی و غیره و غیره

خیلی دلم می خواست که از دیدگاه علوم فیزیکی مزایای دولت افقی در ترکیه که فقط با شرکت برابر کورد ها در همه عرصه های افتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امکان پذیر است را بشمارم که متاسفانه وقت ندارم. فقط یاد آوری کنم که بقول میکروبیولو÷یست مشهور فرانسوی ÷ک موند" همه پیشرفت ها دز جهان نتیجه شانس و الزامات است." رقابت عادلانه و منصف مردم یکی از الزاماتی است که برای رشد هم خود فرد و هم کل جامعه مفید است. فقط رقابت عادلانه امکان می دهد که هم کورد ها و هم تورک های ترکیه از توانایی ها و استعداد های نهفته در خود به بهترین وجهه اتسفاده کنند.

در یک کلام> فرق بین آتاتورک و رضا پهلوی فرق بین یه شیر و یه کفتار مرداز خوار است. آتاتورک پوتین سربازی به پا کرد و با عظمت ترین جنگ استقلال را رهبری کرد-- جایی خواندم که تورک ها در چهارده جبهه با دشمنان داخلی و خارجی متجاوز می جنگیده اند.

آما رضا قلدر با پوتین اهدایی دشمنان پا بر گلوی ایرانیان نهاد.

http://www.youtube.com/watch?v=WZjB3lA0vLQ&NR=1

ناصر ايرانپور

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

آقای سهند عزيز، با عرض درود و سلام. چنانچه‌ پاسخ از شمااست، متشکرم و اگر از عزيز ديگری است، باز هم ممنونم. از اطلاعاتتان متشکرم. نکاتی در آن بود که‌ نمی‌دانستم. البته‌ همچنان ارزيابی‌ام در پيوند با آتاتورک با شما متفاوت است. اما دو نکته‌ی جالبی که‌ در استدلال شما می‌بينم، نخست نگاه‌ به‌ آينده‌ است و دوم اشاره‌ به‌ ضرورت رفع نابرابری بين ترک و کرد، هر چند ممکن است اين اشاره‌ قدری کدر باشد

بنده‌ برای خلق آذربايجان همواره‌ احترام ويژه‌ای قائل بوده‌ام. ويژه‌ از جمله‌ به‌ اين دليل که‌ همسسايه‌ هستيم و در بسياری موارد در غم و شادی يکديگر شريک. به‌ اميد يک ترکيه‌ی دمکراتيک، فدرال و همچنان سکولار که‌ در آن کرد و ترک در کنار هم زندگی مسالمت‌آميز و سعادتمند خود را داشته‌ باشند. يک ربع قرن پيش دکتر قاسملوی کبير گفت که‌ اولين جايی که‌ مسأله‌ کرد در آن حل خواهد شد، ترکيه‌ خواهد بود. متأسفانه‌ پيشبينی ايشان تا اين لحظه‌ درست از آب درنيامده‌ است. اميد است که‌ دست کم دومين کشور در اين زمينه‌ باشد.

در تعامل با مسأله‌ ملی اگر ناسيوناليسم مبنا قرار گيرد، نتيجه‌ی مثبت نخواهيم گرفت، به‌ ويژه‌ اگر مؤلفه‌ی اصلی اين ناسيوناليسم تقدس خاک باشد و نه‌ سعادت و اختيار و اراده‌ی انسانها.

ما بايد بتوانيم بر اين بستر در کشورهايی چون ترکيه‌ و ايران بر نابرابريها فائق آئيم و جوامعی سالم بنا کنيم.

زمان به‌ کام شما باشد.

آقای سهند، سپاس از کامنتتان. اجازه‌ بدهيد خدمتتان عرض کنم که‌ بنده‌ نظر کاملا متفاوتی با شما در ارتباط با آتاتورک و نظام سياسی ترکيه‌ دارم. اما به‌ هر حال خوشحال می‌شوم که‌ تفاوتهای سياستهای رضاخان و آتاتورک را برايم روشن نمائيد. (يک نمونه‌: موسوی به‌ اردبيل می‌رود به‌ زبان ترکی صحبت می‌کند و کسی هم يقه‌اش را نمی‌گيرد، اما ليلا زنا بخاطر تنها سخن گفتن به‌ زبان کردی چندين سال به‌ زندان می‌افتد.) چرا شما قضيه‌ را طور ديگری نمی‌بينيد و نمی‌گوئيد که‌ اگر سياستهای شووينيستی آتاتورک و نظاميان آن کشور در ترکيه‌ تعيين‌کننده‌ نمی‌بود، اين کشور زيبا چه‌ بسا وضع بسيار متفاوت‌تری می‌داشت. آقای سهند، انسان دمکرات در چهارچوب مقولات رشد اقتصادی نمی‌انديشد. با همين استدلال رضاخان و هيتلر و موسولينی مترقی‌ترين انسانهای دنيا می‌شوند. به‌ هر تقدير، اگر مرا از تفاوتها نظام پيشين ايران و اکنون ترکيه‌ از منظر خود مطلع بسازيد، بسيار ممنون خواهم شد.

آتاترك ورضاشاه

اسناد قضاوت کنند نه یک نویسنده معذور و در قفس

آتاترك ورضاشاه مهترانگليسي ها جناب ناصرايرانپورباسلام خدمت شماوآرزوي موفقيت.وجودشمارادركنگره ي مليت هاي ايران ارج مينهم. دوست ارجمندبابيشترنظرات شمادرموردمساله ي ملي درايران نه تنهاموافقم بلكه خودسالهابراي بدست آوردن حقوق ملي غيرفارس زبانان

آتاترك ورضاشاه مهترانگليسي ها

جناب ناصرايرانپورباسلام خدمت شماوآرزوي موفقيت.وجودشمارادركنگره ي

مليت هاي ايران ارج مينهم.

دوست ارجمندبابيشترنظرات شمادرموردمساله ي ملي درايران نه تنهاموافقم بلكه خودسالهابراي بدست آوردن حقوق ملي غيرفارس زبانان

مبارزه كرده ام.

مساله ي ملي درايران بسي پيچيده ترازمساله ملي درتركيه است.خلق ترك دركشورتركيه بيش از%٧٦بوده درحاليكه درايران هچكدام ارمليت ها

اكثريت ندارندودرواقع مجموع اقليت هاخوداكثريت است!!!

درتركيه غيرازمليت كرد(خلق كرد)بقيه بخاطرنداشتن سرزمين اجدادي

مليت حساب نميشوندبلكه اقليت مذهبي ياقومي اند.

سركوب حلق كرد واقليت هادرتركيه نه تنها ارطرف آتاترك بلكه ازطرف هر كسي محكوم است.چنانكه رژيم هاي نظامي -فاشيستي تركيه طي ساليان درازي موردنكوهش آزاديخواهان تركيه وسرتاسر جهان بوده وهست.

امروزه تركيه بخاطرورودبه پارلمان اروپاهم كه شده مجبوراست درزمينه مسائل ملي وحقوق بشري قدم هاي بزرگي برداردهمانطوريكه دراين راه ميكوشدگرچه هنوز دراول راه است وتاهدف نهائي فاصله ي زيادي دارد.

واما فرق آتاترك(مصطفي كمال) ورضاشاه(رضامهترپالاني)

١-آتاترك بخاطرلياقت ومهارتهاي نظامي درجنگهاي مختلف به رهبري برگزيده شددرحاليكه رضاشاه مهترانگليسي هاباكودتاي اربابان انگليسي خوب به

قدرت رسيد.

٢-آتاترك بمليت خودخيانت نكردويك ناسيوناليست ترك(بمعني مثبت متل ناسيوناليست زنده ياد دكترمصدق كبير)باقي مانددرحاليكه رضاشاه ترك تبار

باخيانت به مليت تركي خودوسرسپردگي بفاشيسم آريائي هيتلري فاشيسم فارسي رابا ترك وعرب ستيزي بنيان گذاشت.

رضاشاه ترك تبارازمازندران دركنارپسرش محمدرضاشاه بزرگترين ترك ترك كش محكوم تاريخ است.

٣-آتاترك اولين حكومت سكولاررادرصدسال پيش درسرزمين مسلمان نشين

پي نهادكه رضاشاه سهل است اپوزيسيون ايراني بعدازصدسال اندرخم يك كوچه است!!!

٤- مساله ي بي اندازه مهم:رضاشاه بي سوادمحض ازمهتري(طويله داري)

انگليسي هابمحض بقدرت رسيدن بكمك كودتاي اربابان انگليسي خوددر

مدت ١٧سال سلطنت خونين خودبه بزرگترين سرمايه دار ومالك تبديل شد

بطوريكه درموقع فرارتوسط همانهائيكه آورده بودنش-چندين هزاردهكده وحدودويست ميليون دلار پول نفت درحسابهاي خارج نقدداشت.توجه كنيدواگر توانستيدمقايسه فرمائيد:آتاترك روزي كه مردآخرين حقوق ماهانه اش درحساب بانكي اش بود!!!

۵-رضاشاه درآخرين سفرش به تركيه(هيچ موقع مترجم نداشت چون بزبان مادريش تركي مسلط بود) يك كالسكه پرازهداياي گران قيمت ازپول مردم فقيرايران به آتاترك واطرافيانش هديه برده بود(قبولي آن درجائي تائيدشده باشدبنده نميدانم)درعوض موقع بدرقه آتاترك باتقديم يك جعبه ي حدود دو

كيلوميوه ي خشك شده به رضا شاه ميگويد:*به بخشيدحقوق ناچيزمن بيشتراز اين اجازه نميدهد.*(زندگي آتاترك بزبانهاي انگليسي وآلماني)

وبه اين خاطراست كه دراكثرجاهاي تركيه باشنيدن اسم آتاترك مردم تركيه باحترام بلندميشوندبسي بيشترازاحتراميكه كردان ايراني به زنده يادقاضي محمدوياتركان ايراني به زنده يادپيشه وري قائل اند.موفق باشيد

کامران

چرا نباید در مضحکه انتخابات رژیم اسلامی شرکت کرد؟

آقای پروین گرامی با درورد. حامیان حکومت اسلامی در اپوزیسیون آسمان و ریسمان را بهم می بافند و از مارکس و غیره فاکت می آورند که برای دمکراسی و مردم باید به دشمنان مردم ایران یعنی کاندیداهای ولایت فقیه و شورای نگهبان رای داد. خامنه ای و عسگراولادی همانطور که شما فاکت آورده اید به اندازه تسلیم شدگان به تبلیغات نظام مردم فریبی ننموده و حقیقت را می گویند.

خامنه ای می گوید( اولین اولویت این نیست که این یا ان شخص انتخاب شود. اولویت در اینست که شما حضور داشته باشید و این امر دولت را تقویت خواهد کرد) . خامنه ای به روشنی حضور در نمایشات مسخره حکومتی را تقویت و مشروعیت نظام متعفنش می بیند .

عسگراولادی از باندهای غارتگر و فوق ارتجاعی دستگاه توحش و شکنجه وسنگسار می گوید( کلیه چهار کاندیدا در خط رژیم هستند . بنابر این مهم نیست که کدام انتخاب شوند. ما باید مطمئن شویم که شرکت مردم در انتخابت را به حداکثر ممکن برسانیم چراکه این امر ثبات آینده سیستم را تضمین خواهد کرد). برای عسگر اولادی که از جناح غیر اصلاح طلب حکومت است اصلا مهم نیست که کروبی یا موسوی انتخاب شوند چون همه را در خدمت ولایت می بیند و برایش بقای سیستم مهم است که همه این 4 کاندیدای حکومتی آنرا تضمین خواهند کرد. تمامی این بازیهای انتخاباتی برای حفظا نظام و مشروعیت بخشیدن به آن بوده و هست. کسانی که اسیر تبلیغات حکومت سنگسار شده اند و برای این معرکه گیری تحلیل و تفسیر می نمایند بهتر است همین حرفهای روشن سران حکومت را بخوانند و دست از مردم فریبی و شارلاتانیسم سیاسی بردارند و آبرویشان را مانند خمینی با خدا معامله ننمایند. همکاری و تبلیغ برای کاندیداهای حکومتی یکنوع جام زهر سر کشیدن است برای مدعیان روشنفکری در اپوزیسیون فاشیسم مذهبی. می توان به روشنی گفت که عده ای در پوشش مخالف حکومت روی دست دستگاه تبلیغاتی حکومتی بلند شده اند و بهر شیو ه ای شده می خواهند مردم را تسلیم و مرید ولی فقیه نمایند.

Javat

آتش زدن یک بانک در زاهدان؛ پنج کشته

....همایون...ملت شدن روی کاغذ نیست... حق تعیین سرنوشت ربطی به تجزیه رسمی یا بالفعل کشورها بر خطوط زبانی یا مذهبی ندارد . پیوند حق تعیین سرنوشت با جنگ و خونریزی و قهر و غلبه تنگ‌تر از آن است که بلندگویان‌ش به روی خود می‌آورند یا اصلا از آن آگاهی دارند. حق تعیین سرنوشت نیز مانند شعارهائی چون "هژمونی طبقه کارگر" اول آسان به زبان می‌آیند ولی "مشکل‌ها خواهد افتاد." در این مرحله، روشنگری درباره واقعیات و دریدن پرده‌های پندار و فریب لازم است تا مشت آنها که جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و حقوق بین‌الملل اختراع می‌کنند باز شود.اکنون نیز خطر اساسا از بیرون است. تنها بخت همه آنان که حق تعیین سرنوشت را پیش کشیده‌اند و می‌خواهند ایران را به مناطق زبانی تقسیم کنند در ازهم پاشیدن کشور، در جنگ خارجی است تا سپس جنگ داخلی در گیرد. در بلوچستان متاسفانه جمهوری اسلامی این جنگ را آغاز کرده است.

حق تعیین سرنوشت ربطی به تجزیه رسمی یا بالفعل کشورها بر خطوط زبانی یا مذهبی ندارد و اساسا ناظر بر پیامدهای پایان استعمار و جنگ است. فرمولی است برای سر و سامان دادن به مناطقی که از شکستن امپراتوری‌های مستعمراتی یا جنگ بدر می‌آیند. پیوند حق تعیین سرنوشت با جنگ و خونریزی و قهر و غلبه تنگ‌تر از آن است که بلندگویان‌ش به روی خود می‌آورند یا اصلا از آن آگاهی دارند. حق تعیین سرنوشت نیز مانند شعارهائی چون "هژمونی طبقه کارگر" اول آسان به زبان می‌آیند ولی "مشکل‌ها خواهد افتاد." در این مرحله، روشنگری درباره واقعیات و دریدن پرده‌های پندار و فریب لازم است تا مشت آنها که جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و حقوق بین‌الملل اختراع می‌کنند باز شود.

ایران از نظر تنوع قومی و مذهبی خود توانگر است. ولی این ثروتی که در دوره‌های رونق و ثبات مایه نیرومندی ملی و رنگارنگی زندگی‌های شخصی می‌شود در برهم خوردگی اوضاع، به ویژه درازدستی بیگانگان، به زیان آن هر دو عمل کرده است. همواره عناصری بوده‌اند که خواسته‌اند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. با اینهمه ایران هرگز از درون تجزیه نشده است. شکست نظامی (از عثمانی و روسیه) یا دیپلماتیک (از بریتانیا) در پانصد ساله گذشته سبب شد که بیشتر قلمرو خود را از دست دادیم. اکنون نیز خطر اساسا از بیرون است. تنها بخت همه آنان که حق تعیین سرنوشت را پیش کشیده‌اند و می‌خواهند ایران را به مناطق زبانی تقسیم کنند در ازهم پاشیدن کشور، در جنگ خارجی است تا سپس جنگ داخلی در گیرد. در بلوچستان متاسفانه جمهوری اسلامی این جنگ را آغاز کرده است.

فرهاد کوهی

در ايران چه می‌گذرد؟

مقاله جالبی ست یاد بخشی از نامهء منظوم سرگشاده ای افتادم که م.سحر سال گذشته به مردم کاشان و نطنز نوشته بود آن قسمتی که در باره اتم سخن می گفت

بلایی در کمین است این وطن را

که ترسم اوفتد در گیر و دارش

بلاهای زمینی در یمینش

بلای آسمانی در یسارش

.

«ـ«من از بیگانگان هرگز ننالم

خدایا از خودی آسوده دارش!ـ

نژاد بدسگالش را برافکن

وزین دام بلا کن برکنا رش

اتـُمبازی شیخان یک قـُمار است

که لعنت باد و نفرین بر قـُمارش

اتـُم ویران کند باغ و زمین را

نمانَد لاله ای در لاله زارش

اتـُم خواهند تا خود مست گردند

بمانـَد بهر ما رنج خُمارش

الهی بشکند دست پلیدی

که ویران می کند شهر و دیارش

دِه و دشت و قنات و چشمه و رود

گـُل ِصحرایی و باغ و بهارش

اتـُمبازی وبای این دیار است

مگر رحم آورد پروردگارش

اگر دشمن زند بمبی به جایی

در آتش اوفتد مَهد و مزارش

فتـد در کوره ای گر انفجاری

جهان ویران شود در انفجارش

تشعشُع های بمبِ زندگی سوز

بمانـَد تا ابد بر شوره زارش

برآید تیره گردی ابرواری

ببارد شُعله برکوه و گدارش

نمیروید گیاهی تا قیامت

ز دهشتناک شرّ شعله بارش

به جای آب ، مرگ آید ز کاریز

قطار اندر قطار اندر قطارش

به جای سبزه ، وحشت روید از خاک

هزار آفت رسد از هر غبارش

.

به جای بلبل و قمری نشیند

هزاران جغد بر یک شاخسارش

به جای کبک ، کرکس بر کشد غیه

به جمع ِ زاغ و بانگِ قارقارش

گــُلی گر بردَمد بر خاکِ راهی

عدم خواهد شدن داراُلقرارش

جهنـّم خانهء اجدادی ما

شود گر شد اتـُم آتش بیارش

نزاید مادری فرزند سالم

به شهری گر اتـُم شد شهردارش

وجودی گر تولـّد یابد از مام

نپاید جز به روز احتضارش

شما را زین بساط ِ هسته ای نیست

نصیبی جز بلای ناگوارش

نطنز و تپـّه ها و درّه هایش

یـَم و کاریز و بند و جویبارش

گـُل و گلبوته و باغ و در و دشت

درخت سبزو سرو سایه سارش

نسیم ِ جانفزایش در بهاران

نهال ِسرفراز باردارش

سپید ی بر سرِ والای کرکس

به دامان ، طوق گل بر سبزه زارش

شقایق های کوهی گـِرد کـُهسار

گـُل خودروی صحرا در کنارش

گذار آهوی وحشی خرامان

به دشت و درّهء آهو گذارش

حضورِ شوق ، با پرواز مرغان

غزلخوان در هوای سازگارش

نگارستان ِ گـُل بر طرف هامون

به صحرا های پُر نقش و نگارش

میان درّه هایش شیههء اسب

به بوی مادیان ِ رهگذارش

همه زیبایی و لطفِ طبیعت

همه راز نهان یا آشکارش

برای اهل ِ قدرت نیست جز کارت

که بنشیند سرِ میزِ قـُمارش

نمی بازد ولی ارثِ پدر را

که شهر ما بوَد میدان ِ بارش

بتازد مرکبِ قدرت دراین بوم

به نام امُت ِمنّت گزارش

مگر نشنیده ای نـَقلی که می گفت

فقیه شهر در گوش حمارش

که : « ای خر در جهان هرکس که شد خر

فقیه شهر می گردد سوارش ؟» ۱۵

فقیه شهر را عشق اتـُم کشت

شما را بُرده اینک زیر کارش

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.