رفتن به محتوای اصلی

تحریم یا شرکت
03.05.2009 - 11:31

من نقطه عزیمت خود را در نگارش این یادداشت از اینجا آغاز میکنم که طی سی سال حاکمیت حکومت فعلی، آنچه به عنوان اپوزیسیون خارج حکومتی شناخته شده هر روز ببیش از بیش منفعل و از صحنه خارج شد و به ریزش و فرسایش مرگ افتاد. بخشی از این اپوزیسیون دنبال اصلاح طلبانی دوید که خود مهمانان موقتی و مواد مصرفی و سوخت لوکوموتیونظام بودند و بخشی نیز یکسره از موضع سکتاریستی (جزمی و مطلق گرایانه) با شعار های تکراری و کلیشه ئی نفی یکسویه و عاری از وجه منطقی ایجابی و اثباتی، از زاویه دیگری بخشی از نیروی اجتماعی را به انفعال کشاند. و صد البته این دو واکنش انفعالی از چپ و راست در درجه اول بعلت بی تجربگی عمومی جنبش دموکرسی خواه میهنمان بود. ولی در هر حال این اپوزیسیون طی این مدت نتوانست در دروران اوج شادابی دو دهه پیش خود، خود را جمع و جور کرده و یک التر ناتیو که هیچ حداقل یک جبهه اثر گذار بر تحولات داخل کشور تشکیل دهد . لذا به نظر من باید این تصور را برای همیشه کنار گذارد که میتوان از این اپوزسیون فراموش شده نیروئی ساخت که بتواند جنبش دموکراتیک و ملی مارا سامان دهد ارگانی که بتواند از خود چنان اعتباری بیافریند که بتواند مدعی نقش مرجعیت و راهبری سیاسی باشد. معنای این سخن و استدلال اینست که نیروی جنبشی جنبش ملی نه از روبرو و در برابر کلیت نظام بلکه از مجرای جریان های حاشیه ائی آن بستر یافته و رهبری خود را خواهند یافت. تجربه شکست خورده دوم خرداد شکست این رویکرد نبود بلکه شکست رهبری این رویکرد بود. لنین در مورد انقلاب اکتبر میگوید : بدون تجربه انقلاب شکست خورده 1905 امکان پیروزی انقلاب اکتبر 1917 وجود نداشت . غرض در اینجا تأکید بر تجربه تاریخی تحولات است و الی نه روح دمیدن به جنازه انقلاب بلشویکی. این استدلال لنین کاملاً درست است.

از تجربه شکست جنبش خرداد نمیتوان نتیجه گرفت که در آمیختگی نیروی دموکراسی خواه درون و بیرون نظام و استفاده آنان از فرصتها و ظرفیت های قانونی همین نظام برای پروراندن و سازمان دهی جنبش ملی اشتباه است بلکه فقط میتوان این درس را گرفت که باید دربرابر رسوخ احساس تزلزل و روح تسلیم پذیری در رهبریت چنان حرکت بزرگی باید با تمام نیرو ایستاد و متناسب با تناسب نیرو، بر خواست جنبش مدنی و دموکراتیک پای فشرد. باید دانست که هر سطح معنی از نتاسب نیرو امکاناتی را برای دو طرف ایجاد میکند که استفاده از این امکانات به معنای واقعی یک هنر فرماندهی ورهبری سیاسی است. صحنه سیاسی چیزی مثل صحنه ورزشی است یک کشتی گیر ، یک بکس باز و.. باید این هنر را داشته باشند که در هر فرصت از همه ظرفیت نیروی خود استفاده کند تا حریف را بخواباند. این بهره گیری از توان بالقوه میتواندحتی کاستی موازنه کامل نیرو را جبران کند. هر حرکت اشتباه آمیزی در آنجا که موازنه شکننده برقرار است میتواند این موازنه را به عدم توازن یا به نفع و یا به ضرر تبدیل کند. و این ، الزاماً نیرو های مردمی نیستند که در ارزیابی اشتباه میکنند بلکه این اشتباهات هلاکت بار میتواند از ناحیه رژیم ها و حکومت ها هم رخ دهد . نیروی سیاسی وررزیده میتواند ـ بقول سون تسو ژنرال نابغه قبل از میلاد چین ـ مغز ستادی دشمن را هدف گرفته و از طریق مختل کردن توان فکری طرف او را به فلج بکشاند و این، درست آن کار ی بود که اقتدار گرایان با خاتمی و جنبش اصلاحات کردند ولی این امر میتوانست در جهت معکوس هم رخ دهد. پس تکرار طوطی وار نظریه شکست خورده جنبش اصلاحات بدون تحلیل درست از آن شکست میتواند آدم را به داوری اشتباه آمیز بکشاند.

نتیجه اینکه مخرب بودن تحریم انتخابات، در این دوره که نیروی انفجاری تضاد های درون و بیرون حکومت آنرا زمینگیر کرده است و اینکه فضای انتخاباتی میتواند بهترین موقعیت برای جنبش آفرینی باشد جائی از اِعراب ندارد. و لذا باید دید دردرون آرایش نیروهای سیاسی صحنه سیاسی کنونی کدام یک بستر ساز فوران جنبش مردم میتوانند باشند. این آن موضوعی است که نگارنده در صدد پرداختن به آن است.

آغاز مسابقه انتخاباتی

مسابقه و رقابت انتخاباتی برای تسخیر پست رئیس جمهوری بین رقبای مختلف تقریباً آغاز شده است. رهبر جمهوری اسلامی طی پیامی از شرکت دشمن کور کن مردم در انتخابات سخن میگوید و کاندید ها، بجز احمدی نژاد ازضرورت نجات مملکت.

چرا نجات! واژه نجات، غرق شدگی، دوچار حریق، سیل و زلزله زدگی شدن را به ذهن تداعی و متبادر میکند. اگر بخواهیم این هشدار ـ واژه را به عرصه اجتماع تعمیم دهیم فقط حاصلش این میشود که آب دارد از سر میگذرد حال اگر مقام رهبری مثل شاه سلطان حسین بهنگام حمله محمود افغان، در خلوتگاه خود با دعا نویسان درباری خویش اوضاع را به گونه دیگری میبیند ، مسئله ائی نه سیاسی بلکه روانشناختی است که جای بحث آن اینجا نیست.

شعار های انتخاباتی کاندیدها چنان فاصله بعیدی از آن نگاه ارزشی و دین ـ آرمانی گذشته بخود گرفته است که ارتباطشان با اسلامیت نظام قابل بازشناسی نیست. در این زمینه آقای احمدی نژاد با وانت های سیب زمینی، وعده شصت هزار تومانی با همه هاله مقدس نور و امدادهای جمکران یکسره چنان خداحافظی کرده است که تشخیص برنامه های وی در متن اسلامیت نظام قابل تشخیص نیست.

دیگر کاندید نظام سردار سپهبد محسن رضای ، نقاب بر سابقه درخشان سپاهیگری خود بعنوان فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس و سرکوب قاطعانه معاندین و مخالفین و.. ، پرده استتار کشیده و ابتدائاً با عنوان فقط و فقط دکتر محسن رضائی، دبیر تشخیص مصلحت نظام بمیدان آمد که صاحب این قلم در بسیاری سایت ها این کامنت را گذارد که، مگر سردار رضائی از آن پیشینه درخشان خود شرم دارد که بر آن نقاب میکشد و مخصوصاً در عملیات جهادی بر علیه دگر اندیشان داخلی ناموافق نظام؟ سرکوب مخالفین نظام برای سردار سپاه نباید افتخار کمی باشد.

کاندیدای دیگر ریاست جمهوری آقای میر حسین موسوی نیز با شعار های زمینی و نه آسمانی وارد کار زار شده است . در آغاز ایشان با تأکید بر ارزشهای اسلام ناب و .. وارد میدان شدند ولی مثل اینکه زمینه را برا این شعار های نخ نما شده مناسب ندانسته و به شعار های زمینی تر روی آوردند و بقصد نجات مملکت!

آقای کروبی نیز با وعده های اصلاحات اساسی از قبیل تقسیم سهام بخش توزیع گاز و نفت بین مردم، برچیدن گشت های امنیتی و ارشادی، اصلاح قانون اساسی و تجدید نظر در حق نظارت استصوابی، تحمل پذیرتر کردن فضای آموزشی، و... به میدان آمده است که هیچ یک از این شعارها قداست دینی ندارد بلکه وعده های این جهانی هستند.

دنیوی شدن وعده های انتخاباتی یک پدیده ساده و تصادفی نیست بلکه حاکی از سمت گیری سکولاریستیی است که این حکومت زیر واقعیت گریز و نفرت مردم از آمریت دینی و توسط روحانیت حکومتی پذیرفته است بدون اینکه بروی خود بیاورد. ولی وجه ترسناک این شبه سکولاریزاسیون خزیده در این است که فاقد سمت گیری دموکراتیک میباشد و روبسوی استقرار یک نظام الیگارشیک و فاسد برخاسته از منافع بدترین و نازا ترین نوع سرمایه داری دولتی، بوروکراتیک و نظامی و موقوفه ائی دارد.

مجموعه این نشانه ها گویای آنست که کلیت نظام در عمل و یا برنامه ریزی شده، در راه فاصله گیری از آن چیزی است که مدیریت سیاسی و انقلابی اسلامی در برابر خود قرار داده بوده و ظاهراً ضرورت ادامه آن سپری شده است.

این خاکی شدن و فاصله گیری از گفتمان ارزشی در اداره کشور و ترجمه ادعا های دینی، سیاسی و نصایح اخلاقی به درهم دینار و یا اورو و دلار، با هرانگیزه ائی که باشد نشان از فرا رسیدن دوره ای جدید و یا تغیر پارادیم در گفتمان حکومت دینی و روحانی سالارانه است و آنرا باید استقبال کرد ولی باید کوشید تا سمت گیری ضد دموکراتیک و نظامیگرانه آنرا که افق جهنمی تازه ای ، ولی ناپیموده ، رادربرابر مردم میگشاید چیره نگردد که در این صورت پیشرفتی درکار نخواهد بود.

الیگارشی پنهان و نطفه بسته در ساختار نظام دیگر سودی در سازو کار های مردم گریزاننده ی گذشته ندارند و نمیبینند و بسیاری متد های سختگیرانه که هدف پنهان آن سرکوب کردن نیروهای آشکارا غیر و یا ضد حکومتی و انفعال آنان بوده است وظیفه تاریخی خود را بازی کرده اند. این الیگارشی قریب الظهور آماده است تا با پاسخ گوئی به یک رشته مطالبات حاد غیر سیاسی مردم، از یکسو جای پای خود را بیش از پیش در ساختار قدرت محکمتر کنند و از سوی دیگر آن بخش از مردم را که فقط ازسختگیریهای ارشادی نظام ناراضی هستند بخود جلب و بخشی را نیز به بیطرفی همراه با نگاه مثبت بکشانند و در این را آماده است و یا خواهد شد تا مرز تقدس شکنی هم پیش رفته و دیسکوتکها و کاباره ها را هم باز و پوشش زنان را هم آزاد اعلام کنند، ولی همزمان با چنگ و دندان میکوشد تا حق ایفای این نقش فرشته گونه تاریخی را برای خود نگاه دارد و نه تنها هر گز اجازه ابتکار عمل در این زمینه را به رقبا نخواهد داد بلکه سخت گیریهای گشت های خیابانی امروز بخشی از زمینه سازی و مایه گذاری برای آن روزیست که فلان سردار با سلام و صلوات چون منجی مردم بیاید و این ابزار اختناق را بردارد و در ان هنگام هم کمتر کسی از خود خواهد پرسید چه کسی این گشت ها را دایر کرد که این سردار آنرا برمیدارد . شعبده بازی و تردستی برای مردمی شدن مجانی! این خونتای نظامی در راه، حاضر است حتی روحانیت سنتی را هم در راه پوپولیسم فاشیست گونه نیز قربانی کند و یا آنان را به حجره هایشان پس بفرستد و اگر لازم هم شد چند تائی از بی وجهه ترین انان را به تیرک های اعدام بسپارند.

بر متن چنین زمینه ائی است که آرایش نیروهای مختلف سیاسی در حال شکل گیری است و بر متن چنین زمینه ایست که انتخابات ریاست جمهوری دهم در حال وقوع . لذا این انتخابات میرود تا صحنه برون زائی آن تضاد های آشتی ناپذیری باشد که این رژیم طی سی سال وحدت ظاهری در درون خود پنهان نموده است . نبردی است برای مرگ و زندگی نبرد برای در قدرت و با قدرت بودن و یا در برابر آن بودن . و این تقابل، نه تقابلی خود خواسته و برنامه ریزی شده بلکه برخاسته از دینامیسم رشد تناقضات درونی این نظام دینی، نظامی که طی سی سال کوشید بر سرزمینی در قرن بیستم و بیست یکم الگوی هپروتی مندرس عهد عتیق خود را به پیکر تناور جامعه نیمه مدرنش تحمیل کند.

تا کنون چنین بوده است که در مقاطع انتخاباتی ، بخش قابل ملاحظه ائی از شهر وندان ، بدلیل نپذیرفتن کلیت نظام و بخش دیگری بعلت بی اعتمادی به فرایند های انتخاباتی و کم اثر دانستن آرأی خود انتخابات را تحریم میکردند. از آنسو کاندید ها نیز تمام برنامه انتخاباتی خود را با تقید جدی و مؤکد به نظام تنظیم میکردند و واقعاً هم در این راستا بودند. عکس العمل آقای خاتمی در یکی از مصاحبه هایش در دوران اعتراض مجلسی ها و یا دانشجویان بسیار نمونه وار است که گفت: ـ بعضی ها فکر میکنند من در موضع اپوزیسیون هستم حال انکه من در خدمت این نظام هستم و متعهد به آن و بخشی از ان ( نقل به معنا).

با خاکی و زمینی شدن دولت و فاصله آن از نظام سیاسی ( ایئو لوژیک)، تمامی آن تناقضات و تضاد منافع بنیادین، طبقاتی، گروهی طایفه ائی که تا کنون خود را زیر گفتمان واحد دینی پنهان کرده بود به سطح و عرصه سیاست روز کشانده شده است. و دیگر این وحدت کلمه امت اسلامی نیست که سخن میگوید بلکه این منافع مادی گروه های مدعی قدرت در سیاست و قاعده اقتصادی اجتماعی آنان است که از زبان نمایندگان خود: ـ بورژوازی، رانتی بوروکراتیک، نظامی ، انتظامی و یا بازار هزار فامیل دور و بر مقام رهبری، نهاد های فراقانونی و مافیائی و یا گروها ی حاشیه و یا برابر قدرت از یک سو و نیروهای مردمی و طبقه متوسط و روشنفکران زنان و جوانان از سوی دیگر، سخن میگویند. استفاده گاه بگاه بازیگران از ترمینولوژی گفتمان اسلام ـ آرمانی دیگر معنای خود را از دست داده و دیگر کسی را جادو نمیکند!

رشد سرطانی تضاد منافع گروه های فوق تا سطح رویاروئی علنی به یار گیری های نامرسوم و جدیدی کشیده شده است که از اهمیت استراتژیک بر خوردارمیباشد، ویژگی هایی که اگر درست دیده نشده و یا ارزیابی نشوند، جز گمراهی در ارزیابی چهره های درون میدان پیکار انتخاباتی نتیجه ائی نخواهد داشت که به امر مبارزه برای دموکراسی لطمه جدی خواهد زد

تکرار کلیشه ائی اینکه، انتخابات در این حکومت این چنیین و آنچنان است ، در خود هیچ نکته تازه ائی ندارد فقط پرده دودی است که دیدگان سیاست ورزان دگم اندیش را برروی اوضاع متحول و متغیر فعلی و تغیر پاردایم انتخاباتی در حال وقوع میبندد. این دگم اندیشی مرسوم، در جهت تحریم انتخابات پیش میرود تحریمی که عملاً و پارادوکسالت به معنای شرکت در انتخابات به نفع احمدی نژاد و سردار پاسدار رضائی است. این مهم نیست که تحریمگر از راست یا چپ ، از موضع دموکراسی خواهی افراطی ، جمهوری زدگی افراطی، مطالبات طلبی و یا سلطنت طلبی تحریم میکند در هر حال نتجه یکی است و آنهم رأی به کاندیداهای نیروهای فراقانونی در درون این نظام است.

رهبر نظام خواهان شرکت هرچه وسیعتر مردم در انتخابات است، ولی شرکت آن «مردمی» که با چشم بسته به پای صندوق های رأی رفته و یا به سائقه رانتبری اشان، به سائقۀ برخورداریشان از صدقات دولتی مورد نظر ایشان شرکت میکنند و نه آن « مردمی» که رأی اشان، نا خواستگان نظام را از جعبه های رای بیرون خواهد آورد. وظیفه فیلترینگ نظارت استصوابی که با بیانات اخیر رهبر و قبل از وی دیگرنمایندگان نظام، تا حد حق تقلب استصوابی برای شورای نگهبان ارتقا ء یافت این بوده است که رژیم را از بلیه عناصر نا معتقد به نظام و منظومه رهبری در امان نگاه دارد. ولی همچنانکه مارکس گفته است: موش کور تاریخ سماجت آمیز و سرسختانه به پیش نقب میزند از این سو و یا آنسو و راه خود را می یابد( نقل به مضمون).

امروزه حکومت اسلامی با این پدیده روبرو گشته است که موش کور تاریخ، نه از فراسوی مرزها، و از درون جریان های مختلف ضد و یا مخالف موسوم به اپوزیسیون رژیم، بلکه از درون باروی بتونیزه نظام سر بر افراشته و سرسختانه با دندانهای روئین خود در کار جویدن پایه ها و اسکلت نظام است و آن سیاست ورزی که اینرا نتواند درک کند بهتر است دست از سیاست ورزی بردارد تا بازوی نامرعی و ناخواسته برای رژیم نشود!

محسنی اژه ای اینجا و یا آنجا از تدارک انقلاب مخملی توسط دشمنان نظام سخن میگوید و کیهان شریعتمداری از وابستگی تیم ستاد انتخاباتی مهدی کروبی به صهیونیزم! این هراس و انگ زنی های بی پایه آن ازچه سخن میگویند؟

آری! براستی تشبیه مارکس در توصیف رهیافت نیروی دینامیکال تاریخ از لابلای َترکها و منفذ های نامرعی نظامات متصلب سیاسی تشبیهی شگفت انگیزانه مطابق با واقیعت است که با اوضاع کنونی میهن ما وفق میدهد. آری غریزه منفذ یابی این موش کور به غایت اعجاب آفرین است و نقب زنی آنرا باید عزیز داشت!

بر اساس تحلیل فوق، من نیروهای عمده صحنه انتخابات را به چهار جریان تقسیم میکنم:

1 ـ پو پولیسم عامیگرایانه و مبتذل

پوپو لیسمی که فاقد هر گونه مضمون واقعی جامعه شناختی سیاسی است و هیچ پیامی ندارد جز این میخواهد بهر قیمت که شده طایفه کنونی قدرت را همچنان بر سریر قدرت نگاه دارد و هم به خاطر خود مزه شیرین قدرت و هم مواهب آن برای آقای احمد ی نژاد به عنوانان نماد این جریان مهم نیست که 150 میلیارد دلار عیب میشود و یا حماس از دولت اشان صد ها میلیون دلار کمک گرفته ولی در کتابهای جغرافی درسی مدارسش از خلیج العربیه نام میبرد. برای ایشان حتی مهم نیست که دومین و یا سومین شخصیت حماس میگوید ما بر اسرائیل چنان خواهیم کرد که یزید و یا شمر با حسین، ایشان ابائی از این ندارند تا زیر تابلوئی بنشینند که بر روی آن نوشته الخلیج العربیه و...

برای آقای احمدی نژاد مهم است که سوژه رسانه های جهانی شود و در سالنهای سخنرانی سازمان ملل به عنوان شخصی جنجالی مطرح شود و...

لذا من ایشان را فردی فاقد هویت مشخص سیاسی دانسته که علاوه بر انگیزه های برشمرده شده فوق بر حفظ قدرت، نگران اینست که با از دست دادن عنوان و پست رئیس جمهوری ، پرونده تخلفات خود و حواریونش از پرده برون افتدو ایشان از پشت میزمجلل ریاست جمهوری به پشت میز دادگاه کشیده شود. از این ستون تا آن ستون، فرج بزرگی برای آدمی کوچک به لحاظ قواره سیاسی ایشان است.

2 ـ اصول گریان واقعی و فرا طایفه ائی

سردار پاسدار رضائی نماد و نماینده این جریان هستند که پا به عرصه گذارده اند.

به نظر ایشان مدیریت سیاسیی که با رهبری امام آغاز شد و با رهبریت مقام معظم رهبری ادامه یافت همچنان به کار کرد مشعشعانه خود ادامه میدهد. از نظر وی آنچه مملکت را به فاجعه کشانده، بحران مدیرت دولتی است که دولتهای پیشین و بد تر ازهم احمدی نژاد زمینه آنرا فراهم ساخته اند و ربطی به کلیت نظام ندارد.

سردار پاسدار رضائی با این مقدمه چینی قداست دستگاه ولائی را زیر سئوال نمیبرد بلکه با مقصر نشان دادن مدیریت دولتی با فورمولبندیهای عجیب و غریب برآنست تا مدیریت دولتی را اصلاح و اخلاقیات را، که معلوم نیست چرا در دوره این حکومت اسلامی« مدعی اخلاق» زوال یافته است، از نو احیاء کند. در اینجا خلاصه باید بگویم که این صغرا و کبرا چینی های سردار رضائی چیزی جز پنهان کردن یونیفورم سپاهی گرانه خود به عنوان اسب تروای خونتای نظامی کمین گرفته برای تسخیر تمام و کمال قدرت، تصفیه کامل دستگاه دیوانی از تتمه بوروکراسی ذوب نشده در نظام نیست. سردار رضائی در کار آنست که کار ناتمام آقای احمدی نژاد را در چیره کردن سپاه و نیروهای امنیتی بر دستگاه دیوانی، در یکدست کردن ساختار قدرت را به فرجام رساند و طبیعی است که جناح ایشان که نماینده بدنه اصلی اصول گرایان و سرمایه بوروکراتیک و نظامی پروار شده از رانتهای دولتی و نفتی است میداند که باید خشن ترین آثار حکومت اسلامی را که برانگیزنده مقاومت مدنی جامعه است را برای همیشه کنار بگذارد. و مقدمه چینی اینکه مدیریت سیاسی موفقیت آمیزانه رسالت تاریخی خود را بازی کرده است نیز باز گذاشتن راه آن اصلاحات و کوتاه آمدن هائی است که نه تنها خواست مبرم مردم بخصوص جوانان و زنان بلکه حتی بخشی از هوادراران خود رژیم است. هدف عقب نشینیهای جزئی و تاکتیکی به قصد تحکیم مواضع استراتژیک است. امتیازات خردی که مردم را آرام میکند بدون اینکه به پایه های سیاسی رژیم خراش وارد کند. در حقیقت مأموریت تاریخی سردار پاسدار محسن رضائی و یا احتمالاً سردار قالی باف اینست که آن فرشته نجاتی باشند که خطر مرگ را با توصیه تب به مریض و جایگزینی مرگ با تب بر طرف سازند.

سردار محسن رضائی بر آنست تا با یک رشته اقدامات مدیریتی نه تنها در چهار چوب ساختار قدرت بلکه در چهار چوب حفظ موازانه موجود درون همین ساختار بار بحران را بر دوش مردم سبک و با این سبک سازی بار بحران با اتکاء به حمایت ساختار قدرت، نظام را برای همیشه از شر نیروهای نق نقوی سیاسی خلاص کند. مهمترین ابزار رزم این جناح از اصول گرایان مصادره شعار های حریفان است.

3ـ جریان اصلاح طلب نظام گرا

این جریاان را میر حسن موسوی نمایندگی کرده و از طرف سازمانهای اصلاح طلبان خط خاتمی حمایت میشوند .اما چرا نظام گرا ؟ زیرا اولاً اقای موسوی که حرکت انتخاباتی خود را از یکی از مساجد نازی آباد و با شعار های مستضعف نوازانه و تأکید بر احیاء سنن فراموش شده خط امام راحل و تأکید بر بازگشت به اسلام ناب و... آغاز کرد، بر آن نیستتا دست به اقدامی زند تا به اساس نظام لطمه ائی جدی وارد شود و با این پیش زمینه فرصتی هم برای روی آوری به نمایندگان جنبش های مستقل مدنی برای وی باقی نمانده است زیرا که این جبهه را مهدی کروبی قبلاً اشغال کرده است. آقای موسوی شخصاً در تمام این دوره سکوت بیست ساله خود ، بی اعتنا به الزامات چنین روزگاری حتی زمینه تماس با نطفه های نیم بند جنبش مدنی و مردم را برای خود ایجاد نکرده است لذا ایشان هیچ تلاشی برای نزدیکی به نهاد های مستقل مدنی از خود نشان نداد ند بلکه کوشیدند از طریق چهره ها و نهاد هائی که مطرح شدن خودشان را مدیون انقلاب و نظام هستند، از این جمله آیات عظام فاقد اشتهار و دستگاهی مثل خانه کارگر، میخواهد رأی آوری کند غافل از آنکه این چهره های نیمه رسمی و آن نهاد های رسمی دیگر فاقد آن اعتبارمردمی هستند که در زمان نخست وزیری ایشان بودند و نفوذشان در ساختار قدرت نیز به صفر رسیده است. امروزه نه دستگاه قدرت آیات عظام را جدی میگیرد و نه مردم، نه دستگاه قدرت خانه کار گر را نماینده کارگران میداند و نه خود کارگران آنرا از خود ، و بر همین روال نه حزب مشارکت و نه سازمان مجاهدین انقلاب واجد آن پایگاه وسیع سیا سی نیستند که در عصر برو بروی اصلاحات بودند و...

آقای موسوی با طرح یک رشته مطالبات مردم البته میتوانند و توانسته اند تا حدودی سطح گفتمان انتخاباتی را ارتقاءدهند ولی این به معنی این نیست که طرح این مطالبات درست میتواند بسیج کننده آن میلیونهائی باشد که با رأی خود میتوانند سرنوشت انتخابات را رقم زنند. آقای موسوی با این اندیشه به میدان آمد که هم آرای بخشی از اصول گرایان ناراضی از احمدی نژاد را جلب کند و هم بخش عمده قاعده اجتماعی اصلاح طلبانی را که در چهار چوب باور به نظام و حرکت در میدان آن، خواهان تحقق ظرفیت های استفاده نشده و مردمگرایانه آن هستند ولی آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد اینست که ایشان نه ، موفق به جلب آرای نیروهای اصول گرا خواهد شد و نه میتواند در سطح وسیع آرای فرضی نیروهای اصلاح طلب متمایل و وفادار به نظام را جلب کند. رویکرد انتخاباتی ایشان دایربر گردآوری آن نیروهائی که، در روزگار صدارت وی در ذیل مجموعه جمهوری اسلامی و یا خط امامی بدون مرزهای مشخص امروزی هم زیست بودند، جز آرزوئی نوستالژک ناممکن چیز دیگری نیست و یا هر گز تحقق نخواهد یافت و یا در صورت تحقق زودپا خواهد بود زیرا تاریخ را به عقب نمیتوان باز گرداند. بنظر من پیروزی ایشان در این انتخابات ، علیرغم برنامه مثبت و مبتنی بر باور مندی ایشان ، فقط با کمک یک معجزه میتواند تحقق یابد.

4 ـ خط اصلاح طلب با رویکرد مردمی از پائین.

برنامه ی آقای مهدی کروبی نظیر، تجدید نظر در برخی مواد قانون اساسی و لغو نظارت استصوابی، موضع گیریهای رادیکال ایشان در سخنرانیها و مصاحبه ها و هتاکی آبرو باختگانی نظر شریعتمداری کیهانچی به ایشان و نیرو های ستاد انتخاباتیش، وعده احیائ حرمت دانشگاه و میدان دادن به نهاد های مدنی و آزادی برای احزاب سیاسی و...، آن نیروی بالقوه جاذبه ای را در گفتمان وی آفریده است که در صورت کشاندن آن به میان مردم میتواند به « یگانه بستر برونزائی جنبش عام ملی» میهنمان تبدیل شود و چون چتری سیاسی، بواقع و نه در حرف همه ایرانیان را درزیر پوشش خود بگیرد. کروبی با موضع گیریهای انتخاباتی خود بذری را کاشته است که در صورت ریزش باران کافی و هوای مناسب انتخاباتی، دموکراسی و قانونگرائی را برای میهن ومردم ما به ارمغان خوهد آورد . در شرایط کنونی تصور وجود منفذ و یا دهلیز دیگری برای بر آمد جنبش دموکراسی خواهی و قانون گرائی جز اتوپیائی خیال انگیزانه نیست.

حال اینکه کروبی چگونه میخواهد از هفت خوان مراحل انتخاباتی گذشته و پس از آن چگونه میخواهد و یا باید برنامه های خود را پیش برد مسئله ای است که در بخش دوم این نوشتار به آن خواهم پرداخت ولی یک نکته را از هم اکنون میگویم خط انتخاباتی کروبی ، حتی در صورت شکست انتخاباتی وی خطی خواهد بود که بر مبنا و در امتداد گفتمان سازی و چهره سازی آن جنبش ملی ما خواهد بود که نیاز حیاتی میهن ماست. و اینکه کروبی با چه سرعتی ، در صورت پیروزی خواهد توانست به وعده هایش عمل کند در در جه اول به میزان خرد کنندگی سورپریز کننده آرای او در این انتخابات در برابر رقیب یا رقبا بستگی دارد و حمایت و حرکت مردم برای تحقق مطالباتشان در گام بعدی.

حبیب تبریزیان

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.