رفتن به محتوای اصلی

سه چهارم مردم ايران سياست... شما را رد مي كنند
03.06.2009 - 10:57

سه چهارم مردم ايران سياست ...شما را رد مي كنند : نامه سر گشاده قاسم شعله سعدي به خامنه اي‏

::نامه ايست سرگشاده

به جناب حجة السلم آقاي علي خامنه اي

از بنده خدا قاسم شعله سعدي

سپاس بيكران خداي را كه به انسان نه فقط به اندازه توانستن، كه به قدر دانستن مسئوليت داد و درود بر پيامبر رحمت و

سلم بر علي (ع) اسوه عدالت و درود بر حسين رب النوع غيرت.

اجازه فرمائيد با تأسي به موليم علي (ع) بدون لكنت زبان با شما سخن گويم.

١٢ بتصويب ملت ايران رسيد و بموجب اصول ٥ و ١۰۷ و /٩/ ١ قانون اساسي جمهوري اسلمي ايران در ١۳۵۸

١۰٩ آن كسي كه از طرف اكثريت مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته ميشد مسئوليت رهبري را عهده دار

ميگرديد و چنانچه هيچ فقيهي چنان اكثريتي را بدست نمي آورد، خبرگان رهبري منتخب مردم، اعضاء شوراي رهبري

يا شخص رهبر را از بين مراجع و حائزين شرايط مندرج در اصول سه گانه فوق الذكر برميگزيدند، بنابراين رهبر اول

توسط اكثريت مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و برگزيده f ابتدائا f حائز شرايط مرجعيت باشد و ثانيا f مي بايست الزاما

شده باشد كه در آنصورت خبرگان را محلي از اعراب نبود، و چنانچه چنين اكثريتي حاصل نميشد آنوقت خبرگان

از بين مراجع و حائزين شرايط مندرج در اصول ٥ و f ميتوانستند اعضاي شوراي رهبري يا رهبر را آنهم منحصرا

١۰۷ و ١۰٩ برگزينند.

امام خميني چهل روز قبل از فوت دستور بازنگري در قانون اساسي را صادر كردند ولي قبل از آنكه بازنگري انجام

١٤ فوت نمودند و چون در آنروز نه /۳/ شود و مصوبات هيئت بازنگري به تصويب ملت ايران برسد، در ١۳٦۸

١٢ ملت ايران بي /٩/ بتصويب ملت رسيده بود لذا كماكان قانون اساسي مصوب ١۳۵۸ f بازنگري انجام شده بود و نه تبعا

كم و كاست معتبر و لزم التباع بود كه بموجب اصول سه گانه ياد شده آن رهبر مي بايست داراي همه شرايط مربوطه

در آن تاريخ f و از جمله شرط مرجعيت مي بود و اگر فرض كنيم كه اكنون جنابعالي به مرجعيت ديني رسيده باشيد قطعا

١٤ يعني روز فوت امام و انتصاب جنابعالي به عنوان رهبر توسط خبرگان، حضرتعالي فاقد شرايط /۳/ يعني ١۳٦۸

مرجعيت بوديد. لذا سئوال اينستكه چگونه راضي شديد برخلف نص صريح قانون اساسي چنين مسئوليتي را بپذيريد؟

اگر پاسخ اينست كه امام خميني با تأييد شما به عنوان رهبر مسأله را حل كرده است، ضمن تشكيك در چنان امري،

امام خميني حق نداشت از قانون اساسي f امام خميني اختيار نصب جانشين براي خود نداشت، ثانيا f يادآور مي شوم كه اول

در پاسخ به نامه نمايندگان مجلس سوم كه f تخلف كند و شرايط رهبري مندرج در قانون اساسي را ناديده بگيرد و ثالثا

اگر تاكنون از قانون تخلفي شده بخاطر جنگ و مسائل خاص بوده و » خود افتخار عضويت آنرا داشتم، امام خميني گفتند

نقل به مضمون) لذا امام خميني نه اختيار نصب جانشين ) « از اين پس بنا دارد در چهارچوب قوانين كشور اداره شود

خود را داشته نه حق تخلف از قانون را داشته و نه بنا داشته كه از قانون تخلف كند.

٢ با آنكه امام خميني گفته بود فقيه عاليقدر آية ا منتظري به نظام و حوزه هاي علميه گرمي دهد و نظام از نظرات

مردم، نظام و f ايشان برخوردار باشد چند سال است كه بدون هيچ حكم قانوني ايشان در منزل خود زنداني ميباشند و عمل

به دليل عدم دسترسي به ايشان در جستجوي يك f حوزه هاي علميه از نظرات معظم له محروم مي باشند و من شخصا

مرجع ديني ديگر هستم و شنيده ام كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم جنابعالي را هم در عداد

شما واجد شرايط مرجعيت و از جمله شرط اعلميت و f ديگر مراجع قرار داده اند و من ترجيح ميدهم چنانچه واقعا

٤ امام خميني به /٢/ اعدليت باشيد شما را برگزينم اما به دو دليل در مورد شما ترديد دارم، اول بخاطر نامه مورخ ١۳٦۸

خطاب كرده بود و من كه ميدانم از يكطرف « حجة السلم » شما در خصوص بازنگري قانون اساسي كه جنابعالي را

فاصله بسيار زيادي وجود دارد و براي نيل به مرجعيت نياز به سالها تلمذ و « مرجعيت » و « حجة السلمي » بين مرتبه

نبايد جنابعالي توفيق چنان فرصتي را f تتبع و تحقيق... ست و از طرفي به دليل اشتغالت حساس مهم و بزرگ، قاعدتا

بدست آورده باشيد، و دوم بخاطر معرفين شما كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده اند كه

در بسياري از موارد اعضاء اين دو تشكل يكي هستند و نيز پيوند آنها با كانون هاي قدرت و از جمله شخص جنابعالي

اين شائبه را ايجاد كرده كه خداي ناكرده با ملحظه پيوندهاي خاص سياسي در معرفي شما اقدام كرده باشند. لذا اگر در

اين خصوص راهنمائي فرمايند تا رفع ترديد شود سپاسگزارم و معرفي چند نفر از اساتيد بزرگي كه بعد از ١۳٦۸ افتخار

شاگردي آنها را داشته ايد ميتواند درين خصوص مؤثر باشد.

اكنون با فرض اينكه پاسخ و راهنمائي هاي حضرتعالي در مورد ٢ سئوال مطرح شده اقناع كننده باشد اجازه ميخواهم

در مورد عملكرد جنابعالي در دو بخش كلي سياست خارجي و سياست داخلي به طرح سئوال بپردازم.

الف سياست خارجي

١ شما خود ۳ اصل عزت و حكمت و مصلحت را براي تنظيم سياست خارجي اعلم نموديد و لبد تركيب مناسبي از

اصول ياد شده ميتواند در سمت دهي سياست خارجي مؤثر باشد. آيا تركيب آنها در مورد آمريكا قابل اجرا نيست؟!

٢ بسياري از شخصيتهاي نظام در خصوص مسائل جهاني و آمريكا به شما مطالبي گوشزد نموده اند از جمله آقاي

دكتر رجائي خراساني طي مكتوبي كه با حضور من تقديم شما نمودند مطالبي را بيان نمودند از جمله اينكه گفتند اكنون

شما ميتوانيد شرايطي براي مذاكره و برقراري رابطه با آمريكا تعيين كنيد و اگر از فرصت استفاده نكنيد با از دست دادن

آمريكا براي شما شرايط تعيين مي كند، سئوال من اينستكه با گذشت نزديك به ١۰ سال از آن تاريخ و اتخاذ f فرصت، بعدا

مواضعي توسط آقاي بيل كلينتون و مادلين آلبرايت مبني بر انتقاد از عمكرد گذشته آمريكا در قبال ايران، از فرصتهاي

نسبي بدست آمده چه استفاده هائي براي تأمين منافع ملي كرده ايد؟

۳ كسانيكه الفباي سياست را مي دانند، سياست را بازي و سياستمداران و رهبران و دولتها را بازيگر مي نامند و كار

آنها را بازيگري، اگر اين عبارات درست باشد، بازي كردن با دشمن براي دفاع از منافع ملي وظيفه و هنر حكام و

حكومتهاست و بديهي ست كه انجام اين وظيفه و هنر نياز به مهارت دارد لذا آيا بهتر نيست براي دفاع از منافع ملي در

خصوص آمريكا بجاي پاك كردن صورت مسئله و منع مذاكره كه شايد ناشي از ضعف دستگاه ديپلماسي و عدم مهارت

توسط « طرح حجم عظيمي از مطالبات و ادعاها » ديپلماتها و بازيگران جمهوري اسلمي ايران و يا ناشي از ترس

آمريكا باشد، به كسب مهارت ديپلماتيك و ارتقاء توان بازيگري همت گماشت؟ آيا قرارست بازيگران فقط با دوستان

بازي كنند؟! و از بازي با دشمنان عاجز باشند؟ و اگر چنين ست آيا دولتهائي مثل انگلستان اول دوست شده اند و سپس

روابط با آن برقرار شده؟! آيا اصول سه گانه عزت حكمت و مصلحت فقط در مورد دوستان قابل اعمال ست و در

خصوص دشمنان فاقد اعتبار و كارآئي هستند؟

٤ آيا اينهمه توهين به بخش عظيمي از مردم ايران و بسياري از دلسوزان دگرانديش كه جرمشان فقط اينستكه سياستهاي

شما را در خصوص آمريكا منطبق با منافع ملي ايران ارزيابي نمي كنند ناشي از توهم توطئه نيست؟ آيا استعمال واژه

هائي از قبيل بي غيرت، احمق، مرعوب... موجب وهن ادبيات سياسي ملت ايران كه در تاريخ فرهنگ و تمدن جهاني

داراي مرتبه والئي بوده نمي شود؟ و به شخصيت خود شما آسيب نمي رساند؟

مورد « كشورها يا با ما هستند يا با تروريستها » ٥ شما به درستي موضعگيري رئيس جمهور آمريكا را كه گفته بود

اعتراض قرار داديد و گفتيد ايران نه با شما هست نه با تروريستها و لذا شق سومي قابل تصورست كه يك كشور نه

طرفدار آمريكا باشد و نه طرفدار تروريستها. چگونه شما اين منطق خود را قبول نداريد و ميگوئيد كسانيكه از مذاكره با

آمريكا دفاع مي كنند يا الفباي سياست نمي دانند يا الفباي غيرت! آيا در منطق شما هم شق سومي قابل تصور نيست؟ و آيا

ممكن نيست كسي هم الفباي سياست بداند هم غيرتمند باشد و هم در عين حال با سياست شما در مورد آمريكا كامل

مخالف باشد؟ و آنرا منطبق با منافع ملي ايران ارزيابي نكند؟ آنچه به شخص من مربوط ميشود علوه بر بيش از ۳۰

سال زندگي و كار سياسي داراي بالترين مدرك علمي در سياست هستم و اين براي دانستن الفباي سياست كافي ست و

آنچه مربوط به غيرت من ميشود سراپاي وجودم را غيرت فرا گرفته آنهم غيرتي حسيني و بهمين دليل ست كه عليرغم

پيش بيني خطرات عظيم ناشي از ناخشنودي احتمالي شما از اين سطور كه ممكن ست منجر به بريدن سر من توسط

محافل خودسر شود غيرتم اجازه نداد در برابر توهين شما سكوت كنم و لذا عليرغم آن خطرات اعلم مي كنم هم الفباي

سياست مي دانم هم الفباي غيرت و هفت شهر غيرت را و نه فقط هفت شهر عشق را گشته ام و هم با سياست شما در

مخالفم و آنرا در چهارچوب منافع ملي ايران ارزيابي نمي كنم. همانطور كه طبق نظرسنجي هاي f خصوص آمريكا كامل

به عمل آمده توسط مؤسسات عمومي جمهوري اسلمي كه صحت آنها مورد تأكيد مجلس شوراي اسلمي و وزارت

ارشاد قرار گرفته، حدود سه چهارم مردم ايران سياست امريكايي شما را رد مي كنند و مذاكره با امريكا را تأييد

مينمايند، در حالي كه طبق نظر شما اين سه چهارم مردم ايران يا الفباي سياست نمي دانند يا الفباي غيرت و اين در حالي

است كه جهانيان هوش سياسي و غيرت ملي ايرانيان را مورد تأكيد قرار ميدهند اما شما كه مديريت اين ملت را قبضه

كرده ايد آنها را بي سياست و يا بي غيرت ميدانيد. چگونه ممكن است از يك طرف شما اكثريت سه چهارم ملت را بي

غيرت و يا بي سياست بشناسيد و در عين حال به مديريت خود بر همين مردم بزعم شما بي غيرت و يا بي سياست ادامه

دهيد و اگر نظر شما درست نباشد كه البته نيست و آنچنان كه ما معتقديم اين مردم در عين برخورداري از مرتبه باليي

از غيرت ملي و هوش سياسي مذاكره با امريكا را تأييد ميكنند كه در اينصورت اين امر چيزي جز مخالفت آشكار با

مجاز نيست. f و اخلقا f ، شرعا f ، قانونا f سياست هاي شما نيست و در چنين فرضي نيز ادامه مديريت شما منطقا

٦ راستي شما نمي دانيد طبق اصل ۳٩ قانون اساسي حتي هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير و

بازداشت و زنداني يا تبعيد شده باشد بهر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات ست چه رسد به دلسوزان كشور كه

هدفي جز دفاع از منافع ملي اين مملكت ندارند؟! چگونه بخود اجازه مي دهيد به كسانيكه نظر شما را برنمي تابند اينهمه

توهين روا داريد؟!

۷ آيا جنابعالي وقوع يك جنگ جديد را مغاير اهداف و برنامه هاي نظام ارزيابي نمي كنيد؟ البته اگر منافع ملي ايران

ايجاب كند كه با هر كشوري و از جمله آمريكا وارد يك جنگ تمام عيار هم شويم من آمادگي خود را از هم اكنون براي

حضور در جبهه جهاد و شهادت اعلم مي كنم اما خاطره ناخوشايندي در جنگ تحميلي عراق عليه ايران و دوران دفاع

مقدس مرا آزار مي دهد و آن خاطره اينستكه درست در زماني كه هزاران برادر ديني و ميهني ام در كنار برادرم شهيد

اصغر شعله سعدي شعر بلند جهاد و شهادت را در جبهه ها مي سرودند، خواهر مكرمه جنابعالي به دشمن بعثي

صيهونيستي عراق پناهده شدند و متأسفانه به منزلت و موقعيت جنابعالي لطمه زدند دلم نمي خواهد در صورت وقوع يك

جنگ جديد تكرار اين قبيل مسائل به حيثيت حضرتعالي خداي ناكرده لطمه وارد كند.

۸ لبد استحضار داريد كه ملت بزرگ ايران مار گزيده است و از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد و حق دارد از وقوع

يك جنگ جديد نگران باشد. آيا صلح نميدانيد در چند مورد به آنها اطمينان دهيد تا رفع نگراني شود؟ از جمله آنكه ملت

نيز مي باشد يعني حكومت « مأمور به نتيجه » نيست بلكه « مأمور به تكليف » اطمينان يابد كه حكومت در جنگ فقط

مسئوليت نتيجه جنگ را مي پذيرد. ديگر آنكه حافظه تاريخي ملت با مواضع متغير آسيب نبيند زيرا دهها خاطره از

مواضع متغير حكومت حافظه ملت ما را آزرده اند از جمله آنكه گفته ميشد اگر صدام دست به دريا بزند دريا نجس

ميشود و اگر با صدام صلح كنيم جواب پيامبر اكرم را چه بگوئيم؟ جواب قرآن را چه دهيم؟ و اگر اين جنگ ٢۰ سال هم

طول بكشد، ايستاده ايم... بالخره با صدام صلح كرديم. يا وقتي كه فاجعه مكه رخ داد گفتيم اگر از صدام هم بگذريم از

عربستان تبديل شد به بال اسلم و يا در مورد اشغال سفارت آمريكا در ايران و به f آل سعود نخواهيم گذشت ولي بعدا

گروگان گرفتن ديپلماتها و پرسنل سفارت آمريكا كه آنها را تهديد به محاكمه مي كرديم وقتي كه فرصتهاي طلئي را از

دست داديم و در آستانه آغاز به كار آقاي ريگان بيانيه ننگين الجزائر را پذيرفتيم.

٩ البته توقع ندارم كه در خصوص جنگ شما هم مانند من فكر كنيد چون من فقط الفباي سياست را مي دانم و

حضرتعالي علمه هستيد. من هيچ جنگي را رحمت نمي دانم از جمله جنگ تحميلي عراق عليه ايران را كه بقول آقاي

رفسنجاني كه خود مسئول بسياري از بدبختي هاي ملت و نابساماني هاي كشور و نيز يكي از مسئولين ادامه جنگ بعد از

١۰۰۰ ميليارد دلر » فتح خرمشهر مي باشد و بايد پاسخگوي عملكرد خود در قبال ملت مظلوم ايران باشد، اين جنگ

و خسارات غيرمادي آن قابل ارزيابي نيست و هنوز هزار هزار شهيد گرانقدر كشف و تشييع و « خسارت مادي داشت

دفن مي كنيم. اگر امروز اسرائيل چنان جناياتي در سرزمين هاي اشغالي مرتكب مي شود يكي از دلئل آن متلشي شدن

دو قدرت بزرگ منطقه خاورميانه و صدماتي كه دو ارتش بزرگ جهان اسلم متحمل شدند، مي باشد. و اگر امروز

ميليونها مرد و زن ما دچار تباهي و فقر و فساد شده اند لاقل بخشي از آن معلول جنگ و آثار آن است لذا من اصل

آنرا رحمت بدانند بلكه بخصوص بازيگران f جنگ را رحمت نمي دانم ولي براي حضور در جنگ لزم نيست كه حتما

سياسي در بسياري از موارد عليرغم ميل خودشان ناچار به انتخاب و اقدام هستند بهرحال چنانچه حضرتعالي نظر

رخ نخواهد داد كه ما نيز f ديگري راجع به جنگ داريد آن نظر محترم است و اگر فكر مي كنيد كه چنان جنگي قطعا

چنين آرزو مي كنيم، ولي يادآوري اين نكته بي فايده نيست كه حتي در زمان جنگ سرد و وجود سيستم دو قطبي جهان

حكامي مانند مل محمد عمر، ميلوسويچ و صدام نه f تعارض ابرقدرتها مانع وقوع جنگ ۸ ساله تحميلي نشد و نيز اخيرا

تنها خود را با مسائل پيچيده و تعقيب بين المللي مواجه كردند بلكه مهمتر از آن ملت و كشور خود را در معرض

جنگهاي ويرانگر قرار دادند البته من از درايت شما در جلوگيري از تحميل يك جنگ ديگر در زمان حمله آمريكا به

عراق در ١٩٩۰ تقدير مي كنم بخصوص كه دوستاني مانند جناب آقاي خاتمي و جناب آقاي محتشمي پور در آن زمان

طرفدار دخالت ايران در جنگ عليه آمريكا و له عراق بودند. f بي طرفي ايران را برنمي تابيدند و اگر اشتباه نكنم ظاهرا

١۰ چنانچه امكان پذير باشد تدبيري اتخاذ فرمائيد كه منافع ملي ايران با منافع ايدئولوژيك در تعارض قرار نگيرند زيرا

در مورد افغانستان سالها بخاطر منافع يا احساسات f به ضرر منافع ملي تمام مي شود. مثل f تعارض ايندو عموما

ايدئولوژيك براي دفاع از گروههاي جهادي در مقابل ارتش سرخ و ابرقدرت جهنمي شرق هزينه پرداختيم و چه حمايتها

كه از آقاي رباني و حكمتيار... نكرديم و چه پاسخ ها كه توسط سام ها و ميگ هاي شوروي سابق در جبهه هاي جنگ

تحميلي عراق عليه ايران دريافت نكرديم و عاقبت هم نتيجه كار را در تشكيل دولت موقت افغانستان ديديم اگر چه بعضي

از دوستان جنابعالي حسرت فقدان امنيت طالباني را در دل داشتند ولي بهر حال طالبان سقوط كردند و آقاي كرزاي را

شما خود به حضور پذيرفتيد.

١١ در مورد فلسطين كه البته يك سرزمين اسلمي ست و ملت مسلمان آن بيش از نيم قرن در آوارگي و مشقت بسر

مي برند آيا لزم ست تا اين حد با سرنوشت ملت ما گره بخورد؟ آيا بين مسلمان چچن و هند و فلسطين تفاوت هست؟

مگر مسلمانان چچن توسط ارتش روسيه سركوب نشدند؟ چرا منافع ايدئولوژيك ايجاب نكرد كه به حمايت مجدانه از آنها

آنچه با الفباي سياست استنباط مي شود اينستكه در حذف آقاي ياسر عرفات، بين سياستهاي آريل شارون، f برخيزيم؟ ضمنا

شما و جورج بوش چندان تعارضي نيست. اگر چنين استنباطي صحيح ست چرا بايد اين همسوئي يا لاقل عدم تعارض

برقرار باشد؟

١٢ آيا زمان آن نرسيده كه در انتخاب متحدان استراتژيك تجديد نظر كنيم؟ تا آنجا كه ما ميدانيم (البته در حد الفباي

لبنان را مورد f سياست) دولتهاي سوريه و روسيه و لبنان و سودان از متحدان استراتژيك ما محسوب مي شوند و فعل

بلوصول به ايران مورد نظر نيست تنها f بحث قرار نمي دهم و سودان نيز با حدود چهار صد ميليون دلر بدهي ظاهرا

در مورد سوريه و روسيه سئوال ميكنم. سوريه از اول انقلب تاكنون از حمايتهاي بيدريغ ايران چه از نظر مادي و چه

در مجامع بين المللي عليه ايران موضعگيري مي نمايد. موضع اخير f از نظر معنوي و سياسي برخوردار بوده و عموما

آن در اجلس بيروت كه هم از ادعاي امارات در خصوص جزائر سه گانه ايراني در خليج فارس حمايت كرد و هم با

از حمله آمريكا به ايران به جاي عراق پشتيباني نمود... و f رد حمله آمريكا به يك كشور عرب! و نه مسلمان تلويحا

روسيه نيز كه تعهدات خود راجع به نيروگاه بوشهر را به اتمام نمي رساند و ازين رهگذر هم از غرب ارتزاق مي كند و

امتياز مي گيرد و هم از ايران و بالخره در درياي خزر ضمن امضاء قرارداد دوجانبه راهي را گشود كه نتيجه قهري

آن كاهش سهم ايران در درياي مازندران است و با اعلم مانور نظامي در واقع نشان داد كه حرف اصلي را درين منطقه

روسيه مي زند. آيا داشتن چنين متحدان استراتژيكي ما را از داشتن دشمن بي نياز نمي كند؟!

١۳ آيا انتقال انرژي بخشي از آسياي ميانه از طريق آذربايجان و جيحان و انتقال انرژي بخش ديگري از آن از طريق

تركمنستان، افغانستان، پاكستان و دور زدن ايران و محروم نمودن جمهوري اسلمي ايران كه مسير كوتاه، ارزان،

اقتصادي و اصلي بود معلول سياستهاي خود شما نيست؟ آيا پاسخ اينهمه ضرر و عدم النفع را چه كسي ميدهد؟ آيا عدم

حمايت بين المللي از ايران ما را در خصوص حاكميت بر جزائر سه گانه در خليج فارس با مشكل مواجه نمي كند؟

ب سياست داخلي

١ آيا اصل ١٥٩ قانون اساسي را كه مقرر ميدارد تشكيل دادگاهها و تعيين صلحيت آنها منوط به حكم قانون ست را

مطالعه فرموده ايد؟ و آيا اصل ١١۰ قانون اساسي كه اختيارات رهبر را احصاء نموده بررسي فرموده ايد؟ اگر آري با

چه مجوز قانوني يك دستگاه عريض و طويل به عنوان دادسرا و دادگاه ويژه روحانيت ايجاد كرده ايد؟ و آيا شما ميدانيد

كه دادگستري گوش بفرمان حتي نظر شما را به مثابه قانون آنهم قانون جزا تلقي ميكند و مخالفين نظر شما را مجرم مي

٤ دادگستري تهران كساني را كه برخلف /۳/ شناسد؟ و تهديد به تعقيب آنها مي كند؟ براي نمونه اطلعيه مورخ ١۳۸١

نظر شما دم از مذاكره با آمريكا بزنند به عنوان متهم قابل تعقيب كيفري و مصداق ماده ٥۰۰ قانون مجازات اسلمي مي

شناسد در حاليكه شما طبق ذيل اصل ١۰۷ قانون اساسي بايد در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوي باشيد يعني نه

تنها مافوق قانون اساسي نيستيد و نه تنها مافوق قانون عادي هم نيستيد بلكه مثل ساير شهروندان اين كشور بايد تابع قانون

باشيد. پس چرا با اين شيوه هاي ديكتاتورپرور مبارزه نمي كنيد؟ آيا سكوت شما در برابر اين امور تنفيذ و تأييد آن تلقي

نمي شود؟!

٢ مگر شما نفرموديد كه تضعيف مجلس جايز نيست؟ آيا دخالتهاي رسمي شما در امر قانونگذاري مهمترين عامل

تضعيف مجلس نيست؟ شما با تجويز كدام اصل قانون اساسي به مجلس نامه نوشتيد و نمايندگان را از قانونگذاري در

مورد مطبوعات منع كرديد؟ شما ميدانيد كه شوراي نگهبان حضرتعالي را عين موازين شرع تلقي مي نمايد و مصوبات

شما و نظر شما موازين شرع هستيد؟ حضرتعالي به f به علت مغايرت با نظر شما رد مي كند؟ آيا واقعا f مجلس را بعضا

معضل نظام بود؟ و اگر هم f تجويز كدام قانون در امر انتخاب حقوقدانان شوراي نگهبان دخالت نموديد؟ آيا اين امر واقعا

معضل تلقي ميشد آيا برانگيختن مخالفت بيش از دو سوم نمايندگان منتخب مردم در مجلس تدبير شما را زير سئوال

نبرد؟ آيا اينگونه حل معضل مي كنند؟ آيا راي منفي بيش از دو سوم نمايندگان در واقع راي منفي به نظر و تدبير شما

نبود؟

دموكراتيك و آزاد و توام با رقابت كامل و f استحضار داريد كه مجلس خبرگان به دليل فقدان يك انتخابات كامل f ۳ احتمال

نيز به دليل اعمال نظارت استصوابي توسط فقهاي شوراي نگهبان كه منصوب جنابعالي هستند و نيز به دليل آنكه

ائمه جمعه و نمايندگان حضرتعالي در ارگانهاي مختلف هستند و ازين نظر حقوق بگيران f اكثريت اعضاي آن عمل

قادر نيستند بر شما و شرايط شما و استمرار شرايط شما نظارت واقعي كنند مع f حضرتعالي به حساب مي آيند عمل

جنابعالي آنها را از نظارت بر امور سياسي و امور نيروهاي مسلح هم منع كرده ايد و اگر اين مراتب f الوصف ظاهرا

درست باشد آيا چنين امري بر جايگاه خود شما لطمه نمي زند؟

٤ حضرتعالي به جناب آقاي احمد جبريل بخاطر شهادت فرزند گرانقدرشان تسليت گفتيد آيا انتظار يك تسليت به خانواده

شهداي قتل هاي زنجيره اي كه بدست محافل خودسر كه بهر حال از عناصر نهادهاي رسمي جمهوري اسلمي ايران كه

تحت مسئوليت جنابعالي هستند صورت گرفت يك انتظار بي جاست؟ آيا اين تسليت پاسخي به شايعات مبني بر f نهايتا

آمريت خود شما در آن قتل هاي نفرت انگيز نبود؟

٥ جنابعالي از بدو جنبش اصلح طلب ايران با آن سرسختانه مخالفت كرديد. مطبوعات مستقل را پايگاه دشمن خوانديد

و دادگستري گوش بفرمان بصرف موضعگيري شما حجة را بر خود تمام ديد و مبادرت به بستن فله اي آنها نمود. در

مورد جنبش دانشجوئي هم فرموديد حسيني عمل مي كنم و بر سرنوشت دانشجويان و جنبش دانشجوئي آن رفت كه مي

دانيد و هيچكس هم جرأت نكرد بپرسد مگر دانشجويان مظلوم ما كه ٤۰ % رزمندگان اسلم و درصد بالئي از آنها را

خانواده هاي ايثارگران و فرزندان معظم شاهد تشكيل ميدهند يزيدي بودند كه شما در برابر آنها حسيني عمل كنيد؟ مجلس

اصلحات را هم به منفعل ترين شكل ممكن درآورديد و علوه بر موانع متعدد بر سر راه قانونگذاري آن و نفي مصونيت

به صراحت تهديد كرديد كه در مقابل رئيس جمهور f پارلماني و تعقيب و محكوميت و بازداشت بعضي از نمايندگان اخيرا

و نمايندگان مجلس مي ايستيد. مگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس با رأي مستقيم اكثريت قاطع مردم ايران انتخاب

نشده اند؟ مگر آنها تبلور ملت ايران نيستند؟ و مگر مقابله با آنها مقابله با ملت بزرگ ايران تلقي نمي شود؟ آيا شما در

مقابل ملت عظيم الشأن ايران مي ايستيد؟ اينست سزاي ملتي كه بيش از 23 سال سنگر جهاد و تحمل را رها نكرده است؟

اينست معني مردم سالري ديني؟ اينست معني آزادي در شعار محوري استقلل، آزادي، جمهوري اسلمي؟

٦ حضرتعالي بر مبارزه با فساد اقتصادي در مقام سخن تأكيد ميفرمائيد ولي آيا فساد نتيجه سيستمي كه بوجود آورده ايد

نيست؟ آيا نميدانيد چه كساني از نزديكان شما و از اعضاء دفتر خود شما در اين مسأله متهم هستند؟ آيا نمي دانيد آقازاده

ها به اتكاء قدرت حاجي آقاهايشان كه پست هاي كليدي در شوراي نگهبان، مجلس خبرگان، قوه قضائيه، مجمع تشخيص

دست كمي از f مصلحت... را اشغال كرده اند بر سر اقتصاد اين كشور چه آورده اند؟ و آيا نميدانيد كه حاجي آقاها بعضا

آقازاده هايشان ندارند؟ آيا نمي دانيد تمديد حكم آقاي رفيق دوست توسط جنابعالي در بحبوحه رسيدگي به پرونده اختلس

به معني f ١٢۳ ميليارد توماني و در حاليكه هنوز مدت مأموريت وي تمام نشده بود به معني حمايت از ايشان و اصول

چراغ سبز براي اين امور تفسير مي شد؟! و خود شما سالنه صدها ميليارد درآمد نهاده هاي عمومي مانند ستاد اجرائي

فرمان امام، بنياد مستضعفان... را بدون اينكه مجلس يا دولت بر درآمدها و هزينه ها كوچكترين نظارتي داشته باشند و

كمترين اطلع رساني به مردم ارائه شود هزينه مي كنيد و جنابعالي كه در پاسخ آية اله طاهري فرموديد هر كس مبارزه

با فساد را از خود و از نزديكان خود شروع كند آيا اين نسخه اي را كه نوشته ايد در مورد خود شما قابل اجرا نيست؟ و

آيا بهتر نيست حضرتعالي گزارشي كامل از درآمد و هزينه هاي مزبور را به اطلع ملت رشيد ايران برسانيد؟ ملتي كه

امكانات يك قاره را دارد اما بخش عظيمي از مردمش زير خط فقر زندگي مي كند و جوانانش كه سرمايه هاي ارجمند

پناه مي برند و در مسير اين پناهندگي طعمه هزاران مصيبت از غرق « ديار كفر » فكري اين كشورند گروه گروه به

شدن در رودخانه ها تا منجمد شدن در كانتينرهاي سردخانه اي ميشوند و ثروت آنها در خوشبيتانه ترين فرض ها در

اختيار سوريه، سودان، حماس، سيد حسن نصراله، حكمتيار... قرار گرفته. راستي مسئول فرار اين مغزهاي گرانقدر

كيست؟ بگذريم از فرار سرمايه ها كه خود حديث غم انگيز ديگري ست!

۷ آيا تأييد نمي فرمائيد كه حضرت علي عليه السلم با آنكه شايسته ترين چهره تاريخ بشريت بود و عليرغم نصب

الهي، وقتي كه به هر دليل از رأي اكثريت محروم ماند از اين رأي (ولو ناآگاهانه مردم) تمكين نمود و افسار شتر خلفت

را رها كرد و تلخي روزگاري كه چون خار در گلو و چون خاك در چشمش مي گذشت را با شيريني پايه گذاري سنت

حسنه (رجحان رأي مردم بر حق خود) جبران كرد تا پرچم مردم سالري و آزادي در همه عصرها و براي همه نسل ها

در اهتزاز باشد و فقط زماني حكومت را پذيرفت كه مردم مصرانه از او خواستند و در مدت كوتاه زمامداري عليرغم

(عصمت) هرگز خود را از اشتباه مصون نمي انگاشت و پيوسته از مردم مي خواست تا به او تذكر و هشدار دهند؟ و آيا

به « نه » به ايشان باشد به معني « آري » تأييد نمي فرماييد كه رأي آقاي خاتمي در دوم خرداد ۷٦ بيش از آنكه به معني

جنابعالي بود؟! زيرا برخلف نظر شما كه طبق آن اكثريت سه چهارم مردم ايران بي غيرت يا بي سياست تلقي مي

شوند، ملت هوشمند ايران عليرغم آگاهي از نظر حضرتعالي مبني بر انتخاب كانديداي ديگري، آقاي خاتمي را برگزيد و

در چند مورد ديگر اين رأي را به نحوي آشكار و معني دار تكرار كرد، هر چند آقاي خاتمي نسبت به ماهيت اين رأي كه

آقاي خاتمي مرد آن f براي وي سخت تعهدآور بود تجاهل نمود زيرا ايفاي آن تعهدات مستلزم مبارزه اي بود كه اصول

مبارزه نبود و بخاطر پذيرش مسئوليتي كه توان ايفاي آنرا نداشت در پيشگاه ملت مظلوم و عظيم الشأن ايران مؤاخذه

خواهد شد. حتي اگر فرض كنيم كه تصاحب كرسي مديريت اين كشور توسط شما در سال ١۳٦۸ منطبق با قانون بوده

باشد لاقل از دوم خرداد ۷٦ به بعد، مردم ايران در همه موضع گيريها به سياست شما و جناح مورد حمايت شما رأي

عدم اعتماد داده اند كه آخرين آنها همان نظرسنجي اخير در مورد امريكاست. بگذريم از نظرسنجي ديگري كه طبق آن

شما و سيستم حكومتي شما فقط از شش درصد حمايت مردم برخوردار بوده و نود و چهار درصد ديگر خواهان تغييرات

اساسي هستند. لذا اگر اين ادعا درست باشد كه لاقل از دوم خرداد ۷٦ حضرتعالي رأي اعتماد ملت ايران را از دست

داده ايد آيا ادامه حكومت شما با سيره علوي مغايرت ندارد؟ و اگر اين واقعيات را انكار مي فرماييد آيا انجام رفراندم و

مراجعه به آراء عمومي نسبت به ادامه مديريت جنابعالي راه حل قابل قبولي نخواهد بود؟

۸ جنابعالي بارها فرموده ايد راه امام راه شما و هدف امام هدف شماست. آيا امام نمي گفت ميزان رأي مردم ست؟ آيا

نمي فرمود مركز همه قدرتها و همه قانون ها مجلس ست؟ و آيا تأكيد نمي كرد كه مجلس در رأس امورست؟ راه امام را

اينگونه ادامه ميدهيد و اهداف امام را اينگونه پاس ميداريد؟ آيا مجمع تشخيص مصلحت كه به اشاره شما با تصويب آئين

نامه اي ميخواهد مصوبات مجلس را بطور سيستماتيك كنترل كند و در واقع تير خلص را به پارلمان شليك كند و از

مجلس بطور كامل خلع يد شود با راه امام و منش امام و هدف امام هماهنگ است؟! آيا امام نمي گفت اگر به او

در مورد خود f خدمتگذار گويند بهتر است تا رهبر، اما حضرتعالي به شكل مسرت بخشي واژه رهبري را مكررا

استعمال مي كنيد و در زمان مديريت حضرتعالي چهره اي غيرقابل دفاع از اسلم و وليت ترسيم گرديده و از اين منظر

به دين و وليت جفا شده است و اين تصوير نادرست از دين و وليت يكي از علل دين گريزي جوانان است كه از اين

مصيبت عظما به ساحت مقدس امام زمان عجل اله تعالي فرجه شكوه مي برم و مي پرسم آيا پاره اي از رفتارهاي شما

بيش از آنكه نمايانگر مديريت شما بر كشور باشد نمايشگر مالكيت شما بر اين ملت نيست؟ بخصوص اهانتهاي شما به

مردم آيا انسان را بياد رفتار مالكان دوره فئوداليته نسبت به رعايا و حتي بياد رفتار برده داران نسبت به بردگان نمي

اندازد؟ با آنكه دوره برده داري و فئوداليته دير زماني است كه بسر آمده، تازه من بعيد ميدانم كه حتي برده داران نسبت

به بردگان واژه هائي مانند بي غيرت را بكار برده باشند. به هر نقدير نتيجه قهري و منطقي چنين رفتار و چنان چهره

خشني از حكومت ديني و بالخره نتيجه حتمي تجربه شكست خورده حكومت مذهبي شما پيدايش رنسانس، سقوط

استقرار نظامي لئيك و سكولر در قالب يك جمهوري تمام عيار خواهد بود. f حكومت ديني و نهايتا

در پايان از حضرتعالي مي خواهم بجاي هرگونه واكنش ناشي از توهم توطئه كه خودبخود مجوزي براي اقدام محافل

خودسر خواهد بود اين كلم را منصفانه بررسي فرمائيد و نسبت بهر مقدارش كه حق تشخيص دهيد تسليم گرديد. اين

سطور را براي رضاي خداوند، دفاع از حق، تذكر به جنابعالي و امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از ملت مظلوم

حق را لباس باطل ) « ولتلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق وانتم تعلمون » ايران نوشتم، آنهم به حكم خداوند كه فرمود

مپوشانيد و حق را كتمان مكنيد در حاليكه مي دانيد). بهر حال به خدا توكل مي كنم و از محافل به او پناه مي برم و در

سينه ستبر من قلبي كوچك براي ملت بزرگ ايران مي تپد.

بنده خدا قاسم شعله سعدي

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.