گامِ شکسته و
زبانِ بریده ی قلم
در این شبانِ بی دادرسی
ای بسا:
حکایتِ نبودِ نان و
وفورِ نادانی و
ستمِ بلند دوران است
با
ترانه ی برُائی تیغِ ِفریب
که
شبزدگانِ غریب و گرسنه را
اینچنین
به فرمابرداری دیوان شرور
ربوده و کشانده است.
در این گدُارِ تنگ حسرت ها
شبِ بی کسی حاکم است
و
دل و دیده یِ کبوترانِ تنها
این
کبوترانِ دست آموزِ تنها
بیگانه
با زمانه ی شادی و فراخ است
و
عصر افلاکی برای شان
مادربزرگِ گرسنگی هاست
و
در فکرِ سوت و کور ویرانه ها
آیه های مرگبار داعشی
برای هر بی پناهی
برج و باروی بهشت می سازد
تا
بدین سان
طرح آسمانی ترورِ قلم
بر تارک شکم خالی
و ایمان تهی
خونین
سروده شود.
بهنام چنگائی 19 دی 1393
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید