رفتن به محتوای اصلی

درباره آیین مهر و میترائیسم
08.04.2009 - 19:57

سخن آغازین :

براي نخستين بار ، استاد ذبيح بهروز ، در كتاب تقويم و تاريخ در ايران ( 1331 ) از بر انگيختگي و بعثت پيامبري در شاهنشاهي اشكاني ، بنام مهر ( يا مسيحا ) در سال 247 پيش از ميلاد ، سخن به ميان آوردند كه از مادري باكره ، به نام آناهيتا زايش يافته است .

به پيروي از استاد بهروز ، دكتر عليقلي محمودي بختياري ، در كتاب راهي به مكتب حافظ ( 1345 ) و دكتر محمد مقدم در كتاب جستاري دربارة مهر و ناهيد ( 1356 ) و پژوهشگران ديگري چون : استاد هاشم رضي ( آيين مهر ) ، احمد آجوداني ( دين مهري ) ، مهندس نوربخش رحيم زاده ( مقاله : نخستين پيام آور توحيدي ) ، پوران فرخزاد (مهره ي مهر) ، دكتر سالومه رستم پور (مهرپرستي درايران ، هندو روم ) ، فاطمه ملك زاده ( اين آتش نهفته ـ تأثير مهرپرستي بر حافظ شيرازي ) و عليرضا افشاري ( مقاله : مسيح مهر يا مهر مسيح ) از « مهر پيامبر » ، در نوشتارهايي سخن گفتند .

و از سوي ديگر پژوهشگراني چون : مهندس جلال الدين آشتياني و مرتضي ثاقب فر وجود پيامبري به نام مهر را به چالش كشيده اند . مرتضي ثاقب فر در مقدمة كتاب دين مهر در جهان باستان ( مجموعه گزارشهاي دومين كنگرة بين المللي مهرشناسي ) مي نويسد :

« چرا ناگهان در كتيبه هاي اردشير دوم هخامنشي ( 404 تا 360 ق . م ) در همدان و شوش نام مهر و ناهيد با هم در كنار نام اهورامزدا براي نخستين بار ظاهر مي شود . يعني حدود صد سال قبل از تولد مهر از ناهيد ؟

چرا بايد مهر و ناهيد ناگهان يك قرن قبل از تولد فرضي مهر اهميت يافته باشند ؟

اين را مگر جز به اهميت يافتن « ايزدمهر » مي توان نسبت داد كه اثر آن را در مهريشت نيز مي بينيم ؟

خواه براي روحانيون مسيحي و خواه روحانيون زرتشتي چه فرقي مي كرده است كه با يك پيامبر در كالبد آدمي دشمن باشند يا يك مذهب خاص ؟

مگر مهر براي زرتشتيان خطرناكتر از ماني بوده است ؟

چگونه ماني را كشتند ولي وجودش را انكار نكردند ، ولي وجود مهر از بيخ و بن در هر دو جهان مسيحي و زرتشتي انكار شد ؟ اين كار چه سودي برايشان داشت ؟ » *

مهندس جلال الدين آشتيباني هم در پاورقي كتاب مذاهب اسراري ، با اشاره به اينكه براي وجود پيامبری به نام مهر « كوچكترين شاهد و نشان تاريخي و يا حتي شبه تاريخي وجود ندارد » ، مي نويسد :

*ص 22 و 23

« در بررسي ميترائيسم خواهيم ديد كه ميترا را با سئوشيانت زرتشتي يكسان دانسته اند . بنابر افسانه هاي زرتشتي پس از هزار سال كه از آفرينش عالم مي گذرد زرتشت به دنيا مي آيد . در هزارة اول پس از زرتشت از تخمة او كه در درياچة كيانسة سيستان باقي مانده است ، دوشيزه اي باكره باردار مي شود و كودكي به نام هوشيدر به دنيا مي آورد كه در سن سي سالگي

به پيامبري مي رسد . در هزارة دوم به همين طريق هوشيدر ماه و در هزارة سوم سئوشيانت متولد شده و به پيامبري مي رسد و اوست كه آخرين ضربت نابود كننده را بر اهريمن وارد ساخته و دورة جهان مادي را به پايان مي رساند ؛ و چون ديگر بدي در جهان نيست و در مقابل اورمزد دشمني وجود ندارد ، وجود عالم مادي هم ديگر ضروري نيست و در يك نيم روز زمين و هرچه در آن است نابود مي شود و آخرين انسانها به سوي

اورمزد باز مي گردند . مهر ، پيامبر خيالي را مي توان با هوشيدر مشابه دانست . » *

ايشان در ادامه مي افزايند :

« علاوه بر آنكه ميتراس در ميترائيسم يك خداست نه يك پيامبر، اصولاً فكر نبوت و رسالت از مذاهب ابراهيمي سرچشمه گرفته ] است [ . » **

استاد ذبيح بهروز در كتاب تقويم و تاريخ در ايران ، دربارة آيين مهر پيامبر ( = مسيحا ) مي نويسند : « مذهب مسيحايي شاخه اي از زرتشتي است كه نزديك به بودايي شده باشد . » ***

باز به پيروي از استاد بهروز ، دكتر عليقلي محمودي بختياري ( در كتاب راهي به مكتب حافظ و نيز در پيشگفتاري كه بر كتاب اين آتش نهفته ،

*ص 244

**ص 244 و 245 ***ص 120

نوشته فاطمه ملك زاده نگاشته اند ) و مهندس نوربخش رحيم زاده ( در مقالة : نخستين پيام آور توحيدي ) و شماري ديگر از پژوهشگران ، همین «مهر پیامبر» را که وجودش پذیرفتنی نمی‌نماید، احیاگر دین اشوزرتشت در دورة اشكاني دانسته اند كه آموزه هاي وي در امپراطوري روم ( به نام آنچه امروز ميترائيسم مي شناسيم ) گسترش يافته است !اگر وجود مهر پيامبر را بپذيريم هرگز نمي توان پذيرفت كه اين مهر احياء كنندة دين زرتشتي بوده ، چون اشور زرتشت به روشني در سرودهاي مينوي خويش ، گاتها ، قرباني نمودن حيوانات ( بويژه گاو را ) و نيز نوشيدن شراب را نكوهيده و ناپسند دانسته است . گفتني آنكه قرباني گاو و نوشيدن شراب ( در ضيافت وحدت ) از مهمترين مناسك ميترائيسم بوده اند .

نكتة ديگري كه در پايان بايد بدان اشاره نمايم ، اين است كه دكتر محمد مقدم در كتاب جستاري دربارة مهر و ناهيد مي نويسد : « به نظر مي آيد كليسا حتي بردن نام مهر را ناشايست و ناروا ميدانسته ، يا آن كه سپستر در

ويرايش نوشته هاي اوگوستين هرجا نام مهر بوده آن را از ميان برده اند .»*

همين سخن دكتر مقدم را ، استاد هاشم رضي در كتاب آيين مهر ( جلد دوم ، ص 600 ) و عليرضا افشاري در مقاله مسيح مهر يا مهر مسيح تكرار نموده اند .و اين جاي بسي شگفتي دارد كه پژوهشگران ياد شده از خويش نپرسيده اند : چرا كليسا نام ميترا ( يا مهر ) را از آثار و نوشته هاي ژوستن ، ترتوليان ، اورجين و جروم ، پاك ننموده و از ميان نبرده است ؟

***

نوشتاري كه در پي مي آيد ، نقدي است بر ديدگاه هاي دو پژوهشگر اروپايي ، دربارة گسترش آيين ميترايي در امپراطوري روم . آنچه پيرامون

*ص 60

اين موضوع نوشته ام ، با آثار شماري از پژوهشگران ايراني ، نزديكي و قرابت دارد . بعنوان نمونه مي توان به پروفسور عباس مهرين ( شوشتري ) اشاره نمود . وي در مقالة ميترائيسم دربارة علل شكست مهرپرستي مي نويسد :

« مهرپرستان به زنان اجازه نمي داند بطور كامل در مراسم مذهبي شركت كنند . در مسيحيت رياضت بحد اعتدال مجاز بود ولي در مهر پرستي رياضت به حدي سخت و شديد گشته بود كه براي افراد عادي غير قابل تحمل بود* . »ايشان در فرازي ديگر مي افزايند :« مهرپرستي داراي يك جنبه عرفاني بود كه فقط عده اي معدود قادر بودند دركش كنند . » *

با اين مقدمه ، به واكاوي گسترش آيين ميترايي در امپراطوري روم مي پردازم :

*نگاه كنيد به : مهرداد مهرين ، دين بهي ( فلسفة دين زرتشت ) ، ص 134

ارنست رنان ، مورخ بلند آوازة فرانسوي در كتابش بنام « ماركوس اورليوس » مي نويسد : «اگر بلايي مهلك مانع رشد مسيحيت مي شد ، مهر پرستي بر سراسر جهان غالب شده بود.»1

فرانتس كومون پدر اول مهر شناسي اين جملة رنان را « شوخي » تلقي كرد.2

زيرا بر اين باور بود كه :

« طلوع برآمدن دين مسيحي ، هم زمان است با افول و غروب آيين ميترايي . »3

گراردو جنولي با توجه به پژوهش هاي بسياري كه پس از كومون صورت پذيرفته ، مي‌نويسد :

« شايد بتوان رد آيين ميتراي رومي را از يكصد سال پيش از ميلاد گرفت .

دوران شكل گيري اين دين جديد بسيار طولاني بود . استاتي يس در تبايس ( حدود 80 ميلادي ) به وصف تمثالي از ميتراي تا اوروكتونس ( گاوكش ) مي پردازد كه گواه رسيدن اين آيين به خود روم است .

اين آغاز گسترش وسيع آيين ميترا بود كه در اواخر قرن اول ميلادي ، در دورة فرمانروايي امپراتوران فلاوين ، واقع شد . » 4

دكتر مهرداد بهار نيز گسترش ميترائيسم را در امپراطوري روم ، در اواخر قرن يكم ميلادي مي داند .

چنانكه در كتاب اديان آسيايي مي خوانيم : « در پايان قرن نخست مسيحي ، اين دين در جهان لاتين پراكنده شد . » 5

و اين در حالي است كه پولس رسول ، نامه به ايمانداران مسيحي شهر رم را در زمستان سال پنجاه و هفت ميلادي و از شهر قرنتس مي نويسد . وي در پايان نامة خود از بيست و شش نفر از رهبران كليساهاي رم ياد مي كند كه يك سوم آنان را زنان تشكيل مي دهند .

شايان نگرش آنكه ، يكي از رهبران زن كليساي شهر رم كه پولس به او سلام مي رساند ، « پرسيس » نام دارد كه به معناي « بانوي ايراني » مي باشد ( 16 : 12 ) . 6

مارتين ورمازرن پدر دوم مهر پژوهي در كتاب گرانسنگ آيين ميترا ، اين گفته ارنست رنان را « كمي مبالغه آميز » مي خواند . 7

و ديويد اولانسي نيز در كتاب پژوهشي نو در ميتراپرستي ، مي نويسد :

« بي ترديد ، قول رنان تا حدودي مبالغه آميز است . » 8

گسترش ميترائيسم در امپراطوري بزرگ و پهناور روم ، آنگونه كه ارنست رنان تصور نموده از سوي كاوشهاي باستان شناسي و پژوهشهاي تاريخي و مهرشناسي پذيرفتني نمي نمايد :

1 ـ ) آيين ميترا ، اگرچه مدعي كليت گرايي بود ، زنان كه نيمي از جمعيت جامعه را تشكيل مي دهند اجازة تشرف و ورود به آن را نداشته اند .

در اينباره مارتين ورمازرن مي نويسد :

« طرد يكي از اجناس دوگانه بشر در آيين ميترا انحصاري مهرپرستان نيست ، چون مثلاً اگر در آيين الوزيس و سي بل و ديونيزوس نرينه و مادينه هر دو مي توانند به رموز دين واقف گردند .

بر عكس در برخي مسلكها نظير آيين بنادآ مردان يكسره مطرودند و فقط زنان حق شركت در آن را دارند . » 9

2 ) كيش ميترا ، يك آيين رازورايانه و اسراري بوده و چنين طريقتهايي به دليل دشواريها و سختيهايي كه در مراحل گوناگون سلوك خود دارند ، تعداد كمي از افراد جامعه را بسوي خويش مي كشاندند .

گراردو جنولي به درستي مي نويسد :

« آيين ميترا ، كه سرشتي خاص فهم و نو مريد پذيري داشت ، در واقع آيين باطني بود كه تنها به شمار اندكي اختصاص داشت . » 10

مهندس جلال الدين آشتياني نيز ، پيرامون اين موضوع مي نويسد :

« ميترائيسم يك مذهب شعائري و رمزي است كه حتي تكامل و تعالي را با اجراي آداب و رسوم رمزي و تحمل رياضتهاي مناسكي و شعائري ممكن مي دانست .

علاوه بر اين ، پيران ميتراس خود را سربازان او مي دانستند و تبعيت از يك نظام سخت سربازي و قهرمانانه را وظيفه مي شمردند و تقليد از خداي خود را در تحمل سختيها لازم مي دانستند .

به همين دليل مي توان حدس زد كه گزارشهاي متعدد دربارة تحمل شكنجه هاي مختلف بخصوص در مراحل اوليه قبل از محرم شدن ، تا اندازه اي قابل قبول باشد . » 11

دكتر ژاله آموزگار هم در كتاب تاريخ اساطيري ايران ، بر اين نكته مهر تأييد مي زند كه : « پيروان كيش مهر در غرب با آيينهايي خاص و پس از انجام دادن آزمايشهايي سخت پذيرفته مي شدند و سپس مراحلي هفت گانه در انتظارشان بود.» 12

3 ـ ) آيين مهر ، به خاطر داشتن خاستگاهي ايراني ، نمي توانست از بستري مناسب براي رشد در امپراطوري روم ، كه هم فرهنگ هلني بر آن چيره بود و هم پيوسته در پيكار با شاهنشاهي اشكاني و سپس ساساني بسر مي برد ، برخوردار باشد . المار شورتهايم در اين باره مي نويسد : « مسيحيت ، يونان و جهان هلني را آنچنان تسخير نمود كه خود را در مهد فرهنگ غرب تحكيم نموده و زمينة بسيار مساعدي را براي پايداري خويش فرآهم آورد .

مهري دينان هم با آيين خود تلاش مي نمودند تا فرهنگ ايراني ـ هلني را جايگزين فرهنگ هلني سازند ولي از آنجا كه زمينه و شرايط لازم براي تكامل معنوي و ديني به دست نياوردند ، در اين راه كامياب نگرديدند . » 13

راينهولد مركلباخ نيز بر اين باور است كه : « آيين از شرق برخاسته نتوانست در مراسم دولتي رم پذيرفته شود .

موقعيت آيين نزد نيروهاي نظامي رمي هم همان گونه بود ، در مكان مقدس پرچم ها در اردوگاه هاي لژيون ها ، هرگز تنديسي از ميترا نهاده نشد ، هنگام سوگند نظاميان پذيرفته شده براي خدمت به قيصر نيز تنها تنديس هاي رم كهن و سمبل هاي اقتدار دولت وجود داشتند .

پيش از هر چيز ميترا « خداي ايراني » بود و روميان نيز همواره بايستي با ايرانيان مي‌جنگيدند.

چنين امري براي اين دين زيان آور بود ، زيرا از ايران مي آمد ، يعني از سوي دشمن . » 14

4 ـ ) كوچك بودن فضاي دروني مهرابه يا ميترائوم هاي يافت شدة اروپا ، كه بيشتر در غارها ساخته شده بودند ، در مقايسه با پرستشگاه هاي ديگر اديان و آيين ها ، چه در غرب و چه در شرق بر اين ديدگاه گواهي مي دهد .

در اينباره در دايره المعارف شادروان غلامحسين مصاحب مي خوانيم :

« مهر پرستي از همان آغاز آييني براي گروه ها و دسته هاي كوچك بود ، و اين امر از معابد كوچك مهر كه اكنون در اروپا پيدا شده است معلوم مي شود و ، چنانكه گفته شد ، در اصل هم معابد مهري در غارها بود . » 15

ورمازرن مي نويسد : « غار مهري هر چقدر هم وسيع باشد ، ناگزير بيش از عدة محدودي از مهرپرستان را نمي توان در خود جاي بدهد . » 16

مارسل سيمون در مقالة « آيا ميترا رقيب مسيح بود ؟ » مي نويسد :

«]پروم [ بخصوص بر كوچكي و تنگي مهرابه ها يا پرستشگاههاي مهري تأكيد دارد كه حداكثر و در موارد استثنايي مي توانسته اند فقط پذيراي صد تن باشند و ، بنابراين ، مسئله فراگير بودن اين مذهب منتفي است . » 17

پژوهشگرگرانپايه ايراني ،‌هاشم رضي در كتاب ارزشمند آيين مهر مي نويسد:

« اغلب ، حدود و اندازة مهرابه ها محدود است و گنجايش كمي ، حداكثر تا يك صد نفر را نشان مي دهد .

به نظر مي رسد كه هر گاه شمار ايمان آورندگان و مومنان افزون از اين شمار مي شد ، به بنا و احداث مهرابه اي تازه اقدام مي كردند . » 18

مهندس جلال الدين آشتياني نيز در كتاب مذاهب اسراري مي نويسد :

« نيايشگاههاي آنان نيز نسبت به معابد مذاهب ديگر كه سعي در آرايش و ارائه شكوه و عظمت و جلال آنها مي شد ، بسيار كوچك و ساده و خصوصي بودند . » 19

ايشان ، باز در جايي ديگر از كتاب خود مي نويسند : « اين ميترابه ها عبارت بودند از دخمه هاي كوچك ، كه گنجايش حدود 20 تا 30 همراز را داشتند.

حتي نيايشگاه هاي بزرگ روم نيز بيش از يكصد نفر گنجايش نداشتند .

علت اين بود كه ميترابه معبد عمومي نبود بلكه محل تجمع حلقات همرازان محرم به شمار مي رفت . » 20

پروفسور المارشورتهايم هم در كتاب گسترش آيين مهر در امپراطوري روم ، مي نويسد : « بر خلاف معابد يوناني و رومي كلاسيك كه بسيار عظيم و باشكوه اند ، مهرابه ها بسيار ساده اما زيبا و دلنشين و همچنين اسرار آميزاند …

از مشخصات ويژة اين مهرابه ها تنگي گنجايش آنهاست .

بيشتر مهرابه هاي ايالاتي به ندرت مكاني براي بيست تا سي نفر را دارند .

در جاهايي مانند شهر هدرنهايم كه در آن زمان شهركي بيش نبود و مهريان بسياري در آن ميزيستند ، اغلب مهرابه هاي متعددي يافت شده اند .

شهر نيدا دست كم چهار مهرابه داشته است . حتي رم نيز كه شهر چند ميليون نفري بود ، بزرگترين مهرابه اش گنجايش بيش از يكصد تن را دارا نبوده است . » 21

راينهولد مركلباخ نيز در كتاب ميترا ، آيين و تاريخ مي نويسد : « مهركده ها آنقدر كوچك بودند كه به طور ميانگين مي توان 40 نيايش گر را براي هر غار حساب كرد . » 22

تخمين زده مي شود كه شهر رم در زمان آنتونيوس پيوس ( امپراطور روم در سالهاي 138 ـ 161 ميلادي ) نزديك به يك ميليون نفر جمعيت داشته است . 23

اگر محاسبه مركلباخ را بپذيرم كه شمار مهركده هاي شهر رم را در زمان آنتونيوس پيوس 833 تعيين مي كند و نيز بپذيريم كه مهرابه هاي شهر رم و نواحي اطراف آن بطور متوسط گنجايش چهل نفر را داشته ، مي توانيم چنين نتيجه بگيريم كه از يك ميليون جمعيت شهر رم در آن زمان ، حدود 320 ً33 نفر آن را پيروان آيين ميترا تشكيل مي دادند ، كه در مقايسه با جمعيت پر شمار رهروان ديگر اديان گسترده در رم ، رقمي بسيار كوچك و شماري ناچيز مي نمايد .

تاسيتوس ، مورخ رومي در تواريخ ( 100 ـ 110 م ) ، پيرامون آتش سوزي بزرگ شهر رم (64 م ) ، در دورة امپراطوري نرون ، ضمن متهم نمودن مسيحيان ، مي نويسد : « اين اشخاص خود را از پيروان كسي كه به نام عيسي مي دانند كه ، در عهد امپراطور تيبريوس ، به فرمان پونتيوس پيلات از مأموران ديوان عوايد امپراطوري كشته شد .

چند زماني جلو اين موهومات شوم سد شد ، لكن دوباره سر بلند كرد و نه فقط آراي مزبور در يهوديه ، كه زادگاه اين فرقة فتنه جو بود پراكنده شد ، بلكه به شهر رم ، اين پناهگاه عام ، كه جميع عقايد ناپاك و شرارت آميز را قبول و حفظ مي كنند ، نيز سرايت كرد . » 24

در سال 112 ميلادي ، پليني كهين ، والي و فرماندار « بي تي نيا » در آسياي صغير ، نامه اي به تراژان ، امپراطور روم مي نويسد تا از او در خصوص نحوة رفتار با مسيحيان نظر خواهي كند .

« او مي نويسد كه « اين خرافات » به دهات و مناطق روستايي و نيز شهرهاي بزرگ سرايت كرده است ، طوري كه معابد خالي شده و كسب فروشندگان قرباني كساد شده است . » 25

گفتني است كه مسيحيان نخستين ، آنگونه كه از « عهد جديد » بر مي آيد ، مصرف گوشت قرباني گذرانده شده براي بتهاي معابد را كاري ناروا مي دانسته اند . مسيحيت بعنوان يك دين تحت جفا ، بسيار بيشتر از آيين راز آميز ميترايي كه از حمايت بزرگان و حتي امپراطوران برخوردار بود ، در روم رشد و گسترش پيدا نمود .

« تخمين زده مي شود كه در سال 300 ميلادي مسيحيان 15 درصد كل جمعيت امپراطوري را كه بين 50 تا 75 ميليون نفر بود ، تشكيل مي دادند . »26

ويل دورانت در جلد سوم از مجموعة ماندگار تاريخ تمدن مي نويسد :

« در حدود سال 300 يك چهارم جمعيت در مشرق زمين و يك بيستم جمعيت در مغرب زمين مسيحي بوده اند . » 27

از آنچه آمد ، مي توان دريافت نظري كه ارنست رنان در كتاب ماركوس اورليوس بيان مي‌دارد يا اين سخن جميزجرج فريزر در كتاب شاخة زرين كه مي نويسد : « تردي نيست كه دين مهر پرستي رقيب وحشتناكي براي مسيحيت بود …

به راستي زماني معلوم نبود كه از اين رقابت و مبارزه ، ايمان به مهر پيروز بيرون خواهد آمد يا ايمان به مسيح » 28 ، با يافته هاي باستانشناسان ، كاوشهاي تاريخي و پژوهشهاي مهرشناسي سازگار و پذيرفتني نمي نمايد .

در پايان بايد يادآور شد ، دكتر سالومه رستم پور در كتاب « مهرپرستي در ايران ، هندو روم » بر اين باورند كه : « معابد مهري را زياد بزرگ نمي ساختند، يكي براي آن كه همانند غار باشد ، ديگر آن كه مهرياني كه براي نيايش بغ مهر به مهرابه مي رفتند زود با هم اخت بگيرند و به همديگر دلبستگي پيدا كنند . » 29

استاد ، هاشم رضي نيز پيرامون اين موضوع مي نويسد : « مهم ترين مشكل انجمن ها ، بناي مهرابه هايي بود كه كفايت در خود جاي دادن پيروان روز افزون را بكند . چون منابع درآمدي نبود ، لاجرم مهرابه اي كوچك و ساده مي ساختند . » 30

در برابر چنين ديدگاه هاي شگفتي برانگيزي ، اين پرسش ها مي نشيند كه :

الف ـ آيا همة غارها كوچك هستند ؟

ب ـ چرا بسياري از نيايشگاه هاي مهر و آناهيتا در ايران باستان از گستردگي بيشتري نسبت به ميترائوم هاي امپراطوري روم برخوردار مي باشند ؟

پ ـ پيروان نه چندان پر شمار آيين ميترا در روم به پرستشگاه هاي بزرگتري براي انجام مناسك ديني خويش نياز داشتند ؟

ت ـ آيا در طول سه قرن ، گذشته از برخي افسران ارتش و اشراف روم ، امپراطوراني مانند : نرون ، كمودوس ،‌ اورليان ، ديوكلسين ، ژوليانوس و اژينوس ، پيرو يا حامي آيين ميترا نبوده اند ؟

اين دفتر را با سخني از مارسل سيمون به پايان مي برم كه :

« گفتن اين كه اگر مسيح مغلوب مي شد ميترا جاي او را مي گرفت ، به معناي فرآموش كردن اين نكته است كه مسيح فقط عليه همة خدايان كفار سخن نمي گفت ، بلكه همه آنها را در يك صف مشترك به موضع دفاعي رانده بود.

و نيز به معناي از ياد بردن اين نكته كه مومنان به ميترا بسيار اندك بودند و تابش او از اين لحاظ در رنج بود . » 31

***

پي نوشته ها :

1 ـ فرانتس كومون ، اديان شرقي در امپراطوري روم ، ترجمة مليحه معلم و پروانه عروج نيا ، ص 145 .

2 ـ نگاه كنيد به كتاب : دين مهر در جهان باستان ( مجموعه گزارش هاي دومين كنگرة بين المللي مهر شناسي ) ، ترجمه مرتضي ثاقب فر ، ص 503.

3 ـ فرانتس كومن ، آيين پر رمز و راز ميترايي ، ترجمة هاشم رضي ، ص 17.

4 ـ گراردو جنولي ، آيين ميترا ، ترجمه علي رضا شجاعي ، هفت آسمان ( فصلنامه تخصصي اديان و مذاهب ) ، شمارة 19 ، ص 96 .

5 ‍ـ مهرداد بهار ،‌اديان آسيايي ، ص 235 .

6 ـ نگاه كنيد به : هنري هلي ، راهنماي كتاب مقدس ، ترجمة جسيكا باباخانيان، سابرينا بدليان ، ادوارد عيسي بيك ، ص 626 ـ 635 / توماس هيل و استيفان تورسون ، تفسير كاربردي عهد جديد ، ترجمة آرمان رشدي و فريبرز خنداني ، ص 763 .

7 ـ مارتين ورمازرن ، آيين ميترا ، ترجمه بزرگ نادر زاد ، ص 227 .

8 ـ ديويد اولانسي ، پژوهشي نو در ميتراپرستي ، ترجمه مريم اميني ، ص35.

9 ـ مارتين ورمازرن ، آيين ميترا ، ترجمة بزرگ نادر زاد ، ص 198 .

10 ـ گراردو جنولي ، آيين ميترا ، ترجمة علي رضا شجاعي ، هفت آسمان ( فصلنامة تخصصي اديان و مذاهب ) ، شمارة 19 ، ص 98.

11 ـ مهندس جلال الدين آشتياني ، عرفان ( گنوستي سيزم ـ ميستي سيزم ) بخش دوم :مذاهب اسراري ، ص 343 .

12 ـ دكتر ژاله آموزگار ، تاريخ اساطيري ايران ، ص 22 .

13 ـ المار شورتهايم ، گسترش يك آيين ايراني در اروپا ، ترجمة نادر قلي درخشاني ، ص188 .

14 ـ راينهولد مركلباخ ، ميترا ( آيين و تاريخ ) ، ترجمة توفيق گلي زاده ، ص 215 .

15 ـ نگاه كنيد به : مارتين ورمازرن ، آيين ميترا ، ترجمة بزرگ نادر زاد، ص 7 .

16 ـ مارتين ورمازرن ، آيين ميترا ، ترجمة نادر بزرگ زاد ، ص 43 و 44.

17 ـ دين مهر در جهان باستان ( مجموعه گزارش هاي دومين كنگرة بين المللي مهرشناسي ) ، ترجمة مرتضي ثاقب فر ، ص 504 .

18 ـ هاشم رضي ، آيين مهر ( جلد اول ) ، ص 275 .

19 ـ مهندس جلال الدين آشتياني ، عرفان ( گنوستي سيزم ـ ميستي سيزم ) ، بخش دوم : مذاهب اسراري ، ص 357 .

20ـ مهندس جلال الدين آشتياني ، عرفان ( گنوستي سيزم ـ ميستي سيزم ) ، بخش دوم : مذاهب اسراري ، ص 252 .

21 ـ المارشورتهايم ،‌گسترش يك آيين ايراني در اروپا ، ترجمة نادر قلي درخشاني ، ص 129 ـ 133 .

22 ـ راينهولد مركلباخ ، ميترا ( آيين و تاريخ ) ، ترجمة توفيق گلي زاده ، ص 217 .

23 ـ راينهولد مركلباخ ، ميترا ( آيين و تاريخ ) ، ترجمة توفيق گلي زاده ، ص 217 .

24 ـ ادوارد گيبون ، انحطاط و سقوط امپراطوري روم ( دورة يك جلدي ، به كوشش فرانك بورن ) ، ترجمة ابوالقاسم طاهري ، ص 233 و 234 .

25 ـ ارل اي . كرنز ، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ ، ترجمة آرمان رشدي ، ص 93 و 94 .

26 ـ ارل اي . كرنز ، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ ، ترجمة آرمان رشدي ، ص 97 .

27 ـ ويل دورانت ، تاريخ تمدن ، جلد سوم ( قيصر و مسيح ) ، ترجمة حميد عنايت ، پرويز داريوش و علي اصغر سروش ، ص 706 .

28 ـ نگاه كنيد به : دين مهر در جهان باستان ( مجموعه گزارش هاي دومين كنگرة بين المللي مهرشناسي ) ، ترجمة مرتضي ثاقب فر ، ص 504 ـ گفتني آنكه : كتاب شاخة زرين ( پژوهشي در جادو و دين ) ، نوشتة جيمز جرج فريزر با ترجمة كاظم فيروزمند به زبان فارسي منتشر شده است .

29 ـ دكتر سالومه رستم پور ، مهر پرستي در ايران ، هند و روم ، ص 111 .

30 ـ هاشم رضي ، آيين مهر ( جلد اول ) ، ص 276 و 277 .

31 ـ دين مهر در جهان باستان ( مجموعة گزارش هاي دومين كنگرة بين المللي مهر شناسي ) ، ترجمة مرتضي ثاقب فر ، ص 526 و 527 .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.