رفتن به محتوای اصلی

خشونت پدیده ای جان سخت است
21.11.2011 - 16:40

خشونت مسئله ای است جان سخت، که برداشتن آن از جامعه انسانی کار آسانی نیست. این مسئله با دواندن ریشه های خود در عمق جامعه و اندیشهء انسانها، آنچنان طبیعت جان سختی را دارا است، که براحتی نمی توان آنرا حداقل از جامعه امروزی بشریت حذف کرد. تلاشهای بسیار زیادی صورت می گیرد تا این دیو بد سیرت سایهء مخوفش را از سر جامعهء انسانی و از میان انسانها بردارد، اما باز هم این سایهء شوم به نوعی خودنمایی می کند. هدف این نوشته آن است که تلنگری هر چند ناچیز باشد بر این پدیده و در نهایت کوشش است تا نگاهی کلی داشته باشد به این پدیده و باشد تا حداقل کاری در مقابله با این معضل بزرگ باشد. این نوشته ادعا ندارد که بتواند همهء جوانب این امر را به خوبی بررسی کند، اما تلاش در این مورد را در حد توان خود می کند.

خشونت پدیده ای است گسترده، بسان همه مشکلات اجتماعی، انسانی عمل می کند. این پدیده در میان انسانها روی می دهد. بدین معنی که انسانی در حق انسان دیگر و یا در جمع بزرگتر، انسانهایی بر علیه انسانی یا انسانهای دیگر این مسئله را اعمال می کنند. هدف اصلی خشونت هم ضربه زدن به طرف مقابل، جهت تحقق اهداف ضارب و یا دفع اهداف مضروب است که می تواند برای پیشگیری از خشونت از جانب شخص و یا اشخاص مضروب هم باشد. به هر صورت فرقی نمی کند خشونت، خشونت است، چه برحق و چه نابرحق باشد. در این مبحث هیچگونه فرقی از لحاظ حقوقی نمی تواند از دامنه و ضرر و زیان خشونت به هر صورت بکاهد.

همانطور که پیشتر به میان آمد، خشونت در ذهنیت انسانها صورت می گیرد و بعدا به مرحلهء عملی آنی یا دراز مدت در می آید. بدین معنی که باید فرد در زمانی قبلتر از زمان ارتکاب خشونت، زمینه هایی از خشونت در ذهن داشته باشد. اگر انسانی فرهنگ خشونت صفر داشته باشد، به هیچ عنوان نمی تواند، حتی در زمان دفاع هم از خود خشونت نشان دهد. نشاندن این زمینه ها می تواند بطور مستقیم و غیر مستقیم در فکر انسان جا باز کند. تجارب فرد و یا فرهنگ و سنت اطراف او و بسیاری از نارسائیهای جسمی و ذهنی می تواند، زمینه ساز بوجود آمدن تفکر خشونت باشد. بنا به مشاهدات خشونت هم امری نسبی است و می تواند در همه نوع انسان، با هر جنسییت و توان جسمی و مرحلهء جسمی یافت شود. نحوهء بکار بردن خشونت از لحاظ زبانی و تهدید و تحقیر گرفته تا عملی آن فرق می کند و شدت تاثیر آن هم می تواند مختلف باشد.

خشونت جدا از روی دادن میان دو انسان، در میان انسانها به وفور روی می دهد. همگان هر روز شاهد بروز این مسئله هستند و در اینجا نیازی به ذکر مثالهای مشخص نیست. اما یکی از مشخص ترین آنها، برخوردهای سیاسی است که هر روز روی میدهند. انسانها بدلایل مختلف این مسئله را چه در حکومت که باشند و چه در مقابل حکومتها برای خود و اطرافیان، تلاش دارند که آن را توجیه کنند. هدف از توجیه هم آنست که خود را در دست زدن به خشونت برحق بدانند و دیگری را محکوم به تحمل خشونت آنها بکنند. این مسئله هیچ زمانی و هیچ احساس و منطقی را در واقع نمی تواند با خود داشته باشد. اگر انسان به عنوان یک انسان کامل بتواند، قضاوت بکند، نمی تواند ذره ای از این دلایل را از هر طرف بپسندد. اگر به دلایل پیشین برگردیم که هدف خشونت در هر صورت ضربه زدن به طرف مقابل است. این بحث، هیچگونه پیچیدگی خاصی در خود ندارد، مگر اینکه مدعیان بخواهند برای توجیه اعمال خود، آنرا در معادلات سیاسی و اجتماعی و روانی درگیر و دار بیاندازند. ما همواره دیده ایم که بشریت با تکامل خود حداقل در بینش از خشونت دوری زیادی کرده است. برای همین است که در جهان امروز انسانها ی زیادی هستند که هر روز از خشونت و مرام آن دوری کرده و می کنند. چون این انسانها پی برده اند که تاثیرات مخرب خشونت بیش از فوائد آن است و این امر می تواند در دراز مدت سیکلی را بوجود بیآورد که سر تمام شدن را نداشته باشد. حل کردن مسائل بشریت از رههای غیر خشن، شاید سخت تر باشد، اما به تجربه نشان داده شده است که نتایج آن برای انسان مفیدتر هستند.

خشونت، خود پدیده ای است که فرهنگ ایجاد می کند. این پدیده تنها عمل نیست، بلکه هم تاریخ می سازد و هم سنت و هم تاثیر فرهنگی، روانی بر انسانها و جامعه انسانی بطور گسترده می سازد. تا جایی که لباس قشنگی هم بر آن پوشیده می شود و از آن تقدیر می شود. انسانها بصورت قهرمانان بزرگی بسته به نوع تفکر در می ایند که رفیع ترین جایگاهها را اشغال می کنند و نمونه و سرآمد می شوند. انسانهای دیگر را به نوعی پرورش می دهند، تا از آنها الگوبرداری کنند. عدم توسل به خشونت هم در خیلی از موارد به تحقیر و حتی مجازات فرد و یا افراد می انجامد. این انسانها در شرایطی حتی از جوامعی طرد می شوند و حق زیستن را از آنها به نوعی می گیرند. به این وسیله می خواهند آنها را وادار به اعمال خشونت، تحت عنوان شجاعت یا دفاع و یا هر مسئلهء دیگر وادار کنند.

در آخر باید به این مسئلهء مهم اشاره کرد، که متاسفانه انسانها براحتی نمی توانند از خشونت و دایرهء آن بیرون بمانند. تبلیغات و دامنهء تاثیر خشونت، آنچنان در میان بشریت به انواع مختلف گسترده شده است، که با تلاشهای انسانی به آسانی نمی توان، آنرا پایان داد. یکی از مشکلات تلاش برای تمام شدن خشونت و فرهنگ آن در میان انسانها دراز مدت بودن این تلاشها می باشد. این مدت زمان برای خیلی از انسانها که می خواهند نتایج را ببینند، باعث می شود که در مقابل خشونت و فرهنگ آن غافلگیر و بعضا دچار فراموشی بشوند. این مسئله برای همهء انسانها می تواند، روی بدهد. برای همین هم می باشد که تقریبا تمامی انسانها خشونت را قبیح می دانند، اما باز هم بدلایلی به دام آن می افتند. انسان چاره ای ندارد، به غیر از اینکه راه یا راههایی برای از میان برداشتن تمامی خشونتها را بیآبد و همه انسانها را به این نتیجه رساند که می توان در میان خود خشونت را زدود. اما تا رسیدن به این هدف راه بسیار دراز و سبعی در پیش است. تنها این مهم را باید در نظر داشت که انسان هرگز به این مسئله بی تفاوت نیست و همیشه با رشد و ترقی انسانیت، این مسئله اصلی را فراموش نکرده است، خشونت در هر نامی، چه دفاع و چه حمله مانع رسیدن انسان به تمدن و انسانیت است و باید روزی پایان یابد. هر چه زودتر باشد، نفعش به بشر زیادتر است.

azadal@hotmail.com

21 نوامبر2011 برابر با 30 آبانماه 1390

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.