رفتن به محتوای اصلی

آقای نوری زاده ودادن آدرس اشتباه
26.01.2015 - 09:23

آقای نوری زاده ودادن آدرس اشتباه!

آقای علی رضا نوری زاده در پی حوادث خونین پاریس, مقاله ای با عنوان"درخت سیب نوفل لوشاتوبه بارنشست" نوشته ودر طول آن با استدلالهایی بسیار قوی!!! این حوادث را به ایران و انقلاب اسلامی سال 57 ربط داده است!ایشان با لحنی ظاهرا گلایه آمیز, رهبران آن سالهای آمریکا, انگلیس و فرانسه را مخاطب قرارداده و شماتت نموده اند که بفرمائید: دسته گلی که در کنفرانس گودالوپ به آب دادید,نتیجه اش این شده که نمونه اش را در فرانسه مشاهده می فرمائید!

آقای نوری زاده فراموش نموده اند که غرب و در راس آن آمریکا تا آبان ماه سال 57 یعنی فقط کمتر از چهار ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی هنوز خود را حامی شاه معرفی می نماید و جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا حتی پس از کشتار 17 شهریور سال 57 که به جمعه سیاه معروف است و بنا به قول بسیاری " دریایی از خون میان شاه و مردم پدیدآورد", با ارسال نامه بر حمایت خود و آمریکا از شاه تاکید می نماید.حتی در اواخر پائیز سال 57 همانگونه که سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطراتش اشاره دارد, در یکی از شرفیابی ها, شاه ازاو می پرسد: از دوستان تازه اتان چه خبر؟  و سولیوان در جواب بار دیگر بر حمایت آمریکا از شاه اشاره وپافشاری میکند.

 و درست مقارن همین ایام است که دولت فرانسه بر اساس گزارشات سرویسهای اطلاعاتی خود به این نتیجه می رسد که شاه رفتنی است و در همین گزارش از غرب خواسته میشود تا با خمینی کنار بیاید و این در حالی است که ماهها تظاهرات و اعتصابات و هزاران کشته و مجروح تا آبانماه 57, کمتر تحلیلگر آگاه به امور را به این نتیجه نرسانده که "شاه رفتنی است"!   آقای نوری زاده فراموش کرده اند که در اوایل آبانماه 57 وقتی آقای کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی و آقای مهدی بازرگان از رهبران نهضت آزادی برای دیدار خمینی به پاریس می روند, هنگام مراجعت در فرودگاه مهرآباد دستگیر میشوند!یعنی تا آبان ماه 57 شاه هنوز آماده مذاکره با این رهبران میانه رو نیست و هنگامی به مذاکره با آنان در اوایل دی ماه 57 تن در می دهد که دیگر کار از کار گذشته است.تا آنموقع شاه هنوز نمی خواست باور کند  صحنه سیاست در کشور ماههاست که از اتاق فکرها و برنامه ریزی ها و میزهای مذاکرات به خیابانها کشیده شده است! و از طرف دیگر رهبران میانه رو هنوز تجارب تلخ مهر 1325, مرداد 1332 و خرداد 1342 را فراموش نکرده اند.

وقتی جرقه های انقلاب در 28 آبان سال 56 با برگزاری شبهای شعر و در دی ماه 56 با چاپ مقاله ضد روحانیت در روزنامه اطلاعات که در آن به خمینی و روحانیت آشکارا اهانت شده بود, زده شد , شاه حتی در خواب هم نمی توانست ببیند که درست یکسال بعد  مجبور به ترک وطن شود! در تظاهرات دی ماه سال 56 طلبه ها و بازاریها علیه چاپ مقاله مذکور, تظاهر کنندگان شعارشان "حکومت مشروطه می خواهیم" است و نه تشکیل جمهوری اسلامی!!!  و شعارهای تشکیل حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی از اواسط وحتی از اواخر تابستان 57 است که به شعار تظاهر کنندگان تبدیل میشود.آیت الله شریعتمداری در همین ایام در کفتگو با خبرنگاران خارجی می گوید: اگر درخواست اجرای قانون اساسی و مشروطیت نشان دهنده ارتجاع سیاه است باید اعتراف کند که یک مرتجع سیاه سرسخت! است.

آقای نوری زاده غرب را خطاب قرار داده و می پرسد: چرا غرب از حکومت شادروان شاهپور بختیار حمایت نکرد! یعنی واقعا ایشان بر این باورند که حمایت غرب از دولت بختیار آنهم در آن روزهای خون و آتش و اعتصابات و حکومت نظامی در تمامی شهرهای بزرگ کشور به تنهایی می توانست کار ساز باشد؟ شادروان بختیار به درستی و با تیز بینی خود از حکومت نعلین آخوندها بیشتر از شاه و ارتش ترسیده بود, ولی همانگونه که دیدیم متاسفانه فرصتها از دست رفته بود و دولت بختیار نه در دی ماه 57 که در دی ماه 56 و حتی سالها قبل, نباید دولت ملی شادروان محمد مصدق بوسیله کودتا و با کمک مستقیم آمریکایی ها سرنگون می شدوقبلتر از آن در 25 مهر سال 1325 شاه باید سلطنت کردن را بر حکومت کردن ترجیح میداد و پای بندی خود را به اجرای قانون اساسی مشروطه ثابت می نمود. او باید اجرای قانون اساسی را خیلی قبلتر آغاز کرده بود  نه زمانی که فوران احساسات کور و عقده های فرو خورده ملیونها ایرانی  در طول سالیان دراز , پرده بر عقلانیتشان کشید و نزد بسیاری از روشنفکران کشور, هیولای خمینی  " گاندی ایران" شد و ملت عکسش را حتی در کره ماه نیز دید!!! 

آقای نوری زاده ظاهرا از یاد برده اندکه شاه با ایجاد سیستم تک حزبی , نفس گرفته شده فضای سیاسی کشور در اوایل دهه 50 را چنان فشرد که هنگام آغاز بحران , مسجد و منبر تبدیل به تنها حزب سیاسی کشور گشت و خمینی و همفکرانش رهبران این تنها حزب غیر رسمی ولی حی و حاضر آن روزگار کشور شدند. انقلاب یک شبه به سیل خروشان تبدیل نگردید بلکه قطره قطره و همراه با تخطی های شاه از قانون اساسی آغاز و با تبدیل شدنش به دیکتاتوری که فقط دوست داشت حرفهای عده ای بله قربان گو را بشنود و خود را سایه خدا بر روی زمین قلمداد نماید, ادامه یافت. و در اواخر سال 56 و در ادامه اش در سال 57 به آتشفشان غیر قابل کنترل تبدیل گشت. شاه حتی تحمل دو حزب دولتی و بله قربان گوی " ایران نوین" و "حزب ملیون" را هم از دست داد و در سال 1353 با تشکیل حزب رستاخیز , کشور را بسوی سیستم تک حزبی برد و از مردم خواست گله وار همه عضو این حزب شوند ! حزب رستاخیز در جزوه ای با عنوان " فلسفه انقلاب ایران" تاکید دارد : "شاهنشاه آریامهر مفهوم طبقه را از ایران ریشه کن کرده است و برای همیشه به مسائل طبقه و مبارزه طبقاتی پایان داده است. شاهنشاه آریامهر فقط رهبر سیاسی ایران نیست . او در درجه نخست آموزگار و رهبر معنوی است که روح , اندیشه و قلب مردمش را نیز هدایت می کند! و خود شاه نیز در یکی از مصاحبه هایش می گوید: هیچ ملت دیگری به فرماندار خود چنین اختیارات تامی نداده است!

جناب آقای نوری زاده ! اگر بناست تاریخ را نقد کنیم , اگر بناست به دنبال علت و دلایل برای حوادث بگردیم, در وهله اول باید منصف باشیم ! اگرکسی برای فرار از نیش عقرب به لانه مار میخزد, دلیل بر حقانیت "عقرب" نیست! اگر امروز در جو سلطان زده ایران و در جو خفقان و نبود احزاب سیاسی واقعی, مثلا کسی مانند هاشمی رفسنجانی , منجی کشور قلمداد میگردد, دلیل بر حقانیت و یا توانایی او نیست! بلکه جمهوری اسلامی در طول سالها حکومت خود پس از قلع و قمع تمام احزاب و نیروهای سیاسی , کشور را به چنان قحط الرجالی کشانده که کسی مثل رفسنجانی در هیبت " نجات دهنده " کشور ظاهر میشود! شما انتظار نداشته باشید وقتی دیگ بخار به سوپاپ اطمینان مجهز نیست و اگر هست از کار افتاده ویا آنرا از کار انداخته اند ویا زنگ زده! در وضعیت "بحرانی" این دیگ منفجر نشود و خود و هر آنچه در پیرامونش هست را نابود نسازد. انقلابات نیز از همین دستند. همانگونه که تروتسکی به درستی اشاره دارد:" انقلاب عبارت است از ورود قهر آمیز توده ها به صحنه سیاسی "!. و ورود توده ها به صحنه سیاسی کشور , در حالی که این توده ها اغلب فقط میدانند که چه نمی خواهند و از آنچه میخواهند و طلب میکنند, هیچگونه تصویر و تصور روشنی ندارند, "دجالی" مانند خمینی به راحتی هم آنها و هم اکثر روشنفکرانش را می تواند فریب دهد وبه نا کجا آبادی بکشاند که امروز با گذشت بیش از 3 دهه از انقلاب , به اینجا رسیده ایم که خشت بر روی خشت بند نمی شود و کشور غرق در بحران و گرفتار گرداب فقر و فلاکت و خرافات است!

بیائید از نسل انقلاب و خصوصا روشنفکرانش , یعنی از خودمان بپرسیم : چند نفر از ما کتاب " ولایت فقیه" خمینی و یا کتاب " کشف الا سرار او را خوانده بودیم؟ و می دانستیم که او وما واقعا چه میخواهیم. خمینی در ماههایی که هنوز انقلاب جریان داشت به مردم و به روشنفکران و حتی غیر مذهبی ها اطمینان داده بود که حکومت آینده " دمکراتیک" خواهد بود و نه او و نه روحانیون طرفدارش قصد ندارند بر کشور حکومت کنند! در حالی که قلبا بر این باور بود که عالیترین وظیفه علما و روحانیون در دست گرفتن دولت و اعمال قدرت سیاسی برای اجرای شرع و ایجاد جامعه اسلامی است. و آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد وهنوز هم ادامه دارد , همین اعمال قدرت سیاسی توسط خود او و پس از مرگ او توسط اخلافش و شاگردانش از جمله "سلطان خامنه ای" است!

آقای نوری زاده ! شما انقلاب را در کلیت آن نتیجه زد و بند های قدرتهای بزرگ و بازیگران جهانی قلمداد میکنید و به عمق نمی روید و با اینگونه استدلالها در واقع میخواهید اشتباهات شاه و حکومتش را از یک طرف و از طرف دیگر فریب خوردن ما نسل انقلاب و روشنفکرانش را تبرئه نمائید! این تبرئه کردنها و دادن آدرس های اشتباه هیچ دردی را از ما و شما و ملت ایران دوا نخواهد کرد.در آنچه و در آن سالها و آنروزها اتفاق افتاد, بیائید در وهله اول خودمان از "شاه مان" گرفته تا میلیونها ایرانی که از خود نپرسیدند: حکومت "عدل علی" و حکومت اسلامی چه حکومتی است و چگونه خواهد بود؟ مقصر بدانیم.!  از خود نپرسیدیم , دینی که پایه هایش در بیابانهای تف دیده حجاز شکل گرفت و از میان مردمی به غایت عقب مانده و بی فرهنگ و نیمه وحشی بر خاسته و بقول خمینی با " خون" رشد کرده , چه حکومتی را میخواهد برایمان به ارمغان بیاورد! از یادمان رفته بود که خلف خمینی یعنی شیخ فضل الله نوری در جریان انقلاب مشروطه با تشکیل "انجمن محمد(ص)"از همه مسلمین صدیق! خواسته بود تا برای دفاع از شریعت در برابر مشروطه طلبان"کافر" به خیابانها بیایند و یا مدرس که در برابر جمهوری خواهی اعلام کرده بود که حمله به پادشاهی حمله به شریعت مقدس است و از ملت خواسته بود که شعار " ما مردم قرآنیم, جمهوری نمی خواهیم" سر دهند. وبه این ترتیب به رضا خان که هنوز شاه نشده بود فهماندند که اندیشه جمهوری خواهی باعث آشوب اجتماعی میشود.

در پایان , جناب آقای نوری زاده , شاه با اشتباهات خود نسل ما را چشم بسته به دامان فریب خمینی و دین او انداخت واز نسل ما طلب چندین قرنه "یک حکومت" دینی را ستاند! در آینده برای پرهیز از تکرار چنین اشتباهاتی به جای خرده گرفتن و گلایه کردن از غرب یا دیگر کشورها( که همیشه بدنبال منافع خود بوده و هستند) به خودمان مراجعه کنیم و در وهله اول مشکل را از خود و در درون خود جستجو نمائیم. با سیاه و یا سفید کردن مسائل از جاده انصاف دور نشویم و فرهنگ دینی و تاریخا دیکتاتور پرور خود را به نقد بکشانیم . چرا که انداختن تقصیر خود به گردن دیگران , نه تنها کمکی به ما در چاره مشکل عمیق و فاجعه بارکنونی کشورمان نخواهد کرد , بلکه ممکن است ما را  محکوم به تکرار آن حوادث نماید.

کوروش اعلم

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.