رفتن به محتوای اصلی

آیا لیاقت ایران همین حکومت داعشی اسلامی نیست؟
اتحاد اپوزیسیون یک اوتوپی
11.02.2015 - 20:46

 

انسان سیاسی و ابزار

دوستانیکه برای همبستگی بر«منشور حقوق بشر» پا سفت میکنید و آنرا خوب میدانند حرفی نیست. اینکه مکمل آن، دیگر قوانین جهانی از قبیل «حقوق کودک»، و قوانین کنوانسیونهای جهانی را داریم بازهم خوب است.حرفی نیست.حتی بسیاری ازقوانین اساسی کشورهای پیشرفته و دموکراتیک قوانین انسانی و خوبی دارند و در صورت لزوم میتوان از آنها استفاده کرد؛ باز هم حرفی نیست.اینکه برای ایران آزاد ودموکراتیک میتوانیم با استفاده ازهمه ی این آگاهیها «قانون اساسی و قانون محلی متناسب با قانون اساسی و قوانین جهانی»تدوین کنیم،باز هم حرفی ندارم.

اینها آگاهیهای «مدرن» ما ست. من فکر و دید خود را روی همه ی این «آگاهی ها» متمرکز میکنم . نه روی یک بخش. از سوی دیگر «فکر و دست خودمان» را «آزاد» قلمداد میکنم. نمی خواهم «دکماتیست» باشم و بگویم «فقط این و دیگر هیچ». و به ورطه ی «ایده لوژی درست کردن از قوانین» بیافتم.
انسان جامعه خود را «آزاد اندیش-آزاد اراده» و «مشکل جامعه ی او را» "خاص خود" با ویژگیهای محلی ،تاریخی،جغرافیایی،فرهنگی و غیره در نظر میگیرم.

از سوی دیگر ما دستاوردهای علوم مختلف را هم در اختیار داریم ،  برای گشودن «گره های» جامعه و انسان و محیط خود .
میخواهم بگویم همه ی این «آگاهیها-دستاوردها-ثروت» دست ماست و ابزار ما. بعلاوه «تفکرات زنده ی ما» ؛ میتوان با این ابزار ها مشکلات را درحد «نسبی» در جهت رضایت و پیشرفت «انسان جامعه یمان» بکار گرفت. در این هم حرفی ندارم.
اما چرا نمی توانیم «دست هم» را بگیریم و قدمی در جهت حل مشکلات برداریم؟ ابزار هست، دستان ما دور از همدیگر است. چرا؟ مشکل اینجاست. ابزار وقتی بکار میافتد که دستان ما بهم برسند. چرا ما همدیگر را «دور» میکنیم بجای «جذب»؟

مسئله بر میگردد به دو چیز: «چگونگی ماهیت انسان عام» و ویژگی « انسان خاص جامعه ما».
انسان عام آمیخته ای از «مثبت-منفی» یا به قول روانشناسی «گرگ -میش» یا به قول جامعه شناسی «حیوان-انسان» یا به زبان زیست شناسی « طبیعت زنده» و گرفتار «تنازع بقا».
نتیجه اینکه انسان عام گرفتار «ذات مثبت-منفی»خود است. آنچه «حیوان-انسان» بودن آن را هدایت میکند در جهت انسانیت، «فرهنگ» است.
انسان خاص جامعه ما این ویژگی عام را دارد. و علاوه بر آن «ویژگی فرهنگ عقب مانده ی خاص خود » را نیز دارد.
پس ما با موجودی در جامعه ی خود سرو کار داریم به نام «حیوان-انسان با فرهنگ عقب مانده». این ماهیت اکثریت و اقلیت انسانها در جامعه ماست.تفاوت اقلیت و اکثریت تنها در کمی و زیادی عقب ماندگی فرهنگی ست. که در اکثریت بیشتر است و در اقلیت کمتر. اما در وجود «خود عقب ماندگی فرهنگی» مشترک اند.
نتیجه: این موجود اجتماعی تنها با «فرهنگ پیشرفته » میتواند این نقص را برطرف کرده و «حیوان-انسانیت» خود را در جهت انسانیت پیشرفت دهد.
ما هرچه با فرهنگ تر بشویم میتوانیم خود را بهتر کنترول کنیم و در جهت زیست انسانی حرکت نماییم.و از دنیای «تنازع بقاع»، گرگ و میشی فاصله بگیریم.

فرهنگ پیشرفته  توسط جامعه ی پیشرفته از نظر اقتصادی-تکنیکی، سیاسی، حقوقی، و غیره پدید میاید.
جامعه عقب مانده از نظر «ساختار اقتصادی-اجتماعی» و غیره، فرهنگ عقب مانده تولید میکند و نتیجه هم «انسان خاص» عقب مانده ی جامعه ی ماست.

«عقب ماندگی» به چه معناست؟
عقب ماندگی به این معناست که ما «با داشتن ابزار لازم نتوانیم مشکلی را حل کنیم» . اگر بکنیم خود را رهانیده ایم.

دستهای ما دور از هم اند. مشکل. ابزار-آگاهی مدرن،حاضر است. چرا نمی توانیم ابزار را استفاده کنیم؟ چون هوش و استعداد بکارگیری آنرا نداریم.
ماهیت انسان خاص جامعه ما هنوز به مرحله ی بکارگیزی ابزار رشد نکرده است. ما انسانهای پیش از دوره ی ابزار سازی هستیم.
این انسان لیاقتش داعش است. چنانکه صاحب آن نیز شده است.

 ما قوانین بسیاری دم دست داریم برای ساختن ایرانی آباد و آزاد و دموکراتیک. فقط یک چیز کم داریم. یک «جارو»ی سحر آمیز ،که این عقب ماندگی فکری را جاروب کنیم. تا بتوانیم «همبستگی» ایجاد کنیم برای گذر از سد « حکومت موجود». مشکل ما عقب ماندگی فکری ست. بر پایه ی آنهم هرجریانی تنها «اسب» خود را میتازد. کسی کوتاه بیا نیست. و کسی هم بلند بیا نیست. مانده ایم دست این عجوبه و عجوزه های «کوتوله و دراز»! 
ما در طول تاریخ چوب «تفرقه و عقب ماندگی فکری» خودمان را میخوریم. حقیقت آن است که «اکثریت مردم ایران» فقط لیاقت همین ها را داشتند و دارند که برایشان حکومت کرده و میکنند. در آذربایجانی مثلی داریم - میگوییم « شو ورلو اوشاق پوخوندان بللی دیر» : بچه ی باشعور از کُهش پیداست.حالا این مردم و مردمان لیاقت شان به اندازه ی همین حکومتها بوده که برایشان فرمان رانده اند.

آنچه این مردم پس داده اند همین حکومتها بودند. شایسته ی همین ها هستند. اگر غیراز این بود باید معجزه میشد. زمین و آسمان جر میخورد.آنجایش پاره میشد! اینان یا اسب خود را میتازند یا میروند بیگانگان برایشان خمینی و چلبی درست کنند...
بهتر است در مورد این اکثریت مردم چیزی نگویم. که نگفتنم بهتر است. در تهران 11 میلیونی 5 نفر ایستاده -جلو کانون وکلا- از حقوق 70 میلیون دفاع میکند. این ملت شایسته ی داعش است و بدتر از آن را هم لیاقت دارد...
ملتی که عکس رهبر در ماه می بیند-کمونیست را «خدانیست» معنی میکند لیاقتش همین داعش است که هر روز برایش «نمایش اعدام» ترتیب میدهد. از بچه و زن و مرد و جوان جمع میشوند «سیرک» تماشا میکنند. روشنفکر این ملت هم میشود همین «عجوزه مجوزه ها»!

چهره ی انسان خاص جامعه ی ما
در جنبشها و انقلابات

در قرن اخیر ما جنبشهای زیادی داشته ایم. مصدق- رای من کو- جنیشهای ملی- خیابانی و غیره.علت شکست همه ی اینها این بود که جنبشها همگانی نشد. یعنی دست هم را نگرفتیم.
خصوصیت انسان خاص ما عدم همبستگی ست. 
در قرن اخیر دو انقلاب صورت گرفته. مشروطیت و انقلاب بهمن هر دو هم شکست خورده اند.
ما تنها در شرایط انقلابی دست هم را میگیریم. نه در جنبشها و شرایط غیر انقلابی. در دو انقلاب همه دست یکدیگر را گرفتند.
اما به علت عدم و جود انقلاب فرهنگی و عدم سازماندهی، انقلاب سیاسی نیز شکست خورد.
ما فرهنگ و استعداد اتحاد پیش از شرایط انقلابی را نداریم. یعنی توانایی درک مصالح خود و سازماندهی برای رسیدن به هدف را نداریم.
علت اینکه همه تلاشها در جهت ایجاد اتحاد علیه حکومت با شکست روبروشده همین مسئله است.

بنابرین تا استعداد عدم همبستگی هست از اتحاد خبری نیست.تنها باید چشم براه شرایط انقلابی بود و برای این شرایط سازماندهی کرد. و روشنگری نمود. انقلاب فرهنگی-سازماندهی ضرورت پیروزی انسان خاص جامعه ی ماست.

انقلاب فرهنگی-سازماندهی
انقلاب فرهنگی به معنای نقد همه چیز برپایه ی دستاوردهای بشری ست. سازماندهی به معنای آمادگی برای تسخیر همه ی ارگانهای قدرت حکومت در شرایط انقلابی ست.

همبستگی:

بخشی ازفعالان سیاسی و روشنفکران میکوشند همبستگی و اتحاد ایجاد کنند. خوب است. اما اوتوپی ست.
همبستگی بر اساس دو منشور میتواند صورت گیرد. منشور عام و منشور خاص.
-منشور عام میتواند منشور حقوق بشر انتخاب شود
- منشور خاص آن منشوری ست که متحد شوندگان بر اساس اصول آن و برای رسیدن به اهداف دو منشور متحد میشوند.
آیا روشنفکران ما توانایی فکری انجام این کار را دارند؟ عمل نشانداده که متأسفانه هنوز ندارند. آیا در آینده خواهند داشت؟
بعید به نظر میرسد. تنها در هنگام درگیری انقلاب این همبستگی در خود جامعه بوجود خواهد آمد. اینکه جریانهای سیاسی نیز متحد شوند باز مسئله زیر سئوال است.
مردم متحد را بدون اتحاد جریانهای سیاسی باید شکست خورده به حساب آورد. من در یکی از نوشته هایم بخشی از اصول منشور خاص را برای مثال چنین قید کرده ام:

جنبشهای رفع تبعیض:
این نیروها لازم است متحد عمل کنند. اما برای چه اهدافی؟ برای:
1-رفع استبداد در حال و آینده با انحلال حاکمیت دیکتاتوری موجود.
2-رفع تبعیض و نقض حقوق بشر از همه. به ویژه زنان و ملیتها یعنی برابری در همه عرصه ها. فرهنگی-سیاسی- اقتصادی...
4-جمهوری (منطبق با معیارهای جهانی)
5-جدایی دین از دولت 
6-انتخابات آزاد منطبق با معیارهای جهانی
7- عدم تمرکز قدرت یا اجرای قدرت غیر متمرکز (فدرالیسم یا اشکالی از این نوع).
8- عدالت اجتماعی برای همه به ویژه کارگران و همه زحمتکشان یدی و فکری.
9- قانون اساسی جدید برپایه قوانین حقوق بشری.
10-لغو اعدام
11- آشتی ملی
12- حفظ حقوق قانونی مخالفان نظام نوین
13- حفظ استقلال و عدم وابستگی به نیروهای خارجی.عدم وابستگی به نیروی خارجی برای واحدها و دولت مرکزی .
14-عدم مرز در داخل ایران بین خلقها و برداشتن موانع مرزی بین مردمان تقسیم شده در کشورهای همسایه 
از طریق ایجاد اتحادیه های منطقه ای و پیمانهای همکاری و دوستی. به روشی مثل اتحادیه اروپا.
15- صلح و دوستی و برادری بین مردمان مختلف کشور و با همسایگان.
16- اتحاد داوطلبانه برای حفظ چهارچوبه مرزی کشور.
17- استقلال واحد های فدرال را در امور خرد و دولت مرکزی را در امور کلان قانون سراسری فدرال مشخص میکند.
و مانند اینها.

باز بر میگردیم به این پرسش که آیا این جنبشهای ضد تبعیض ملیتها و این دموکراسی خواهان و این عدالت اجتماعی طلبان توان فکری این را دارند که همبستگی بین خود ایجاد کنند؟
پاسخ روشن و صریح من آن است که «نه! ندارند». عمل نشان داده ندارند.پس، حقیقت تلخ را بپذیریم که:
 لیاقت ما، ایران ،همین حکومت داعشی اسلامی ست و بس. خود افتاده را ناله نشاید.
راحت بروید سیرک اعدامهایتان را تماشا کنید و در کوچه و خیابان سپاهیان داعش دو دستی بر سر و رویتان بکوبند، و جگر گوشه هایمان را در خانه های مخفی و زندانها مورد تجاوز جنسی قرار بدهند و به عنوان کالا به خارج صادر کنند. این زندگی شایسته ی ماست.

زیر پست شب
آنچه در مورد بی خیالی و تماشا گریهای مردم جامعه آمد «پست شب»بود. زیر پست شب امواج در جوش و خروش اند. و دیریا زود توفان درخواهد گرفت.
جامعه ایران دچار «تضاد بزرگی» ست. تضاد بین «حکومت و مردم». مردم یعنی همه ی گروهها و اقشار اجتماعی جامعه. اکثریت مردم در مقابل حکومت و حامیانش قرار گرفته اند.چرا؟ بخاطر «عدم دموکراسی، وجود تبعیض و عدم عدالت اجتماعی و یکی بودن دین و حکومت». 
این تضاد بزرگ در طی زمان توسط مردم حل خواهد شد. از راه رفع مانع حکومت. 
کار درست آزادیخواه روشنگری و سازماندهی مردم است در داخل و خارج ایران. برای استقرار «جمهوریت با ماهیت دموکراتیک». که بتواند خواسته های مردم -دموکراسی-عدم تبعیض-عدالت اجتماعی-جدایی دین و دولت را تحقق بخشد.

«زندگی بهتر» یک فنومن ملی نیست. بل پدیده ی فراملی،بشری ست. در عین حال نیز شامل مردم داخل ایران است. زندگی بهتر، جزء حقوق بشر است. حقوق بشر ارزشهای انسانی و فراملی ست. 
تضاد جامعه بین ملی و غیرملی نیست. بین حکومت و مردم است. با یک حکومت مردمی هم مسئله حل میشود.
پس شعار «پیروز باد حکومت دموکراتیک مردم ایران» با ماهیت جدایی دین از دولت، جمهوریت با معیارهای جهانی،استقلال قوا و غیره»؛ که به شکل «دولت فدرال ایران» می تواند عملی شود؛ به تضاد موجود خاتمه میدهد.

راههای دیگر نمی تواند درجهت حل خواسته های اساسی مردم باشد. و میتواند انقلاب یا تغییر را به شکست بکشاند.
بنابرین سازماندهی مردم برای استقرار حکومت و دولت فدرال ایران پاسخ تضاد موجود جامعه است.
با شعارهای کلی نمیشود مردم را روشن و سازماندهی نمود. مسئله باید برای همه روشن باشد که چه میخواهند و برای چه مبارزه میکنند و چه گیرشان میاید. حکومت موجود باید برود. حکومت دموکراتیک و جدا از دین مستقر میشود. جمهوری ست. فدارال است. و خواسته های اساسی جامعه را این ماشین دولت و حکومت باید عملی کند.کارش به دستور مستقیم و غیر مستقیم خود مردم است. 

شعار ملی یا سکولار کافی برای ایجاد همبستگی نیست. کلی ست و کسی جذب شعار کلی نمیشود. 
واژه خارجی «سکولار» برای مردم بی معناست. درسیاست و ارتباط با مردم لازم است واژه های قابل فهم و درک بکار گرفته شوند. مثل «جدایی دین از حکومت-دولت-سیاست». در حقیقت «دین طبق قانون مسئله خصوصی افراد جامعه» میشود.
حکومت آینده حکومت جدا از دین و مذهب و ایده لوژی خواهد بود.
برای رسیدن به این اهداف داخل و خارج ، مردم و جریانهای سیاسی، هرچه بیشتر متشکل،سازمان یافته، و روشن بین تر باشند پیروزی تحقق پذیرتر است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.