ما مثل آدمهایی که به بالا می نگرند
به بهترین کارها اقدام کردهایم
پرسه زده ایم روی جاده ی هیچ
و رفتهایم تا شاید برسانیم حرف نیلوفر را به تابستان
رفتهایم روی آبی کبود
در برهوت بالش و ملحفه
بی خوابی مرد را به دست نرم نوازش سپرده ایم
رفتهایم و تمام تکهها را درست به هم چسبانده ایم
تکهای از عَر.عَر الاغ را گذاشتهایم کنار تکهای از خِس.خِس نفس خوک
تکهای از شایعات سبزی فروش را کذاشته ایم کنار تکهای از سطلهای مواد گند زده
تکهای از فضولی ها پاسبان را گذاشتهایم کنار تکهای از مزخرفات سپورها
تکهای از خونریزی هیتلر را گذاشتهایم کنار خونخواری خمینی
و عاقبت
تکهای از وَلَع مرد را گذاشتهایم کنار تکهای از خماری زن
ما مثل آدمهایی که به بالا می نگرند
به بهترین کارها اقدام کردهایم
برهوت روزهای سفید را بسته ایم به حدقه ی بی سایبان ها
و از گیسوان زنان چنگ انداخته ایم به خدای الرحمان الرحیم
و به هم زده ایم معادله دو.دو تا چهار تا را
ما کسالت کرکس را روی درخت میخکوب کردهایم
و فرمان دادهایم تا حواس ما را زاغ تسخیر کند
و از خداوند گاو بخشنده ی شیر ده تقاضا کردهایم
گوساله ی چشمانمان را از بیهوده گی شیردهی پُر کند
و به مرغ فرمان دادهایم تخم طلایی تردید بگذارد
ما انقلاب تخمی کردهایم
و مثل مردمانی که به بالا می نگرند
به بهترین کارها اقدام کردهایم
به کشتن هر روزه ی خود روی کاغذهای سفید
به کشتن هر روزه ی خود روی کاغذهای سیاه.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید