رفتن به محتوای اصلی

نهال این دختر ادیب و فعال هم بعد از خودکشی بهنام رقت!
06.10.2011 - 17:39

نو نهالم! به نو نهال جوانی قسم به قطره قطره جوهر زندگانی قسم

به آن اهداف عالی و نهانی قسم به آن جرعه شوکران پایانی قسم

هرگز ازپای ننشینند هم رزمان وفادار تا نابودی عمامه بندان سیاه دستار .

تو ناموقع رفتی و تنها گذاشتی یارانت شادند جاهلان و غمبارند، سوگوارانت

سیاست را باعشق بمیهن پیوند دادی این خاری شد درچشم بازداشتگرانت

مدافع حقوق بشر بودی تو یک عمر خواندنی بود این در چشمان نگرانت

گزمگان به لطافت احساست پی بردند بدین نحو نهادند در بر، شرط گرانت .

گر عهد شکنی با نام نیکت کنند بازی نفرین بر آمر بازداشت و بر بازجویانت

توعاشق بودی وعشق که گناه نیست کنون در خاکی و برسینه سنگ گرانت

روز پیروزی بر مزار تو، کنند پای کوبی بیادت می نوشند وشادی کنند یارانت

غلبه بر صورتکان در گرو جان تو بود گرچه دادندجان دراین راه دراز هزارانت

نهالم، تو نمرده ای ونمی میری هرگز جاودانه آرام بخواب در سرای جاودانت

از همینجا، من از ادیبان و شاعران فارسی زبان عذر می خواهم که پا توی کفش آنان کرده ام. من شاعر نیستم، اما هنگامی که احساسم جریحه دار شود، طبع شعرم گل می کند و بخشی ازآنچه که در درونم هست، شعرگونه بیان می دارم و می نویسم. از ایرادات اباء ندارم و از تصحیح خرسند می شوم، اگر از ناپخته ها هم باشد، تا چه رسد به استادان قلم. والدین بهنام گنجی مرا ببخشند که قادر نشدم شعر و قافیه آن را برای هر دو جوان نا کام جور کنم. این از ناتوانی قلم من است و یا اینکه چون خود دو دختر دارم، نه فرق بین آن دو. هردو فرزندان من اند. و داغ از دست رفتن آنان برایم التیام بخش نیست.

داستان خود کشی نهال سحابی، این دختر ادیب و حساس و بهنام گنجی، این جوان نورسیده و مبارز بعداز آزادی ازچنگ گزمگان جهل، واقعا احساسم راجریحه دار نمود. من عمیقا متأثرشدم که بویژه گوینده این جمله پراحساس و بامعنی در زیر، دیگر در میان ما نباشد. "و این صورتکان سرخ و بی جان که برزمین وطنم دم به دم نقش میبندد، حاصل ردپای ناجوانمردانه این مترسکان پلیدی است که آزادی را در زیر لگدهاشان معنا میکنند". پرمسلم است این مترسکان که آزادی را زیر پا می نهند، نمی خواهند سر به تن زنان روشنگر و باسوادی باشد. آنان ازنام نداها، ترانه هاو نهالها وحشت دارند و برای ادامه حکومت جهل وخرافات به خانم طبیب زاده ها نیاز دارند نه نهالهای مردمی. اینان همانند سلف خود هرتهمتی را به شیرزنان و شیرمردان می بندند و آنان را با تهدید تا پای خود کشی سوق می دهند. این قرون وسطائیان هر کار طبیعی و عادی بین انسانها را عیب می دانند و آبرو ریزی بحساب می آورند و اکنون مسئله معلم ونوشتن مار و درویش ونقش مار بر تخته را در میان مردم ساده دل رواج می دهند و برای جریحه دار کردن آنان و خیزاندن مردم علیه عشق ورزی پاک که انسان حاضر شده جانش را بر سر آن نهد، سوء استفاده نمایند. گویند نهال را فقط به این خاطر تهدید کرده اند که اگر هر چه آنها دیکته کنند، اعتراف و امضاء نکند، در ملاء عام خواهند گفت "که او را در یک اطاق با دو مرد نامحرم دیده اند"! این دو نامحرم از همکاران حقوق بشری نهال بوده اند. بطوری که ملاحظه می شود، جمهوری اسلامی از فعالیت حقوق بشری آنان وحشت داشته و دارد. گویا نهال باوجود اختلاف سنی با بهنام، یکی از همکارانش، او را دوست داشته است. اگر واقعا اینطور بوده وحتا رابطه عاشق و معشوقی بین بهنام و نهال بوده، چنین دوست داشتنی که گناه نیست! من نمی دانم دردنیای مدرن امروزی چرا باید عیب باشد که یک زنی باجوان 15 سال ازخودش کوچک تر رابطه عاشقانه داشته باشد؟! ما مردهای اسلام زده، چگونه به خود اجازه می دهیم بازنان جوانتر، حتا ازفرزندان خود کوچکتر، رابطه عاشقانه داشته باشیم و عاشق شویم، اما بر عکس آن عیب باید باشد و آبرو ریزی؟! این حرفهای احمقانه و بی معنی بقدری چندش آورند که عزیزترین کسان، یعنی پدر شخص از دست رفته را، برای "حفظ آبرو"، مجبور می کند که صدهابار بگوید خود کشی دختر او عاشقانه نبوده است و اوهیچ رابطه عشقی با بهنام آن جوان 22 ساله و از دست رفته نداشته است. در حالی که اگر هم این اتفاق نا گوار، بدلیل رابطه عاشقانه بوده، یک امر طبیعی است وهیچ نیازی به توجیه گری برای حفظ "آبرو" نداشته وندارد. ما باید یادبگیریم، حفظ آبرو آنست که انسانها دروغ نگویند، کلاهبرداری و دزدی نکنند و ظاهرساز نباشند و سرپوش روی کثافتکاریها نگذارند! عاشق شدن و یا دوست پسر داشتن که نمی تواند آبرو ریزی باشد. اگر چه با تأسف باید گفت 1400 سال حاکمیت اسلام این را درجوامع اسلامی جا انداخته است. البته با اطمینان می شود گفت: والدین محترم این دختر ادیب و آن جوان فعال حقوق بشری از صفات بد ذکر شده فوق مبرا هستند. نهال و امثال او اگر به خاطر عشق هم دست بخودکشی زده اند، این خودکشی عاشقانه فقط یک بهانه برای اعتراض شدید آنان به نابرابری و ناعدالتی در جامعه بوده است. آنان با عشق به میهن و مردمان محروم و تحمل نکردن زور گوئی ها حاضرشده اند دست بهرکاری ازجمله دست به خودکشی بزنند. اولا همه روشن ضمیران می دانند که هیچکسی تا دربن بست گیرنکند و راه درروی برای خود از بحران نیابد، دست بخود کشی نمی زند. رژیم جهل جمهوری اسلامی زمینه را برای جوانان مملکت آماده کرده است و به آنها با زور و یا غیر مستقیم تحمیل می کند و برخی از این جوانان عزیز و پاک دل نمی توانند بیش ازآن تحمل کنند. دوما حالا بفرض آنکه نهال ما، ژولیت مانند بخاطر عاشقش رومیئو دست به خودکشی زده باشد، اینکه گناه نیست و هیچ نیازی به توجیه گری برای جاهلان قرون وسطائی و مردمان عادی و عادت داده شده، ندارد! هر انسان دارای احساسی، اگرعاشق مبارزش بهر دلیلی خود کشی کند، حاضر است برایش بمیرد و دیگر زنده نباشد. زیرا از یک طرف همرزم او بوده و از طرف دیگر دلباخته او. این یک امر بسیار عادی و طبیعی است. درهر دو صورت خودکشی نهال و بهنام در تاریخ مبارزات خلقهای ایران ثبت شدند و کارشان خیلی بالاتر از آن بوده که شایعه می شود. اگرچه من به شخص با خودکشی آنان هیچ موافق نبوده و نیستم. زیرا من این عمل را یک عقب نشینی دشمن شادکن می دانم و نباید دشمن را شاد کرد. ما زنان غیور و قهرمانی داریم که باشهامت ازتجاوز مأموران ابله جمهوری اسلامی بخود درملاء عام حرف زدند ولی هرگز حاضر به عقب نشینی نیستند. درحقیقت، آنطور که در پیش اشاره شد، آنها نه بخاطر آبروریزی و نه بخاطر تهمت و توهین بخود و نه به خاطر جامه عمل نپوشیدن به عشق خویش، بلکه به خاطر ظلم و زوری که به مردم سرزمین شان می شود و احساس می کردند، به تنهائی نمی توانند کاری به پیش ببرند، دست به خودکشی زده اند و هیچ بعید نیست که یک ریشه عاشقانه هم داشته باشد. بازهم تکرار می کنم، گرچه من به شخص خودکشی را بهیچ وجه وسیله ای برای حل معما نمی دانم و حیف است که انسان در برابر دشمن جاهل و قهار با خودکشی، عقب نشینی کند، اما عمل نهال سحابی ها و بهنام گنجیها، یک نوع اعتراض به شکنجه و اعتراف گیری از مبارزین و دستگیر شدگان، توسط مأموران جهل، باید دانست. من به عنوان پدر فقدان این دختر و پسر مبارزم را به والدین آنها ازصمیم قلب تسلیت می گویم و امید دارم، روزی بر خاک پاک آنها لاله ها روید وگلهای سرخ و مقاوم سر برآورند و نهال فراوان دهند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال،چهارم اکتبر 2011 دکتر گلمراد مرادی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.