رفتن به محتوای اصلی

مقدمه ای بر تبیین تئوریک حرکت ملی آذربایجان
14.09.2011 - 11:55

بعد ازجنگهای آذربایجانیان و روس و تصرف سرزمینهای ماورای ارس آذربایجان توسط روسها مردم آذربایجان و ایران به موضع فروتر خود پی بردند و ناباورانه شاهد قدرت گیری رقبا و ضعف روزافزون خود شدند. جواب به این سوال که چه اتفاق افتاده که رقبا پرقدرت شده وما به موضع ضعف افتادیم، ضرورت تغییر بنیادین د رآیین ملکت داری را برای تحول اساسی د رابعاد فرهنگی،آموزشی،علمی،اقتصادی،اجتماعی را پاسخ آورد فرویختن سد استبداد کهن و مقید و مشروط کردن حکومت به قانون هدف تمامی تلاشهای قرار گرفت آذربایجانیان که بدلیل ارتباط فکری و فرهنگی به ماورا ارس و مرکز عثمانی از نظر فکری و سازماندهی د رمرتبه های والاتر قرار داشتند با تلاش زائد الوصفی در تهران و تبریز این مهمرا پیش بردند با تشکیل اولین مجلس که تحت تاثیر وزن فکری قدرتمندآذربایجانیان بود. لوایح وقوانینی که منجر به تغییرات بنیادی د رجامعه می شد به تصویب رساند.هیات حاکمه و خاندانهای قدرت و ثروت و رهبران محافظه کار مذهبی که تحولات عمیق جامعه منزلت آنها را به خطر انداخت و قدرتهای استعماری که این تغییرات روبه رشد را به زیان منافع خودی دیدند درمقابل آن صف آرایی کردند و با توجه به توپ بسته شدن مجلس خاموشی وسکوت مجدد بر ایران حا کم شد . اما آذربایجان سر تسلیم فرود نیاورد وبه نبرد مسلحانه با حکومت استبدادی کودتا پرداخت . قوای نظامی آنروز ایران و فئوداها و خانها و سران ایلات وعشایر آذربایجان متفقا بر تبریز تاختند. پایداری شگفت انگیز تبریزیان زوال حکومت کودتای محمد علیشاه را رقم زد. روسها که خود در آستانه انقلاب داخلی بودند نمی توانستند پیروزی تبریزیان(آذربایجان جنوبی) را بر حکومت ممالک محروسه قاجار شاهد باشند هیات حاکمه و زمینداران بزرگ و سنتیون مرکز نشین ممالک محروسه نیز تحمل چنین پیروزی را زا خوف پیامدها آتی نداشتند انگلیس ها نیز نمیتوانست با این خیزش کناربیاید ونظم جهانی و وضعیت فیصله نیافته ای داشت .این بود که دست روسهای تزاری به بهانه کمک و آذوقه رسانی به خارجیان ساکن تبریز در سرکوب انقلابیون آذربایجان باز گذاشته شد. ستارخان و باقرخان و مجاهدان شناخته شده مورد غضب تزار به دعوت تهران نشینان بقدرت رسیده بر اثر مبارزات آذربایجان در ماجرای پارک اتابک کشته و ستارخان از ناحیه پا زخم و خانه نشین شد و باقرخان بطور گمنام در کردستان به قتل رسید. تلاش وکلاء انقلابی آذربایجان در مجلس دوم برای برداشتن زنجیره ها اسارت از دست وپای عموم مردم با تصویت قوانین آموزشی، اصلاحات اراضی،انجمنهای ایالتی و ولایتی و کارگری و غیره ....آنان را رودروی زمینداران بزرگ و تجار بزرگ بازار و متحدین روحانی آنها قرار داد این تقابل در چالشها در حزب اعتدالیون محافظه کار و سوسیال دموکراتها ی آذربایجان نمود یافت . رشد اختلاف بین متحدین دیروز و دسیسه و نیرنگ پاسداران نظم کهنه استبدادی و استعمارگران مانع از آن شد تا نظمی نو مبتنی بر خواست تحول طلبان بر ویرانه های نظم کهن و پوسیده برپا شود. نظم کهن با شکلی نو و محتوای سابق تلاش خود را برا احیاء آغاز نمود. شیخ محمدخیابانی نماینده اول تبریز وقتی راهها را در تهران بسته دید راهی آذربایجان شد و با تاکید بر ویژگیهای آذربایجان و خواست آذربایجان بر بسیج نیرو کمر همت بست. در این زمان جنگ جهانی اول در جریان بودو آذربایجان جولانگاه نیروهای عثمانی ،روس و انگلیس بود . برویرانه ها ناشی از جنگ ویرانگر جهانی اول، نظم جهانی جدیدی در حال شکل گیری بود. انقلاب اکتبر کمونیستی شوروی بوقوع پیوست و در ابتدای کار برای جلوگیری از تهاجم انگلیس ها و مخالفان مسلح انقلاب روس، انقلاب و تنش در ایران را تشویق میکرد و بعد از استقرار و رسیدن به مرزهای امپراطوری سابق تزار برای حفظ ثبات خوداین تحرکات را قربانی خود کرد. انگلیس ها با پیروزی در جنگ جهانی اول به مدد آمریکا و تحت سلطه گرفتن سرزمینهای عربی امپراطور فروپاشیده عثمانی برای سازماندهی مستعمرات جدید و جلوگیری از حرکت انقلابیون کمونیست به جنوب و منابع نفتی خلق حکومت مرکزی قدرتمندی را در مناطقی چون ایران ! محور سیاست خود داشت. بر ویرانه های خلافت عثمانی جمهوری ترکهای جوان به رهبری "کمال آتاتورک" لائیک شکل می گرفت . تلاش شیخ محمد خیابانی در این و انفساء ناکام ماند هر چند برای جلوگیری از اتهام تجزیه طلبی نام "آزادیستان" را درمقابل جمهوری آذربایجان شمالی برای آذربایجان جنوبی برگزید، ولی ظهور غول کمونیستی شوروی و پیروزی آتاتورک لائیک و تجربه حزب دموکرات مرکزنشینان محافظه کار و سنتی را تحت حمایت انگلیس بر آن داشت تا وی را بدست مخبرالسلطنه اعزامی از تهران به قتل رسانند. در نظام فیصله یافته جهانی جدید حکومت قاجار خلع و حکومت شبه نطامی رضا شاه در ایران مستقر گردید .آذربایجان که دارای مناسبت اقتصادی ، تجاری،فرهنگی،اجتماعی وکاری با آذربایجان شمالی و روسیه و ترکیه بود و حجم آن در رابطه با مرکز ایران و سایر نقاط بسیار بالا بود در موقعیت قطع ارتباط و انزوا قرار گرفت و مولفه های ارتباط اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی آن به سمت تهران چرخانده شد. در حالیکه بدلیل سوابق طولانی و ممتد تحول خواهی و انقلابگری بشدت مورد بغض هیات حاکمه جدید ایران بود حکومت جدید شبه مدرن و نظامی ایران رضا شاه با قطع ارتباط آذربایجان با روسیه و آذربایجان شمالی و ترکیه و سرکوب شدید انقلابیون آذربایجان گسترش سلطه خود بر آذربایجان را وجه همت خود قرار داد.وزن و موقعیت آذربایجان در ساختار حکومت جدید ایران بشدت سقوط نمود صدمات وارده بر مردم آذربایجان ناشی از اعمال ظالمانه و خودسرانه فئودالها و خانها و سران ایلات و عشایر خود آذربایجان و تهاجم و غارت عشایر کرد وفتنه ارامنه و آشوریها. مردم آذربایجان را در موقعیتی قرار داده بود که امنیت بر نان آنها پیشی گرفته بود و این به حکومت جدید در اجرای سیاست آن کمک می نمود. تا جائیکه جمعی از روشنفکران آذربایجان نیز سلطه این حکومت نظامی را برای آنروز آذربایجان مفید می دانستند و به کمک آن رفتند. در این دوره علی رغم مسایل فوق با شکل گیری حکومت متمرکز در ایران، قدرتهای منطقه ای و محلی، فئودالها خانها و روسای عشایر و ایلات از بین رفت و سلطه بلامنازع روحانیت سنتی بر عرصه های فرهنگی و آموزشی و قضایی و تمشیت امور مردم با گسترش نهادهای سرتاسری مدرن از قبیل مدارس سبک جدید، دادگستری و بروکراسی به چالش عمیق کشانده شد. مولفه ها ی اقتصادی و تجاری و اداری آذربایجان در رابطه با مرکز کشور شکل گرفت و نهادها و خانواده های قدرتمند جدیدی در این رابطه سروسامان یافتند گرچه نیروهای اجتماعی بسیار بیشتری نسبت به دوران قبل از روستائیان و شهرنشینان آزاد شده و وارد تاثیر گذاری و تاثیرپذیری از تحولات اجتماعی جدید شدند.

اما آمادگی بیشتر و اولیه خانواده های دارا این قشر را در موقعیت برتری قرار داد . طبقه متوسط جدیدی که در مدارس جدید درس خوانده و در بروکراسی دولت شبه مدرن و نظامی اعم از ارتش،پلیس و اداری و کارمند نمود می یافتند در آذربایجان شکل گرفت . راههای ارتباطی در جهت مرکز احداث می گردید. تلاش وافری بعمل می آمد تا وجوه ممیز آذربایجان از نظر زبانی و فرهنگی در وجوه کلی ایران هضم ومستحیل گردد. پروژه ملت سازی مبتنی برباستانگرایی افراطی شونیستی بشدت اعمال می شد.تکلم به زبان ترکی در ادارات و مدارس مشمول جریمه و توبیخ می شد. فرایندتحقیر ترکها به قصد جدا کردن آذربایجانیان از هویت خویش آغاز گردید. نهادهای بومی و مستقل از حکومت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی از بین رفت و یا به سایر نقاط کشور سوق داده شدند. همین فرایند در کنارسیاست مذهب ستیزی رضاشاه طبقه متوسط سنتی آذربایجان(بازار و متحدین روحانی آنها) را در تقابل با رضاشاه در کنار طبقه متوسط جدید آذربایجان قرار داد . با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال آذربایجان توسط نیروها ی شوروی و سایر نقاط توسط شوریها و انگلیس ها و آمریکائیها روشنفکران طبقه متوسط جدید ایران راکه دارای قرابتهای فکری با نظام فکر و سوسیالیستی و کمونیستی و مدرنیته بودند از قید و بند حکومت پلیس رضا خان رهاند وعرصه فعالیت جدیدی برای آنها فراهم آورد. آذربایجان برای اولین مرتبه فرصتی بدست آورد تا به آذربایجان بپردازد و آموزش علوم و فنون جدیدی به زبان مادری را بیازماید و در جهت رفع محرومیتها و عقب ماندگیهای آذربایجان به سازماندهی اجتماعی دست یازد. در فرصت کوتاهی اقدامات اساسی در زمینه های فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی شکل گرفت . سامان امور شهرها و اصلاحات اراضی در وستاها وبرخورداری روستائیان از مزایای تحولات جدید در زمینه های اقتصادی ، رفاهی، آموزشی،تاسیس دانشگاه تبریز ،رادیو تبریز و آسفالت خیابانهای تبریز و... حاصل این دوره بود. اقدامات حکومت ملی و محلی آذربایجان به رهبری فرقه دموکرات در عرصه های اجتماعی و اقتصادی به چالش طبقه متوسط جدید با طبقه متوسط سنتی( بازار و متحدین روحانی آنها) که منافع وسلطه اجتماعی آنها بر توده های عقب مانده را تهدید میکردانجامید. و این طبقه را در کنارفئودالها،خانها، وخاندانهای قدرتمند و ثروتمند شکل گرفته در دوره رضاخان که دارای منافع اساسی در سمت و سوی مرکز بودند در برابر حکومت ملی قرار داد. این طبقات در اتحادی با طبقه پایین و لومپن شهری و وستایی تحت هدایت و کمک های مالی و تسلیحاتی دولت مرکزی ایران به مقابله با حکومت ملی پرداختند گرچه حکومت ملی هیچوقت ادعای جدایی و استقلال ننمود و پست وزارت خارجه و دفاع را در دولت خود تعریف نکرد و نگاه غالب رهبری فرقه دموکرات تبدیل آذربایجان به منطقه الگو برای رهایی ایران بود اما نتوانست تبیین روشنی از نحوه ارتباط و تعامل خود با سایر ملل تحت ستم و سلطه ایران ارایه نماید و بیشتر در این زمینه به عملکرد حزب توده جریان همفکر خود تکیه کرد در حالیکه بین رهبران این دو جریان سیاسی همفکر اختلافات شدیدی وجود داشت. همین امر روشنفکران مرکز را در پشت سر حکومت شاه قرار دادکه آذربایجان را متهم به تجزیه طلبی می نمود و عزم وجزم داشت با حمایت بین المللی آمریکا و انگلیس به سرکوب آن بپرد ازد از سوی دیگر تکیه و اعتماد بیش از حد به حمایت شورویها داشت که آنها مثل زمان مشروطه فقط به جنبشهای پیرامونی خود به مثابه ابزار و ورق بازی نگاه می کردند تا در معامله های کلان از آنها استفاده نمایند و شورویها در نظم جدید جهانی بعد از جنگ دوم درتقسیم جهان بین فاتحین همین کار را کرد و آذربایجان را فدا نمود .حکومت ملی آذربایجان بدلیل مسایل فوق و از همه مهمتر علیرغم تلاشهای وافر در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به دلیل گرایش فکری خاص (کمونیستی) و تردید و تنزل روی مسئله ملی که برای این نخله فکری از اهمیت ابزاری برخوردار بود نتوانست انسجام درونی لازم را پدید آورده و نیروهای مدافع لازم را سازمان دهد.

شورویها پس از گرفتن تضمین های لازم از حکومت مرکزی ایران دائر برحفظ منافع انحصاری آنها در شیلات دریای خزر وممانعت از واگذاری امتیاز نفت درحوزه خزر به کمپانی های نفتی آمریکایی و غرب و تعهد بر جلوگیری از اقدامات ضد شوروی در کنار مرزهای شوروی آذربایجان را تخلیه نمود و از دادن اسلحه های لازم و قابل استفاده به فداییان فرقه دموکرات آذربایجان خودداری نموده و در توافق پنهانی اطلاعات لازم سازماندهی و تجهیزات فداییان را در اختیار حکومت مرکزی ایران قرارداد حکومت مرکزی ایران تحت حمایت انگلیسی ها و آمریکائیها تهاجم خود را آغاز نمود چنانچه قبلا اشاره شد. طبقه متوسط سنتی و فئودالها و خانها وطیف خانواده های ثروتمند و قدرتمند وابسطه به حکومت مرکزی در اتحاد فرادست و فرو دست با حاشیه نشین های لومپن شهری و روستایی تحت هدایت افسران و نظامیان خلع لباس شده ارتش شاهنشاهی مسلح شده بودند از درون آذربایجان و ارتش اعزامی از مرکز که مورد پشتیبانی روشنفکران حتی ضد حکومتی تهاجم نظامی را به آذربایجان آغاز نمودند شورویها برای انگیزه کشی در مدافعین با دولت مرکزی ایران مرزهای خود را بر روی پناهندگان مسلح و غیر مسلح باز گذاشت با تسلط ارتش بر آذربایجان تسویه خونینی درآذربایجان براه افتاد متحدین حکومت مرکزی در 48 ساعتی که ارتش در اختیار آنها قرار داداه بود به غارت اموال و نوامیس وانتقامگیری وحشیانه از هواداران واعضاء حکومت ملی آذربایجان دست یازیدند . بعد از 48 ساعت تا مدتها تعقیب وکشتن و زندانی کردن عوامل و هواداران و فرقه دموکرات دردستور کار ارتش بود. و بسیاری در این و انفسا مخالفین خود را با انگ دموکرات بودن از هستی ساقط کردند گفته میشود50 هزار نفر در این غوغا هستی وجان خود را از دست دادند و بیش زا 25 هزار نفر راهی دیار غیر شدند و پناهنده سیستم استالینی شوروی شدندکه به نیابت از حکومت شاه به تسویه آنها در اردوگاههای سیبری و کار اجباری پرداخت. حکومت شاه تا آخر حکومت خود هرگز این جرم را بر آذربایجان نبخشید و سمبل این سیاست مرحوم" صفر خان قهرمانیان" است که طولانی ترین زندانی سیاسی جهان را تحمل نمود ولی علیرغم پیری و از کار افتادگی هرگز آزاد نشد در گزینش های اداری و نظامی وپستهای کلیدی و غیره چنان سخت گیرانه عمل شد که اگر از هفت و پشت آذربایجانیان کسی در ارتباط با فرقه دموکرات داشت هرگز امکان رشد واعتلا و جذب نمی یافت و این سیاست راه ورود آذربایجانیان به مدیریت های سیاسی و مراکز تصمیم سازی میانی مملکت بست و وزن سیاسی آذربایجان جز در بدنه نظام و در میان توده مردم از بین رفت . پیشه وری رهبر فرقه دموکرات آذربایجان پس ازمناقشه لفظی با مسئولین کمونیست باکو درتصادف ساختگی از بین برده شد تا راه برای همزیستی مسالمت آمیز شوروی با ایران هموار گردد. بقایای فرقه دموکرات سالها بعد در اوایل دهه چهل شمسی در خارج از کشورها طی فرایندی در حزب توده ایران که خود بعد از کودتای 1332 به شکل وحشیانه ای سرکوب شده بود ادغام گردید در حالیکه درهمین اوان حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری "قاسملو"از حزب توده بدلیل عدم توجه به مسئله قومیتها انشعاب نمود .

حکومت شاه در آذربایجان پس از استقرار و تسویه حساب با عوامل ملی و عناصر فرقه دموکرات اقدامات حکومت ملی در زمینه ایجاد دانشگاه و رادیو تبریز و سیستم شهری را بنام خود مصادره نمود باحفظ اولویت تسلط بر آذربایجان توسعه وابسته آذربایجان در راستای حکومت وابسطه خود را به کندی دردستور کار قرار داد. و بر سیاست پیشین پدرش مبنی بر مستحیل کردن آذربایجان در معادلات فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی با مرکز ایران و نابودی ویژگیهای آن کمر همت بست با افزایش درآمد نفتی شاه در اوایل دهه چهل به اجرای سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تحت فشار آمریکائیها که معتقد بودند با اجرای این سیاستها پتانسیل انقلابی گری وتحول طلبی در کشورها مثل ایران درجهان دو قطبی دوران جنگ سرد ازبین می رود پرداخت. ایران در مدار توسعه وابسطه نوینی قرار گرفت و آذربایجان نیز تحت تاثیر این سیاست قرارگرفت اولین برنامه اصلاحات ارضی در ایران از آذربایجان آغاز گردید که سابقه خوش اجرای اصلاحات ارضی حکومت ملی خود را درخاطره داشت . گرچه بهره مندی آذربایجان از عواید این توسعه در مقایسه با سایر نقاط مرکز ایران ناچیز بود . ولی بهبود شاخصهای آموزشی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی توام با افزایش جمعیت و آزادی نسبی جمعیت از سلطه ساختار های سنتی در وستاها و شهرها و گسترش ارتباطات نیروها جدیدی از آذربایجان را وارد صحنه تحولات اجتماعی نمود. در عین حال که زبان و فرهنگ آذربایجان ناقل هویت آن فرصت نشو و نما نداشت ضریب همبستگی و ادغام آذربایجانیان با مرکز و سایر ملل ایران در ابعاد علمی،اقتصادی و اجتماعی افزایش می یافت . ورود نیروها ی جدیدی و تازه نفس آذربایجان از یکسو آنان را در زمینه حفظ فرهنگ و زبان خود حساس نمود و از سوی دیگر آنها را در معرص تحول خواهی وانقلابی گری سرتاسری ایران قرارداد. شهریار،صمد بهرنگی،بهروز دهقانی(تبریزی) و ... در این دوره پا به عرصه گذاشتند جو غالب فکری این دوره نجات آذربایجان را در نجات ایران و انسانیت تحت راهنمایی ایدئولوژیهای چپ مذهبی و سوسیالیستی می دید . بنیانگزاران بزرگترین سازمان چپ مذهبی( حنیف نژاد،سعید محسن، باکری،بازرگان،خیابانیها و ...) و چپ سوسیالیستی (فدائیان خلق) و گروهها ومحافل انقلابی فرزندان جان بر کف آذربایجان بودند که بدلیل پیشتازی و جان بر کفی بیشترین هزینه ها را پرداختند و پایه های محکم حکومت استبدادشاه را با خون خود متزلزل نمودند رشد گسترش مبارزات مردمی با بحران ناشی از افزایش شدید قیمت نفت و تورم لجام گسیخته و شکست برنامه های اقتصادی و اجتماعی رژیم شاه در اواخر حکومت که ناشی از توسعه های وابسته می باشد . طبقه متوسط جدید ایران را رودرروی رژیم شاه گذاشت و طبقه متوسط سنتی که حیات خود را با توسعه وابسته شبه مدرن درمعرض انهدام میدید بر علیه شاه در کنار طبقه متوسط جدید قرار گرفت در محتوای متناقض، یکی به سوی آینده مدرن و دیگری رو به سوی گذشته طلایی نامعین در مخالفت با دشمن مشترک با اتحاد در مبارزه رسیدند و آماده شدن شرایط جهانی ناشی از افزایش فشار آمریکا بزرگترین حامی شاه برای اصلاحات سیاسی در ایران و دسیسه شرکتهای نفتی برای تحول در روابط قردادی کنسرسیوم که زمان 25 ساله آن رو به اتمام بود . سیلی را در ایران جاری ساخت که رژیم شاهنشاهی دیرپا در ایران را با خود برد .

آذربایجان در این تلاش عظیم باز نقش اساسی ومحوری ایفا نمود . تبریز با قیام 29 بهمن 1356 تور ثبات رژیم شاه را پار ه کرد و ملت ایران را جسارت ورود به صحنه مبارزه بخشید . آذربایجان در پیروزی و حفظ حراست انقلاب بسیاری از جوانان خود در را از دست داد. اما هیچوقت داعیه سهم خواه ی ننمود . با تسلط طبقه متوسط سنتی ( بازار و متحدین روحانی آنها) بر این حرکت آذربایجان را که زمینه فکری عمومی تحول طلب غیر سنتی قوی داشت وسوابق آذربایجان در مشروطه و حکومت ملی و سازمانهای انقلابی متجدد و غیر مذهبی همسوی چندانی با طبقه مسلط جدید نشان نمی داد درمعرض سو ظن قرار داد.پیش آمدن قضیه حزب خلق مسلمان طرفدار آیت الله شریعتمدار مرجع قدرتمند آذربایجانی و سرکوب شدید این جران سنتی که همسو با جریان سنتی سرتاسری حاکم نبود در پیچیدگی امر افزود تصمیم گیران و تصمیم سازان محوری و اصلی کشور بدلیل آنچه که در قبل ذکر شد در این دوره یکسره از استانهای مرکزی کشور بودند که با زمینه مساعد فوق با متمرکز کردن امر توسعه دراستانهای مرکزی فرصت طلبانه و با نگاه بدبینانه آذربایجان را در موقعیت عدم توسعه متوازن قرار دادند .

در جریان وقایع بعد از خرداد 1360 بسیاری از نیروهای موثر وانقلابی دگر اندیش آذربایجان یا مشمول تسویه های سنگین شدند و یا بالاجبار راهی دیار غیر شدند . پروژه امت سازی بر پروژه ملت سازی افزون شد . فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان درکنار مرزهای ایران مزید برعلت شد تا سو ظن ها بر آذربایجان افزایش یابد . زبان ، فرهنگ،شخصیتها و ایام تاریخی آذربایجان درمحاق قرار گرفت اگر کورسوی دیده می شد به همت فرزندان دردمند آذربایجان در رابطه با تلاش برای حفظ هویت خود بود . پیرو آشکارشدن افق تیره گون ناشی از شکست سیاستهای سازندگی ، بحران بدهیهای خارجی با رشد بیکاری بیم تهاجم بیگانه درآستانه ورود نیروهای جوان متولد بعد از انقلاب به صحنه اجتماع بطور انبوه از پیامد های آن فضایی را در ایران رقم زد که به فضای باز سیاسی اصلاح طلبی معروف شد . تبعیض ها گسستها و شکافها خو را بیش از پیش نمایان ساخت نخستین واکنش ها با شکل گیری کانونهای هویت جویانه مقاومتی در آذربایجان شکل گرفت که حفظ گسترش زبان و فرهنگ ناقل هویت آذربایجان را وجه همت خود قرار داد . و خواستها ی خود را در قالب اجرایی شدن اصول 15 و 19 قانون اساسی که مغفول مانده بود مطرح نمود. بزرگداشت شخصتها ، یادبودها ،مناسبتها ی تاریخی و ملی آذربایجان از جمله قلعه بابک ، مراسم بر روی مزار ستارخان و ... به همت این کانونها درفضای کارشکنی های اصحاب قدرت شکل گرفت . همچنانکه ضعف تئوریک ،استراتژیک و عدم سازماندهی جریان اصلاح طلبی سرتاسری ایران را بدفرجام نمود. ضعف تئوریک و عدم انسجام وعدم امکان تعمق از سطح به عمق وفعالیتهای جریانات وابسطه و مشکوک برای مدیرت و استفاده ابزاری از نیاز و خواست قانونی و فطری خیزش هویت طلبانه آذربایجان مانع از رشد تعمیق و تاثیر گذاری مورد انتظار آن گردید . ولی مانع از پویش آن نشد آن را در برابر پرسشهای جدیدی در رابطه با چگونگی حرکت و قدمهای بعدی قرار داد. جریانات اصلاح طلبی سرتاسری بدلیل سوظنی که در پیش گفته شد. برخوردی شکلی ،سطحی و ابزار با آن داشته و دارند و جریانات سرتاسری( مرکزی)ملی و دگراندیش نیزیا به مقابله آن شتافتند و یا هنوز نتوانسته اند تعامل و نسبت خود را نه تنهابا جریان هویت جویانه آذربایجان بلکه باسایر ملل ایران نیز تعریف نمایند از سو دیگر کانونهای و محافل هویت جویانه و تشکیلاتهای موجود آذربایجان علیرغم بستر مهیای در جغرافیای ایران نتوانسته اند نسبت خود را با سایر جریانها ی همسو در این جغرافیا و اوضاع جاری در منطقه و جهان تعریف نموده و واجد ویژگیهای ضروری وعمیق بودن و داشتن استراتژی واحد و... شوند

و این مسایل و کاستیها آنها را در وضعیتی تا حدودی نامعین قرار داده و ضعف شبکه های ارتباطی قوی با توده مردم آذربایجان بر پیچیدگی امر آنها افزوده است. بیش ازهمه مشخص شدن ابعاد نظری و تئوریکی آن اولویت خود را می نمایاند و این در حالی است که انقلاب ارتباطات و روند رو به رشد جهانی شدن و پیشروی مداوم و لاینقطع پروژه جهانی سازی با پیشبرد طرح خاورمیانه بزرگ که آذربایجان در قلب آن قرار دارد آنرا در معرض تاثیرگذاری قرار داده است . بدیهی است که اگر آمادگی درونی مهیا نشود وسرعت تحولات درونی دارای نسبت مناسب با سرعت عملکرد عوامل بیرونی نداشته باشد. فرصت تبدیل به تهدید خواهد شد. این امر را صورت مسله ایران نیز بغرنج و پیچیده ساخته است. ساختار قدرت درایران با تصلب وممانعت از دگرگونی متناسب با تحولات درونی و خارجی صورت ایستایی شکننده ای به خود گرفته است. شکست جریانهای اصلاح طلبی حکومتی در ایران در ایجاد تحولات رو به جلو و برگشت ناپذیر و تسلط جریان افراطی میلیتاریستی-اقتصادی ناشی از پروژه بسیار پیچیده و چند لایه حکومتی با ایجاد اتحاد فرادست و فرودستی راه پیشروی طبقه متوسط جدیدی رابسته و جریانات سیاسی ملی(قومی)، ملی مذهبی،اصلاح طلبی حکومتی وغیره بعنوان نمایندگان آن طبقه متوسط علیرغم صرف تمام بضاعت فکری یکصد ساله دراتخاذ رویکرد نظری و جامع و فراگیر و راهگشا ناتوان جلوه می نماید. بحران انرژی هسته ای کشور که چالش و انزوای بین المللی را برای کشور رقم زده و تورم و معضل بیکاری دامنگیر جامعه شده است. با توجه به پیوستگی های درازمدت و روز افزون اقتصادی و اجتماعی آذربایجان با مرکز و سایر نقاط کشور آذربایجان را بعنوان عضوی از مجموعه درتاثیر و تاثر متقابل، متاثر می نماید از سوی دیگر با متمرکز شدن سرمایه گذاریهای سنگین در مرکز واستانهای مرکزی و حضور بلامنازع این مناطق در مدیریت کلان سیاستگزاری کشوری در سالهای گذشته و حال با ایجاد ظرفیت و جاذبه در این مناطق تمامی برنامه ریزیهای اقتصادی و اجتماعی بعدی ( برنامه پنجم و چشم انداز) را به آن سمت و سوی سوق خواهد داد وفرصت توسعه برای مناطقی مثل آذربایجان را مشکل و مشکل تر خواهد ساخت مگر اینکه تغییرات بنیادین در این سیاستگزاریها و برنامه ریزیها و آیین مملکتداری کشور صورت گیرد و این امر بدون حضور و وزن تاثیرگذار آذربایجان ممکن نخواهد شد.

با توجه به ملاحضات فوق حرکت ملی آذربایجان راهی جز ساماندهی، قدرتمند سازی عرصه عموم آذربایجانیان با ضریب همبستگی ملی بالا ،عمیق،پایا و پویا باقی نگذاشته و ابتدای ترین گام دراین جهت تعریف رویکردهایی است متناسب با شرایط جهانی منطقه ای، تاریخی و حال آذربایجان تا گامهای بعدی را تسهیل نماید و در سطحی گسترده اهداف و آرمانهای مشترک تعریف گردد و راهبرد و سازماندهی لازم اتخاذ شود.

رویکردها:

1 - انسانی:

الف- نشات گرفته از فرهنگ آذربایجان

ب - همسو با رویکردها و جریانات اجتماعی و سیاسی همسوی سایر ملل متفق ساکن درایران

پ - همسو با روند جهانی شدن

2-حقوق بشری:

الف- متناسب با خواست تاریخی و اجتماعی آذربایجان

ب- هنجارپذیرفته شده جهانی و مورد توافق جهانیان

3- دموکراتیک:

الف- تکیه برمردم و حقوق اساسی مردم بعنوان پایه و محور حرکتهای آذربایجان و روشی برای سازماندهی و تنظیم روابط درونی

ب- قاعده و روش و بستر پذیرفته شده جریانات همسو در ایران

پ- روش اداره پذیرفته شده بین المللی برای اداره جوامع مدرن

4- خردورزی:تاکید و تکیه بر عقل انسانی و تجارب بشری دراداره جوامع و حل معظلات

5- کارجمعی : تاکید و تکیه بر این نکته که خرد جمعی و کار جمعی تنها راه برون رفت است.

6- مسالمت آمیز : با هدف پرهیز از روشهای خشونت آمیز که بدلیل هزینه بالا و عدم مقبولیت در عرصه جهانی منسوخ است.

7- علمی : تکیه بر نقش علم بعنوان دست آورد انباشته عقل انسانی .

8- علنی

9- بینش تعاونگر: ضد خوری نه ضد ستیزی و برخورد تعالی بخش با جریانات نزدیک.

10- پرهیز از ایدئولوژی گرایی در اداره جوامع.

برخی از نبایدها

1- پرهیز از شکل گرایی

2- پرهیز از حرکات احساسی

3- پرهیز اط شخصیت ها بنام و ضد مردمی و دارای سابقه نامناسب

4- پرهیز ازجریانات دارای سو سابقه

5- پرهیز از جریانات وابسطه

6- پرهیز از بازی خوردن بوسیله جریانات سیاسی و اشخاص سیاسی

7- پرهیز از حرکات و اعمالی که موجبات تششت درهمبستگی گردد.

8- پرهیز از حرکات خود بخودی ،انفعالی و بدون برنامه

9- پرهیز از عمده شدن اختلافهای فرعی ،بخشی و جزیی

10- پرهیز از آنچه که به هویت خدشه وارد سازد

11- پرهیز از اعمال،کردار و موضع گیریهایی که منجر به خدشه دارشدن اعتماد عمومی شود.

برخی از بایدها

1- باتوجه به روند جهانی شدن:

الف- تلاش گسترده برای شناخت مداوم این روند

ب- تلاش برای ایجاد ظرفیتهای لازم درونی برای استفاده از فرصتهای این روند

2- با توجه به پروژه جهانی سازی:

الف-تلاش گسترده برای شناخت پروژه و ابعاد آن

ب- برخورد فعال و دایمی با روند این پروژه

3-با توجه به پروژه ها خاورمیانه بزرگ:

الف-تلاش برای شناخت و درک ابعاد پروژه

ب- تبیین جایگاه و موقعیت ایران و آذربایجان در پروژه

پ- تبیین نحوه برخورد با این پروژه و راهکارهای استراتژیک

4- با توجه به موقعیت کنونی ایران:

الف - تلاش گسترده برای شناخت موقعیت ایران درشرایط جدید جهانی ،منطقه ای و تحلیل مداوم آن

ب- شناخت موقعیت اقتصادی،اجتماعی، سیاسی،فرهنگی و تاریخی ایران

پ- شناخت حکومت ایران و جریانات سیاسی و اجتماعی ایران

ت- تبیین راهکارهای و راهبردهای مواجه به چالشهای ایران

ر- - تبیین راهکارهای و راهبردهای مواجه با جریانات سیاسی و اجتماعی جریانات همسو ونزدیک در ایران

5- با توجه به موقعیت آذربایجان:

الف- تلاش عظیم و گسترده برای شناخت و تدوین گذشته و حال آذربایجان از نظر تاریخی، فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،دینی،علمی،سیاسی و اقلیمی.

ب- تلاش برای تدوین چشم انداز آینده آذربایجان

6- تلاش بی وقفه و گسترده برای:

1-تشکیل و تاسیس نهادهای فرهنگی،پژوهشی،علمی،اقتصادی،اجتماعی،هنری،نسلی،جنسیتی،صنفی،کارگری،دانشجویی و.... متناسب باشرایط روزو متناسب با رویکردها و پرهیزاز نبایدها با جهت گیری همگرا.

2- افزایش ضریب همبستگی ملی درونی با تعریف و ایجاد روابط منطقی درونی و افزایش همسویی و همکاری درونی و تعریف مشترکات و افزایش تحرکات جمعی با:

الف- بزرگداشت شخصتها، ایام ملی و تاریخی

ب- اجرا برنامه های فرهنگی،هنری،آموزشی و ورزشی

پ- ایجاد اتحادیه ها ئ نهادهای ائتلافی سرتاسری آذربایجانی در زمینه های ممکن قانونی

د- تقویت مبانی انسانی و اخلاقی و مراقبت از آلودگی ها

ذ- استفاده بهینه از فضای مطلوب ایجاد شده توسط تیم تراختورسازی وسایر مجامع ورزشی آذربایجان

ی-استفاده ازهمبستگی ایجاد شده دراعتراضات همگانی اخیر نسبت به وضعیت خشک شدن دریاچه اورمیه

و سرانجام تلاش برای تدوین چشم انداز آذربایجان بطور جمعی و راهبرد نیل بدان با توجه به آنچه که گذشت و کسب توانایی لازم برای نیل بدان با سازماندهی اجتماعی متناسب.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.