من نوشتههای مربوط به خانم گیتی شیرزاد را که توسط مینو همیلی نوشته شده بود و همچنین چند نفر دیگر که در دفاع از گیتی شیرزاد در سایت ایران گلوبال نوشته بودند خواندم. در اینجا خواستم به این نکته اشارهکنم که مینو همیلی نوشته را بسیار صریحانه و صادقانه مطرح کرده است_ در مورد خانم گیتی شیرزاد، تنها مینو همیلی و یا گلباخ سلیمی نیستند که به همکاری کردن گیتی شیرزاد با جمهوری اسلامی؛ اعتراض داشتهاند_ گویا کسانی فراموش کردهاند که هنوز مردم آزادهی سنندج زنده هستند وتعدادزیادی از مبارزین و فعالین سیاسی آن زمان، هم در سنندج حضور دارند وهم در شهرها و کشورهای دیگر.
کوتاه اینکه همهی مردم بر واقعیت نوشتاری مینو همیلی آگاهی دارند و اینکه گیتی شیرزاد در دبیرستانهای شهر سنندج، سخنرانیهای متعددی داشته و در همکاری بسیار جدی با سپاه پاسداران، هیچ کوتاهی نکرده است. من شخصاً بسیار متأسفم که انسانی به خاطر رفتار گذشتهاش، مورد مواخذه قرار بگیرد اما ازلحاظ بیان «واقعیت» و خصوصاً پاسخگویی به خانوادههایی که فرزندانشان اعدام شدند، هیچ گریزی جز بیان واقعیات نیست؛ حتی اگر این واقعیات به گذشته متعلق باشند. میبینیم که آن گذشته، امروز با قلم مینو همیلی و گلباخ سلیمی و تعدادی دیگر در این کیس، بازهم زنده شدهاند. به نظرم این عملکرد تنها میتواند یک دلیل داشته باشد و آن این است که اگر خانم گیتی شیرزاد، در مورد تواب بودن و همکاریاش با جمهوری اسلامی در آن سالها، اعتراف و عملکرد خود را بهنقد کشیده بود؛ امروز چنین پیش نمیآمد. فقدان آن نقد از سوی ایشان است که باعث آشکارگی دوبارهی زخمهای کهنهی زندان و شلاق شکنجهگر بر پیکر زندانیان است.
اگر دافعان آگاه و ناآگاه گیتی شیرزاد، چشمشان را بر روی واقعیت و گذشتهی ایشان ببندند؛ هنوز هستند بسیارانی در شهر سنندج و در شهرهای اروپایی و کشورهای دیگر که نام گیتی شیرزاد و تعدادی دیگر را بهوضوح و بسیار زنده، به یاد دارند.
درهرحال من میتوانم این را بفهمم که توبه کردن، بدون اعمال شکنجه بر خود فرد توبهکننده، نامیسر است و حتی ازلحاظ فلسفی، توبه مسئلهای قابلقبول نیست (که توضیح آن در حوصلهی این کوتاه نوشته نیست) ولی اینکه کسی در اعدام و شکنجهی افراد و همرزمان، دخیل و موثر باشد؛ کاملاً با موضوع تواب بودن تفاوت دارد. اینجا مسئله آزار جسمی و روحی و جان انسانهاست که خانوادههای بازماندگان، با خاطرات فرزندان اعدامیشان زندگی میکنند و این بسیار دردآلود است و جبران آن بسیار دشوار. تازه اینکه خانم گیتی شیرزاد تنها کسی نیستند که آزادانه در خارج از ایران میگردند_ کسانی دیگر هم هستند که مشهور خاص و عاماند و خودشان هم بهروشنی به این موضوع آگاهی دارند. تنها چیزی که افراد را در این خصوص آزار دوباره میدهد؛ سکوتی است که بعضی از ایشان در قبال کارهای خویش، انجام میدهند. لا غیر اعتراف به آنچه واقعیت داشته و انتشار آن در رسانهها، باعث افشاگری بیشتر چهرهی کریه جمهوری خون و کشتار اسلامی خواهد بود. نمونهای بسیار مشهورتر از گیتی شیرزاد، محمد سیار است که با نوشتن دو کتاب، آنچه را که جمهوری اسلامی در زندان از او خواسته بود، به نگارش درآورد_ منظورم خصوصاً کتاب «واقعیتی در ابهام» است که سه سال پیش منتشر شد و محمد سیار در هرکدام از مراسم شهرهای سوید و نروژ، بدون هیچ نگرانی شرکت میکند_ من هنوز هم با محمد سیار مشکلدارم اما ارادهی او را برای منتشر کردن این کتابها و توضیح آنچه در روزهای آخر بر رفقای گردان شوان رفت؛ میستایم. حتی اگر بخش عمدهای از آن نوشتار، حالت توجیهی داشته باشد ولی برای من ستودنی است که محمد سیار اراده و توان آنرا داشته است که موضوع یا موضوعات را در قالب یک کتاب منتشر سازد؛ و این کم نیست و به همین خاطر است که پس از انتشار این کتابها و شرح آنچه در زندان بر او رفته، وجدان خود را آسوده کرده است و به همین خاطر توانایی حضور در مراسم مختلف رادار است. وگرنه فکر نمیکنم که مینو همیلی و یا کسان دیگر از بعد انتقامجویی، به عملکرد گیتی شیرزاد در زندان جمهوری اسلامی، رسیدگی کرده باشند.
تازه گیریم که مینو همیلی و یا گلباخ سلیمی و چند کس دیگر هم سکوت کنند و چیزی نگویند و یا ننویسند_ پرسش این است که آیا واقعیت نزد فعالین سیاسی قدیمی و همچنین اهالی شهر سنندج، همچنان با سکوت مواجه خواهد شد؟ شما بگویید بلی، امکان دارد_ اما باوجوداین آیا واقعاً گیتی شیرزاد نزد وجدان خود نیز همچنان سکوت خواهد کرد؟ مسخره است اگر به این پرسش آخر پاسخ مثبت داده شود. نکتهی دیگر اینکه آقایی که نامش را به یاد ندارم از مسئول سایت ایران گلوبال خواسته است که نوشتهی مینو همیلی را از روی سایت بردارند! بابا واقعاً شما دیگر خیلی آزادیخواه هستید (البته در مفهومی کاملاً واژگون) روز روشن و پیش چشمان میلیونها انسان، از ادمین یک سایت میخواهید که نوشتهای را سانسور نماید! مفهوم نیست اگر فردای آزاد ایران در دستان امثال شما باشد؛ چه بر سر مردم خواهید آورد!
یکی از شاهدان عینی همسر خود من (مینو میرانی) است و بارها به من توضیح داده است که در سال ۱۳۶۲ خانم گیتی شیرزاد در دبیرستان هشتم اسفند شهر سنندج، همراه معروف گویلی (مشهور به معروف کیلانه) و همچنین «علی بشارتی» و «علا بابا حاجیان» سخنرانی کردهاند و برای شناسایی فعالین تشکلات حزبی و سازمانی در سطح شهر فعالیتهای گستردهای داشتهاند. بعدها علی بشارتی و علا بابا حاجیان توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام میشوند! در این دبیرستان خیلیها شناسایی و دستگیر و بعضیها مثل زندهیاد «ماریا ترقی» اعدام شدند...
مینو میرانی نظرش را در زیر کامنتهای مربوط به این جریان و در صفحهی مینو همیلی، آورده و به این نکات اشارهکرده است. به این خاطر همکاری کردن خانم گیتی شیرزاد با جمهوری اسلامی؛ چیزی نیست که کسانی بتوانند آنرا منکر بشوند. اگر این پرونده به دادگاه برود؛ مسلم میدانم که کسان زیادی بهعنوان شاکی و شاهدان این ماجرا، در دادگاه حاضر خواهند شد.
نکتهای دیگر که ازنظر من دارای اهمیت است، توجه وزارت اطلاعات رژیم به همهی این نظرات و نوشتههاست و به نظر میآید که جمهوری اسلامی ایران، برگ برنده را در این زمینه در دست دارد! زیرا که به خاطر عدم انتقاد گیتی شیرزاد از خویش، این موضوع در چندین رسانهی مردمی مطرحشده است و این خود نوعی جنگ روانی است و بیشتر برای بازماندگان کشتارها و زندانیان سیاسی قدیمی که هنوز هم آثار شکنجههای فیزیکی و درونی بر ایشان هویداست و این نکتهی کمی نیست؛ اما متأسفانه گریزی هم از آن نیست.
من فکر میکنم که این پرونده دیر یا زود به دادگاه خواهد رفت_ تنها چیزی که میتوان ازنظر دهندگان و صاحبان نوشتهها داشت این است که لطف کنید از درج ریز مسائل در نوشتارها؛ خودداری کنید؛ زیرا که مسلم وزارت اطلاعات رژیم به همهی آنچه مطرح میشود دسترسی دارد. بایستی در همینجا یادآور شد که باوجود همهی اینها؛ آنچه از تواب سازی و شکنجه و ترور و اعدام، برای جمهوری اسلامی ایران مانده است و میماند؛ چیزی بهجز ننگ و روسیاهی نیست! چراکه درهرحال نیروهای انقلابی همچنان بر ادامهی مبارزات خود تأکید میکنند و این مسیری است که خود این نیروها؛ آزادانه انتخاب کردهاند_ حتی اگر هنوز هم همراه با خاطرات تلخ و جنگی روانی باشد.
در مورد سایت ایران گلوبال، من فکر میکنم که بهجا و درست نوشتهها را منتشر کرده است و اگر نوشتههای هرکسی، سانسور میشد؛ در گروه سایتهای سانسوری دیگر قرار میگرفت و این چیزی نیست که موردقبول مخاطبین و آیین نشر و قلم بوده باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید