رفتن به محتوای اصلی

زبان مادری و رابطه آن با مراسم شعر و موسیقی – بخش اول-دوم-سوم
19.02.2015 - 02:34

روز 2 اسفند به عنوان روز زبان مادری نامگذاری شده است. این روز از بسیاری جهات می تواند حائز اهمیت باشد و در عین حال می تواند به عنوان پاشنه آشیل حرکت ملی آذربایجان نیز محسوب شود. من سعی خواهم کرد در این نوشته به مسئله ای اشاره کنم که برای ما بسیار ملموس است اما با این همه نمی خواهیم از گذشته پند بگیریم و همچنان در جهل مرکب به سر می بریم.

در طول دو ماه گذشته در عرصه فضای مجازی دو جریان مهم را برای زبان مادری شاهد بودیم. یکی از این جریانات مربوط به همایش بررسی زبان ترکی و لهجه ها و ... که در اردیبهشت ماه با حضور متخصصین زبان ترکی از کشورهایی مثل آذربایجان، ترکیه، قرقیزستان و ... برگزار خواهد شد و در سطحی بسیار آکادمیک و تخصصی خواهد بود. با نگاهی به لیست مهمانان و سخنرانان و همچنین با بررسی اسامی افرادی که به این همایش دعوت شده اند می توان به این مسئله پی برد که در عرصه بررسی زبان ترکی(که زبان مادری ما می باشد) اتفاق بسیار مهمی در حال رخ دادن است. این همایش می تواند سرآغازی باشد برای مباحث علمی تر و بنیادی تر و شکل گرفتن فضایی برای کار علمی بر روی زبان ترکی.

اما در سوی دیگر قضیه شاهد شکل گیری جریانی هستیم عوامفریبانه. این جریان توسط ع.ی راه اندازی شده است که قصد دارد طبق معمول با دامن زدن به هیجانات عوامانه در میان فعالین حرکت ملی آذربایجان، بار دیگر مطامع دستگاههای اطلاعاتی را برآورده کند.

تجاربی که در طول سالیان گذشته به دست آورده ایم نشان داده است که حرکات عوامفریبانه و کوته فکرانه عمدتاً از جانب دولت به حرکت ملی آذربایجان تحمیل شده است. حرکاتی که سعی داشته است با شعارهای پر زرق و برق، ضمن تحریک احساسات فعالین حرکت ملی و به میدان آوردن آنها، به دست آوردهای مهم خویش دست یابد. یکی از این دستاوردها بهانه تراشی برای دستگیری فعالان بوده است و دیگری ناامید ساختن فعالان از فعالیت سیاسی و از دستاوردهای مهم این مسئله برای دولت، شناسایی نیروهای فعال و جریان ساز...

می توان به فهرست دستاوردهای دولت در راه اندازی این جریانات موارد بسیاری را اشاره کرد اما یقین دارم که فعالان حرکت ملی به خوبی از این قضیه آگاه هستند و شمردن تک تک این موارد فقط موجب طولانی تر شدن این نوشته می شود. به نظرم فعالان حرکت ملی آذربایجان در طول سالیان گذشته بایستی حداقل به دو دیدگاه دست می یافتند. اول این که مرجع صادر کننده فراخوان کیست؟ دوم این که هدف از این فراخوان چیست؟

بعضی از دوستان در مقابل چنین نگرشی در جبهه مخالف قرار گرفته و در مقاطع مختلف عنوان نموده اند که چه ایرادی دارد؟ فرض کنیم اصلاً این جریان را دولت راه انداخته است! باز هم به نفع ماست. حداقل این است که ما می توانیم خودمان را نشان بدهیم و بگوییم که هستیم!

من با این طرز تفکر از اول مخالف بوده ام و هنوز هم هستم. همچنین معتقدم کسانی که اینگونه صحبت می کنند و سعی می کنند جریانات دست ساز دولت را توجیه نمایند، خودشان هم با دست خودشان دارند آب به آسیاب طرف مقابل می ریزند تا دستش را در پیچاندن طومار حرکت ملی باز بگذارند.

سوال اول: متولی برگزاری و راه اندازی این جریان از چه سابقه ای برخوردار است؟ لطفاً دوستان عزیز ناراحت نشوند. من در مورد سابقه آقای «ع.ی» مواردی را مطرح می کنم که کاملاً به ضرر حرکت ملی است و ما بر اساس همین بی احتیاطی ها همیشه با شکست مواجه شده ایم.

سوال دوم: فرض کنیم که ما در روز 2 اسفند و طبق نظر آقای «ع . ی »  در چند شهر مختلف موفق شدیم یک سالن اجاره کرده و در آنجا جمع شویم و مراسم شعر خوانی و ... راه بیاندازیم. خوب؟ نتیجه چه می شود؟ کدام گره از کار حرکت ملی باز می شود و یا کدام مسئله تئوریک یا پارتیک حل می شود؟

سوال سوم: هدف از برگزاری این مراسم چیست؟ چه لزومی داشت که با وجود آگاهی از همایشی بین المللی در خصوص زبان ترکی، آنهم در سطحی بسیار آکادمیک و تخصصی، عده ای بیایند و درخواست مجوز کنند برای برگزاری مراسم موسیقی و شعر خوانی و ...

سوال چهارم دستاورد ما از برگزاری چنین مراسمی چه خواهد بود؟ هزینه های آن چه خواهد بود؟ آیا گردانندگان این مراسم از متخصصین زبان مادری هستند یا می خواهند مثل همیشه از روشهای لمپنیستی استفاده کرده و خودشان را همچنان لیدر حرکت نشان دهند؟

اگر چه سوالات دیگری نیز مطرح است اما من به همین چهار سوالی که مطرح کرده ام جواب می دهم و امیدوارم دوستان هم این مسئله را سبک – سنگین کرده و نفع و ضرر آن را نه از روی احساسات بلکه از روی درک و عقل و منطق بسنجند و بررسی کنند...

زبان مادری و رابطه آن با مراسم شعر و موسیقی- قسمت دوم

در بخش اول نوشته ام به طرح مسئله پرداختم و چهار سوال مطرح نمودم. در این بخش از نوشته سعی می کنم به دو سوال اول جوابی بدهم و البته دوست دارم که دوستان و علاقمندان هم در این خصوص به تفکر پرداخته و مرا از نظرات خودشان محروم نسازند.

سوال اول در خصوص متولی برگزاری مراسم است. آقای «ع.ی» تقریباً 60 روز قبل از روز 2 اسفند شروع به تبلیغات نموده اند. ایشان در همین ارتباط در فضای فیس بوک نیز اقدام به راه اندازی صفحات متعددی کرده اند. در ابتدا اظهار می داشتند که در صورت نیاز با مدیریت صفحه تماس بگیرید اما بعد که متوجه شدند نباید این همه تک روی بکنند، نوشتند با مدیران صفحه.!!! از فعالان حرکت ملی آذربایجان خواستند که با نام و نام خانوادگی و شماره ملی و ... رسماً مسئله برگزاری مراسم در یکی از تالارهایی که بعداً مشخص خواهد شد را تایید کنند. این که این مراسم اصولاً برگزار خواهد شد یا نه هنوز معلوم نیست اما این که هویت افراد به صورت دقیق در اختیار آقای «ع.ی» و عناصر پشت پرده قرار گرفت یا نه کاملاً مشهود است.

شاید بد نباشد به فعالیت آقای ع.ی هم نظری داشته باشیم تا بهتر با اهداف پشت پرده این حرکت ایشان آشنا شویم. آقای «ع.ی» فرزند شهید هستند. در مدارس شاهد درس خوانده اند و با سهمیه شهدا از دانشگاه سربرآورده و فارغ التحصیل شده اند. تا اینجای قضیه می توان به وابستگی ایشان به حکومت کاملاً واقف شد. حال برخی از دوستان ممکن است ایراد بگیرند که آقای «ع.ی» مخالف حکومت هستند و فردی مبارز می باشند. اتفاقاً این مسئله هم بسیار جای سوال است. روند فعالیت سیاسی ایشان نشان می دهد که ایشان رسماً با سازمان مجاهدین خلق(که از طرف دولت منافقین نامیده می شود) در ارتباط هستند. کافیست به دو مسئله در این میان توجه کنید. اول این که تقریباً هر گاه دستگیر شده اند بلافاصله سازمان مجاهدین خلق از ایشان حمایت نموده و اخبار ایشان را در سایت و تلویزیون خود منتشر نموده اند. دوم این که نگاهی به صفحه فیس بوک ایشان کاملاً موید این ادعاست. به عنوان مثال در ایام محرم که مردم شیعه آذربایجان در سوگواری به سر می بردند آقای «ع.ی» مطلبی در راستای زیر سوال بردن حرکت اباعبدالله منتشر نمودند که این مطلب عیناً در یکی از سایتهای مجاهدین خلق منتشر شده بود. و یا سایر مطالبی که از حوصله این نوشته خارج است.

 امروزه خواه ناخواه حرکت ملی آذربایجان به مقطعی رسیده است که لازم است در خصوص سوابق مدعیانش دقیق تر و حسابگرانه عمل کند. حرکت ملی آذربایجان از جانب این مدعیان که اتفاقاً هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ سیاسی حمایت می شوند بسیار ضربه خورده است.  شیوه کار آقای «ع.ی» از دو حال خارج نیست. یا از طرف دولت مامور است تا حرکت ملی آذربایجان را نحرف نماید و در جریانات مخالف خود خصوصاً مجاهدین خلق نفوذ دهد و کسب اطلاعات نماید. و یا این که از جانب سازمان مجاهدین خلق حمایت می شود تا در حرکت ملی آذربایجان فعالیتهایی را به انجام رساند و حرکت ملی آذربایجان را در مقابل دولت قرار دهد. و البته دوست ظریفی می گفت که هر دو مورد صحیح است و ایشان از هر دو طرف مورد هدایت و بهره وری قرار دارند.

این که ایشان در زندگی شخصی و سیاسی خویش چه راهی را در پیش گرفته اند برای من مهم نیست اما برای جریانی مثل حرکت ملی آذربایجان بسیار مهم است که اجازه ندهد تا افرادی با سوابق و روابط مشکوک، کلیّت حرکت را به مخاطره بیاندازند. و این امر امکانپذیر نمی شود مگر این که فعالان حرکت ملی آذربایجان فریب شعارهای پر زرق و برق و احساسات برانگیز را نخورده و هر حرکت و جریانی را قبل از تایید و یا رد مورد آنالیز قرار دهند.

بخش مهمی از سوال اول من همچنان بی جواب خواهد ماند و آن عبارت است از این مسئله که برای برگزاری این مراسم آن هم در صورت اخذ مجوز چه لزومی به شماره ملی درخواست کنندگان بود؟

در مورد سوال دوم نیز حرفهای بسیاری برای گفتن دارم. ما در طول سالهای گذشته شاهد برپایی مراسم های مختلفی بوده ایم. این مراسم ها چه دردی را از حرکت ملی آذربایجان درمان کرده اند؟ غیر از این که موجب شناسایی برخی از افراد تازه به حرکت پیوسته شود و یا غیر از این که دولت بتواند با بستر سازی لازم برخی افراد را به عنوان لیدر به سایرین تحمیل کند، چه دستاورد دیگری نصیب مردم شده است؟ اگر کسی بگوید که برگزاری این مراسم ها موجب نشان دادن حرکت ملی است و این که حرکت ملی هنوز هم نفس می کشد و از امکان عمل برخوردار است در این صورت باید به حماقت این افراد خندید.

حرکت ملی تفکری است همیشه زنده که در اذهان تک تک افراد جامعه ما وجود دارد و با برگزاری مراسم شعر خوانی و موسیقی در یک محدوده کوچک به اندازه سالن سینما و یا عدم برگزاری آن نمی تواند به وجود آمده یا از بین برود. آنان که اندیشه ای ملی را محدود به مراسمی در حد چند صد نفر می کنند کوته فکرانی هستند که می خواهند منیّت‌های خودشان را و برتری خودشان را به رخ بکشند.

در ثانی چرا برگزاری مراسم موسیقی در سالنهای شهر در طول سال امری دولتی تلقی می شود که مثلاً با برگزاری فلان کنسرت موسیقی می خواسته اند فشار را کم کنند و فلان خواننده یا فلان نوازنده به عنوان سوپاپ اطمینان حکومت عمل می کند اما مراسمی مثل اینها سوپاپ اطمینان تلقی نمی شود؟ مشکل از دوگانگی در تفکر ماست یا در این است که حتماً باید برای هر روز و هر جریانی یک مراسمی راه اندازی شود و بعد از این که هزینه دادیم در یادمان بماند که باید از این نوع کارها و هزینه ها پرهیز کنیم و فردا برنامه ای دیگر به دست شخصی دیگر و در خصوص مسئله ای دیگر و باز هم آزمونی و تجریبه ای دیگر؟! و این آزمون و خطاها تا الی الابد ادامه خواهد داشت.

در خصوص سوال دوم باز هم سوالم بی جواب ماند که این دور تسلسل آزمون و خطا و هزینه دادن های بی مورد تا به کی؟ چه دستاوردی از این روش نسیب حرکت ملی می شود؟ و تا کی باید این حماقتها تداوم پیدا کند؟ کدام گره از کار حرکت ملی آذربایجان باز می شود و چه مشکل عینی و یا ذهنی در بستر حرکت ملی با این مراسم و مراسمهایی نظیر آن حل می شود؟...

زبان مادری و رابطه آن با مراسم شعر و موسیقی بخش سوم

در بخش اول نوشته ام به طرح مسئله پرداختم و چهار سوال مطرح نمودم سپس در بخش دوم به پاسخ دو سوال اول اقدام کردم و در این بخش از نوشته سعی می کنم به دو سوال دوم جوابی بدهم و باز هم دوست دارم که دوستان و علاقمندان هم در این خصوص به تفکر پرداخته و مرا از نظرات خودشان محروم نسازند. در مورد نظراتی هم که به ایمیلم آمده بود شاید در آینده مطلب مفصلی بنویسم و در اختیار سایر علاقمندان قرار بدهم اما اول باید از آن دوستانی که لطف کرده و مطالب روشنگرانه ای را برایم نوشتند اجازه بگیرم. شاید نخواهند به نام و مطلب آنها اشاره ای بشود و شاید هم خودشان ترجیح بدهند با قلم خودشان روشنگری کنند.

به هر حال به سراغ سوال سوم می روم. چه هدفی از این مراسمها مد نظر حرکت ملی آذربایجان است؟ وقتی قرار است همایشی به همت اساتید دانشگاهی در سطح بین المللی برگزار شود و اساتید کشورهای مختلف در این همایش شرکت خواهند کرد و همایشی کاملاً تخصصی خواهد بود، در این صورت چرا عده ای که نه تخصصی در امر زبان دارند و نه رشته مورد ارتباط آنها می باشد و نه همایش آنها جنبه آکادمیک و بین المللی دارد، دست به کار می شوند تا مراسمی در حد سرگرمی فراهم کنند؟

همایش اردیبهشت ماه که به همت جامعه دانشگاهی آذربایجان و با رویکرد تخصص محوری برگزار خواهد شد و اقدام به جمع آوری مقالات از کل کشور و سایر کشورهای ترک زبان نموده است، در نوع خود بدیع و کار بزرگی است. طبیعتاً این کار بزرگ به مذاق دولتمردان خوش نخواهد آمد. زیرا کاملاً علمی و تخصصی خواهد بود و می تواند موجب دستاوردهای بسیار بزرگی شود. بسیار خلاصه عرض می کنم که کار را باید به کاردان و اهل فن آن سپرد. چه کسانی مستحق تر از متخصصین زبان در مورد زبان می توانند به شور و مشورت و بررسی بنشینند؟ آن هم نه فقط از ایران و در سطح یک استان بلکه در سطحی بین المللی منطقه ای. چه دستهایی می تواند پشت پرده فعالیت کند تا این کار بزرگ لوث شود و عملاً از اهمیت بیفتد. چه کسانی می خواهند سطح دانش و فرهنگ اعضای حرکت ملی را در پایین ترین سطح خود به نمایش بگذارند و چنین نشان دهند که حرکت ملی آذربایجان نه از پایگاهی علمی برخوردار است و نه نخبگان داخلی و خارجی از این مسئله استقبال می کنند؟

چه جریانی می خواهد مابین نخبگان حرکت و بدنه آن شکاف ایجاد کند؟ آیا کسانی که به دنبال جمع آوری امضا در جهت برپایی مراسمی در حد شعر و موسیقی هستند به این امر فکر کرده اند که با این نوع نگرش و فعالیت خود تا چه اندازه سطح شعور حرکت ملی را پایین می آورند؟

در خصوص سوال سوم هم باز به جوابی نرسیده ام. این که هدف از برگزاری این مراسم چیست؟ چرا کسانی که می دانستند قرار است همایشی بین المللی در خصوص زبان ترکی برگزار شود، با این عجله سعی کردند فعالان حرکت ملی را به هیجان آورده و به سمت برگزاری یک یا چند مراسم شعر خوانی و موسیقی هدایت کنند؟ چه دستهایی در کار بود تا به مردم آذربایجان نشان دهد که سطح درک فعالانتان در حد برگزاری یک مراسم شعر و موسیقی است؟

با این وجود به سراغ سوال چهارم می روم شاید جواب خودم را در پاسخ آن بیابم!. در سوال چهارم از دستاوردهای مراسم شعر و موسیقی خوانی پرسیده بودم. برایم مهم بود بدانم که آیا این شعر و موسیقی خواندن برای حرکت ملی آذربایجان دستاوردی هم خواهد داشت و یا با پدیده جدیدی روبرو خواهیم بود؟ آیا قرار است از دل این مراسم لیدر یا لیدرهای جدیدی به حرکت ملی تحمیل شود؟

روند مراسم سازی ها در حرکت ملی به استثنای چند مورد خاص که برگزار کنندگان مراسمی خودشان به لحاظ شخصیتی نخواسته اند خود را بازیچه نمایند و کنار کشیده اند نشان داده است که همیشه با تحمیل لیدر همراه بوده است! آیا حرکت ملی ظرفیت این همه لیدر سازی را داشته است؟ آیا این مسئله موجب انشقاق در حرکت ملی و هد رفت پتانسیل ها نشده است؟ تقریباً به صورت قطعی می توان گفت که این لیدر سازی ها
موجب جبهه گیری هایی شده است که حرکت ملی را به ایستایی و حتی واپسگرایی کشانده است. موجی از سرخوردگی را در میان فعالان به وجود آورده و موجب انفعال و خانه نشینی افراد کار بلد و کار کشته شده است. هزینه مشارکت و فعالیت سیاسی را بالا برده و از سویی دیگر موجب کناره گیری افرادی شده است که در مسیری درست قدم بر می داشته اند. اگر به نوشته های اخیر فعالان حرکت ملی نگاه کنیم نشان از سرخوردگی آنها دارد. هر چند در این میان برخی از افراد هم بوده اند که مقالاتی نوشته و اظهار داشته اند راه را به خطا رفته اند و حرکت از مسیر عقلانی خود خارج شده و لازم است که بازنگری در خصوص خواسته ها و روشهایمان انجام پذیرد اما این افراد هم بسیار اندک بوده اند و در فضای مسموم ساخته شده توسط دستهای نامرئی راه به جایی نبرده اند.

حرکت ملی آذربایجان به شدت شعار زده شده و به جای کارهای مثبت و سازنده در مسیر سرگرمی و تفریح برخی افراد و نفع طلبی عده ای دیگر قرار گرفته است. برگزاری مراسم شعر و موسیقی و در خواست مجوز برای آن هم یکی از همین سرگرمی ها و نفع طلبی هاست. در طول سالهای گذشته در چنین روزهایی بسیاری از افراد مراسمهای مشابهی را در خانه ها و دفاتر خود برگزار کرده و شعر خوانده اند و رقصیده اند و موسیقی اجرا کرده اند. این مراسم چه فرقی با آنها دارد غیر از این که اینبار سعی شده است هویت تمام افراد عیناً به دست بیاید و به قول یکی از دوستان سرشماری دقیقی از اعضای فعال و صاحب پتانسیل به صورت مدنی انجام گیرد؟

در خصوص سوال چهارم هم باز همچنان سوالهایی بی جواب ماند و به نظرم جواب تمام این سوالها در روز 2 اسفند و روزهای بعد از آن داده خواهد شد. این مراسم یا برگزار می شود و هزینه های خود را تحمیل می کند و یا برگزار نمی شود و اهداف پشت پرده با سکوت فعالان تحقق پیدا می کند. به نظرم فعالان حرکت ملی که عمری را در این راه به فعالیت مشغول بوده اند باید به خود آیند و مسیر طی شده را بازنگری کنند. اشتباهات را بررسی کنند و از تکرار آنها پرهیز کنند. در عین حال اجازه ندهند که هزینه های جدیدی بر پیکره حرکت ملی تحمیل شود. زیرا همه به خوبی می دانیم که رفتارهای کودکانه و ابلهانه برخی از ماجراجویان چه ضررها و زیانهایی را به سایرین تحمیل کرده و چگونه مانع کارهای اساسی و بزرگتر شده است.

حقیقت آن که هیچ رابطه منطقی مابین زبان مادری و برگزاری مراسم سطحی شعر و موسیقی نیست. این مراسم ها توهین به شعور ملتی است که می خواهد گامهای اساسی در ارتباط با پاسداشت زبان خویش بردارد. انکشاف علمی و آکادمیک زبان مادری کجا و برگزاری مراسم شعر و موسیقی آن هم به بی ارزشترین شکل آن کجا؟

کریم عبادی – پژوهشگر زبان و فولکلور از ونکوور کانادا

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.