رفتن به محتوای اصلی

من همینجا با همین قلم اعتراض خودم را عنوان می کنم
23.06.2011 - 11:34

آقایی به نام ترسو ـ به دلائلی که به خوشان مربوط است ـ نسبت به سخنان من در این یادداشت اعتراضاتی را عنوان کرده اند.البته با اسم مستعاری که ایشان برای خودشان برگزیده اند(ظاهرا برای خوشمزگی ) ، قاعدتاً نمی بایست در صدد پاسخ گویی می بودم، زیرا بیم آن هست که از سخنان اینجانب بیشتر بترسند و خدای ناکرده زهره ترک شوند و خون ناشناسی به گردن ما باقی بماند. درهرصورت انتقادشان وارد نیست اما همواره سخنان بی منطق وسطحی می توانند بسیاری از کسانی را که به پوسته و ظاهر سخن توجه دارند دچار سوء تفاهم کنند ازینرو حرفهای جناب ترسو را بی پاسخ نمی گذارم به ویژه از آنرو که احتمال دارد ایشان از آن نوع ترسوها بوده باشند که اهل شنیدن حرف حسابند و اگر حقیقتی در سخنی یافتند احتمالا می پذیرند. به هر حال

اولا قیاس یک مبارزه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برای کسب و برقراری و نهادینه کردن آزادی( که در کشور پیچیده ای مثل ایران سابقه 150 ساله هم دارد) با موش گرفتن گربه از آن نوع قیاس هاست که به قول مولوی خنده آرد خلق را. اگر مبارزه برای آزادی در ایران برای شما در ردیف موش گرفتن گربه سیاه یا سفید است ، با شما سخنی ندارم و همان الله اکبرتان را بگویید و هرگونه و هر رنگ گربه ای را که می خواهید به سراغ موش ها بفرستید. اما اگر خوشمزگی می فرمایید و مقصودتان این است که مهم نیت با چه شعار هایی مبارزه کنیم بلکه مهم مبارزه و پیروزی ست ، باید بگویم که سخت در اشتباهید. تجربه 57 پیش چشم ماست. نتیجه شعار الله اکبر که با خمینی رهبر هم وزن و قافیه بود نظام لاجوردی ها و سعید امامی ها و فلاحیان ها و اژه ای ها و کهریزک و اوین و خاوران شد . درحالیکه اگر در سال 57 از فریاد چنین شعاری احساس وحشت می کردیم و به جای آن فقط زنده باد آزادی می گفتیم، خمینی همچنان درحجره ای در نجف به تحریر الوسیله نوشتن و درس اصول کافی و اسفار دادن خودش مشغول می بود و اوباش بر کشور ما مسلط نمی شدند و خسران بزرگ و بی سابقهء تاریخ ایران پیش نمی آمد. خیر آقای ترسو این نگته بسیار مهم است که ما با چه شعاری می خواهیم مبارزه برای آزادی و دموکراسی و سکولاریسم را در ایران به پیش ببریم. در شعارها آرمانها و جهان بینی ها پنهانند شما اگر این نکته را نمی بینید وارد مسائل اجتماعی و سیاسی نشوید.

دوم آن که : آن ملیون ها نفر به واسطه ء اثر جادویی عبارت عربی «الله اکبر» نبود که «پیروز» شدند(حالا کو تا پیروزی؟) بلکه به واسطه اراده و تصمیم ملی آنها برای پایین آوردن بن علی و مبارک بود. آنها هر شعار دیگری را هم که می دادند همین نتیجه را می داشت. زبرا اولا مصمم بودند تا آخرین مرحله به مبارزه ادامه دهند و دوماً همچون ایران طرفداران حفظ نظام و کسانی که میراث شوم خمینی برایشان همچنان مقدس است در رهبری مردم دخالت نداشتند و نقش ترمز را در حرکت بزرگ اجتماعی و سیاسی ملت خود ایفا نمی کردند و همچون رهبران جنبش سبز نبودند که هم قصد حفظ نظام و قانون اساسی ضد بشری و نهاد ولایت فقیهش را داشتند و هم خود را نماینده آرمان های عمیق صد و پنجاه سالهء آزادی خواهی ملت ایران می شمردند. اگر ایرانیان در سال 88 پیروز نشدند مهمترین علتش وجود کسانی در رهبری جنبش بود که هدف اصلی شان حفظ نظام بود و از جنبش ملی آزادی بخش مردم برای وارد آوردن فشار به جناح مقابل ( که نیروی خودی محسوب می شد ـ و همچنان می شود ـ )همچون اهرم و ابزاری سود می جستند. علت اصلی شکست ملت ما در جنبش اخیر همین بود دوست ناشناس!

در ضمن الله اکبر گویی عرب ها با الله اکبر گویی ما تفات کیفی و ماهوی دارد. اولا این شعار عربی مال آنهاست و ریشه در فرهنگ کهن واجدادی آنها دارد ، به زبان آنهاست و بیان آن ،مطلقاً در میان عرب ها زنگ و رنگ و بار معنوی و عاطفی را ندارد که برای ماایرانی های مسلمان فارسی زبان (و گویشگران زبانهای غیر عربی دیگر در ایران)دارد. این عبارت برای ما یک عبارت دینی با خاصیت جادویی و میتولوژیک است. الله اکبر برای مسلمان ایرانی صرفا یک مفهوم دینی و منشاء انگیزش عاطفه مذهبی و صرفا ایدئولوژیک است و در امر سیاسی به کار کسانی می خورد که قصد بهره برداری از عواطف دینی مردم و تسخیر ذهنی و روحی آنان را دارند . یعنی به کار شارلاتان های سیاسی می خورد. درحالیکه در زبان عربی این عبارت یک کلمه ای ست عادی و از جنس کلمات روزمره دیگر اگرچه عبارتی قرآنی ست با این حال به زبان رایج و روزمره مردم عرب است و تقریبا مثل این است که ما ایرانی ها بگوییم «خدا بزرگ است». چنانکه مشاهده می فرمایید در عبارت « خدا بزرگ است» هیچ عنصر میتولوژیک و جادویی و مانیپولاتور و ایدئولوژیکی وجود ندارد. نکته دیگر آن که ما این شعار را در سال 57 و 58 داده ایم و مبارزه خونین و دردناک و پر قربانی ملت ما برای خروج از آن ذهنیتی ست که این شعار بیانگر آن است. آن ذهنیت جهنم سی سالهء خمینیستی را برملت ما تحمیل کرده واکنون مبارزه ما برای نفی آن است و برای خارج شدن از وضعیتی که بدان دچاریم. درحالیکه عرب ها همچنان تا حدودی نوستالژی خلافت عربی را دارند و هیچ تصوری از آنچه بر ایرانیان رفته است ندارند و هستند تعداد زیادی از آنها که حکومت اسلامی با ایدآلها و اتوپیای آنانناسازگار نمی نماید. به ویژه آن که اسلام عربی ست. قرآن عربی ست و همه فرهنگ و سنن و احکام و آداب و ریتول هایی که در اسلام هست عربی هستند و با هویت تاریخی و فرهنگی اعراب متنافر متضاد نیستند و چه بسا دلخواه و خواستنی هم باشند. پس لطفا ایران را با کشور های عربی و ایرانیان را با اعراب مقایسه نفرمایید و شعار الله اکبر اعراب را برای ایرانیان تجویز نفرمایید.

در مورد خط مشی اصلاح طلبی و این که مدعی شده اید که ملیونها نفر این خط و مشی را در ایران پی گرفته اند هم مبالغه و حتی سفسطه می فرمایید و سفسطه و مغلطه هم یکی از روشهاای شناخته شدهء اصلاح طلبان حکومتی ست. نه دوست عزیز یک ملیون ها نفر چنین خط مشیی را پی نگرفته اند مگر آنکه برای شما، «ملیونها نفر در ایران» اسم مستعار عده از خودی های نظام باشند که در این دوسه سال اخیر از دایره قدرت کنار گذاشته شده اند. می پذیرم که عده ای از بانیان نظام توحش دینی و جمعی از رادیکال های خط امام سابق و گروهی از ملی مذهبیون و گروهی از اعضاء یا هواداران نهضت آزادی و بخشی از عناصر صادق جوان تر که با مطالعه و با اندوختن تجربه و دیدن مفاسد نظام حالشان به «الی احسن الحال» گراییده و فهمیده اند که چه بلایی به نام نظام ولایت فقیه بر سر بشریت آمده است ، اینها راه اصلاح طلبی را انتخاب کرده اند زیرا اصل نظام را از آن خود می دانند زیرا سی و سه سال خودی بوده اند و پرورده و پرورندهء نظام بوده اند و برای خود حق آب و خاک و حق ملک ومال و حق منصب و جاه قائلند و ضمنا نمی خواهند گذشته خودشان را هم زیر سئوال ببرند زیرا با رفتن نظام نقشی که در شکل گرفتن نظام بر عهده آنها بود هموح در معرض نگاه ملت ایران قرار خواهد گرفت و موقعیت قهرمانی و مبارزه جویی برای آزادی و اصلاحات از آنها دریغ خواهد شد. بنا براین همه منافع آنها در حفظ نظام است نه در نفی آن ازینرو پاسیفیزم و نرمش و مماشات و مسامحه جویی آنها نه بابت نرمخویی جبلی و فکری و روح تسامح گرا و گاندی خوی آنها بلکه ریشه در حفظ موقعتی دارد که سی سال از آن برخوردار بودند وضمنا وجود چنین موقعیتی راه سئوال گردن را بر ملت ایران خواهد بست و کسی نخواهد پرسید آقایان خط امام چه بود و در ایران چه کرد؟ (آنها گاندی خود را وجود خود ،در دههء 60 کشته اند و زنده کردنی نیست)

در مورد مسئله ترس و شوخی کم نمک شما، بگویم که این گونه برخورد با ایرانیان مبارز در خارج از کشور هم بخشی از دیسکور به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی ست. آنها با کوک کردن این مضمون مکرر که : « آقا اگر مردی برو داخل و بیرون از گود نگو لنگش کن و شما کنار راین و سن آب جوت را بخور» متأسفانه بیشتر قصد تخطئه مبارزات فکری و سیاسی و آگاهی بخش مبارزات تبعیدی ایران را دارند(این حضرات اصلاح طلب ها سی سال هم صدا با بقیه نظام ، ایرانیان مخالف را در خارج از کشور فراریان می خواندند که خوب البته خیاط خودشان هم این روزها در کوزه افتاده و شتر فرار در خانه بخشی از آنها هم خوابیده است که بگذریم.) نه دوست عزیز من نمی توانم بروم ایران .شما که به من این پیشنهاد را می دهی یا امثال مرا نمی شناسی یا قصد تلف کردن و از میان برداشتن امثال من داری. من همینجا که هستم به سهم خودم با همین قلم و با همین فکری که هم اکنون با شما در میان می گذارم ، اعتراض خودم را عنوان می کنم و کاری ست که در این سی و سه سال هرگز هم متوقف نشده است و برگ سبزی ست تحفه درویش و توان من در همین حد واسلحه من هم یک خودکار بیک و همین کیبورد کامپیوتر است و نه بیشتر. اگر از این چهار ملیون حتی یک ملیون تن هم در حد توان خود صداشان را بلند می کردند و فقط دنبال کار و کاسبی نبودند قطعا راه آزادی بر ملت ایران هموار تر می شد. پس شما هم دیگر با ایرانیانی که این نظام را از ریشه دشمن ایران و دشمن آزادی و دشمن سرنوشت نسل های آینده می دانند از این زاویه برخورد نکنید و با مغلطهء ملامت ننوازید. من این نحوه حرف زدن را در بعضی نویسندگان جنبش اصلاح طلبی از نوع ابراهیم نبوی و حتی به صورت خفیف تر در بحث های اکبر گنجی هم دیده و ناپسندیده یافته ام. یکی از هدف های این بحث مطلق کردن قدرت نظام است (آگاهانه یا ناآگاهانه) این گونه دوستان می گویند ما می خواهیم اصلاح کنیم. شما اگر می توانید بروید رژیم را بیندازید. اندکی مرد رندی بازاری بعضافه اندکی مغلطه بعضافه کیش حفط نظام ـبه طور خفی ـ در این گونه دیسکورس ها پنهان است که جای بحثش اینجا نیست.

*

من این مطلب حاشیه ایران گلوبال را به فیسبوک خودم انتقال داده بودم. دوستی در آنجا نظری ابراز کرده بود ، من هم نکته ای بر آن اظهار نظر افزودم که هردو را ذیلا از منظر خوانندگان این صفحه نیز می گذرانم.

ر.ن نوشته است :

این خدا باید خیلی کوچک باشه که دایم باید بگن خدا بزرگه!! عقدۀ حقارت مگر غیر از این است؟

من در پاسخ افزوده ام :

رضا جان کاش می گفتند خدا بزرگ است. آنها نمی گویند خدا بزرگ است . می گویند الله بزرگترین است یعنی در میان همنوعان خود بزرگتر ین ست . زیرا اگر می خواستند بگویند الله بزرگ است می گفتند اللهُ کبیرٌ و نه «الله ُ اکبر» . اکبر ( به معنای بزرگترین ) صفت عالی ست یعنی صفتی که یک شیئی یا یک کس را به یک یا چند شیی یا یک یا چندکس از همان جنس و برتری می دهد و بزگی او را مطلق و بی چون چرا می شمارد(بزرگترین در میان هم جنسان خود) . بنا بر این الله اکبر یعنی الله درمیان بقیهء همجنسان خود(بت های دیگر کعبه) بزرگترین است مثلا از لات و منات و عزی و ازهمه بت ها هم بزرگتر است. این بوده است معنایی که در ریشه و منشاء این شعار الله اکبر وجود داشته است . از هنگامی که الله در بین مسلمانان به عنوان خدای یکتا (تنهای خدای واحد و مدیر و مدبر و کریم و قسیم و قاصم و جبار )شناخته و پرستش شد این شعار باقی ماند اما صفت عالی «اکبر» رد و اثر اوریژین و منشاء این شعار را در خود مضمر و متمرکز نگاه داشت و از میان باور های کهن دوران بت پرستی اعراب بدوی همچون استخوانی لای زخم ، در میان ادعیه و اوراد اسلام باقی ماند. شعار الله اکبر یعنی خدای ما الله بزرگترین خداهاست. در این شعار آثار باور به پلی تئیسم همچنان به وضوح دیده می شود و خود به نوعی اعتراف به وجود خدایان چند گانه یعنی به پذیرش دیگر بت های خانه کعبه است(منتها در مرتبهء پائین تر) .به هرحال این شعار در عرصه تئولوژی و اعتقاد دینی مردم مطرح است و هرکسی بر مبنای باور ها و اعتقادات دینی و عواطف میستیک فردی خود تعبیر و معنای خود را از شعار « الله اکبر» دارد اما این عبارت کهن سال و کانونیک عربی ، هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ایران و به خصوص به امر آزادی ندارد. متنها سی و چند سال است که دکان ملاها و مکلاهای قشری درس خوانده و مذهب زده را برای کسب یاحفظ قدرت یا معامله و بازی باقدرت رونق می دهد و از طنین و زنگ جادویی و میتولوژیک اعتقادی آن برای سرکوب صاحبان افکار دیگر و به ویژه آزاد اندیشان بهره گرفته می شود و هم اکنون هم برخی به اصطلاح روشنفکران دینی (کتاب خوانده های بیرون از حوزه ، و دانشگاه رفته هایی که حسرت حوزه های علمیه همچنان به دلشان مانده) ازین شعار استفاده می کنند تا رنگ و صبغه و غلظت دینی جنبش آزادیبخش ایرانیان را بالا نگاه دارند تا خود بتوانند همچنان رهبر و لیدر باقی بمکانند و نقش خود را در «مدیریت جهان» حفظ کنند.( این عبارت مدیریت جهان وام از سران نظام اسلامی )

اشاره کنم که من در جایی چنین اظهار نظری را (در ارتباط با منشاء و معنای «الله اکبر»)ندیده ام و این نکته که گفتم ، استنباط شخصی خود اینجانب است و ممکن است دچار اشتباه شده باشم اما در هرحال سخنی ست کاملا متکی بر درک شخصی اینجانب.ـ

اینهم لینک سه شعر از م.سحر در باره الله اکبر که یکی از آنها سروده سال 61 و دو شعر دیگر ساخته همین ایام اخیر است :

Mohammad Djalali http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=13984...

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.