رفتن به محتوای اصلی

کالبدشکافی شخصیت و رفتارهای متناقض احمدی نژاد (1)
05.05.2011 - 17:14

قبول استعفای وزیر اطلاعات از سوی رئیس دولت و انتصاب مجدد وزیر مستعفی در سمت قبلی اش توسط رهبری، قهر 11 روزه احمدی نژاد را در پی داشت.

اردوگاه اصولگرایان که اینک منتقدین و حتی بعضی از حامیان افراطی قبلی احمدی نژاد نظیر الهام و همسرش را هم در بر می گیرد، ضمن دفاع از این اقدام رهبری، مصرانه از احمدی نژاد خواستند که رسما حمایت خود را نسبت به تصمیم رهبری اعلام کند، اما احمدی نژاد 11 روز را در خانه عزلت گزید با این امید که قهر او به عنوان یک اهرم فشار، رهبری را به عقب نشینی وادار کند.

اما پس از آنکه متوجه گردید سهم بزرگی از اقتدار ظاهری و حیات سیاسی او در گرو پیروی و اطاعت وی از رهبری است و چنانچه قهر و مخالفت او بیش از حد تداوم یابد طومار سیاسی وی و تیم کوچکش برای همیشه بسته خواهد شد، باچهره ای پریشان و برافروخته در هیات دولت حاضر شد و با بیان اینکه "دوركاري و خانه‌نشيني چند روزه دلايلي دارد كه اين دلايل را در دل خود نگه مي‌دارم"، بدون اینکه به نقش استکبار و اسرائیل در مسائل اخیر اشاره ای بکند قسمتی از تقصیرات را متوجه ایندو کرده و ضمن تاکید بر اینکه "ما به‌صورت اعتقادي، منطقي و علمي با اساس استكبار و صهيونيسم مخالف هستيم و همه مطمئن باشند كه احمدي‌نژاد تا نابودي استكبار و رژيم پليد صهيونيستي با آنها مقابله خواهد كرد، گفت: "اعتقاد و باور من اين است كه يك رييس‌جمهور قوي و مقتدر موجب عزت رهبري، كشور و به‌خصوص ملت مي‌باشد. يك رييس‌جمهور قوي مي‌تواند بايستد، سپر باشد، دفاع كند، امور كشور را پيش برده و موجب عزت كشور شود. هر رهبر و مدير جامعه‌اي نيز نيازمند بازوان پرتوان است، تجربه تاريخي حاكي از آن است كه حتي زماني كه بالاترين شخصيت‌هاي اعتقادي ما فاقد بازوان پرتوان بودند، اراده و منويات آنها روي زمين باقي ماند و جاري نشد."![1]

رویداد فوق با بازتاب های گوناگونی در نزد محافل مختلف و فعالان سیاسی روبرو شد و هریک از آنها با گمانه زنی های متناسب با رویکرد خود به ارزیابی ماهیت و چرائی این تصمیم رهبری و دلایل و انگیزه های احمدی نژاد برای قبول استعفای(بخوانید عزل) وزیر اطلاعات و واکنش او در برابر اقدام رهبری پرداختند.

نظر به اهمیت این مساله راقم نیز در این رهگدر با طرح چند پرسش و پاسخ، بر آن است تا ضمن کالبدشکافی شخصیت و رفتارهای متناقض دکتر احمدی نژاد، ارزیابی خود را در مورد اتفاقات اخیر و مبانی و چرائی آن توضیح دهد:

1- ایا انتصاب مجدد "مصلحی" وزیر مستعفی اطلاعات در سمت قبلی اش، توسط مقام رهبری با اصول قانون اساسی سازگار است؟

2-"مصلحت مغفول" که موجب دخالت رهبری در قلمرو وظایف و اختیارات قانونی رئیس جمهور شده کدامند؟

3- آیا احمدی نژاد مجاز به مقاومت در برابر تصمیم اخیر رهبری و موارد مشابه و عدم تمکین از آنچه که حکم حکومتی خوانده می شود هست یا خیر؟

4-ریشه و انگیزه مقاومت احمدی نژاد در برابر تصمیم اخیر رهبری چیست و تناقض میان گفتار و رفتارهای احمدی نژاد از چه منطقی پیروی می کند؟

یکم-ایا انتصاب مجدد وزیر مستعفی در سمت قبلی اش توسط مقام رهبری، با قانون اساسی سازگار است؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید به قانون اساسی رجوع کرد:

1-به موجب اصل 60 قانون اساسی اعمال قوه مجريه جز در اموري كه در اين قانون مستقيما" بر عهده رهبري گذارده شده ، از طريق رئيس جمهور و وزرا است. اصل يكصد 113 نیز تصریح می کند پس از مقام رهبري رييس جمهور عاليترين مقام رسمي كشور است و مسئوليت اجراي قانون اساسي و رياست قوه مجريه را جز در اموري كه مستقيما" به رهبري مربوط مي شود، بر عهده دارد.

2-طبق اصل 133 همین قانون وزرا توسط رييس جمهور تعيين و براي گرفتن راي اعتماد به مجلس معرفي مي شوند.

3-به موجب اصل 135 قانون اساسی وزرا تا زماني كه عزل نشده اند و يا بر اثر استيضاح يا در خواست راي اعتماد، مجلس به آنها راي عدم اعتماد نداده است در سمت خودباقي مي مانند. استعفاي هيات وزيران يا هر يك از آنان به رييس جمهور تسليم مي شود.

4-طبق اصل 136 قانون مذکور، رييس جمهور مي تواند وزرا را عزل كند و در اين صورت بايد براي وزير يا وزيران جديد از مجلس راي اعتماد بگيرد.

5-اصل 110 قانون اساسی، وظايف و اختيارات رهبری را در 11 بند جداگانه به صورت حصری بیان کرده است که در هیچیک از انها اختیار انتصاب وزرا به ایشان داده نشده است.

بند 6 این اصل تنها نصب و عزل و قبول استعفای: فقهاي شوراي نگهبان، عاليترين مقام قوه قضائيه، رييس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، رئيس ستاد مشترك، فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و فرماندهان عالي نيروهاي نظامي و انتظامي را در حوزه وظایف و اختیارات رهبری بر شمرده است.

و البته عزل رييس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم ديوان عالي كشور به تخلف وي از وظايف قانوني، يا راي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت وي بر اساس اصل هشتاد و نهم نیز در همین قلمرو قرار می گیرد.

وانگهی باوجود اینکه به موجب اصل 122 قانون اساسی، رييس جمهور در حدود اختيارات و وظايفي كه به موجب قانون اساسي و يا قوانين عادي به عهده دارد در برابر ملت و رهبر و مجلس شوراي اسلامي مسئول است، لیکن اصل 137 تاکید می کند که هر يك از وزيران مسئول وظايف خاص خويش در برابر رييس جمهور و مجلس است.

6- قانون اساسی تنها در یک مورد آن هم در اصل 164، این اختیار را به رئیس قوه قضائیه داده است که به اقتضاي "مصلحت جامعه"، قاضي را به طور موقت يا دائم منفصل كرده و يا بدون رضايت او محل خدمت يا سمتش را تغيير دهد، در سایر موارد با استناد به مصلحت نمی توان مدیری را بدون رعایت سازوکارهای قانونی عزل و یا منصوب کرد.

باتوجه به موارد شش گانه فوق می توان نتیجه گرفت که:

یک، عزل و نصب وزرا (بجز موارد استیضاح توسط مجلس)، بخشی از اعمال قوه مجريه است و در هیچیک از اصول قانون اساسی هم چنین اختیاری به رهبري تفویض نشده است و این حق منحصرا و بطور مشترک جژء صلاحیت های رئیس جمهور و مجلس است.

دو، عزل و قبول استعفای هریک از وزرا منحصرا در صلاحیت رئیس جمهور است و با پذیرش استعفای هریک از وزیران توسط رئیس جمهور، وی معزول و انتصاب مجدد او و یا انتصاب دیگری در این سمت تابع سازوکار های پیش بینی شده در قوانین موضوعه و طی مراحل قانونی از سوی رئیس جمهور و تصویب آن در مجلس است.

بنابراین از منظر قانون اساسی، رئیس جمهور قانونا مجاز به عزل وزرای خود از جمله وزیر اطلاعات می باشد و دخالت رهبری در این حوزه فاقد وجاهت قانونی است.

بنظر می رسد که شخص رهبری هم با اطلاع از همین واقعیت، در توجیه اقدام اخیر خود اینگونه استدلال کرده اند: "رهبری هیچگاه بنای دخالت در تصمیم‌ها و کارهای دولت را ندارد، مگر آنجایی که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است. در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است."[2]

با کمی دقت در عبارت فوق معلوم می شود مقام رهبری هم قبول دارند که انتصاب مجدد وزیر مستعفی اطلاعات در سمت قبلی خود، آنهم پس از قبول استعفای وی توسط رئیس دولت، نوعی دخالت در قلمرو وظایف و اختیارات رئیس جمهور محسوب می شود، اما به گفته ایشان، "مصلحت مورد غفلت"، رهبری را وادار به اتخاذ چنین تصمیمی کرده است.

اکنون این پرسش مطرح می شود که مصلحت مغفول مورد اشاره رهبری چیست و آیا مصلحت مغفول دخالت رهبری در حوزه وظایف و اختیارات رئیس جمهور را توجیه می کند؟

بخش بعدی این نوشتار به این سوال پاسخ می دهد؛

دوم-"مصلحت مغفول" که موجب دخالت رهبری در قلمرو وظایف و اختیارات قانونی رئیس جمهور شد کدامند؟

2.1-مصلحت مغفول؟

نگارنده هم بر این عقیده است که در فرایند مستعفی کردن شتابزده و پرحاشیه آقای مصلحی توسط احمدی نژاد، مصلحت بزرگی مغفول واقع شده و جناب احمدی نژاد و تیم کوچکش مصالح خود را بر مصالح عالی کشور ترجیح داده اند.

گرچه راقم برای برای اثبات درستی تحلیل خود در مورد مصداق مورد اشاره رهبری دلیل قابل استنادی ندارد اما شواهد موجود کم و بیش درستی این تحلیل و حدس و گمان راقم را تائید می کند؛

عملکرد گدشته دکتر احمدی نژاد و پاره ای از موضعگیری ها و رفتارهای جدید او و تیم تازه به دوران رسیده اش و همچنین زمینه سازی هائی که با سرمایه گذاری های هنگفت در شرف انجام است و در بخش های بعدی به آن اشاره خواهد شد، حاکیست که احمدی نژاد در رویای حفظ و تحکیم قدرت خود را در سر می پروراند. او تصور می کند که قدرت موجود و دلارهای نفتی که در اختیار اوست از یکسو و امکان سوء استفاده از باورها و اعتقادات مذهبی توده های نااگاه در داخل و خارج از کشور از سوی دیگر، زمینه بهره برداری های تبلیغاتی برای رسیدن به این مقصد را برای او فراهم ساخته است. اما پرواضح است که قانون اساسی اجازه حفظ پست ریاست جمهوری بیش از دو دوره را به او نمی دهد.

در همین راستا مشائی هم در سایه امکانات وسیعی که پدر دامادش در اختیار او گذاشته است، سودای ریاست جمهوری پس از احمدی نژاد را در سر دارد و به شدت در حال سازماندهی و بهره برداری های تبلیغاتی برای نزدیک شدن به این آرزوی خود می باشد.

اشخاص و رسانه هائی را هم اجیر و بسیج کرده اند تا با تعریف و تمجید از مشائی مردم را به این باور برسانند که افکار او مدرن و توسعه یافته و متفاوت با احمدی نژاد است. بعضی از رسانه های داخلی و خارجی وابسته به مخالفین و منتقدین جمهوری اسلامی که وانمود می کنند مفتون رویکرد اصلاح طلبانه او شده اند و در واقع می خواهند از او به عنوان یک ظرفیت بالقوه جهت دامن زدن به اختلافات میان اصولگرایان استفاده کنند، پیوسته از شجاعت و شهامت و منورالفکر بودن مشائی گفته و تاکید می کنند که رئیس جمهور آینده اوست و همین امر هم امید را برای رسیدن به ارزوها در دل مشائی زنده نگه می دارد.

در این راستا احمدی نژاد و مشائی به این نتیجه رسیده اند که عملی شدن رویاهای ایندو بدون آنکه تحقق یکی مزاحم دیگری باشد، در گرو پیروی از مدل "پوتین-مددوف" است.

بنابراین احمدی نژاد برای رسیدن به رویای خود و حفظ و تحکیم موقعیتش در آینده و احراز سومین دور مقام ریاست جمهوری نیازمند عملی شدن آرزوی مشائی است که فعلا با دلربائی های سیاسی خود دل او را ربوده است و لذا سرنوشت خود را به سرنوشت او گره زده است، اما دو مانع جدی در پیش روی انهاست.

رویکرد منفی و نارضایتی گسترده نخبگان و قشر متوسط جامعه نسبت به اندیشه های متحجرانه و عملکرد مخرّب احمدی نژاد که نمی تواند بدون تاثیر پذیری از اندیشه ها و مشورت های مشائی به عنوان مشاور ارشد و اصلی ترین دستیار وی باشد.

مشائی و احمدی نژاد بکمک تبلیغات وسیع و پر هزینه ای که صورت گرفته و ادامه دارد و اتخاذ مواضع پوپولیستی و مغایر با رویکرد و منویات درونی خود، تلاش می کنند که این مانع را تاحدودی از پیش روی خود بردارند.

اما اتخاذ این رویه از سوی تیم احمدی نژاد و ظاهر شدن نفر اول تیم او با نقاب جدید و ظاهرا مدرنی که با مشی و مواضع قبلی احمدی نژاد و تیم کوچکش تاحدود زیادی متفاوت است، مانع بسیار بزرگ دیگری در پیش روی ایندو قرار داده است.

جریان اصولگرا و در راس ان شورای نگهبان و سایر تصمیم گیران اصلی نظام بخوبی واقفند در این "بالماسکه سیاسی" که برگزار کننده آن دفتر ریاست جمهوری است، این بار احمدی نژاد بصورت فرصت طلبانه ای با نقاب و لباس مبدل مشائی وارد میدان شده است تا مجلس و ریاست جمهوری آینده را از آن خود کنند.

این واقعیت را عباس امیری‌فر امام جماعت و رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری و از نزدیکان تیم مشایی در گفتگو با روزنامه شرق اینگونه بیان می کند:

"...از اين ترس دارند كه در آينده آقاي ا حمدي نژاد وقتي دوره رياست‌جمهوري خودش تمام شد كسي را كه داراي ويژگي‌هاي خودش است معرفي كند تا راه او را با قوت بيشتر ادامه دهد."[3]

پرواضح است که بخش موثر و تصمیم گیرنده حکومت، رویکرد جدید این تیم کوچک و فرصت طلب را اقدامی اپورتونیستی و نوعی کودتا علیه باورها و عقائد رایج خود تلقی می کند و هرگز اجازه قدرت گرفتن چنین جریانی را حتی در رقابت های آینده انتخابات مجلس هم نخواهند داد تا چه رسد به انتخابات ریاست جمهوری!

سلطه کامل بر مجلس و وزارت کشور و مهره چینی در بخش های مختلف خصوصا هیات های اجرائی تاحدود زیادی می تواند راه چیره شدن بر موانع فوق را هموار سازد.

گماشتن مهره های دلخواه در استان ها و شهرستان ها و هیات های اجرائی برای رد رقبای نمایندگی مجلس و زمینه سازی برای یکدست کردن مجلس نهم کم و بیش از طریق وزارت کشور میسر و شدنی است اما عبور از سد شورای نگهبان و وادارا کردن هیات حاکمه به تائید نامزدهای مورد نظر آنها در انتخابات مجلس و تائید صلاحیت مشائی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پس از ان رقابت با سایر نامزدهای ریاست جمهوری و جلب آرای مردم بنفع خود به عوامل و اهرم های مهمتری نیاز دارد.(در بخش های بعدی به سازوکار جدید تیم احمدی نژاد برای جلب آرای مردم به نفع خود اشاره خواهد شد.)

پیشبرد خواسته های این تیم با استفاده از همان حربه همیشگی یعنی بهره برداری از نقاط ضعف طرف مقابل و تهدید به افشاگری، تیم احمدی نژاد را به این باور رسانده است که توسل دوباره به چنین ابزاری باز می تواند کارساز شود.

لذا اگر بتوانند بر وزارت اطلاعات مسلط شده و به پرونده های طبقه بندی شده افراد از جمله برخی اعضای شورای نگهبان و هیات های نظارت و منسوبین آنها، و افراد دیگری که تصمیمات آنان در رد و یا تائید صلاحیت افراد موثر است و همچنین مخالفین و منتقدین و رقبای احتمالی خود دست بیابند، در این صورت می توانند از ان به عنوان اهرم فشار استفاده کرده و به اهداف خود نزدیکتر شوند.

به نظر راقم اصرار تیم احمدی نژاد بر جابجائی بعضی از عناصر در وزارت اطلاعات و نهایتا عزل مصلحی که زیاده خواهی های انان را تامین نمی کند، با همین هدف تعقیب می شود و به نظر می رسد که مصلحت مغفول آیت الله خامنه ای هم معطوف به همین مساله است، هرچند که تغییر شتابزده و غیر اصولی دو وزیر وزارتخانه مهمی مانند اطلاعات انهم در فاصله کوتاهی از یکدیگر می تواند، نافی مصالح دیگری هم باشد.

2.2-مصالح مغفول مسبوق به سابقه؟

واقعیت این است که مغفول واقع شدن مصالح کشور و رجحان منافع شخصی و جناحی تنها خاص این مورد نیست و ریشه آنرا باید در گذشته جستجو کرد.

باوجود اینکه دکتر احمدی نژاد از ویژگی های ممتازی برخوردار است، اما از زمان عهده دار شدن پست ریاست جمهوری بارها با رفتار و گفتار نسنجیده خود که حاکی از فقر ویژگی های یک رجل سیاسی در اوست، نشان داده است که هنوز از تدبیر، کیاست، درایت، دوراندیشی، صبر و بردباری و جامع نگری لازم برای تشخیص مصالح عالیه یک کشور و اداره ان که ملازم با خصایص یک رجل سیاسی است برخوردار نمی باشد و چنانچه به حال خود رها شود ممکن است با اقدامات شگفت‌انگيز، فراسيستمي، غيركارشناسي و خلق‌الساعه خود کشور و ملت ایران را با مشکلات و بحران جدی مواجه سازد.

اگر عزل وزرای پرتعداد او در زمان کوتاه در دوره قبل و در نتیجه بی ثباتی در مدیریت کشور و تغییرات ناگهانی رخ داده در وزارتخانه ها را نادیده بگیریم، زمان و چگونگی عزل وزرایی مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی، امورخارجه و حتی وزرای نسبتا پرتوان وزارتخانه های حساس کشور و اطلاعات مانند پورمحمدی و اژه ای و این اواخر مصلحی، هیچیک بیانگر تدبیر و دوراندیشی و توجه یک رئیس جمهور به مصالح عالیه کشور نیست.

وانگهی اتلاف منابع و ثروت ملی برای جلب افکار طبقاتی از مردم به سوی خود، استفاده از تعابیر زننده، تصغیر و تحقیر منتقدین و حتی مدیران ارشد و میانی نظام که موجب وهن شخصیت حقوقی رئیس جمهور می شود، طرح ادعای دیدن هاله نور در سازمان ملل ،دستگیری و آزادی ملوانان انگلیسی، نامه نگاری های عبث و بی پاسخ به سران بعضی از کشورها ،بحران آفرینی از طریق اظهار نظرهای نسنجیده در داخل و خارج از کشور، نقض مستمر حقوق شهروندی و حقوق اساسی برخی از اقشار و اصناف مردم، انتصاب افراد بسیار ناتوان و بعضا مساله دار در کابینه و اصرار برای حفظ انها، بحران آفرینی در اقلید، ارائه آمارهای نادرست به مردم ،اتخاذ تصمیمات مقطعی و اقدامات شتابزده و خلق الساعه و کارشناسی نشده، التهاب آفرینی های بی اساس و نافی آرامش و امنیت اقتصادی کشور، لجاجت های کودکانه و بی مورد در برابر مجلس، موضعگیری های جنجال آفرین و تحریک کننده، بها دادن بیش از حد به فروع و اموری که نوعا جنبه تبلیغاتی دارد و بازماندن از اصول و وظایف اصلی ، نادیده گرفتن خدمات گذشتگان و یا کوچک شمردن آن با هدف بزرگنمایی اقدامات خود، طفره رفتن از پذیرش ضعف و مسئولیتهای دولت در نارسایی های موجود و فرافکنی و متوجه کردن تقصیرات به سوی دیگران، هم هیچیک نمی تواند در شان سیاستمداری در حد ریاست جمهوری و نشانه ای از تدبیر و توجه او به مصالح کلان ملی تلقی شود و این همان دغدغه ای است که راقم و جمعی از همکاران را در سال 1385 بر ان داشت تا مقدمات فراخواندن آقای رئیس جمهور را به مجلس فراهم سازیم که در اثر کارشکنی بعضی از همین اشخاصی که امروز برای مهار احمدی نژاد شمشیر را از رو بسته اند ناکام ماند!( اینجا،اینجا و اینجا)

اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا آیا مصلحت مغفول دخالت رهبری در حوزه وظائف و اختیارات رئیس جمهور را توجیه می کند؟

2.3-آیا مصلحت مغفول دخالت رهبری در حوزه وظائف و اختیارات رئیس جمهور را با حکم حکومتی توجیه می کند؟

نظر باینکه بندهای 1 و 8 اصل 110 قانون اساسی، تعيين سياستهاي كلي نظام و حل معضلات نظام را هم جزء وظایف و اختیارات رهبری بیان کرده ، از اینرو ممکن است که بعضی از کارشناسان مسائل سیاسی، با استناد به اصل 57 و بندهای 1 و 8 اصل یاد شده، این اقدام رهبری را مصداق "حکم حکومتی" تلقی و آنرا بخشی از اختیارات قانونی رهبری و منطبق بر قانون اساسی به شمار آورند.

گرچه چنین رویدادی در نظام سیاسی ایران، در نوع خود بی بدیل و منحصر بفرد است، اما واقعیت این است که دور زدن قانون اساسی با تکیه بر حکم حکومتی و توسیع دامنه چنین حکمی، قدمتی 31 ساله دارد و از زمان حیات بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران تاکنون بارها رخ داده است.

در واقع بجز اشخاصی که با استناد به مطلقه بودن ولایت(موضوع اصل 57 قانون اساسی)، قانون اساسی را کف اختیارات رهبری تلقی و اختیارات رهبری را فراتر از قانون اساسی می دانند، گروه های دیگری هم هستند که با استناد به دو بند 1 و 8 اصل 110 قانون اساسی مقوله ای بنام "حکم حکومتی رهبری" را وارد ترمینولوژی حقوق سیاسی ایران کرده اند تا به موجب آن به تصمیمات و اقدامات فراقانونی رهبری مشروعیت و مقبولیت بخشیده و آنرا لازم الاجراء بدانند.

پیروان این نظریه تنها محدود به افراد وابسته به اردوگاه اصولگرایان نیست و چهره های شاخص سیاسی دیگری در اردوگاه رقیب را هم در بر می گیرد که با کمی اختلاف نظر ضمن دفاع از مشروعیت حکم حکومتی در عمل نیز از ان تمکین کرده اند که از این میان می توان به گفتار و عملکرد آقایان: هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی(حداقل در دوران نخست وزیری اش) اشاره کرد.

حتی با فرض قبول مشروعیت و معتبر بودن حکم حکومتی از نگاه قانون اساسی هم، از نظر راقم مفاد بندهای 1 و 8 اصل سوم قانون اساسی، نمی تواند مستند قانونی اقدام اخیر رهبری واقع شود، زیرا اولا عزل و نصب یک وزیر به هیچ روی در محدوده سياستهاي كلي نظام و یا معضلاتی كه از طرق عادي غیرقابل حل است، نمی گنجد. ثانیا با فرض اینکه مصداق ایندو هم باشد، باید از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام و رعایت سازوکارهای تعیین شده صورت گیرد.

به همین دلیل عده ای از سیاسیون در توجیه اقدام اخیر رهبری به "عرف سیاسی" و دخالت های مکرر بنیانگذار نظام و مقام رهبری در قلمرو وظایف و اختیارات روسای جمهور پیشین استناد می کنند که از نظر راقم چنین استدلالی هم پذیرفته نیست، زیرا عرف نمی تواند در برابر نص قانون اساسی خودنمائی کرده و بر اصول این قانون فائق اید.

لذا اگر رهبری و مجلس به این نتیجه رسیده اند که عملکرد رئیس دولت مغایر با مصالح کشور می باشد، تنها راه قانونی فائق امدن بر چنین معضلی و تامین مصالح کشور در گرو استفاده مجلس از اختیارات مذکور در اصل 89 قانون اساسی است.

مضافا بر اینکه رهبری هم با استناد به بند 10 اختیارات خود و رعایت سازوکار پیش بینی شده در این بند با در نظر گرفتن مصالح كشور و پس از حكم ديوان عالي كشور به تخلف وي از وظايف قانوني، يا راي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت وي، می توانند اقدامات بازدارنده خود را عملی سازند.

در پایان این بخش از نوشتار ممکن است این پرسش مطرح شود، اگر دخالت رهبری در حوزه وظایف رئیس جمهور فاقد وجاهت قانونی است، آیا احمدی نژاد مجاز به مقاومت در برابر تصمیم اخیر رهبری و موارد مشابه و عدم تمکین از آنچه که حکم حکومتی خوانده می شود هست یا خیر؟

سوم- آیا احمدی نژاد مجاز به مقاومت در برابر تصمیم اخیر رهبری و موارد مشابه و یا عدم تمکین از آنچه که حکم حکومتی خوانده می شود هست یا خیر؟

پاسخ به این پرسش به رویکرد و گفتمان هر رئیس جمهوری نسبت به شرع، مذهب و قانون اساسی و سوگند که ایراد کرده است بستگی دارد از اینرو پرسش مدکور در رابطه با دو شخصیت مختلف می تواند دو پاسخ کاملا متفاوت آری و خیر داشته باشد!

زیرا هر رئیس جمهوری به موجب اصل 121 قانون اساسی سوگند نامه ای را ایراد امضاء می کند که در آن قید شده است: "من به عنوان رييس جمهور در پيشگاه قرآن كريم و در برابر ملت ايران به خداوند قادر متعال سوگند ياد مي كنم كه پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور باشم و همه استعداد و صلاحيت خويش را در راه ايفاي مسئوليتهايي كه بر عهده گرفته ام بكار گيرم..."

قهرا نحوه پاسداری از مذهب رسمي، نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور و پایبندی به مفاد سوگند ایراد شده، با نوع معرفت و رویکرد و اعتقادات اظهار شده نامزد ریاست جمهوری و ایراد کننده سوگند نسبت به مذهب و قانون اساسی ارتباط تنگاتنگی دارد.

به عنوان مثال شخصیتی که با رویکرد متفاوتی نسبت به ولایت فقیه و ارتباط این مقوله با مذهب وارد رقابت های انتخاباتی می شود و از آن به عنوان یک نظریه فقهی یاد می کند که در اثر ورود به قانون اساسی و ابتناء نظام سیاسی مستقر بر پایه آن التزام آور شده است و لاجرم دامنه اختیارات ولی فقیه و نحوه تعامل خود با رهبری را بر پایه اختیارات محصور در اصل 110 قانون اساسی اعلام می کند، در صورتی که چنین فردی رئیس جمهور شود و از تصمیمات فراقانونی رهبری تمکین نکند، قابل شماتت نیست و هرگز نمی توان او را به سوگند شکنی و عدول از قانون اساسی و یا در شکل افراطی آن که مبتنی بر گفتمان امثال آیت الله مصباح یزدی است به شرک و ارتداد متهم کرد!( اینحا،اینجا و اینجا)

اما اگر همین رفتار را شخصیت دیگری مرتکب شود که ولایت فقیه را جزئی از مذهب تلقی و اظهار و وانمود کند که مذهب او بر پایه اطاعت از اوامر رهبری و حکم حکومتی او استوار می باشد و اتفاقا با همین رویکرد هم کرسی ریاست جمهوری را اشغال و پیوسته مشمول عنایات و حمایت های بی دریغ رهبری و نهادهائی نظیر شورای نگهبان و بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفته و حتی در مقاطع حساسی قانون اساسی را زیر پا گذاشته و برای پیشبرد منویات خود به حکم حکومتی متوسل شده باشد، چنین فردی مجاز به عدم تمکین از دستورات و تصمیمات فراقانونی رهبری نیست و در صورت مخالفت مستحق شماتت و چه بسا مشمول شرک و ارتداد مورد ادعای آقای مصباح یزدی نیز خواهد شد!

این قسمت از اظهارات آقای احمدی نژاد که در 11بهمن ماه 88 در نشست سراسری مشاوران جوان ایراد شده، تاحدودی نظر اخیر راقم را تائید می کند: "كسي كه به نظام ولايت و امامت متصل نباشد، فهم او از مسائل به گونه ديگري خواهد بود اين كه بدخواهان از نظام ولايت فقيه هراس دارند و با آن دشمني مي‌ورزند. بخاطر اين است كه آن را سد راه خواسته‌هاي خود مي‌داند".

اکنون برای داوری درست و منصفانه در مورد اینکه آقای احمدی نژاد مصداق کدامیک از دو شخصیت مورد اشاره می باشد و آیا ایشان مجاز به مقاومت در برابر تصمیم اخیر رهبری و موارد مشابه و عدم تمکین از آنچه که حکم حکومتی خوانده می شود هست یا خیر؟ لازم است رویکرد و گفتمان احمدی نژاد در مورد قانون اساسی، حکومت دینی و جایگاه ولایت فقیه در آن را مرور کنیم:

دکتر احمدی نژاد حدود 4 ماه قبل از آنکه به عنوان ششمین رئیس جمهور ایران برگزیده شود، در 12 فروردین 1384 دولت آینده خود را نخستین دولت اسلامی پس از انقلاب خوانده و اظهار داشت:

"دو مرحله از انقلاب اسلامی سپری شده است. ایجاد انقلاب اسلامی و شکل گیری نظام اسلامی در کشور. اکنون وقت آن رسیده که دولت اسلامی نیز در ایران تشکیل شود. باید محتوای اجرایی و قضایی کشور به سمت فرامین اسلامی سوق داده شود. اسلام برای همه رحمت است و باید دستورات و تصمیمات کشور بر اساس آن شکل گیرند."

و چندی بعد(2/2/84) در توصیف رویکرد دولت اسلامی گفت: "این جمله را حفظ کنید، ... دولت اسلامی باید وامدار مردم و متکی به مکتب و خط ولایت باشد."

احمدی نژاد در 14 اردیبهشت همان سال در جمع نخبگان ایلامی موضوع حاکمیت ولایت فقیه را جزء "مطالبات تاریخی ملت ایران" خوانده و اینگونه اظهار داشت:

"موضوع حاکمیت ولایت فقیه جزو مطالبات تاریخی ملت ما به شمار می رود. آرزوی تحقق حکومتی از جنس حکومت علوی از همان زمانی که ملت ایران، اسلام را پذیرفت، وجود داشت و هرگاه ملت ایران فرصتی پیدا کرد بلافاصله این خواسته خود را فریاد زد".

وی با همین رویکرد تبلیغات خود را پی گرفت تا اینکه در دومین مرحله نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری یعنی 3 تیر 84 به سمت رئیس جمهور ایران برگزیده شد.

احمدی نژاد اندکی پس از صعود در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در 6 ابان ماه 1384 هم با تاکید بر اینکه "راه درست، اطاعت از رهبری است"، گفت: "تردیدی نیست که راهی که با هدایت و ولایت فقیه جامع الشرایط طی می‌شود، راه درستی است".

و در 27 دیماه سال نخست پیروزی خود گفت: "این دولت با افتخار و با فریاد بلند اعلام می‌کند که ... عشق امروز مردم ایران به ولایت فقیه و رهبری در ادامه ‌خط اتصال به وجود حضرت ولی عصر (عج) است".

علاوه بر این در 29 دیماه 1384، هم تداوم غدیر و ولایت در عصر حاضر را در گرو اطاعت از ولایت فقیه اعلام و اظهار داشت: "تداوم غدیر و ولایت در عصر حاضر توجه به خورشید ولایت و امام عصر(عج) و اطاعت از ولایت فقیه در عصر غیبت است".

وی حتی در بند دوم میثاق نامه ای که در آغاز دولت نهم تنظیم و آنرا به امضای همه اعضای کابینه رسانید، قید کرده بود:

"از ارزشها و فرهنگ اسلامی از جمله آرمانها و اصول رهبر کبیر حضرت امام خمینی (ره)، رهبری گرانقدر انقلاب اسلامی...در عمل ...دفاع نموده و در راه ترویج آن بکوشم."[4]

این منوال همچنان ادامه یافت و او بارها دولت خود را دولت زمینه ساز ظهور امام زمان خوانده و بر تبعیت از ولایت مطلقه فقیه تاکید کرد و در 17 مرداد 88 هم طی پیامی که برای جشنواره بین‌المللی انتظار کرمان فرستاد نوشت: "دولت زمینه‌ساز ظهور امام عصر(عج) باید مبانی، اهداف و سیاست‌های خود را بر پایه ساختن جامعه مهدوی و در نتیجه نزدیک‌تر کردن ظهور استوار سازد و در این بین آشنایی با معارف مهدوی و آثار تربیتی آن، که به اجرای احکام نورانی اسلام، تبعیت از ولایت مطلقه فقیه و انجام وظایف شرعی و اجتماعی می‌انجامد، می‌تواند جامعه را در طریق کرامت انسانی و زمینه‌سازی برای استیلای حکومت عادلانه سوق دهد."

طرفه آنکه دکتر احمدی نژاد از آغاز ایام تبلیغات انتخاباتی خود تا اواخر سال گذشته پیوسته به تبیین موقعیت و جایگاه ولی فقیه و ولایت فقیه در اسلام و نظام پرداخته و در تجلیل از آن از عناوین و تعابیری مانند: "لطف ويژه‌ از ناحيه خداوند متعال به ملت ايران و بشريت امروز"، "منصوب غير مستقيم امام معصوم" ، "عامل وحدت"، "شعبه ای از ولایت پیامبر و ائمه اطهار"، "حلقه اتصال و تمرين زندگي در نظام امامت"، "رکن انقلاب"، "پرچمدار عزت و صلابت"، "خنثی کننده همه فتنه ها، تهدیدات، توطئه ها و تهاجمات دشمن"، "فریاد خداپرستی و عدالت طلبی همه ملت های دنیا"، "ضامن سربلندی و عظمت ملت"، "ضامن همدلی و پیروزی ملت"، "خنثی کننده فشارهای سیاسی و اقتصادی"، "جرقه، راهنما، نورافكن و راهی مطمئن برای آشنایی مردم با مفهوم انسان کامل" استفاده کرد و حتی در 26 شهریور سال 88 مدعی شد که "75 ميليون نفر ملت ايران طرفدار ولايت فقيه هستند."!

تعریف، توصیف و تمجیدهای احمدی نژاد در مورد ولایت فقیه بقدری زیاد است که اشاره به همه آنها مثنوی هفتاد من می شود و از حوصله این مقال خارج است، لیکن علاقمندان برای آگاهی از مبانی و مستندات این نوشتار می توانند به لینک ""مواضع دکتر احمدی نژاد در مورد نقش و جایگاه ولایت فقیه، از ایام تبلیغات ریاست جمهوری تا به امروز در همین تارنما مراجعه کنند.

دکتر احمدی نژاد تا اواخر سال 1388 دستکم 11 بار با همین رویکرد بر لزوم تبعیت کامل خود و دولتش از ولایت مطلقه فقیه تاکید ورزیده است.(علاقمندان می توانند جزئیات مواضع احمدی نژاد را در لینک: "قسمتی از مواضع دکتر احمدی نژاد در مورد نقش و جایگاه ولایت فقیه، از ایام تبلیغات ریاست جمهوری تا به امروز" در همین تارنما مطالعه بفرمایند.)

بنابراین با توجه به رویکرد و گفتمانی که به نمونه هائی از آن اشاره شد، آقای احمدی نژاد از آغاز تبلیغات انتخاباتی خود در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تا اواخر سال گذشته وانمود کرده است که ولایت فقیه جزء تفکیک ناپذیر باورها و اعتقادات مذهبی اوست و تبعیت کامل از ولی فقیه برای او یک وظیفه شرعی و قانونی محسوب می شود.

روز گذشته هم احمدی نژاد در هیات دولت اظهار داشت: "بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بر مبناي اصل ولايت فقيه در مقابل نظام سرمايه‌داري و ماركسيسم، روش جديدي از زمامداري را مطرح نمود و اين روش برآمده از اعماق اعتقادات ما و حلقه اتصال ما به همه انديشه‌هاي الهي است كه پيامبران الهي به بشريت هديه نمودند. اگر بخواهم اين مسأله را در يك جمله بيان كنم، بايد بگويم كه ولايت فقيه راه امام زمان(عج) است. رهبر معظم انقلاب در طول دوره رياست جمهوري بنده، همواره با روشن‌بيني، هوشمندي و دقت هرچه تمام‌تر كمك، مديريت و هدايت مي‌كنند."!((اینجا

به این اعتبار اگر احمدی نژاد نسبت به آنچه که تاکنون در مورد ولایت فقیه و خیرات و برکات ناشی از تبعیت از ولی فقیه مدعی شده و در اعتقاد خود به جایگاه ولی فقیه در دین و دنیای مردم و نظام جمهوری اسلامی صادق باشد، در این صورت عدم تمکین و تبعیت کامل وی از رهنمودها و تصمیمات به تعبیر وی هوشمندانه و پیامبرگونه مقام رهبری و قهر 11 روزه اش، به منزله سوگندشکنی و زیر پاگذاشتن بخشی از مفاد سوگندنامه مندرج در اصل 121 قانون اساسی و نفی همه توصیفاتی است که تا پیش از این در مورد ولایت فقیه و جایگاه آن بیان کرده است و چه بسا مصداق شرک و ارتداد مورد ادعای آقای مصباح یزدی نیز قرار بگیرد! ( اینحا،اینجا و اینجا)

اکنون زمان پاسخ به این سوال فرا رسیده است که ریشه و انگیزه مقاومت احمدی نژاد در برابر تصمیم اخیر رهبری چیست؟ تناقض میان گفتار و رفتارهای احمدی نژاد از چه منطقی پیروی می کند ؟

بخش نخست این مقاله به پاسخ پرسش های زیر اختصاص یافت:

1)ایا انتصاب مجدد "مصلحی" وزیر مستعفی اطلاعات در سمت قبلی اش، توسط مقام رهبری با اصول قانون اساسی سازگار است؟

2)"مصلحت مغفول" که موجب دخالت رهبری در قلمرو وظایف و اختیارات قانونی رئیس جمهور شده کدامند؟

3) آیا احمدی نژاد مجاز به مقاومت در برابر تصمیم اخیر رهبری و موارد مشابه و عدم تمکین از آنچه که حکم حکومتی خوانده می شود هست یا خیر؟

دومین قسمت این نوشتار ضمن بررسی ریشه ها و انگیزه مقاومت احمدی نژاد در برابر تصمیم اخیر رهبری، سعی می کند بخشی از دلایل مقاومت احمدی نژاد در برابر رهبری را توضیح دهد:

چهارم- دلیل واکنش احمدی نژاد نسبت به دخالت رهیری در حوزه مسئولیت ریاست جمهوری چه بوده است؟

ریشه و انگیزه اصلی پاره ای از مقاومت های احمدی نژاد در برابر برخی خواسته های رهبری و خصوصا قهر اخیر وی را می توان ناشی از یک یا چند مورد از عوامل سه گانه زیر دانست:

4.1-عدم اعتقاد به حکم حکومتی و غیرقانونی دانستن آن

4.2- غیرقانونی تلقی کردن برخی دخالت های رهبری در حوزه مسئولیت ریاست جمهوری و دفاع از قانون اساسی و پایبندی به مفاد سوگندنامه ایراد شده

4.3- پاره ای از ویزگی های شخصیتی دکتر احمدی نژاد

4.1-عدم اعتقاد به حکم حکومتی و غیرقانونی دانستن آن

این احتمال به دو دلیل پذیرفته نیست:

دلیل اول- اعتقادات اظهار شده او مبنی بر التزام به تبعیت از ولایت مطلقه به شرحی که پیش از این اشاره شد.(اینجا و اینجا)

دلیل دوم- عدم اعتقاد به نافذ بودن حکم حکومتی و رحجان قانون اساسی بر ان ایجاب می نماید که مجری و پاسدار قانون اساسی در همه حال بر این عقیده اصرار ورزیده و به آن پایبند باشد در غیر این صورت عمل او مصداق "نومن ببعض و نکفر ببعض" محسوب می شود که به هیچوجه پسندیده نیست.

با توجه به پاره ای از مواضع و عملکرد آقای احمدی نژاد و دور زدن قانون اساسی توسط او با توسل به حکم حکومتی، این احتمال هم مردود است که از این میان می توان به "توسل به حکم حکومتی رهبری برای برطرف کردن مشکل ناشی از تاخیر خود در معرفی وزیر اقتصاد به مجلس"[5]، " توسل به حکم حکومتی رهبری برای استقراض از بانک مرکزی برای افزایش پایه پولی و صدور مجوز برداشت از صندوق ذخیره ارزی بدون تایید مجلس"، "اجرای اصل 44 قانون اساسی بر اساس حکم حکومتی رهبری" اشاره کرد.

ضمنا نامبرده در بهمن ماه 1389طی نامه سرگشاده خود خطاب به نمایندگان مجلس درباره نحوه انتخاب رییس‌کل بانک مرکزی و چگونگی اداره صندوق توسعه ملی، نمایندگان مجلس و مدیریت مجلس شورای اسلامی را بخاطر استفاده از اختیارات مذکور در قانون اساسی و به تعبیر او "عدم پیروی از رهنمودهای رهبری" مورد سرزنش قرار داده و می نویسد:"در فرایند بررسی و تصویب لایحه برخلاف رهنمودهای مقام رهبری عمل شده است" و در بخش دیگری از همین نامه این پرسش را مطرح می کند: "چه مشكلي حادث شده است كه در كمال تاسف عده‌اي با اصرار بر موارد خلاف و بدتر از آن مقابله با نصايح و نظرات دلسوزانه رهبري گرانقدر براي كشور مشكل ايجاد مي‌نمايند."![6]

بنابراین در پایان این بخش از مقاله می توان نتیجه گرفت که رویکرد احمدی نژاد نسبت به حکم حکومتی، برخوردی دوپهلو و نسبتا متفاوت است و هرگاه حکم حکومتی یا استفاده از اختیارات فراقانونی رهبری به نفع او باشد و منویات و یا تمنیّات غیرقانونی او را براورده نماید، برای استفاده از مزایای حکم حکومتی دست به دامان رهبری می شود.

برخورد احمدی نژاد با قانون و قانون اساسی هم کاملا دو پهلوست. قانون زمانی برای وی حکم تابو را پیدا می کند که با خواسته های او منطبق باشد و در حفظ و تحکیم قدرت و خودخواهی ها و بلندپروازی ها و حتی خودکامگی وی، به او کمک کند.

اما وقتی که همین قانون اختیاران او را تحدید کرده و یا بستری برای به چالش کشیدن افکار و عملکرد او فراهم می سازد، حکم هووئی را پیدا می کند که هرچه زودتر باید از شرش رهائی یافت و اگر هم نشد باب اجتهاد در برابر نص گشوده می شود و با هزار یک تاویل و تفسیر این قانون چنان تفسیر می شود تا منطبق بر خواسته های وی شود!

4.2- غیرقانونی دانستن دخالت رهیری و اصرار بر اجرای قانون اساسی و دفاع از آن

در خوشبینانه ترین حالت، تلقی او از غیرقانونی بودن دخالت های رهبری و در نتیجه دفاع از قانون اساسی و پایبندی اش به مفاد سوگندنامه ریاست جمهوری، دلیل اصلی مقاومت وی در برابر پاره ای از خواسته های رهبری است.

عملکرد و پیشینه احمدی نژاد و رویکرد وی به قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه، این احتمال را تائید نمی کند، زیرا احمدی نژاد در عمل و در موارد زیادی نشان داده است که برای قانون و در راس ان قانون اساسی احترام چندانی قائل نیست، مگر اینکه قانون هم منطبق بر امیال او باشد و منویات وی را تامین کند که از این میان می توان به چند نمونه زیر اشاره کرد:

*نقض مکرر اصول مندرج در فصل مربوط به حقوق ملت در وران ریاست جمهوری وی که به تهدید و تحدید حقوق اساسی، حقوق شهروندی و آزادی های مدنی و سیاسی منتهی شده است.

*استنکاف از ابلاغ برخی مصوبات قانونی مجلس شورای اسلامی جهت اجرا و عدم ارسال برخی از مصوبات دولت به رئیس مجلس شورای اسلامی جهت اطلاع(موضوع اصل ۸۵، ۱۲۳ و ۱۳۸ قانون اساسی)

*عدم ارائه به موقع لوایح بودجه سالانه، عدم اجرای قانون تشکیل وزارت ورزش و ...

*نادیده گرفتن اصل 141 قانون اساسی و انتصاب افراد چند شغله در هیات دولت نظیر انتصاب آقایان الهام و عزیزی از اعضای شورای نگهبان

*وانگهی با وجود اینکه رئیس جمهور در پيشگاه قرآن كريم و در برابر ملت ايران به خداوند قادر متعال سوگند کرده و حتی به موجب میثاق نامه ای که به امضای او و اعضای کابینه اش رسیده متعهد شده است كه از حق و گسترش عدالت پشتیبانی کرده از هر گونه خودكامگي بپرهيزد و از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته است حمايت كند، اما با مروری بر سرنوشت کنونی احزاب، رسانه های دیداری، نوشتاری و مجازی و حتی وبلاگ های شخصی، اجتماعات قانونی، نهادهای مدنی منتقد و ... بخوبی می توان به میزان پایبندی رئیس جمهوری نسبت به قانون اساسی و سوگندی که در همین رابطه ایراد کرده است، پی برد!

برای آگاهی از موارد نقض قانون اساسی، علاقمندان را به مطالعه مقالات "تاملی پیرامون نقض و یا عدم اجرای کامل 5/60 درصد از اصول قانون اساسی و سهم هریک از قوا در آن! "و "پاسخ به نامه احمدی نژاد: نقض 60.5 درصد از قانون اساسی را رها کرده اید و برای یک دستمال قیصریه را به آتش می کشید!؟ " ارجاع می دهم.

بنابراین این احتمال نیز منتفی است و تنها گزینه ای که ریشه و انگیزه مقاومت احمدی نژاد در برابر تصمیم رهبری را توضیح می دهد معطوف به کیش شخصیت، بلندپروازی و خودکامگی اوست که به عقیده بنده این همه در پدیده ای بنام "توهم" ریشه دارد و در بخش بعدی به ان اشاره می شود.

4.3- پاره ای از ویزگی های شخصیتی دکتر احمدی نژاد

پیش از اینکه این احتمال مورد بررسی واقع شود، اشاره مختصری به پدیده روان گسیختگی و منشاء توهم خالی از فایده نیست:

گاهی در چگونگی پندار، احساس، شخصیت و کنش بعضی از انسان ها اختلال هائی پدید می آید که روانپزشکان اصطلاحا از ان به عنوان روان گسیختگی(اسکیزوفرنی) یاد می کنند.

افرادی که دچار روان گسیختگی و در نتیجه عارضه توهم(پارانویا) می شوند دارای افکار عجیب و غریبی هستند. در آن واحد در دو دنیای مختلف زندگی می‌کنند که اولی خیالی است و بر پایه توهم‌ها و هذیان‌ها و نیازهای روان‌شناختی انان شکل گرفته است و دیگری دنیای همین دنیای واقعی است که برای رفع نیازهای فیزیولوژیک خویش به آن احتیاج دارند.

اشتغال ذهنی بیش از حد به مذهب یا علوم غیبی، پیروی از شیوه عجیب در گفتار و نوشتار، تغییر در بهداشت و ظاهر فرد، حالت غیرعادی بدن، بی اعتنائی نسبت به اوضاع و احوال بسیار مهم، ایجاد دگرگونی در شخصیت و ارتکاب رفتارهای ناشایست و یا عجیب و غریب، بخشی از علائم "توهم" می باشند.

توهم در اشکال و روشهای مختلفی ظهور و بروز می یابد. به گفته روانشناسان بعضی از افراد متوهم گاهی دچار عارضه "هذیان گزند" گشته و خود را مورد تعقیب و تهدید بعضی از اشخاص حقیقی و حقوقی می‌پندارند و به این نتیجه می رسند که دشمنانی موهوم آنها را تهدید کرده و یا در فکر توطئه و آسیب رساندن به انان هستند.

برخی افراد متوهم هم ممکن است دچار عارضه هذیان عظمت و بزرگ‌منشی و خودبزرگ بینی شده و خود را یک فرد بسیار مهم پنداشته و به این باور برسند که از قدرت ویژه و خارق العاده ای برخوردارند و در شرایط حادتر به این نتیجه می رسند که قطب عالم وجودند و چشم کائنات و جهان هستی متوجه آنهاست و لذا برای نجات دنیا باید بر همه مسلط شوند. هیتلر، موسولینی، استالین و ناپلئون را می توان جزء این گروه از افراد متوهم به شمار آورد.

گرچه عامل پیدایش توهم هنوز نامعلوم است. اما برخی روانپزشکان آنرا از نشانه های روان گسیختگی معرفی و ضمن تاکید بر جنبه های ژنتیکی یا توارثی، شرایط محیطی و محیط اطراف فرد متوهم را یکی از مهمترین عوامل ظهور و بروز این پدیده بیان می کنند.

نقل خاطره ای از دوران نوجوانی راقم خالی از لطف نیست و شاید بتواند یکی از علل و زمینه های بروز توهم و دلایل حاد شدن آن در بعضی از اشخاص را توضیح دهد؛

حدود 35 سال قبل فیلم داش آکل ساخته کیمیایی در سینماها اکران شد و شخصیت داش آکل که بهروز وثوقی ایفاگر نقش او بود بر روحیه بسیاری از جوانان آن زمان تاثیر گذاشته بود.

در همسایگی ما، پسرک لاغر و نحیفی بنام "محسن" زندگی می کرد که قدکوتاهی داشت و خیلی کم رو و گوشه گیر بود و به همین علت هم معمولا کسی او را به بازی نمی گرفت.

تا اینکه یکروز به سفارش یکی از هم محله ای هایمان بنام جواد که دانشجوی روانشناسی بود و در رشته بوکس هم فعالیت می کرد، قرار بر این شد که برای تقویت اعتماد بنفس در "محسن" و خروج وی از انزوا، از آن پس همه دوستان او را "داش آکل" صدا کرده و هر وقت به او رسیدند از کمالات و ویژگی های او بگویند.

این نامگذاری جدید و تعریف و تمجیدهای به عمل آمده توسط دوستان تاثیر خود را گذاشت و دو سه ماهی از لقب داش آکل برای محسن نگذشته بود که متوجه تغییر شخصیت و رفتارها و نوع برخورد وی شدیم.

محسن کاملا در نقش "داش آکل" فرو رفته بود و از تیپ و شخصیت و راه رفتن"بهروز وثوقی" در فیلم "داش آکل" تقلید می کرد، با این تفاوت که از حیث جثه هیچ شباهتی به این هنرپیشه نداشت!

این وضعیت همچنان ادامه یافت تا اینکه یک روز متوجه شدیم که گونه و زیر چشم آقا محسن به شدت متورم شده است.

پس از پرس و جو معلوم شد که لقب "داش اکل" و تعریف و تمجیدهای دوستان و هم محله های او کار خود را کرده و توهمات القائی که همه ما در ایجاد ان سهیم بوده ایم، محسن را بر آن داشته تا به پر و پای "جواد" بپیچد!

این اتفاق باعث شد که دو خانواده محسن و جواد به جان هم افتاده و حسابی از خجالت هم در آمدند بنحوی که محسن و خانواده اش ناگزیر به ترک ان محله شدند!

درواقع گرچه تلاش دوستان محسن برای تقویت اعتماد به نفس او از روی خیرخواهی بود و اتفاقا موثر هم واقع شد، اما در اثر حاد شدن اعتماد به نفس پدید آمده، محسن دچار "توهم" گشت، بگونه ای که وادار به مقابله با کسی شد که خود منشاء ایجاد اعتماد به نفس در او بوده است!

با مروری بر رفتارها و موضعگیری های جناب دکتر احمدی نژاد بنظر می رسد نه تنها میان برخی رفتارهای ایشان و محسن مشابهت هائی وجود دارد، بلکه ماهیت و دامنه توهمات ایشان خیلی بیشتر از آن چیزی است که در "محسن" پدید آمد. در زیر به پاره ای از این توهمات اشاره می شود:

*افسانه هاله نور در سازمان ملل

احمدی نژاد در نخستین سال ریاست جمهوری خود، پس از اولین دیدار از نیویورک و شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل به حضور آیت‌الله جوادی آملی رفته و مدعی شد در مدت سخنرانی او هاله نوری اطراف وی را احاطه کرده بود:

"ما به نیویورک که رفته بودیم، قبل از آن‌که برویم خیلی جوسازی بود، تهدید کرده بودند که اگر بیای، دستگیرت می‌کنیم. گفتم: من می‌آیم. گفتند: پس امنیت را برقرار نمی‌کنیم. گفتم: پس حتما آنجا خبری هست که مخالفت می‌کنند. من می‌آیم. خدمت آقا هم عرض کردم، همین را فرمودند، گفتند: حتما باید این سفر انجام شود، خودشان آنقدر علیه ما تبلیغ کرده بودند که همه گوش‌ها و چشم‌ها را به سمت ما متوجه کرده بودند که این هیأت کی هست.

وقتی در خیابان‌ها راه می‌رفتیم، به هر ساختمانی می‌رفتیم، همه توجهات به سمت هیأت ایرانی بود، کأنه هیچ کس دیگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریبا همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو تا آخر در یک حصن و حصاری رفتی»؛ این را من خودم هم احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیست‌وهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. این‌که می‌گم مژه نزدند، غلو نمی‌کنم. اغراق نیست، چون نگاه می‌کردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش‌هایشان را باز کرده بود که ببینید از جمهوری اسلامی پیام چیست." (اینجا و اینجا)

در آن زمان این اظهارات احمدی نژاد با انتقاد راقم مواجه شد. علاقمندان می توانند با کلیک بر لینک زیر از جزئیات آن آگاه شوند: (سيد علي‌‏محمد باب هم تحت تاثير برخي از اوهام دعوي اولوهيت كرد!(در واکنش به ادعای احمدي نژاد مبنی بر دیدن هاله نور در سازمان ملل)

*کرامات احمدی نژاد در سفر به مکه!

زاهدي وزير علوم دولت نهم در تاریخ 22 آذر 84 در جمع اعضاي بسيج دانشجويي با اشاره به گزارشي كه احمدی نژاد در جلسه هيات دولت درباره سفر خود به مکه ارائه كرده بود اشاره کرده و گفت رئیس جمهور فرمودند "... جلسه افتتاحيه سران طوري آغاز شد كه گويي وي به همراه پادشاه عربستان اين اجلاس را افتتاح كرده اند. ...ناخودآگاه - اصلا چيزي نبود - ما كه بلند شديم، پادشاه عربستان هم بلند شد و اصلا مثل اينكه برنامه ريزي شده بود - اينها واقعا عنايات الهي است - كه جلسه‌ي افتتاحيه اين طوري تلقي شود كه من و پادشاه عربستان داريم افتتاح مي‌كنيم، با هم وارد سالن شديم، تمام تلويزيون‌ها دارند نشان مي‌دهند، به افتخار ما دست مي‌زنند و ما واقعا احساس كرديم يك نيروي ديگري ما را حركت داد." (متن کامل این گزارش را در اینجا بخوانید.)

*ادعای اداره مراسم دانشگاه کلمبیا با مدیریت امام زمان

احمدی‌نژاد در جلسه سخنرانی خود که در جمع طلاب مشهد در اردیبهشت 87 ایراد شده بود اظهار می دارد: "قضیه دانشگاه كلمبیا مگر چیزی جز مدیریت امام زمان بود؟ آنها در 3 مرحله 3 دام گذاشته بودند برای ما. مرحله اول در فرودگاه بود كه می‌گفتند نرو، قرار است هواپیما را مصادره كنند. مرحله دوم در دانشگاه كلمبیا و استقبال سرد سرویس دانشگاه بود كه انتظار داشتند ما كنار بكشیم و برویم.

مرحله سوم هم همان توهین‌ها بود كه 28 دقیقه بدترین حرف‌ها را به ما زدند. خوبش این بود كه در آخر گفتند حالا به مزخرفات این آقا گوش می‌كنیم. آنها می‌خواستند كه من تعادل عصبی خودم را از دست بدهم و همان‌جا بروم، ولی من خندیدم و سخنرانی هم كردم و دیدید كه گفته شد 500 میلیون بیننده داشته است. این چیزی جز مدیریت آقا امام زمان است؟"[7]

*توطئه ربودن و ترور احمدی نژاد توسط آمریکائی ها

دکتر احمدی نژاد در خرداد سال 1387 درجلسه ای که با حضور اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شده بود، مدعی شد: "همزمان با سفر من به عراق، امريکايي ها قصد داشتند در يک برنامه حساب شده مرا ربوده و به امريکا منتقل کنند تا با بهانه جويي در مساله تروريسم براي بازگرداندنم از جمهوري اسلامي باج خواهي کنند".

"براساس اطلاعات موثق، دشمنان، طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه‌ريزي كرده بودند كه به فضل الهي با تغيير يكي دو برنامه در اراده و تصميم آنها تزلزل ايجاد شد و وقتي متوجه موضوع شدند كه عراق را ترك كرده بوديم و آنها همچنان مبهوت مانده‌اند."(اینجا)

(برای اگاهی از واکنش راقم به این ادعای احمدی نژاد بر روی ربودن و ترور احمدی نژاد، داستان سرائی، یا واقعیت؟ کلیک کنید.)

*اداره کشور با مدیریت امام زمان

باوجود نابسامانی های فراوانی که نتیجه عملکرد نادرست دولت می باشد و کشور ما از حیث سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با مشکلات جدی مواجه می باشد، احمدی‌نژاد در یکی از جلسات سخنرانی خود مدعی می شود: "امام زمان دارد جهان را مدیریت می‌كند و ما داریم می‌بینیم دست هدایت آقا امام زمان در همه امور كشور نمایان است"![8]

*من رئیس‌جمهور امام زمان(عج) می‌باشم

در پی گسترش اوهام و خرافات در مورد احمدی نژاد، آقای منتجب نیا از اعضای مجمع روحانیون مبارز در وبگاه شخصی خود با اشاره به خاطره ای چنین نوشت:

"روزی در ملا‌قات رئیس‌جمهور با مقام معظم رهبری ایشان نسبت به اظهاراتش و وعده ظهور حضرت در دو سال دیگر مورد اعتراض شدید رهبری واقع شد و در جواب گفت: "کسانی که با ایشان در تماس هستند، گفته‌اند" و پس از خروج از دفتر رهبری، اظهار کرده است: "ایشان تصور می‌کند من رئیس‌جمهور او هستم، من رئیس‌جمهور امام زمان(عج) می‌باشم!!" (اینجا)

*سوء قصد به احمدی نژاد با استفاده از تابش اشعه ایکس هنگام اقامت وی در رم

احمدی نژاد پس از بازگشت از سفر ایتالیا مدعی می شود: "در سفر ایتالیا من را می خواستند با اشعه ایکس ترور کنند."[9]

*ما مي‌خواهيم اقتصاد و سياست جهان را درست كنيم

در حالیکه دکتر احمدی نژاد با نحوه مدیریت خود پایه های نظام اقتصادی کشور را کاملا متزلزل کرده و رشد اقتصادی را به حد صفر تنزل داده است در 12/9/88 و در ديدار با نخبگان و فرهيختگان اصفهاني با اشاره به اينكه ما 2 ماموريت مهم داريم گفت: "ماموريت نخست ما ساختن ايران است و ماموريت دوم ما آمادگي براي ورود به مديريت جهان است. ما مي‌خواهيم اقتصاد و سياست جهان را درست كنيم، اما فرصت ما محدود است" (اینجا)

*مجلس در راس امور نیست. احمدی‌نژاد بعد از رهبری بالاترین مقام کشور است

دکتر احمدی نژادقبل از عزیمت به آمریکا به موضعگیری هائی روی می آورد که در حد خود جنجالی و موج آفرین بوده و با بازتاب های گسترده رسانه ای در داخل کشور همراه می شود، تا به خیال خود از این طریق به طرف های آمریکائی وانمود نماید که در ایران از قدرت برتر و بلامنازعی برخوردار است و در صورت رغبت آمریکائی ها برای مذاکره، وی از اقتدار و اعتبار لازم برای هرگونه گفتگوئی برخوردار می باشد، لذا در جمع خبرنگاران اعلام می کند: "اتفاقاً قوه مجریه، قوه اول کشور است، بعضی‌ها یک جمله حضرت امام(ره) را متعلق به زمانی که نظام ما پارلمانی بوده برجسته می‌کنند، آن‌زمان رئیس‌جمهور مسئول اداره کشور نبوده بلکه نخست‌وزیر مسئول اداره کشور بوده ... آن موقع مجلس بالا‌ترین بود. اکنون در قانون اساسی قوه مجریه بار اصلی اداره کشور را بر دوش دارد و قوای دیگر باید کمکش کنند. ضمن این‌که در قوه مجریه، جایگاهی است به‌نام ریاست جمهوری است. احمدی‌نژادی علاوه بر این‌که احمدی‌نژاد هست، رئیس دولت هم هست. احمدی‌نژاد بعد از رهبری بالاترین مقام کشور است، احمدی‌نژاد مجری قانون اساسی هم هست". (اینجاو اینجا)

*سران کشورها برای نزدیکی به ما صف کشیده اند

در شرایطی که بخاطر سیاست های دولت ایران، جمهوری اسلامی در سطح بین الملل در انزوا به سر می برد، احمدی نژاد مدعی شد: "سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده اند، مثل این پیرزن هاکه در صف زنبیل می گذارند". (اینجا)

*صاحب طرح هدفمند شدن يارانه ها حضرت مهدي (عج) است

آقای احمدی نژاد در 15 اسفند 1389 مدیریت طرح موسوم به هدفمندسازی یارانه ها را هم که کمر ملت را خم کرده است به امام زمان نسبت داده و گفت: "من يقين دارم حضرت ولي عصر (عج) اجراي موفق اين طرح را مديريت كرده و هدايت مي‌كنند. عدالت صاحب دارد و صاحب طرح هدفمند شدن يارانه ها كه مبناي آن عدالت است حضرت مهدي (عج) است. من پيش از اجراي طرح هدفمند شدن يارانه ها خدمت مقام معظم رهبري رسيدم و ايشان فرمودند "پول يارانه‌ها پول امام زمان است و بركت دارد"!(اینجا)

منشاء ایجاد و تقویت توهمات و قدسی شدن جایگاه احمدی نژاد

از این دست توهمات فراوان است که اشاره به همه انها از حوصله این نوشتار خارج است. چنانکه اشاره شد بخشی از این گونه توهمات منشاء ژنتیکی دارد و بخشی از ان هم متاثر از عوامل و شرایط محیطی و القائات اطرافیان شخص متوهم است.

لذا باوجود اینکه احمدی نژاد قبل و پس از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری، دولت خود را دولت اسلامی و دولت امام زمان می نامید و همین امر بیانگر وجود ریشه های توهم در او بود اما القائات توهمی اطرافیان به رشد و توسعه توهمات در او دامن زد که در زیر به نمونه هائی از ان اشاره می شود:

*دولت اسلامی و انتخاب‌ مشحون‌ به‌ كرامات‌ و معجزات‌!

آيت الله مصباح يزدي در اولين‌ ديدار خود پس‌ از انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ با دكتر احمدي‌نژاد، خطاب به وي گفت: "خداي‌ متعال‌ را شاكريم‌ كه‌ زمينه‌ي‌ انتخاب‌ چنين‌ شخصيتي‌ براي‌ اين‌ دوره‌ي‌ خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ كرد و آيندگان‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ خواهند رسيد كه‌ انتخاب‌، مشحون‌ به‌ كرامات‌ و معجزات‌ بود"(اینجا)

بر همین اساس بود که مصباح ­یزدی در همایش هماهنگی و همدلی نیروهای انقلاب در موضوع انتخابات خبرگان رهبری خطاب به حاضران اظهار داشت: «من و شما برای کمک به احمدی ­نژاد باید دقت کنیم تا عده ­ای در اوضاع مملکت خلل ایجاد نکنند».

در اثر مراواداتی که میان احمدی نژاد و آیت الله مصباح یزدی و جریان نزدیک باو بوجود آمد و پاره ای نقل و قول هائی که در مورد شیوه انتخاب احمدی نژاد مطرح شد کم کم، نوع نگاه ها به احمدی نژاد تغییر کرد و شخص احمدی نژاد و بعضی از اطرافیانش به این نتیجه رسیدند که وی با دیگر انسان ها متفاوت است و لذا زمین برای وجود نازنین رئیس جمهور مناسب نیست و لازم است که او را از فرش به عرش برده و جایگاه ایشان را قدسی معرفی نمایند!

*انطباق احمدی نژاد با شعیب بن صالح

در سال 1384 اندکی پس از نهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران و صعود دکتر محمود احمدی‌نژاد، کتابی با عتوان "دهه هشتاد، دهه ظهور انشاءالله" به قلم سید حسین سجادی در شهر مشهد منتشر شد.[10]

در این کتاب امده است:«دهه ۵۰ اگر دهه انقلاب بود و دهه ۶۰ دهه جنگ و دهه ۷۰ دهه بازسازی و سازندگی و تجدید قوا و نفس، دهه ۸۰ انشاءالله دهه ظهور است و نهضت و قیام انقلاب و منطقه‌ای و جهانی امام زمان (عج) است. و در قسمت هائی از آن با ذکر خصوصیات احمدی نژاد وی را با خصوصیات «شعیب بن صالح» انطباق داده است.

در کتاب مذکور که بعدها به روش های مختلفی به آن دامن زده شد، به حوادثی در دهه 80 اشاره شده است که از نگاه نویسنده آن، همه علائم ظهور است.

متعاقب انتشار این کتاب، در سال ۲۰۰۶ کتاب دیگری با عنوان "احمدی نژاد و الثوره العالمیه المقبله" (احمدی‌نژاد و انقلاب جهانی پیش رو) در بیروت انتشار یافت که بخشی از مندرجات آن کم و بیش مشابه مندرجات «دهه هشتاد، دهه ظهور انشاءالله» است. [11]

در این کتاب و به نقل از برخی مقامات ایرانی احمدی نژاد را رهبر سربازان حضرت مهدی معرفی کرده و آزاد کننده قدس می خواند. نویسنده آیت‌الله مصباح یزدی را رهبر فکری انقلاب معرفی می کند!

*معجزه هزاره سوم

لذا خانم فاطمه رجبی همسر دکتر الهام عضو شورای نگهبان و وزیر چند پیشه دولت نهم که قبلا از حامیان افراطی احمدی نژاد بود، در سال 1385 در تیراژ وسیعی کتابی را با عنوان احمدی نژاد معجزه هزاره سوم چاپ و منتشر کرد که در ان به شکل اغراق امیزی به تجلیل از احمدی نژاد پرداخته بود.

*اگر بنا بود بعد از پيامبر اسلام (ص)، پيامبري بيايد آن، احمدي نژاد بود

هرچه زمان می گذشت و جایگاه تملق و سرسپردگی در کابینه احمدی نژاد تقویت می شد، ماهیت چاپلوسی ها هم شکل افراطی بخود می گرفت تا جائیکه رحيمي معاون اول رئیس جمهور در هفدهم خرداد 85 زمانی که رئیس دیوان محاسبات مجلس بود در حضور دکتر احمدي‌نژاد به ذکر خاطره‌اي از سفر خود به سوريه پرداخت و گفت "يک فرد سوري به وي گفته است که اگر بنا بود بعد از پيامبر اسلام (ص)، پيامبري بيايد آن، احمدي نژاد بود"! (اینجا، اینجا، اینجا و اینجا)

(علاقمندان برای آگاهی از واکنش راقم به این خبر می توانند روی رحيمي رئیس دیوان محاسبات بايد از تكرار مداحي‌‏‌‏ها كه نشانه ضعف شخصيت ايشان است، اجتناب كند و اینجا کلیک نمایند.)

*يا اميرالمومنين، محمود احمدي‌نژاد؛ قدم مبارک

خبرگزاری دولتی ایرنا به بهانه انعکاس حاشيه‌هاي سفر رييس‌جمهور به شهر تومبوکتو در کشورمالي نوشت:

"... بسياري از صحرانشينان اين منطقه سوار بر شتر در مسير عبور هيات ايراني با لباس‌هاي رنگي مستقر شده و به ابراز احساسات مي‌پرداختند.بعضي از آنان با پوشيدن لباس‌هاي سفيد رنگ که روي آن نوشته بودند: "يا اميرالمومنين، محمود احمدي‌نژاد؛ قدم مبارک"."

(علاقمندان برای آگاهی از واکنش راقم به این خبر می توانند روی خبرگزاری دولتی ایرنا "احمدی نژاد" را به مقام"امیرالمومنین" هم ارتقاء داد! کلیک نمایند.)

این روند همچنان ادامه یافت و گرچه دهه 80 به سر رسید و پیش بینی های دو کتاب تحقق نیافت، با این وجود سناریوی مقدس سازی احمدی نژاد و چند تن از مقامات و شخصیت های دیگر پیگیری شد تا اینکه در ماه های اخیر با اقتباس از دو کتابی که پیش از این به آن اشاره شد، لوح فشره ای با عنوان "ظهور نزدیک است" در تیراژ میلیونی در داخل و خارج از کشور توزیع شد! که در آن عصر حاضر آخرالزمان نامیده می شود و با تاکید بر همان مندرجات دو کتاب یاد شده احمدی نژاد به عنوان شعیب بن صالح از قبیله بنی تممیم و فرمانده سپاه سردار خراسانی و امام زمان وانمود می شود!

*تاثیر پذیری احمدی نژاد از القائات توهمی و تاثیر گذاری چنین القائاتی بر بعضی از روحانیون و مقامات کشور

بنابراین بدیهی است در اثر رواج اوهامی که به قسمت هائی از ان اشاره شد و اینکه امثال آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان در قطر اعلام می کند:"نتایج یک نظرسنجی در بین مردم مصر نشانگر محبوبیت بالای سید حسن نصرالله رهبر مقاومت اسلامی حزب الله و رئیس جمهور کشورمان در بین مردم این کشور است"!(اینجا) از یکسو و علاقه و اشتیاق مفرط احمدی نژاد به خودبزرگ بینی ،استثنائی بودن و تعریف و تمجیدهائی که از او به عمل می آید و ترجیحا متصف شدن به ارتباط با عالم غیب و شهود نظیر هاله نور به عنوان زمینه از سوی دیگر، توهمات شدید در آقای احمدی نژاد تقویت شده و او را وادار می سازد تا اغلب نزدیکان و دستیاران و همراهان خود را از میان کسانی برگزیند که قادر و یا مایل به تامین این نظر و مداهنه و مجامله گوئی در جهت ارضای تمایلات و تمنیّات وی هستند.

در واقع نگارنده این مقاله با مشاهده چنین وضعیتی بود که در اولین نطق خود در مجلس شورای اسلامی خطر شکل گیری و رشد اینگونه توهمات را گوشزد کرده و هشدار دادم که: " اشتیاق بیش از حد آقای احمدی­نژاد در توسل به روشهای پوپولیستی و اصرار مفرط به توسعه و انعکاس برنامه ­های تبلیغاتی ­اش و تقدس بخشیدن به خود و رفتارهایش و آسمانی جلوه دادن مسائل زمینی مربوط به خود می ­تواند شائبه تلاش رئیس ­جمهور محترم و بعضی از اطرافیانش را در توسل به یک منبع کاذب قدرت بمنظور کسب شهرت و شخصیت برتر را بیش از پیش تقویت کند."(اینجا و اینجا)

واقعیت این است که افسانه بافی های آیت الله مصباح یزدی درباره احمدی نژاد، نسبت دادن مدیریت برخی جلسات از جمله مراسم سخنرانی در دانشگاه کلمبیا به امام زمان توسط احمدی نژاد، امام زمان را صاحب و هادی و مدیر طرح هدفمند شدن یارانه ها خواندن و یارانه های پرداختی را پول امام زمان وانمود کردن (اینجا)، ارتقاء دادن احمدی نژاد به مقام امیرالمومنینی توسط خبرگزاری دولتی و تبلیغاتی ایرنا در 16 تیرماه 1369 (اینجا)، پیامبر خواندنش توسط رحیمی رئیس سابق دیوان محاسبات و معاون اول کنونی وی در خرداد 85 (اینجا، اینجا و اینجا)، داستان سرائی شخص احمدی نژاد در مورد ناکام ماندن توطئه ربوده شدنش توسط آمریکائی ها در عراق(اینجا)، شعیب بن صالح قلمداد شدنش در صدها هزار لوح های فشرده توزیع شده، پیوند زدن نحوه انتخاب شدن او به امام زمان و دهها مورد مشابه دیگر دست به دست هم داده و او را متوهم تر از گذشته ساخته و وسوسه کرده است تا جائی که اکنون به این نتیجه رسیده است که حتی می تواند در برابر کسی نافرمانی کند که با حمایت های بیدریغ و پرداخت هزینه های سنگین برای دفاع از او، زمینه رسیدن وی به این مرحله از قدرت را هموار ساخته است!!

شایان ذکر است در گفتگوهائی که راقم در سال 84 با بعضی از روحانیون مجلس هفتم داشتم متاسفانه کاملا آشکار بود که در اثر تلقینات صورت گرفته و خصوصا برخی ادعاهای آیت الله مصباح یزدی، حتی بعضی از شخصیت ها و مقامات بالای کشوری هم کم و بیش به این باور رسیده بودند که احمدی نژاد به نوعی مرتبط با عالم شهود است.

در آخرین قسمت این نوشتار ضمن اشاره به اهداف، انگیزه ها و تاکتیک های تیم احمدی نژاد برای حفظ قدرت، ابعاد بیشتری از شخصیت و رفتارهای متناقض احمدی نژاد مورد کالبد شکافی قرار خواهد گرفت.(ادامه دارد)

زیرنویس ها:

[1]خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران کدخبر: 30366186 (1762021)- 11/02/1390 - ((اینجا

[2]خبرگزاری ایسنا، 3/2/1390، كدخبر: 9002- (اینجا)01303

[3] شرق شماره 1234، شنبه 10 اردیبهشت(اینجا)

[4]جهان نیوز/ یکشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۸(اینجا)

[5]معضل از تولید به مصرف رئیس جمهور( در نقد و بررسی نقض قانون اساسی و توسل به حکم حکومتی)

[6]دنیای اقتصاد چهارشنبه 6 بهمن 1389 (اینجا و اینجا)

[7]فرارو کد مطلب : 10826 - 18 ارديبهشت 1387 ساعت 15:17 (اینجا)

[8]فرارو کد مطلب : 10826 - 18 ارديبهشت 1387 ساعت 15:17 (اینجا)

[9]تابناک کدخبر: 27 خرداد 89، کدخبر: ۱۰۴۸۰۱ و تابناک 10 تیر 87 (اینجا)

[10]-انتشارات هاتف، چاپ اوّل، ۱۳۸۴

[11]-انتشارات دارالعلم، ۲۰۰۶ میلادی.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
سایت نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.