پس از انتشار نوشتهام به عنوان سخنگوی گروه تندر در مورد خانم گیتی شیرزاد در سایت ایران گلوبال، این مطالب که همراه با شهادت افراد قربانی و زندانیان و فعالان سیاسی به همراه مستنداتی در مورد گیتی شیرزاد بود به مذاق عدهای خوش نیامد و برای ابراز مخالفتشان با این مطالب دست به هر نوع تئوریپردازیهای بیپایه و اساس بردند و تعابیر فلسفی و ایدئولوژیک خاصشان را از مفاهیم کلی از جمله دموکراسی، آزادی و حقوق بشر به هم بافته و این برداشت شخصی را در قالب و پیکرۀ یک نوشته رو به جامعه ارائه دادند و به زعم خودشان که از حقوق بشر در حال پاسداری هستند، پدال گاز را فشار داده و انگیزاسیون ( دادگاه تفتیش عقاید) برگزار میکنند. میخواهند نظر شخصیشان را در مورد یک امر عمومی همانند آزادی که آن هم نه برگرفته از منابع معتبر بلکه تعبیر ویکیپدیایی و گوگولی از آن است به عنوان شاقول و معیار مطلق در نظر گرفته و با همان معیار و خطکش دیگران را متهم به انحراف اصولی از آن کنند. همانند کاری که امروزه سردمداران دولتهای دیکتاتور انجام میدهند. انتشار نوشتههایم در سایت ایران گلوبال طبیعتآ مخالفان و موافقانی داشت و خوشبختانه این فضا تا حدی در این سایت باز بود که خوانندگان این بحث بتوانند نظرات خودشان را در مورد مطالب منتشر شده ارائه دهند. در این بین چند پاسخ از طرف من به مخالفان مقالهام در همین سایت منتشر شد و پس از آگاهی عمومی نسبت به ابعاد اطلاعات منتشرشده به دست آمده و پاسخ مخالفان لزومی برای ادامۀ بحث ندیدم. اما گویا به دلیل استقبال زیادی که از موضوع مطرح شده و مشاهداتم در مورد گیتی شیرزاد شد، عدهای درصدد برآمدند تا با شیوۀ دیگری این بحث را دوباره زنده کنند و من را دوباره در مقام پاسخگویی قرار دهند. من در مقام سخنگوی گروه ضد جاسوسی تندر، وظیفۀ پاسخگویی به اتهامات هم به شخص خودم به عنوان یک فرد حقیقی و هم گروه تندر به عنوان یک فرد حقوقی هستم. آقای آ.آئلیار که اگر از تعاریف کپی وارشان از آزادی بگذریم که این تعریف شخصی به خودشان مربوط است و نه شخص دیگری، میگویند که «براین اساس فرد یا گروهی که در رسانه «افشاگری» پیشه کرده، یا «دادگاه پیش خودی» ایجاد کرده، و دارد تبلیغات علیه متهمی میکند، « عمل روشنگری» را که در چهارچوبه ی قوانین - حقوق بشری و دادگاه دموکراتیک - محدود است، نقض میکند. ناقض، ضد قانون است و ستمگر. همدلی و مشارکت با ناقض، شرکت در ستمگری ست.» بر این اساس اگر جلو رفت، کسانی که در مورد مرگ فریدون فرخزاد صحبت میکنند و جمهوری اسلامی را در قتل و سلاخی او دخیل میدانند، چرند میگویند چون در هیچ دادگاه بینالمللی این مساله ثابت نشده است و یا اگر از اسناد منتشر نشده نیسمن قاضی آرژانتینی در مورد دست داشتن جمهوری اسلامی در انفجار مرکز فرهنگی یهودیان (آمبا) بگذریم، تا این لحظه نتوانستهاند ثابت کنند که جمهوری اسلامی در آن انفجار دخالت داشته و بنا بر تعریف شما نه کسی باید از نقش جمهوری اسلامی در این کشتار حرفی بزند و نه مطلبی منتشر شود چون حقوق جمهوری اسلامی به عنوان متهم نقض شده و حقوق بشر پایمال میشود. اگر با فرمان شما جلو برویم باید دهن تمام کسانی را که مرگ ندا اقا سلطان را در سال 1388 به گردن ماموران امنیتی جمهوری اسلامی می اندازند باید ببندیم و بگوییم در کدام "دادگاه دموکراتیک " این مساله ثابت شده است؟
نه آقای آئ آئلیار ! این جهتی که شما تخته گاز به سمت آن پیش میروید جای متهم و قربانی را عوض کرده و باید تمام بازماندگان اعدامیان دهۀ 60 که در داخل کشور هستند در به در به دنبال یک "دادگاه دموکراتیک" بگردند تا نقش جمهوری اسلامی در کشتار زندانیان سیاسی را به اثبات برسانند و آنگاه اتهام بزنند و به قول شما دادگاه پیش خودی برگزار کنند. استناد شما به فضای مجازی بخشی از سرعت خارقالعادهتان در جا به جایی متهم و قربانی است. همانند کاری که آقای اژدر بهنام در پاسخ به مقاله رویا غیاثی انجام داده است. آقای اژدر بهنام هم جای متهم و قربانی را عوض میکند و بدون آوردن یک بند از اعلامیه جهانی حقوق بشر ما را نقضکننده آن میداند. کسی امروزه میتواند جلوی کینه و خشم و نفرت خانوادهها و بازماندگان اعدامهای دههی 60 را بگیرد و بگوید که عصبانی نباشید چون اعلامیهی جهانی حقوق بشر لکهدار میشود و باید در داخل سیستم قضایی جمهوری اسلامی به دنبال دادگاه دمکراتیک بگردید تا مساله حال و فصل شود. امروزه هر کسی میتواند با باز کردن هر حساب کاربری یک سایت رسمی راه بیندازد و به هر کسی که دلش میخواهد اتهام بزند و برداشتهای شخصی و و ویکی پدیاییاش را در مورد دادگاه و آزادی و دموکراسی در آن بنویسد و خود را هم معیار فرض کند. استناد به گوگل امروزه از طرف هیچ مرجع علمی و آکادمیک در سطح دنیا الزاماً قابل قبول نیست چون همین موتور جستجوگر آکنده از مطالب شخصی و برداشتهای فردی است. اگر بر اساس موتور جستجوگر گوگل در مورد شخصی حکم صادر کرد، باید سید علی خامنهای را یک رهبر آزاده و دموکرات خواند و همچنین کارل مارکس را یک جامعه شناس طبقات اجتماعی در نظر گرفت و یا اسرائیل را رژیم صهیونیستی خطاب کرد. استناد شما به کامنتی که خط به خط آن کذب محض می باشد، واقعاً حیرت آور است.
کامنت مورد نظر که به سبک فیلمهای پلیسی و جنایی هالیودی نوشته شده و جناب کامنت نویس در مقام پوآرو تحقیقات مستقل انجام میدهد مرا عضو گروه مهدی سامع میداند و اختلاف سازمان پیکار و مجاهدین خلق را که به بیش از 40 سال قبل باز می گردد، انگیزه گروه تندر در فعالیتهایش قلمداد میکند.
بنده مینو همیلی، زندانی سیاسی سابق در دهه 60، فعال سیاسی، حقوق پناهندگان، عضو سابق کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری-حکمتیست و کارنامه سیاسی من شفاف و روشن است. موضوع عضویت من در شورای ملی مقاومت که کارگاه کامنت نویس محبوب شما آن را گروه مهدی سامع میخواند، از پایه و اساس کذب است و این را صدها نفر از فعالان سیاسی خارج از کشور میتوانند شهادت بدهند. جناب کارآگاه گوگلی در اطلاعات سری که از من یافتهاند، عکس من را با مجسمه مارکس و انگلس برگ برنده جستجویشان میدانند و چنان آن را بیان میکنند که انگار با مجسمه پینوشه یا هیتلر عکس گرفتهام.
کارآگاه با تجربه مورد علاقه آقای آ. آئلیار در ادامه مینویسد:« رزیم در سال 59 و 60 بشکل بسیار بی رحمانه ای سازمان پیکار را نابود کرد و کسانی که در زندانهای رژیم بوده اند حکایت های وحشتناکی از شکنجه پیکاری ها می گویند و به دلیل سرکوب شدید، سازمان پیکار تنها سازمان سیاسی بود به وسیله رژیم منحل شد و کلیه رهبران و اعضا و هواداران پیکار اعدام شدند.»
ایشان گویا معنی انحلال را آن هم انحلال یک سازمان سیاسی را نمیدانند و یا دوست دارند تعبیر شخصیشان را از معنی انحلال در اینجا نمایان کنند. انحلال یک سازمان، حزب، موسسه، گروه و هر جمعی تنها و تنها با اعلام رسمی مؤسسین آن ممکن است و نه تلاش جمعی عدهای دیگر خارج از آن سازمان. جمهوری اسلامی سازمان پیکار را منحل نکرد چون عضو آن نبود، بلکه این سازمان را سرکوب کرد و این دلیل خوبی برای تواب شدن، آنهم از نوع گیتی شیرزاد نیست و اگر با تحقیقات کارآگاه جلو برویم باید تمامی اعضای پیکار را در زندان تواب فرض کنیم. خوب اگر انحلال یک سازمان دلیل و انگیزه خوبی برای تواب شدن است، پس چرا برخی از اعضای مجاهدین، اکثریت، اقلیت، راه کارگر، کومله، حزب دموکرات در زندان تواب شدند؟ آنها که سازمانشان به قول جناب کارآگاه منحل نشده بود. تراب حقشناس از رهبران سازمان پیکار اکنون در خارج از کشور است و جان سالم به در برد و تقی شهرام مؤسس سازمان پیکار در سال 1358 "به جرم قتل مجید شریف واقفی"، دستگیر و اعدام شد. اما از نظر جناب کارآگاه چون انحلال اینگونه است و باید تواب شدن را توجیه کرد، همه رهبران پیکار را با تحقیقات گوگلی از دم تیغ میگذراند و به یک قتل دسته جمعی تاریخی دست میزند. در مورد تقسیم کار و وظایف ما هم که ایشان بافتهاند آنقدر خندهدار و کودکانه هست که ایشان را به اعلام رسمی فعالیت گروه تندر و مطالب آن ارجاع میدهم.
و اما آقای آ. آئلیار! شما به عنوان یک شخص مطلع چگونه با کارآگاه گوگلی همداستان میشوید و به تحقیقات شخصی استناد میکنید که همه اعضای پیکار را به خاطر انحلال پیکار تواب فرض میکند، رهبران آن را اعدام شده میداند و فرق بین انحلال و سرکوب را نمیداند؟ چگونه از یک سرچ گوگلی قانون مینویسید و حکم صادر میکنید؟ مگر شما نگفتید که اتهام نزنید و به ددگاه دموکراتیک مراجعه کنید؟ سختتان بود برای اثبات اتهامات کارآگاه گوگلی در مورد بنده و گروه تندر به دادگاه دموکراتیک بروید و بعد نتیجهگیری کنید؟
آقای آ. آئلیار! نتایج شما بدین خاطر که بر اساس تخیلات ذهنی کارآگاه گوگلی است، جوابی طلب نمی کرد اما بنده دقایقی را صرف آن کردم که زحمت جستجو و تایپتان کلاً به هدر نرفته باشد. امیدوارم که در استناد آیندهتان به نظر مخاطبان انتخابتان دقیقتر و علمیتر باشد تا هم خوانندگان ایران گلوبال از خواندن آن لذت ببرند و هم فضای نقد صحیح و منصفانه بیشتر فراهم گردد.
دیدگاهها
جمعبندی حرکت خود قاضی
1- افشای پرونده بدون حکم مرجع قانونی
2- اتهام زنی
3-مجرم نشان دادن دیگری
4-آسیب روحی روانی به فرد و خانواده
5- اعمال شکنجه ی روحی به فرد و خانواده
6- نقض حقوق «بشری و قضایی متهم»
7- ضدیت با حق مسافرت به زادگاه
8- سلب آسایش-آزادی- و ایجاد اختلال در زندگی دیگران.
9-همکاری با سازمانهای اطلاعاتی محل زندگی خود علیه افرادی که «پیش خود مجرم میدانند»-بنا به اعتراف خود.
10- توسل به «فرهنگ عقب مانده و متعفن افشا گری پیش خود» علیه دیگری.
11-سوء استفاده از امکان مطلب گذاری که سایت ایران گلوبال به شرط رعایت حقوق بشری داده - نه با نقض حقوق بشر.
12- ادعاهای عجیب و غریب: «گیتی 10 ماه پس از اعدام شوهرش دستگیر شده بود ؛ چگونه می شد که همسر خود را لو داده باشد؟!»
13- بهم ریختن زندگی خانواده ای که زندانی و اعدام داده است .
سرکار خانم فرح پرسیده اند "
Confronting Industrialism
http://www.counterpunch.org/2015/03/05/confronting-industrialism/
من به این نتیجه رسیده بودم که
خانم فرح گرامی بیایید حرف شما
شما به این هم اشاره کرده اید که <خوب مهمترین چیزی که خانم همیلی به آن اشاره کرده این است که چرا جای متهم و قربانی را عوض می کنید> ولی مطلب این است که تا به حال که من مطالب را دنبال کرده ام کسی جای متهم و قربانی را عوض نکرده. بلکه اعتراض به این است که قربانی دارد از قربانی بودن خودش سوءاستفاده می کند.
متاسفانه خانم همیلی و شرکا سعی می کنند با این گفته که جای متهم و قربانی عوض شده، کارهای خودشان را درست و بحق جلوه بدهند و بگویند که وای، ببینید، ما اینجا هم قربانی هستیم. در صورتیکه اینطور نیست.
توجه داشته باشید که هیچ قانونی به قربانی این
من ادعا نمی کنم که تمام مطالب
چه فرقی می کند که جنابعالی
گرامی،
چه نتیجه ای میتوان از این نوشته ی شما که با عبارتی کوچه بازاری عنوان شده، و با موضوعات گوناگون در یک گونی تلنبار گردیده ، گرفت؟
-لب سخن شما آن است : " کسی را که دادگاه هنوز گناهکار ندانسته، پیش خود گناهکار میدانید ، و به دیگران هم گناهکار می شناسانید.
-و بر ادامه ی کارتان اصرار می ورزید.
پاسخ شما روشن است. حقیقت تنها پیش شما نیست. به این دلیل که:
طبق ماده ی 11 قانون حقوق بشر:
«هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمهای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.»
طبق این ماده تبلیغات شما توجه کسی را جلب نمی کند.
سلامت باشید.
خانم همیلی گرامی،
قصد آن را نداشتم که برای این نوشته درهم و برهم کامنتی بنویسم ولی چون نام مرا آورده اید، مجبور شدم توضیحی بدهم.
شما احتمالا کامنت ها و نوشته مرا نخوانده اید و یا بسیار سرسری خوانده اید. نوشته های من مستند بودند و هیچ ادعای غیرمستندی نمی توانید در آن پیدا کنید. کافی است که آنها را با دقت بخوانید.
از آنجایی که معتقدم حقیقت پیش یک نفر نمی تواند باشد، تلاش کردم تا باب گفت و گو و گفت و شنودی را باز کنم تا بتوانیم به نتایجی برسیم، ولی متاسفانه شما نه در مقابل منطق و استدلال عکس العملی نشان می دهید و نه به سؤالات پاسخ می گویید. تنها کاری که شما می کنید این است که حرفتان را می زنید، اتهاماتتان را مطرح می کنید و می روید و چند وقت بعد پیدایتان می شود با اتهاماتی جدید.
به همین دلیل، به نظرم می رسد که متاسفانه با شما نمی توان بحث و گفت و شنودی داشت.
تندرست باشید.