بحران بر جهان دیکتاتوران غلبه کرده و حلقه های زنجیر زنگ زده حکومتها دراکثر کشورهای عربی پوسیده اند و دارند با حرکت منسجم و یک پارچه مردمان این سر زمینها پاره می شوند. احتمالا ایران اسلامی و غیر عرب، آخرین حلقه از این زنجیر پوسیده باشد که بریده گردد. چرا آخرین و نه از اولینها؟! برای اینکه هنوز هم نیروهای مبارز و اپوزیسیون فراری ازایران متفرق اند و تابحال کسی بجرأت شهامت نشان داده است که از تز اتحاد همه نیروها و احزاب اپوزیسیون با شناسائی حق و حقوق همه ملیتها، دفاع کند واین برای هرایرانی میهن دوست باعث تأسف است. اغلب از خود می پرسند تفرقه چرا؟! به نظر من، تنها عامل این تفرقه و جدائی؛ بر تری طلبی است که هر گروه یا حزبی با استفاده از شعارهای آزادی و برابری و دمکراسی، فقط سر کردگی خود را می خواهد، بدون آن که به مفهوم و محتوای این شعارها توجه کنند. بازهم با تأسف باید گفت این خود درجه نا آگاهی مطلق در یک جامعه را می رساند، هنگامی که نخبگان اش این گونه بیاندیشند. در واقع این استنباط کوتاه برای ادعای فوق کافی بنظر می رسد. این یک واقعیت است و نباید بر آن سر پوش گذاشت. ما باید از خود بپرسیم، چرا بعضی از این نخبگان جامعه نمی خواهند حقیقت را بپذیرند؟! چرا این عزیزان بر اسب برتری طلبی سوار می مانند و با این کارشان اجازه می دهند فرمان کشتی جامعه در دست یک مشت آدم قرون وسطائی بماند؟ بطور جدی اگر واقعا آزادی سر زمینمان از چنگ این قرون وسطائیان را می خواهیم، باید برای آن مایه بگذاریم. شما فکر نکنید که یک دست صدا ندارد و شما نمی توانید کاری بکنید! بنظر من این کم بهاء دادن به شخص خود است. بله، اگر ما دستها را متحد ببینیم، خوب هم صدا دارند. وجود شمای نوعی مثلا درتظاهرات روز 14 مارس 2011 درژنو جلو مقر سازمان ملل هنگام شانزدهمین اجلاس این سازمان به منظور محکومیت نقض حقوق بشر در ایران، بزرگترین ضربه بر قامت جمهوری جهل اسلامی است. با این کار خود و مایه گذاشتن و برای آن با اعتقاد راسخ حرکت کردن، بدون شک ما عمر نا میمون جمهوری اسلامی را کوتاه تر خواهیم نمود. شما با این اقدام و فداکاری خویش از نگرانی بنده و امثال برای آموزش دیکتاتوری و کور کورانه پذیرفتن هر دگمی از جانب جوانان خواهید کاست. این نوع آموزش و یا بهتر بگویم عادت، دردویست سال آینده این نسلها درمملکت چه تأثیر منفی خواهد داشت، اکنون قابل رؤیت نیست. برخی از صاحب نظران بدرستی می گویند که جامعه ایران در مدت این سی سال بیش از سیصد سال از نظر فرهنگی و اخلاقی به عقب بر گشته است. آیا تا آن زمانی که استخوانهای ما به احتمال قوی در زیر خاک پوسیده می شو ند، نواده های ما هنوز باید زیر دست و پای این فرهنگ و عادتی که به آنها داده می شود له شوند؟! اگر اینطور است، پس به درستی حق خواهند داشت، برما نفرین و لعنت بفرستند که چنین ارثیه ای برایشان بجا گذاشته ایم. پس برای جلوگیری از این نفرین و لعنت آیندگان، اکنون نشان دهیم که بی تفاوت نیستیم و حاضریم در این راه جان بدهیم که نوادگان ما آزاد زندگی کنند. پس بیائید دست اتحاد به سوی هم دراز کنیم و اولین گامها را بر داریم. مگر ما اکنون نمی دانیم که دشمن آزادی و حقوق ملتهای ایران برای تفرقه ما شادی می کند. او دقیق همین رامی خواهد که اپوزیسیون هیچ وقت متحد نشود. این روز ها به روشنی قابل لمس است که رژیم جمهوری اسلامی با دیدن صحنه های فرار بن علی ها در تونس و تظاهرات مدام در مصر و اردن و یمن و الجزایر و غیره و رسما صرف نظر حسنی مبارک مصر و نیز رئیس جمهور یمن از کاندیداتوری بعدی شان و پیش از همه ی اینها نقش ضعیف اسلام گرایان افراطی در این جنبشهای آزادی خواهانه و مدافع حقوق انسانی، بوحشت افتاده و بهر وسیله ممکن مادی و معنوی به هوا داران خود و حزب الله این کشورها کمک می رساند. کمک های مالی مدام به حزب الله لبنان بر هیچ کسی پوشیده نیست. و من در گذشته به آن زیاد اشاره کرده ام، اما کمک به اخوان المسلمین و دیگر نیروهای افراطی اسلامی در کشورهای عربی، برای بسیاری ازهم میهنان عزیز ما روشن نیست. در حالی که گروه گروه از جوانان فارغ التحصیل ما بی کار و بی آینده در خیابانها ویلان می گردند، رژیم جنایتکار اسلامی برای گسترش دین اسلام شاه بخشی می کند و نه اینکه پول نفت را به این گروههای قرون وسطائی می دهد، بلکه گردانندگان رژیم ایران، رسانه های گروهی مملکت را برای تبلیغ این گروههای افراطی بکار می گیرند و وانمود می کنند که مردم برای اسلام از نوع ایرانش به حرکت در آمده اند!! با تأسف باید گفت نقطه ضعف جوانان بیکار در سیستمهای نظیر تونس ومصر و حتا ایران و امثال وبی آینده بودن شهروندان این کشورها است که مردم حاضر می شوند برای کوچکترین آوانس مادی به اسلامگرایان کمک ویاری رسانند نه برای پیشرفت اسلام از نوع ایرانش. صحنه های تظاهرات و حمایت این اسلام گرایان اگر چه تعدادشان هم زیاد نیست از زخمی های تظاهر کنندگان مصر، نمونه آن است که بودجه هنگفت در اختیار دارند. یعنی بدون شک از نظر مادی به آنها خوب می رسند. این پول بایستی از جائی تأمین شود و آن بغیر از ایران جای دیگر را بندرت می توان نام برد. علاوه بر این رژیم ملاها در سیاست داخلی برای انحراف نیروهای مترقی، دیوانه وار اعدام می کند و محکوم به حبسهای غیر قانونی. که کسی متوجه کمکهای مادی به "حزب اخوان المسلمین مصر و دیگر حزب الله ها و طرف داران اسلام از هرشاخه آن" در سایر کشورهای متزلزل، نشوند. درهرصورت روزی نیست ازجوانان قهرمان کرد در زندانهای مختلف ایران مانند زندان ارومیه و امثال بی جهت اعدامی انجام نگیرد، از اعدامهائی، نظیر اعدام حسین خضری و غیره. به طوری که روانیوز آورده است یک لیست دراز از جوانان کرد محکوم به اعدام اعلام شده که جمهوری جنایت کار اسلامی شمشیر دومکلاس را بر روی سر آنان نگهداشته است. در این باره روانیوز چنین آورده است که: "جان زینب جلالیان در خطر است. استمداد خانواده زندانی سیاسی در شرایطی مطرح می شود که در حال حاضر دست کم 16 زندانی کرد دیگر، به نامهای زینب جلالیان، شیرکو معارفی، رستم ارکیا، مصطفی سلیمی، انور رستمی، رشیدآخکندی، سیدسامی حسینی، سیدجمال محمدی، حسن طالعی، ایرج محمدی، محمدامین عبداللهی، قادر محمدزاده، زانیار مرادی، لقمان مرادی و حبیب الله لطیفی درخطر اعدام قرار دارند. لقمان مرادی و زانیار مرادی و دو نفر دیگر محکوم به اعدام شده اند به دلیل قتل پسر اما جمعه مریوان!!" که آنها این اتهام را با دلیل رد کرده اند. بدون شک این مبارزین هیچ گناهی مرتکب نشده اند جز کرد بودن و حق مسلم خودرا خواستن. اگر چه این رژیم ملیت را نمی شناسد و هر کسی از اعمال قرون وسطائی اسلامی او انتقاد کند حکمش و مجازاتش زندان و شکنجه و اعدام است، مانند دو اعدامی اخیر مجاهدین و زندانی برخی از لیبرالهای ایران. اما آنطور که واقعیت عینی نشان می دهد درمیان ملیتها در کنار مبارزان بلوچ و آذری مردم کرد و پیش از همه جوانان غیور کرد برای رژیم غیر قابل تحمل اند و به بهانه های گوناگون آنهارا به شدیدترین جرم مجازات می کنند و اگر آنان هیج جرمی هم مرتکب نشده باشند، با زور شکنجه از آنان اعتراف می گیرند که جاسوس بوده اند!! اکنون ما از گردانندگان این رژیم می پرسیم: آخر کاوه قاسمی کرمانشاهی بجز دفاع از حقوق انسانی و "عضویت درسازمان حقوق بشر کردستان" چه گناه دیگری مرتکب شده؟ اگر چه این کار طبق قانون جمهوری اسلامی نمی تواند گناه باشد که به پنج سال زندان تعزیری محکوم گردیده است؟ هاله سحابی لیبرال و مسلمان گناهش چیست که بدوسال زندان محکوم شده است؟ آیا درتظاهرات شرکت کردن جرم است؟ خانم سحابی که اهل فحش و تهمت نیستند. شما نمی توانید تهمت جاسوسی و غیره را یا تهمت براندازی را به ایشان بزنید. زیرا پدر ایشان یکی از هواداران لیبرال سر سخت اسلام در ایران بوده و بهترین هم رزم مهندس بازرگان بحساب می آمد! بفرض این که شما بگوئید: جرم خانم سحابی همان تهمت است که ایشان فکر نمی کنم بکسی تهمت زده و یا توهین کرده باشند. بعلاوه جرم تهمت و توهین آن هم از طرف یک خانم مسلمان که تمام حق و حقوق قشر خودرا برای دفاع از اسلام زیر پا گذاشته است، دوسال زندان نمی شود!! این جرم نهایت بی شرمی و بی مسئولیتی قاضی مربوطه را می رساند. پس یک نکته برای ما مسلم است، تنها وجود این شخصیتهای صلح طلب برای جمهوری اسلامی خطر ناک هستند، بهمین دلیل تحمل آنها در مملکت سخت است. زیرا اینها بجای زنده باد، مرده باد، به سند رجوع می کنند و بر مبنای آن و با مراجعه به قوانین همین جمهوری اسلامی می خواهند از حق و حقوق مردمان ملتهای ایران دفاع کنند و این برای ملاهای قرون وسطائی خطر جانی و بر اندازی دارد و باید آنها را یا اعدام کنند یا در زندان نگهدارند.

تفرقه و سکوت ما بزرگترین خدمت به این جنایتکاران است. بیائید یک بار برای همیشه از اسب برتری طلبی پیاده شویم، اگر واقعا خود را خادم به دمکراسی و آزادی ملتهای ایران می دانیم. فراموش نکنیم، هدف نهائی نخبگان هر جامعه ای جز خدمت به آن جامعه نباید باشد.

با آرزوی دیدار در تظاهرات جلو سازمان ملل بخش حقوق بشر در 14 مارس 2011 برای پشتیبانی از محکومیت جمهوری اسلامی ایران در شانزدهمین اجلاس این سازمان در ژنو سویس.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 5 فوریه 2011 دکتر گلمراد مرادی