رفتن به محتوای اصلی

از هنر و از خنجر
05.02.2011 - 15:23

بچه که بودیم چه حالی می کردیم با فیلم قیصر، و چه اوجی می گرفت شورکودکانه و نوجوانانه ی ما هنگامی که قیصر پاشنه های کفش هایش را بالا می کشید! درست آنگاه، در زمان بالا کشیدن پاشنه های پاپوش هایش بود که سینما یکدست با قیصر یکی می شد و همه سوت و دست می زدند. سوت بلبلی، سوت فلفلی، همه جور. ما بچه های از توپخونه به پایین، سر انگشت های اشاره و شست را به هم می چسباندیم و در دهان فرو برده و یک جور سوت می زدیم. لات ها هم لب پایین را زیر دندان های پایینی فرو می کردند و لب بالایی را یک جوری بالا می کشیدند و به گونه ی دیگری سوت می زدند. بچه های پیچ شیمیران به بالا هم شاید لب و لوچه ها شان را به گونه ی دیگری گرد می کردند و غنچه ای سوت می زدند. همه سوت می زدیم و درست در زیر چشم های ساواک شاه یک انفلابی می شد تو سینما که نگو. پس از انقلاب اسلامی بود که فهمیدیم که فیلم قیصر تنها یک فیلم درباره ی غیرت بچه های پایین شهر نبوده بلکه ندای اعتراض آنهایی هم که خودشان را اندیشه ورز می دانستند نیز بوده است و فیلمسازش هم علی ی شریعتی را شبی آهسته به سینما برده بوده است و او نیز پس از دیدن فیلم گفته است: دست مریزاد که با قیصرت به شاه گفته ای نه! پس از انقلاب اسلامیمان بود که دانستیم سینمای موج نو ما به مانک ( معنی) رنگی نو و لعابی تازه زدن به همه ی آن چیز هایی بوده که در رگ و پوست ما ریشه ای دیر پای داشته است. و باز پس از انقلاب اسلامیمان بود که فهمیدیم که منصور آق منگول همان شاه بوده که می خواسته است به سنت های ما تجاوز کند و قیصر هم یک شخصیت نمادین بوده که به کین خواهی ی سنت ها بر خواسته بوده است. قیصر یعنی شاه و قیصر براستی شاه راستین ما بود و هست. پرسشواره ی قیصر بسیار فرای کین خواهی از آنکه برادرم کشت و به قلب پاک فاطی خنجر تجاوز فرو کرد می باشد. ولی منصور آق منگول ها چه؟ آنها اگر بخواهند به سنت های ما تجاوز کنند و در برابر شاه ِ سنت ها به ایستند راه به جایی مگر دوزخی که ما برایشان به پا می کنیم نخواهند برد. و این سنت های ارزشمند چنان در خاورمیانه گسترده و فراگیر است و چنان ما را به هم پیوند می دهد که نگو. در گزارش ها آمده بود که مردی عراقی پس از آنکه پی برده دخترش از هموندان القائده بوده و می خواسته در یک یورش ِ خود انفجاری شرکت کند او را کشته است. با شنیدن این خبر به راستی حال کردم و به غیرت آن مرد آفرین ها گفتم. او با به انجام رسانی ی قانون به دست خویش هم آبروی خویش نگاه داشت و هم ناموس خویش و نگذاشت دست نیرو های امنیتی به دخترش برسد. از آن گذشته، وی در یکی دو دهه ی پیش هم خواهر خود را به گمان دلباختن به مردی به سزای گناه خود رسانده بوده است. به راستی هر مرد سنتمداری با شنیدن چنین خبر هایی به خود می بالد و بیشتر ایمان می آورد که دوران مردانگی های قیصرگونه هنوز به پابان نرسیده است. آه قیصر! نمی دانم این گونه خبر ها هم به گوش برادر ارجمندمان آقای کیمیایی رسیده و می رسد و راستی امروزه او چه کار می کند؟ من اگر جا ی او بودم دوربین و فیلم بردار و چند تا از بچه های خوب را بر می داشتم و می بردم عراق تا در این زمینه هم بتوانیم به برادران عراقیمان با ساختن چند فیلم قیصری کمکی کرده باشیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.