رفتن به محتوای اصلی

آیا جنبش سبز فقط یک جریان اصلاح طلبی است؟!
21.01.2011 - 17:32

در جهان امروز این یک امر طبیعی است که حتا ارتجاعی ترین شاخه ها در عالم سیاست در آن هنگام که اجبارا به اوپوزیسیون فرستاده می شوند، برای جلب نیرو از همه اقشار جامعه، کمی آرام تر مسائل و برنامه خودرا بیان می کنند و بویژه در جهان دیکتاتوری سرمایه داری که می خواهد برای خفه کردن مردم، به ظاهر تئاتر دمکراسی را بازی کند و وعده های بسیاری در تبلیغات خود به مردم می دهد که خودخوب می داندکه نمی تواند آن وعده هارا عملی کند، می کوشد حداقل دست طرف مقابل را رو کند وچیزی که خود سالیان دراز بر آن پرده کشیده است یا در برا برش سکوت کرده است، برملا نماید. مثلا تا زمانی که ازخودی هارا پشت تلویزیون نیاورده بودند و این شاخه باصطلاح اپوزیسیون خودی بر دروغ بودن آن و زیر شکنجه اعتراف گرفتن همه شوها صحه نمی گذاشتند، برای مردم عادی تمام آن شوهای مشمئز کننده، واقعیت داشت و درست بود! اما اکنون همه به ریش این رژیم قرون وسطائی اسلامی می خندند. ما خوب می دانیم، هنگامی که گردانندگان حکومت اسلامی به رهبری آیت الله خمینی، علیه دگر اندیشان با شمشیر اسلام جلو می رفت و آنها را بی رحمانه قلع و قمع می کرد، آقایان کروبی و موسوی که مشاغل بالائی در این رژیم داشتند، بر همه جنایات صحه گذاشتند و اگر مانند امروز نظری دیگر را در مغز خود داشتند، از ترس و و حشت بخاطر از دست دادن موقعیت یا هر چیز دیگر، سکوت اختیار می کردند. مترقی ترین این قشر اسلامی مرحوم مهندس مهدی بازرگان بود که بعد از دیدن شوهای تلویزیونی سری اول، باشهامت درپشت تریبون مجلس گفت: اگر روزی بازرگان را آوردند پشت تلویزیون و چنین حرفهائی را زد، بدانید که این بازرگان اینجا، آن بازرگان نیست. (نقل بمعنی) پس ما باید خوش حال باشیم که شتر در خانه اینها نیز خوابیده و گوشه هائی از حقیقت دارد رو می شود. متأسفانه گویا اینها توده های مردم را کم حافظه بحساب می آورند و هنوز دارند سنگ اسلام و آیت الله خمینی و مسئله اصلاح طلبی در این رژیم اسلامی را به سینه می زنند. گویا اینها هنوزهم نمی دانند که ایدئولوژی اسلامی در حاکمیت دیگر نکته ای برای دفاع باقی نگذاشته است. فکر می کنم، این حضرات با وضع فاجعه بار دست گیری ها و زندانهای درازمدت برای بی گناهان و اعدامها و غیره، هنوز نمی دانند دیگر اسلام شانسی برای بر سر قدرت ماندن ندارد و آنها نمی توانند در سایه چنین اسلامی رو در روی مردمان ملتهای ایران داشته باشند. در گوشه و کنار شنیده می شود که اینها می خواهند خودرا ناجی اسلام معرفی کنند و هنوز علنا سنگ اصلاح طلبی در سایه تئوری اسلامی که اصلا اصلاح پذیر نیست به سینه می زنند. مصاحبه اخیر آقای مهندس موسوی بمناسبت سی و یکمین سال انقلاب بهمن 57 یکی از این کوششها است و یا دیدار این حضرات با خانواده داغ دیدگان کشتارها و زندانیان سیاسی بیگناه یک سال اخیر که احتمالا برای جمع آوری پشتیبانانی در آینده و حامیانی که به آنها بگویند، "ما بهتریم تا اینها"!، نمونه هائی از فعالیت این خانمها و آقایان مانند کروبی و رهنورد است. در صورتی که امروزه اکثریت مردمان ملتهای ایران به خوبی آگاه اند که این "فعالان" اسلامی و حاکمین همه با تئوری اسلام ناب محمدی شان در قدرت، سر و ته یک کرباس اند. از جمله این ملاقات های تبلیغاتی، سعی و کوشش خانم دکتر رهنورد است که به دیدار خانواده بهاره هدایت دانشجوی مبارز که بیگناه به 9 سال و نیم زندان محکوم شده، رفته است. او در این دیدار گفت: "بهاره می ‌توانست در کنار همسر و خانواده‌اش روز شدن، صبح شدن، شب شدن و باز تکرار این شبانه‌روز کسالت‌آور را در فضای سرشار از بی‌عدالتی به سر آورد و نسبت به آنچه در اطرافش می‌گذرد، بی‌تفاوت باشد، اما او راهی دیگر را برگزید و نتوانست در مقابل بی‌عدالتی تاب بیاورد". در اینجا ما بر حرفهای خانم دکتر رهنورد صحه می گذاریم و بی عدالتی و جنایت رژیم حاکم نسبت به جوانان ملیتهای ایران را یک صدا محکوم می کنیم. اما پرسشهائی ساده از ایشان داریم. چرا همین دیدارها با خانواده های زندانی و قتل عامهای 1367، هنگامی که شوهر خودشان نخست وزیر بود و صدها وهزارها دختر و پسر جوان که سرمایه این مملکت بودند و مانند بهاره بیگناه زندانی شدند و نیز مانند ندا و کیانوش بیگناه و و و به قتل رسیدند، وجود نداشت و چرا این جملات درست برای آن خانواده ها به کارگرفته نشد؟! بعلاوه ایشان همراه عده ای از زنان مبارز اصلاح طلب نیز به دیدار مادر داغ دیده، ندا آقاسلطان، آن دختر دانشجو و متفکر بیگناهی که در اعتراض به تقلب انتخاباتی ریاست جمهوری سال پیش به خیابان آمده بود که در تظاهرات صلح آمیز شرکت کند و به او ازطرف مأموران رژیم با هدف شلیک شد و در مقابل چشمان حیرت زده استادش جان سپرد، نیز رفته اند. خانم دکتر رهنورد در این دیدار ضمن دلجوئی از این مادر غمبار، گویا اظهار داشته که جنبش سبز یک جریان اصلاح طلبی است و نه بر اندازی! خوب، ما متمدنانه با ارزش نهادن به آزادی بیان مخالفان عقیدتی خود و تحمل هر تحلیل نادرستی، از طرف هر سیاست مداری که باشد، نه فقط ازطرف خانم دکتر رهنورد، بلکه ازجانب دیگر زنان و مردان محترم اصلاح طلب و یا هر گروه دیگر، احترام می گذاریم، اما در اینجا، اجازه می خواهیم با طرح ادعای خانم رهنورد و توضیحاتی درباره این ادعا، به دلایل زیر آن را نیز نپذیریم. ایشان فرموده اند: "جنبش سبز یک جریان اصلاحی است و نه برانداز, اما متاسفانه بخشی از جناح مقابل فقط طالب بحران واغتشاش است و تندروی می کند تا ازآب گل آلود، ماهی خودکامگی خودرا بگیرد و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی را همراه با آزادی خواهی و دمکراسی طلبی، درجنبش سبز متبلور شده زنده به گور کند و البته موفق نخواهد شد". اگر خانم دکتر رهنورد خوب به خاطر داشته باشند و حتما هم دارند، درجامعه ما اولین نیروها واحزاب سیاسی قدیمی که به این تز اصلاح طلبی باور داشتند و با تمام نیرو می خواستند ایران از چنگ دیکتاتوری شاهی رها شود و با شرایط خاصی که اگر آیت الله خمینی روی حرفهای خود که در خارج از ایران و بوِیژه در مصاحبه ها درپاریس گفته بود، بماند، از انقلاب اسلامی حمایت کنند. در هر صورت اینگونه برای ما مردم عادی تفهیم شده بود. آنها کوشش می کردند که شاخه دمکراسی خواهی درحکومت "اسلام علی" را تقویت نمایند. پس با وصف این که قدیمی ترین و با تجربه ترین چپهای ایران، خود بهیچ دین و آئینی باور نداشتند، اما با احترام به باور توده ها از انقلاب حمایت کردند وبخش بزرگی ازیک نیروی عظیم جوان و فعال و روشن فکر جامعه را نیز همراه خود کردند و تا آخرین لحظه ها از "خط امام" دفاع نمودند و انواع واقسام تهمتهای رکیک خائن، جاسوس و نوکری بیگانه وغیره را، بخاطر دفاع از انقلاب "ضد امپریالیستی"، آیت الله خمینی، بجان خریدند و ازآن دفاع کردند وبدان ترتیب بسیاری ازشاخه های دیگر، نیروهای جوان چپ و دمکرات و ملی گرا را در برابر خود قرار دادند. اما آنچنان که دیدیم، این آیت الله های نمک ناشناس وباید نگفت: گربه صفت، زیرا گربه حیوان نجیبی است، بلکه کفتار صفت به رهبری همین "امام" بزرگ و تزویر گر و نیرنگ باز، همه دگراندیشان را با خوارترین شیوه قتل عام کردند. این حضرات روحانی و بویژه رهبر انقلاب خوب می دانستند که با وصف شوهای تلویزیونی، بعدها نمایان شد، مشمئز کننده و بی اعتبار، هیچکدام از آنها نوکر بیگانه و جاسوس هم نبودند، بلکه دارای افکار مترقی تر و در مسیر توده ها بودند. آنها غیر مذهبی فکر می کردند، اما به اعتقاد توده های مردم احترام می گذاشتند. البته نه فقط آنها بلکه همه ی دیگر نیروهای مترقی، کوشش می کردند اندیشه آزادی و دمکراسی را در جامعه رواج دهند و مایل بودند که به آموزش اهمیت داده شود و اگر کسی بطور کلی آئینی را رد می کند و یا به آن باور پیدا می کند، از روی مطالعه باشد نه از روی تقلید. بدون شک این یکی ازنگرانی های بس بزرگ آیت الله خمینی وهمه رهبران کهنه پرست اسلامی بود و هست که جلو فراگیری دانش را بگیرند. خوب، خانم دکتر رهنورد محترم، در زمانی که شوهر خود شما نخست وزیر مملکت بود، آن گونه که اشاره شد، همه نخبگان جامعه را به دستور صریح و مستقیم آیت الله خمینی قتل عام کردند و حتا به قول مرحوم آیت الله منتظری به چپی که طبق قانون اسلام به زندان محکوم شده بود و شش ماه بیشتر از جرمش را در زندان مانده بود رحم نکردند و اورا کشتند، شما سکوت کردید! آیا امروز هم باور دارید که همه آنها به حق اعدام شدند؟ و یا در زندان بسر می برند؟ اگر اینطور است، تقاضا داریم بنویسید و اظهار نظر کنید که مردم با افکار شما بیشتر آشنا شوند. در آن زمان و نیز امروز هر کس خطی خارج از چارچوب ولایت فقیه برود، خائن به مملکت محسوب می شود و حد اقل حکم او اعدام یا زندان دراز مدت است. همه ی این جنایات در آن زمان زیر نام جاسوسی و خیانت به مملکت انجام گرفت! آیا این ادعا درست بود؟! درهر صورت، شما اکنون واقعا به خودتان اجازه نخواهید داد که مثلا بفرمائید: زنده یاد، ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریائی ایران که هنگام دست گیریهای سال 1362 در ایتالیا به سر می برد و با وصف شنیدن خبر، چون اطمینان داشت که خود فروش نبوده و بجزخدمت به مردم و مملکت چیزی درمغز نداشته است، به ایران بازگشت، خائن و جاسوس بوده؟! و با اطمینان نمی توانید بفرمائید که مریم فیروز دختر فرمانفرمای قاجار و از بستگان نزدیک زنده یاد دکتر مصدق که او را در زندان مخوف جمهوری اسلامی در سن هفتاد سالگی، فقط بخاطر چپ بودنش، در همان زمانی که هم فکران شما، همه کاره در مملکت بودند، در برابر چشم شوهرش، به سقف آویزان کرده و خوارش نمودند، جاسوس بیگانه بوده! فکر نمی کنم به خودتان اجازه بدهید وبگوئید جوانان غیور چریک و توده ای ومجاهد وملی گراهای سال 1367 خورشیدی و یاقتلهای زنجیره ای از نویسندگان مردمی و فروهرها و امثال، همه خود فروخته و جاسوس بودند وبهمین دلیل آنهارا کشته اند! ازهمه اینها بگذریم، قطعا نمی توانید بفرمائید، نابغه دوران خود، احسان طبری که بقولی بخاطر حفظ جان جوانان هوادار خود مسلمان شد و به او قول اسلامی داده بودند که اگر در تلویزیون به مسلمان شدن اعتراف کند جان هزاران جوان ازمرگ حتمی نجات خواهد یافت. اماشما خوب می دانید و یا شاید بی اطلاع مانده اید، هم از ایشان آن اعتراف کذائی را گرفتند و هم جوانان مملکت را بجوخه های اعدام سپردند! آیا این است رأفت اسلامی بادگر اندیشان؟ اکنون شما می خواهید با این گذشته سیاه و کارنامه جنایتکارانه، اسلام را اصلاح کنید وشعار اصلاح طلبی راسر می دهید؟ شما می خواهید همین اسلام که هیچ دگراندیشی را تحمل نمی کند اصلاح کنید؟! بنده هیچ وقت به خودم اجازه نمی دهم که بگویم: دگراندیشان درخدمت بیگانگان بوده اند و یا آنها(همه نیروهای چپ و دمکرات و ملی گرا) چیزی غیر از اصلاح طلبی و بهبود وضع مردم جامعه می خواسته اند؟ آیا جمله ای که در فوق، فرموده اید، واقعا به آن باور دارید؟ چه کسی می خواهد از این آب گل آلود ماهی بگیرد؟ بفرض آن که شوهر شما رئیس جمهور ایران می شد و هنوز هم جوانان مملکت را توی خیابانها می کشتند و حقوق حقه ملیتهای ایران را زیر پا می گذاشتند، آیا شما این گونه فعال می بودید که اکنون هستید و دم از آزادی و دمکراسی می زنید؟! ما این را می گذاریم که تاریخ قضاوت کند و هرگز به خود اجازه نمی دهیم که بگوئیم، یکی قصد دارد، ازآب گل آلودماهی بگیرد! خانم دکتر رهنورد عزیز، اگر جنبش سبز بوی دمکراسی و آزادی خواهی می دهد، وجود نیروهای پیشرو در آن است که به اصلاح طلبی این رژیم باور ندارند. اما باتأسف باید بگویم جریانهای بازدارنده ای درجنبش سبز نیز هستند که می خواهند اسلام آبرو رفته، در ایران را نجات دهند. همان کاری که سلجوقیان در ایران و بعدها صلاح الدین کرد در تاریخ اسلام، برای خلفا کردند. ما انتظاری جز آن از سلجوقیان و صلاح الدین ایوبی نداشتیم، زیرا آنها مفهوم آزادی و دمکراسی را نمی دانستند و نمی فهمیدند. این مقولات برایشان نا آشنا بود، لذا هیچ خدمتی نیز به دمکراسی و آزادی نکردند. اما این انتظار را می توان از شما و دیگر روشنفکران اسلام داشت. آیت الله خمینی درتمام زندگی اش یک جمله درست و حسابی گفته بود. از ایشان نقل می کنند: "که اگر مابرویم، اسلام رفته است". بله دقیقا درست است اگر این حکومت برود، بدون شک اسلام نیز همراه آن باید بار و بنه اش را ببندد. حال ما از شما خانم دکتر رهنورد می پرسیم، اگراین تز بنده غلط باشد، آیا درچارچوب اسلام شیعه، امکان اصلاح مملکت یعنی رسیدن به دمکراسی وجود دارد؟! آیا اسلامی که زن راطبق آیات قرآن مجید، نصف مرد می داند و سنگسار و قطع دست و پای مجرمین و در آوردن چشم را بخشی از قانون دینی می داند و لاتغییر است، می توان درسایه آن که زیر چتر ولایت مطلقه فقیه است، رنگ آزادی و دمکراسی را دید؟! بنده نمی دانم تصورات شما به عنوان یک زن ایرانی و "محجبه" و تحصیل کرده ("استاد دانشگاه و نویسنده") در باره اسلام چیست؟ آرزو می کردم، بنده و سرکار و اگر شما مجاز نباشید با مرد غریبه ای حرف بزنید، شوهر محترمتان با در دست داشتن قرآن مجید در یک بحث عمومی شرکت می کردیم و پرسش و پاسخ منطقی باهم می داشتیم. بدون شک پرسشهای زیادی متعلق به میلیونها انسان از ملیتهای ایران هست که باید به آنها پاسخ داده شود. در جای دیگر می فرمائید: "جنبش سبز جنبش عظیمی است که به همه اقشار، طبقات، اقوام و نژادها و زبانها و همه ملت ایران با هر فکر و اندیشه ای دارند، تعلق دارد". شما به درستی می فرمائید که در جنبش سبز اقشار مختلف جامعه سهیم هستند. یعنی واقعا جنبش سبز متعلق به همه آزادی خواهان و دمکراتهای ایران از همه ملیتهای آن سر زمین است. من چندی پیش در یک مصاحبه با یکی از روزنامه ها، گفته بودم: اگر نیروهای فعال ملیتها ازجنبش سبز خودرا کنار بکشند، چیزی ازجنبش سبزباقی نخواهد ماند. این جنبش مرز ایدئولوژی ها را شکسته است و از همه افکار گوناگون درجنبش سبز وجود دارد. چیزیکه مسلم است. همه یک هدف دارند و آن فرستادن اسلام به مسجد است وکوتاه کردن دست ولایت فقیه ازجان و مال مردمان ملتهای ایران است. شما نیز خوب می دانید که آزادی و دمکراسی در چارچوب آئین اسلام غیر ممکن است. اگر خود شما اصلاح طلب، برای مثال روزی قدرت به دست بگیرید ملیتهای ایران به قول خودتان چند قومی (چندملیتی) از آزادی که خودتان ازآن حرف می زنید، نمی توانند برخور دار باشند. زیرا هم اکنون شما طبق عادت ابتدائی ترین حق یعنی شناسائی حق ملت بودن را از آنها گرفته اید. آرزو دارم که من در اشتباه باشم ومنظور شما از اقوام همان ملتهای ساکن سرزمین کهن ایران باشد. اگر این طور است وحتما هم نظر شما همین باید باشد، پس می توانیم این عادت کهنه را ترک کنیم و بگوئیم همه ملتهای ایران. لذا ایران با فرهنگهای غنی یک کشور کثیر الملله است وشش ملیت درآن زندگی می کنند و هرکدام بنا به تعریف علمی ملت شناسی دارای شرایط یک ملت بودن، هستند. من ازهمه ی نیروها و شخصیتهای دمکرات وصاحب نظر تقاضا دارم، اگر من اشتباه می کنم با استدلال بنویسند و نظر خودرا بفرمایند که بینهایت سپاسگذار می شوم. هم ای میل بنده در زیر این مقاله هست وهم سر دبیر محترم این نشریه در درج نظر شما مخالفتی نخواهند داشت.

خوب، ما دعوائی بر سر استفاده از واژه هارا (به درستی یا غلط آنها) نداریم، بلکه می خواهیم که انسانها دریک سرزمین و درسایه یک حکومت ازحقوق برابر و آزادی وعدالت اجتماعی برخوردار باشند. اگرشما این نکات را رعایت بفرمائید وبرای مثال، در تعلیم و تربیت به زبان مادری، اداره امور داخلی هر ملتی به دست خود مردم آن ملت یا بقول شما قوم و تقسیم ثروت مملکت بطور عادلانه بین ملیتها و غیره بدون واژه های اگر و باید و بدون قید و شرط مساوات را بپذیرید، فکر می کنم بتوان از این طریق به دمکراسی واقعی دست یافت. لذا همانطور که در پیش به آن اشاره شد، رعایت این نکات درقالب اسلام نمی گنجد. یعنی اصلاح بی اصلاح ومردمان ملتهای ایران دیگرکلاه اصلاح طلبان و یاناجیان اسلام به سرشان نخواهد رفت. آنها خمینی و خاتمی را تجربه کرده اند و دیگر بس است.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 18 ژانویه 2011 دکتر گلمراد مرادی

g-moradi@t-online-de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.