رفتن به محتوای اصلی

زبان ماننایی زبان باستان آذربایجان
30.03.2015 - 09:01

 

آذربایجان  در مسیر مهاجرت انسان اولیه 

تحقیقات انسان شناسی نوین با توجه به DNA نشان میدهد انسان هوشمند  Homo sapiens ازشمال آفریقا - اتیوپی- به خاورمیانه،جنوب آسیا، استرالیا؛ و آسیای میانه و شرقی، آلاسکا و آمریکا مهاجرت کرده و روی زمین پخش شده است. در نقشه های زیر مسیر حرکت مشخص شده است. نظریه ایست  مطرح که در حال حاضر مهاجرت انسان اولیه را توضیح میدهد.
Missing media item.

مهاجرت انسانها هزاران سال پیش 

 

Missing media item.

 

حرکت اول به سوی خاور میانه، جنوب آسیا و استرالیا-60 هزار سال پیش.

 

 

Missing media item.

 

مسیر حرکت دوم 40 هزار سال پیش.

 با توجه به نقشه ها پیداست که مصر، میان رودان(دجله و فرات)،  آذربایجان ، دریای خزر نقاطی از مسیرمهاجرت اند. البته همینطور نقاط دیگر. 
علت اینکه  مصرو سومر باستان از اولین تمدنها بودند شاید این باشد که  در آغاز بر بهترین نقاط این مسیر- به خاطر وجود شرایط زیست-  قرار گرفته بودند. 
آنچه برای آذربایجان در این مهاجرتها مهم است «واقع شدن بر مسیر» این حرکات است.
بعدها که انسانها به نقاط مذکور پخش شده بودند با مراجعه به تاریخ در می یابیم «رفت و آمدها » قطع نشده و جریان یافته است. 
چه به صورت گروهی یا طایفه ای و چه  ایلی .
وجود دولتهای سومر،آشور،ماننا(آذربایجان جنوبی)، سکاها،اورارتو، بعد ها ماد (در همسایگی) نشان میدهند که این نقاط خالی از سکنه نبودند. 
برای تاریخ باستان آذربایجان جنوبی و حتی شمالی نکات مهم در این مباحث «مسکونی» بودن منطقه است. هنگام ظهور دولت ماننا، و پیس از آن. 
به دلیل وجود این آگاهی ها میتوان گفت:
 سرزمین آذربایجان -جنوب و شمال- از دوره ی پیش از تاریخ محل سکونت انسان و رفت و آمده بوده است. 
اگر تحقیقات پیدایش انسان در آفریقا و مسیر مهاجر او را به سوی مصر و دجله و فرات و روسیه و چین و آلاسکا و آمریکا و آمریکای جنوبی نزدیک به واقعیت بدانیم روشن است که چرا تمدن مصر و سومر که از قدیمترین تمدنها هستند در این مسیر پدید آمده اند.آذریایجان هم در این مسیر واقع شده است.و هزاران سال محل سکونت و رفت و آمده بوده است. یعنی انسانهای بومی در این منطقه ساکن بودند. مثل اقوام لولوبی، کوتی و همینطور اقوام تئورلی-مسی-دالی-سونبی-کوموردی و ...

 تا جایی که اطلاع داریم اولین دولت معتبر در آذربایجان جنوبی دولت مانناست.در اطراف دریاچه ی اورمیه. و نخستین بار در سال 843 ق.م. با شلم نصر سوم پادشاه آشور جنگیده است و در کتیبه های آشور ذکر شده. ماننا در کشمکش اورارتو و آشور ظاهر شد وسرزمین تحت تسلط اش تقریبا با آذربایجان امروزی در ایران قابل تطبیق است. که از اتحاد و همزیستی لولوبی-کوتی ها و اقوام دیگر پدیده بود. 
Missing media item.
آجر لعابدار ، از پایتخت ماننا -ایزیرتو(گویا بوکان)، که یک بز بالدار را نشان می‌دهد 
- موزهٔ شرق باستان توکیو، ژاپن تانابه ۱۹۸۳.

بعد از دولت ماننا در اراضی آذربایجان دولت ماد تشکیل میشود.
در مورد تشکیل دولتها باید توجه کرد آنها نهاد و نشانه ی قدرت گیری یک طایفه یا بخش بالایی و نیرومند اتحادیه ی طایفه هاست. طایفه های مختلفی که در اراضی ماد بزرک و کوچک زندگی میکردند. و نخست دولت ماننا را پدید آورده بودند.همینطور لازم است توجه کنیم  «زبان» طایفه ی  قرار گرفته در رأس اتحادیه الزاماً دلیل مشترک بودن آن زبان بین همه ی طوایف نیست. تا جایی که از تحقیقات تاریخدانان روشن شده، در آذربایجان آن زمان اقوام با زبانهای مشترک و «غیر مشترک» درهمیسایگی با یکدیگر زندگی میکردند. شاید مثل امروز. مانند:Boasai- Parelakenoi- Stroukhotes- Magai- Boudioi- Arizantoi- Mid که به نوشته ی هرودت دیاکو آنها را متحد کرد و زیر نام ماد معروف شدند. دیاکونوف و ریچاردفرای با توجه به نامها به نتیجه رسیدند همه ی طوایف آریایی نبودند. و اعضای بومی نیز در ترکیب داخل بوده اند. شاید ارتباط  
اقوام مختلف در اساطیر این سرزمینها بازتاب همین پدیده های تاریخی باشد. 


زبان مردم ماننا
درمورد زبان مردم ماننا که زبان  لولوبی-کوتی را داشتند دو نظر مطرح است: 
1- زبان آنها از گروه زبانهای اتصالی(التصاقی) مثل ترکی بود.(زبانشان به زبان عیلامی نزدیک بود.مرتضی راوندی به نقل از ریچاردن فرای-تاریخ اجتماعی ایران-ص94)
2- زبان آنها از گروه زبان های هند و اروپایی مثل پارسی باستان بود.(مخلوطی از طوایف مهاجر بومی-قفقازی-و آریایی-زرین کوب تاریخ مردم ایران-ص77)
این دو نظر را  شامل زبان مادها هم میکنند. 
نظر اول مطرح میکند:
زبان طوایف ماننا آریایی نبوده و به گفته ی دیاکونوف صاحب خط بودند.شبیه خط اورارتویی . 
به تایید آثار سومری-اکدی-هوریانی، پیش از آشوریان و مادی ها اقوام بومی:لولوبی-کوتی در منطقه ساکن بودند. و همینطور اقوام تئورلی-مسی-دالی-سونبی-کوموردی- درهمسایگی هم زندگی میکردند که خویشاوندی با همدیگر داشتند. بعد ها ترکیب هوری-اوراتویی نیز درمنطقه تفوق داشت. 
زبان ساکنان آذربایجان و کردستان ایران تا سده7 ق.م.اساسا لولوبی-کوتی بوده است(زبان آسیانی که اتصالی ست). منبع نظر: آذربایجان در سیرتاریخ - رحیم رئیس نیا. ج.1-ص162.

نظر دوم ، در حقیقت  تحقیقات نویسندگان ایرانیکا- آریایی جویی- را مد نظر دارد.
در مورد زبان مادی نیز طرفین به تعدادی تاریخ نویس و محقق تکیه میکنند. و همین موضع-آریایی،اتصالی-  تکرار میشود.

مسئله ی زبان باستان آذربایجان برای اهل علم
آنچه  مطالعات در این خصوص نشان میدهد : هنور مسئله ی زبان باستان آذربایجان برای اهل علم به طور کامل حل نشده است. شاید در آینده از راه باستان شناسی،زبان و مردم شناسی و غیره حل شود. کاری ست که تنها در حاکمیت دموکراسی میتواند نتیجه بدهد. 
درست یا نادرست شمردن این یا آن نظر در کل عملی اعتقادی شده است. و بیشتر از دیدگاه سیاسی و حس ناسیونالیستی پیروی میکنند. احترام به عقاید بجای خود. اما اعتقاد را به عنوان علم نمیتوان  پذیرفت. 
 اینجا اضافه کنم که این نوشته  تنها یک « نظر» را پیرامون زبان باستان آذربایجان مطرح میکند. و نه چیزی بیش از آن را.

ریشه ی پارسی داشتن زبان باستان آذربایجان

احمد کسروی با کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایگان»-1304- نظریه ی ریشه ی پارسی داشتن زبان باستان آذربایجان را مطرح کرد و بعد ها توسط رهروان او پی گرفته شد و دانشنامه ی 
ایرانیکا هم بر این نظر تکیه میکند. دلیل این نظریه آن است که در برخی از نکات آذربایجان گروهی از مردم وجود دارند که به تاتی-طالشی- و مانند اینها سخن میگویند. و جزیزه های زبانی هست.
گویا اینها باز مانده ی پارسی باستان اند و نامشان در کل زبان آذری ست.رد پای کلمات آن را در برخی جملات و اشعار نیز می جویند.به قول دوستی:
« اشکال آن این است که واقعیتهای تاریخی را نادیده می گیرند و با برخورد به چند شعر و نوشته به زبانی غیرترکی در آذربایجان، نتیجه می گیرند که آن زبان، زبان رایج و زبان اصلی این سرزمین بوده است.واقعیت این است که آذربایجان هم جزو نقاطی است که شاهد هزاران کوچ ایلات و طوایف گوناگون بوده که هر یک زبان خود را به همراه داشتند. از اینرو تعیین زبان پیشین آذربایجان بسیار دشوار است. در این مورد نمی توان حکم قطعی داد. تا به حال به هیچ تحقیق جامعی برخورد نکرده ایم که با ارائه دلایل و اسناد محکم تاریخی، توانسته باشد این مساله را روشن سازد.»

از سوی دیگر طرفداران نظر اتصالی مطرح میکنند که کسروی در اواخر عمر خود از نظریه اش روی برتافته بود. این سخن غیر مستند است. کسانی مثل دکترحسین محمد زاده صدیق نیز این موضوع را در کتاب فرضیه زبان آذری و کسروی مطرح کرده اند که خطاست. معمولا به نوشته ی  « اللغه الترکیه فی ایران»، به قلم احمد کسروی، استناد میکنند که در مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲- به زبان عربی به چاپ رسیده است. با توجه به تاریخ انتشار این مقاله و تاریخ چاپ کتاب زبان آذری کسروی روشن است که مقاله قبل از کتاب «آذری یا زبان باستان آذربایگان» نوشته شده است.استناد به مقاله ی عربی کسروی -جهت نشان دادن تغییر اندیشه ی او - خطاست. در صورتی که تاریخ انتشار مقاله ی عربی درست باشد.

 اخیرا از پیروان نظریه ی کسروی  نوشته ای از محمد امين رياحی خویی، تحت عنوان "ملاحظاتی درباره ی زبان كهن آذربايجان" در سایت ایران گلوبال منتشر شد که کسانی آنرا مقاله ای علمی نامیدند. برای روشن شدن وضعیت این نوشته توضیحاتی را مطرح میکنم:

میخواهی آبروی علم و تحقیق را ببری، آنرا به عقاید سیاسی آلوده کن!

کسروی در ص 81 نشريه پرچم( تجديد چاپ انتشارات خاوران در سال 1383) مي‌گويد:

« اين آرزوي ايرانيان است. آرزوي همگي ماست. ما اين را به ياري خدا از پيش خواهيم برد و همه‌ي زبان‌ها را جز فارسي از ميان خواهيم برداشت. من كه در اين جا ايستاده‌ام زبان مادرزادي من تركي بوده ولي همه مي‌دانند كه چه كوشش‌هايي به كار مي‌برم كه آن زبان از ايران برافتد. تركي برافتد، عربي برافتد، آسوري برافتد، ارمني برافتد، كردي برافتد و ...»
این فاکت نشان میدهد کسروی تز « تبدیل شدن زبان فارسی به زبان ترکی-در آذربایجان، و همینطور تز "زبان آذری زبان باستان آذربایجان" را با عقاید سیاسی ناسیونالیسم فارسی، بیان کرده چون معتقد به نابود کردن زبانها بود. میدانیم که سیاست یک زبانی را رضاشاه پیاده کرد و آرزوی کسروی هم بود.

 استنتاج از عمل کسروی این است که او «علم و تحقیق» را به نظریات سیاسی خود آغشته کرده و براساس تز سیاسی خود-نابودی زبانها- چیز نوشته و در حقیقت آبروی علم و تحقیق را برده است.
 این غلط کاری کسروی بود. اما بعد از کسروی «معمولاً ناسیونالیستهای دانشگاهی فارسی زبان» غلط کاری کسروی را ادامه دادند و دهها کتاب و مقاله در ادامه ی راه او نوشتند و بیش از پیش آبروی علم و تحقیق را بردند. چرا که همه اینان به پیروی از «تمایلات ناسیونالیستی خود» قلم زده اند.
نوشته ی محمد امين رياحی خویی، یکی از این کهنه نوشته های ناسیونالیستی ست جهت اثبات تز کسروی، و توسط منتشر کننده به عنوان مطلب «پژوهشی علمی و پرمایه » به خواننده عرضه شده است.
 سخن منتشر کننده :«نوشته ی پژوهشی علمی و پرمایه »، نشان میدهد که ایشان هم از اصل حفظ «آبروی علم و تحقیق» اطلاعی ندارد و یا آنرا قربانی دید سیاسی خود و دیگری میکند.
این اینها «برخورد با واقعیت از دید سیاسی»ست و در حقیقت قلب واقعیت. اگر قبول کنیم دولت ماننا اولین دولت در آذربایجان کنونی بود بدیهی و منطقی ست که بپذیریم
زبان آن نیز که زبان ماننایی بود زبان باستان دولتی آذربایجان است. یعنی  زبان مشترک طوایف لولوبی- کوتی و مانند اینها. برای اثبات اتصالی بودن این زبان و نزدیکی آن به زبان ترکی باید تحقیقات
علمی عمیقی انجام گیرد که موضوع جداگانه ای ست. ولی پرسش اساسی این است :چرا نباید زبان باستان آذربایجان زبان اولین دولت مقتدر این منطقه باشد؟ 

همانطور که در بالا آمد سرزمین آذربایجان -جنوب و شمال- از دوره ی پیش از تاریخ محل سکونت انسان و رفت و آمده بوده است.
 تصور غیر مسکونی بودن این منطقه دور از منطق است.
آذربایجانی کنونی نتیجه درآمیختگی مردمان چهار دوره ی تاریخی در این سرزمین است که در این منطقه بوده و یا به آن آمد و شد داشته اند: 1- دوره ی پیش از تاریخ؛ 2- تاریخ؛ 3- سده های میانه؛ 4-عصر جدید.
اکنون زبان اکثریت مردم آن ترکی آذربایجان است که کوتاه ، ترکی گفته میشود. و با توجه به زبان، خود را ترک یا آذربایجانلی مینامند. نام ترک اینجا فاقد بار ایده لوژی ترکیزم است. مردم ترکیه آنها را « آذری ترک لری» - ترکهای آذری یا آذربایجان- مردم فارسی زبان «آذریها یا آذربایجانیها» و «ترکها» مینامند. خود مردم آذربایجان از کلمه ی آذری بی اطلاع هستند. تنها در برخورد با مردم ترکیه یا فارسی زبانان با این نام آشنا میشوند. 

آیا نوشته ی محمد امين رياحی خویی، تحت عنوان "ملاحظاتی درباره ی زبان كهن آذربايجان" مقاله ای علمی است؟

مشخصات عمومی و نسبی یک مقاله ی علمی چیست؟
مقاله ی مورد بحث شامل 3 قسمت است:
عنوان-متن-منابع.
-------
نوشته فاقد «دیباچه» ی مستقیم است. من هم از آن صرف نظر میکنم. و پاراگراف اول را به عنوان « مقدمه» در نظر میگیرم:
دردیباچه مسئله ی نویسنده «ابهاماتي در چند نكته » است. از سابقه ی ابهامات و تعریف موضوع چیزی نیست. و از اهمیت آن هم چیزی نمیگوید. اما خوب خیال بافی و آینده دانی میکند:
«پژوهندگان آينده نيز نمونه هاي بيشتري از آن زبان از لابلاي متنهاي نادر خطي (كه بعدا شناخته خواهد شد) يا از محاورات متداول در گوشه و كنار (اگر گذشت روزگار بگذارد و زبان رسمي كشور و لهجه هاي محلي دور و بر امان دهند و آنها را از ميدان به در نكنند) كشف و منتشر خواهند كرد، و بحث و تامل بيشتر، موضوع را روشنتر خواهد ساخت.»

 بدون ارائه ی فاکت مینویسد«رساله «آذري، يا زبان باستان آذربايجان» نوشته كسروي تبريزي كه نخستين چاپ آن در 1304 شمسي منتشر شد و بعدها مكرر به چاپ رسيد، بي ترديد يكي از ارزنده ترين كارهاي او و اساسي ترين كشف و تحقيق در اين زمينه است كه به زبانهاي ديگر هم ترجمه شده و مورد قبول عالم علم قرار گرفته است...»
سئوال : کدام زبانها؟ مورد قبول کدام عالمان علم؟ نیامده است!
آیا این است مشخصات دیباچه ی یک مقاله ی علمی؟ خیالبافی. سخنگویی بدون فاکت؟ غیبت استدلال؟
-«اساسي ترين كشف و تحقيق».
چه چیزی کشف شده؟ متد تحقیق چه بود؟ چیزی نیامده است. فقط «ادعا»ست. مشخصه:« ادعای خالی» ست.
- آیا ابیات به اصطلاح «آذری» شیخ صفی، آذری ست یا گیلکی؟ که کسروی از معنی کردن آنها درمانده است؟ این است کشف کسروی؟ یا چیز دیگری هست؟ 
-نویسنده با تحقیق بیگانه است. با پیش فرض «کشف بزرگ - شاهکار بیماند» وارد آزمایشگاه شده و فراموش کرده «اعتقادات» خود را پشت در جابگذارد. مشخصات مقاله علمی چنین است!

کوتاه کنم نوشته ی این آقا از آغاز تا پایان فاقد مشخصات یک مقاله ی علمی ست. با 70 من چسب اوهو هم به علم نمی چسبد.
این نوشته را تنها می توان به عنوان یک نظر تبلیغی دید و نه بیشتر. که هیچ مشکل علمی را نه مطرح کرده-نه تحقیق نموده- و نه در پی حل اش برآمده است.

مسئله تز کسروی، پایه آن ، و نظریه ی رهروان کسروی ، و علمی یا غیر علمی بودن نوشته ی ریاحی خویی ست. نوشته خویی یا کسروی یا «علمی نامیده شدن» ربطی به علم ندارد. 
 وقتی کسی برای رسیدن به امیال سیاسی خود «علم را وسیله» میکند در حقیقت آنرا ـبی آبرو- میسازد. علم بی طرف است. زبان شناسی ،تاریخ، مردمشناسی به عنوان علم، ربطی به «طرفداری فرد» از یک دیدگاه سیاسی ندارد. اما آنچه در کار این به «اصطلاح علمی نویسان» رخداده و قابل توجه است، وسیله قرار دادن علم زبانشناسی و تاریخ برای «نفی زبان و تاریخ» غیرآریایی ست: 

« بحث زبان آذربایجان بحث علمی نیست بل سیاسی ست. چون زبانهای غیر فارسی ایران باید نابود شوند. باید به هروسیله - از جمله دستیازی به کارهای شبه علمی- اثبات شود که آذربایجان از آغاز آریایی بوده و خواهد ماند و جزء جدانشدنی ایران آریایی ست.»
این پروسه ی کاری ست که توسط رضاشاه عملی شده و تا کنون ادامه دارد . و توسط کسروی و پیگران راه او ، از جمله ریاحی خویی- و «علمی نامیدنهای» کسان دیگر ، این نوشته های « غرض آلوده سیاسی»، تئوریزه شده و تبلیغ میشود. در حقیقت علم را بر پای سیاست سر می برند. 

آنچه مربوط به زبان باستان آذربایجان است، برخلاف نوسته ی «ریاحی خویی و تز کسروی، و گروه راه تز او» ، همانطور که نوشتم ، زبان ساکنان آذربایجان و کردستان ایران تا سده ی 7 ق.م.اساسا لولوبی-کوتی بوده است. یعنی زبان ماننایی است.

-------
در پیوند:
مروری کوتاه بر تاریخ اقوام و زبان آذربایجان-محمد احمدی زاده
http://www.iranglobal.info/node/45225

زبان تركی- و دگرگشت زبان در آذربایجان-رحیم رئیس‌نیا
http://www.iranglobal.info/node/45290

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.