یک سیاست مدار ورزیده ومبرز بدون شجاعت کافی درعرصه نظر و عمل هرگز نمی تواند به پیروزی دست یابد.بنظر من« شجاعت« نیروها وشخثیت های سیاسی مردم مدار شرط اولیه پی ریزی یک جامعه نوین در کشورهای عقب افتاده مانند ایران هست. شاید یک انسان شجاع نتواند یک سیاستمدارشود اما یک سیاست گر حتما باید با «شجاعت « به وعده های خویش اهتمام داشته باشد.تاکنون درکشورما رسم براین بوده است که از مستبدان به اجمال تقدیر گردد چرا که آنها را شجاع تلقی کرده اند.آغامحمد خان قاجار و نادرشاه افشار نیز از اینگونه اند .رضاخان میرپنج سواد کوهی از یک خانواده نظامی بدنیا آمد.وی بیسواد بود و جد پدریش یعنی سردار مراد خان سوادکوهی در جنگ افغانستان ـ جانش را از دست داده بود . شجاعت رضاخان زبانزد مخالفین و موافقین وی شده است.

محمد خاتمی با شعار های مردم پسند که همچون قطره های آب برروی تخته سنگ داغ می چکید، دو دوره با حمایت مردم و استقبال بین المللی به مقام ریاست جمهوری دست یافت.خاتمی به مردم وعده های شیرین داده ومردم را متقاعد کرده بود تا در ساختن جامعه مدنی و جامعه آزاد به ایشان یاری رسانند.نیروها و شخصیت های سیاسی و هنری و بخصوص دانشجویان به یاری خاتمی شتنافتند.اما خاتمی نتوانست از همه پشتیبانی ها بهره بگیرد تا به شعارهای مردم پسند خود جامه عمل بپوشاند.او شکست خورد چون شجاعت نداشت.او می خواست ایران اسلام زده وارتجاعی را از درون کتاب خانه های سانسور شده و در خارج از مرزهای ایران در لوای گفتگوی تمدن ها به آستانه پیشرفت و ترقی نائل سازد.در 18 تیر سال 78 داشجویان به بپا خاستند و ولی فقیه و دستگاه ارتجاعی به عقب نشینی وادار شدند.خاتمی پشت دانشجویان ویارانش را خالی کرد و تنها به ریختن اشک شکست اکتفاء نمود.بقول جلائی پور که آنموقع در روزنامه اش نوشت:انتظار ما از خاتمی بیهوده بود و اشتباها برروی ایشان حساب باز کرده بودیم! خاتمی در سفرهای خارجی از دست دادن به خانم ها خودداری می کرد اما گاهی اوقات بدان تن میداد که هنگام برگشت به ایران ـ نیروهای ارتجاعی به حسابش می رسیدند.خانم کریستن امانپور هنگام مصاحبه با خاتمی باید از حجاب اسلامی استفاده می کرد اما همان خبرنگار در مصاحبه اخیرش با احمدی نژاد ملزم به حجاب اسلامی نشده است.وزیر کشور یعنی عبدالله نوری را کتک زدند ومی خواستند با چاقو بکشند که عاقبت اورا به زندان افکندند وخاتمی هرگز به ملاقتش نرفت. اما تا کنون کسی از ولی فقیه گرفته تا دیگران جرات نکرده اند به مشائی که بارها در نظام اسلامی سنت شکنی کرده است دست درازی نماید.در عصر اصلاحات خاتمی ـسعیدعسگری ضارب معمار اصلاح طلبی یعنی سعید حجاریان توسط خامنه ای آزاد گردید اما خاتمی هیچ تلاشی برای رهائی وزیر کشورش بعمل نیاورد.خاتمی جرات نمی کرد از تمدن باستانی تمجید نماید وخامنه ای رسما اعلام نموده بود که عصر باستانی در ایران ـ مترادف با استبداد و نزول جایگاه ایرانیان بود اما تیم احمدی نژاد ومشائی بدون هیچ تعارفی به مداحی کوروش می پردازند وآن دوره را سر آمد تاریخ ایران معرفی می نمایند.در دولت احمدی نژاد دیگر سخنی از نامه های حضرت علی به مالک اشتر نیست بلکه از فرامین کوروش سخن می رود که برهمگان آشکار شده است این سیاست برای جذب افکار عمومی و دفع اپوزیسیون بکار گرفته شده است.خاتمی جرات ذره ای انتقاد و قدرت دستگیری نیروهای خود سر را در خود نداشت اما مشائی از مدیریت حضرت نوح نیز انتقاد کرده است وهیچ آسیبی به وی نرسیده است.خاتمی به جلاد اوین یعنی اسدالله لاجوردی لقب سرباز انقلاب داد وذره ای به کشتار سال 67 اشاره ننمود.بیل کلینتون در نشست جهانی سازمان ملل بسوی خاتمی رفت تا به وی دست بدهد اما خاتمی ترسید و جاخالی داد تا مبادا هنگام برگشت یقه اش را بگیرند اما احمدی نژاد بارها گفته است که حاضر بوده است تا برخلاف عقیده رهبر با جرج بوش و باراک اوباما به مذاکره بنشیند! خاتمی هرشب هنگامی که از کاخ ریاست جمهوری به خانه بر می گشت ،خامنه ای به وی تلفن می کرد ، یا به او تذکرمیداد و یا انتقاد می کرد که عاقبت شبی خاتمی به رهبرش گقت : بفرمائید شما مقام ریاست جمهوری را نیز تقبل نمائید و بنده را مرخص نمائید!آری آقای خاتمی بعنوان یک روحانی زاده که بسیار مودب و همزمان بسیار مخلص قوانین اسلامی نیز هست ، در تمام طول هشت سال دوره ریاست جمهوری اش ،علیرغم محبوبیت مردمی در بین نیروهای سیاسی داخلی و بین المللی نتواست یک تحول و دگردیسی در جمهوری اسلامی پایه گذاری نماید اما پسر یک آهنگر ساده از جنوب شهر تهران، علیرغم عدم محبوبیت مردمی و بدون استقبال جهانی به همه سنت های گذشته جمهوری اسلامی تاخته است و همه قوانین بازی سیاست را به میل خود تغییر داده است و به تابو شکنی های ابزاری برای حفظ موقعیتش دست زده است که در نهایت به نفع جامعه تمام خواهد شد اما خاتمی هیچ سنت مبارزاتی نیکو از خود بجای نگذاشت.احمدی نژاد در ستایش از باستانگرائی که از آن بشکل ابزاری بهره می گیرد اما با چنین روشی در جمهوری اسلامی دست به تابو شکنی زده است که در نهایت موقعیت خودش را نیز به خطر خواهد انداخت.روزگاری قرار بود در حیات خمینی ، باقی مانده تخت جمشید بدست خلخالی ویران گردد اما احمدی نژاد برخلاف مرادش یعنی خمینی و خامنه ای به نیایش کوروش شتافته است. احمدی نژاد به هیکل مجلسیان بی اختیار و ترسو و بزدل آفتابه گرفت و آنها را از راس همه امور پائین کشید اما خاتمی هرگز نتوانست ازمجلس مطیع رهبری، مصوبه یک لایحه را بدست آورد وهربار بایک حکم حکومتی رهبر عقب نشست.همین روزهاست که احمدی نژاد به خامنه ای بگوید«رهبر بی رهبر؟!«بلکه دولت بنده همه کاره است.اینک مدتهاست که اصلاح طلبان به نیروهای قورقورو تبدیل شده اند ومانند مرغ آمین بر درختی نشسته اند و گریه و زاری مشغول شده اند اما این در حالیست که مردم به شکل میلیونی بسوی آنها شتافته بودند تا به آزادی دست یابند اما آنها برای قداست مقام رهبری و تابوی ارتجاعی حفظ نظام به همه آن پشتبانی های مردمی دهن کجی کردند تا مبادا در پیشگاه رهبر شرمسار گردند!اینک دیگر کسی در اطراف اصلاح طلبان بی جرات نیست چرا که آنها با سیاست های تساهل و تعامل یک جنبش بزرگ را به رکود و بن بست کشاندند. درغیاب پاسخگوئی تاریخی به نیاز های مبرم جامعه سیاسی ، اینک این احمدی نژاد است که قربانیانی را که اصلاح طلبان درسلاخ خانه فراهم ساخته اند ـ قصابی می کند. در همین اثناء کار وبار اصلاح طلبان فقط شده است روضه خوانی سید الشهدائی وبی عملی و انتظار و اشک ریختن برای قربانیان بی گناهی که به ندای آنها پاسخ مثبت دادند و از جان و مال و ناموس شان گذشتند تا به آزادی دست یابند.