رفتن به محتوای اصلی

پنج اصل مشترک خمینی و نیروهای سیاسی دربه ثمر رساندن انقلاب!
29.08.2010 - 17:09

دنباله روی وهمکاری روشنفکران با روحانیت تنها به انقلاب مشروطه و انقلاب 57 منحصر نمی شود بلکه در تا به امروز نیز بخش وسیعی از روشنفکران به دنباله روی از روحانیون ویژه می پردازند!بنظر این بخش از روشنفکران ،حرکات سیاسی در حال حاضر ادامه انقلاب مشروطیت و انقلاب 57 است ولاجرم باید با بخش مترقی روحانیت همکاری نمود!چراتاکنون در میان نیروهای سیاسی ایران یک نقطه ثقل مشترک با پلاتفرم سکولاریزم شکل نگرفته است؟

اصل یکم :مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی علیه مصوبه قانون کاپیتولاسیون و حقوق ویژه امریکائیها در ایران که بطور مخفیانه در مجلسین به تصویب رسیده بود.خمینی دراعتراض به مصوبه کاپیتولاسیون طی سخنرانی در قم اعلام داشت:اگریک سرباز امریکائی سیلی زیر گوش شاه ویا روحانی مملکت بزند،دادگاههای ایران حق محاکمه آن سرباز را ندارند بلکه اورا باید در دادگاه های امریکا محاکمه نمایند.ازآنجائیکه خمینی بخوبی از موقعیت ضد امریکائی نیروهای سیاسی چپ وملی در بعداز کودتای 28 امرداد باخبر بود لهذا او بسیار زیرکانه می دانست اگر یک جو ضد امریکائی ایجاد نماید اوبراحتی خواهد توانست تا بقیه نیروهای سیاسی آن دوره را بدنبال خود بکشاند که همینطور هم شد. خمینی همین تاکتیک را در 13 آبان1358 در گروگانگیری سفارت امریکا بکارگرفت و توانست بقول دکتر ابراهیم یزدی چپ را فریب دهد تا آنها را خلع سلاح نموده ودر نهایت آنها را به دنباله روی از سیاست های خویش وادارنماید.اما خمینی در کناراعتراض به لایجه کاپیتولاسیون به حقوقی که در آن دوره به جامعه زنان ایران اعطاء میشد و تقسیم اراضی نیز معترض بود که همه اینها را نیروهای سیاسی غیر مذهبی می دیدند اما بدان بعلت جبهه متحد ضد سلطنتی بها ندادند تا خللی به مبارزه مشترک علیه شاه وارد نیاید.

اصل دوم:مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی علیه رژیم اسرائیل و وحدت با جنبش رهائیبخش فلسطین که در تمام منطقه وحدت شاه با دولت اسرائیل به زبانزد همگان تبدیل شده بود.اعراب در این دوره به ایرانی ها ،یهودی های دوم منطقه خطاب می کردند.نیروهای سیاسی و خمینی برای آنکه ثابت نمایند باشاه و اسرائیل مخالفند با حداکثر نیرو با اسرائیل به مخالفت برمی خاستند و بهمین خاطرانقلاب اسلامی شدیدا جنبه ضد اسرائیلی داشت.

اصل سوم:مبارزه خمینی وجریانات مذهبی مانند حجتیه با بهائیت وحمایت ضمنی وغیر آشکار نیروهای سیاسی با خمینی که مجموعه اعتراضات نیروهای سیاسی در آن دوره را نیز در بر می گرفت.خمینی و نیروهای سیاسی معتقد بودند که بهائی ها در دستگاه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شاه بیش اندازه نفوذ کرده اند و شاه به آنها موقعیت ویژه ائی داده است. درآغاز انقلاب اسلامی ابتدا به تاسیسا ت و کارخانجات وبانکهای متعلق به بهائی های از جانب نیروهای حمله میشد که از قبل توسط سازمان سراسری حجتیه رسمیت و مشروعیت یافته بود و دولت حاکم هیچ مخالفتی نمی توانست بدان حملات نشان دهد وعاقبت دیدیم که شاه باضعفی که از خود نشان داد ،هویدا را به جرم های مختلف و از جمله بهائی بودن روانه زندان نمود .جریانات مذهبی به لحاظ اصول شیعه با بهائی ها در تضاد بودند که به اعتقاد آنها امام زمان یعنی همان حضرت باب ظهور کرده است و نیازی به انتظارآمدن دوباره ایشان وجود ندارد که آخوندها با قبول این تئوری ،عملا تمام دکان های مذهبی دستگاه روحانیت برای همیشه بسته میشد.اما نیروهای سیاسی غیر مذهبی از زاویه دیگر و ضد امپریالیستی با بهائی هاضدیت نشان می دادند و آنها را دست ساخته استعمار تلقی می کردند وهیچگاه هیچ اعتراضی به ظلمی که به آنها میشد از خود نشان نداند.

اصل چهارم:مبارزه مشترک خمینی و همه نیروهای سیاسی با شاه بعنوان سد مقدم رهائی و آزادی ایران تامرحله سرنگونی تمام وکمال نظام سلطنتی تا آخرین مرحله وبدون سازش می بایست پیش می رفت.

اصل پنجم: مبارزه مشترک همه نیروهای سیاسی وخمینی برای رسیدن به حکومتی که عدالت اجتماعی را در ایران حاکم نماید که از نظر خمینی ،آن آماج از طریق حکومت عدل علی واسلامی می توانست به اجرا در آید که بقیه نیروهای اسلامی پیشاپیش حکومت اسلامی را مساوی با همان حکومت های رفاه اجتماعی و سوسیالیستی مساوی می پنداشتند. دکتر کریم سنجابی در مصاحبه با روزنامه اطلا عات مورخ29 دیماه 1357 «این نهضت اساسش درعدم رضایت ،عصیان،وطغیان ملت است که رهبرآن آیت الله خمینی است و98 درصد ملت ایران مسلمانند والزامان حکومت آن نیز باید اسلامی باشدوخیال میکنم در این مورد آنچه که من میگویم وآنچه امام خمینی اظهار می دارنداختلاف زیادی وجود ندارد«.تمام تلاش آقای سنجابی جهت جلب رضایت خمینی صرف میشد تاپست نخست وزیری درآینده یعنی پس از سرنگونی شاه آن را به چنگ آورد. حزب توده ایران عدالت اسلامی را با آرمانهای سوسیالیستی یکسان تلقی می کرد و پس از تصویب قانوسی اساسی اسلامی ،حزب توده ایران آنرا تائید و تمام آماج سیاسی و سوسیالیستی خود را در آن متبلور می دید.

اگر دقت نمائیم خمینی و نیروهای سیاسی غیر مذهبی در مقطع مبارزه مشترک علیه شاه به یک و دیگر به شکل ابزاری می نگریستند و هریک از آنها می خواست تا برای رسیدن به اهدافش از دیگری به شیوه ابزاری استفاده ببرد که در نهایت در آن قمار سیاسی، خمینی برنده آن دوره گردید وبقیه نیروهای سیاسی که به خمینی یاری رسانده بودند تا او به قدرت برسد به مثابه بازندگان سیاسی و شرمگین به حکم خمینی میدان بازی را اما بسیار خونبارعاقبت ترک گفتند. اگر جریانات سیاسی مخالف شاه با علیرغم مخالفت با حکومت سلطنتی با قدرت گیری خمینی توافق نشان نمی دادند ،او هرگز به اریکه قدرت دست نمی یافت.جریانات سیاسی که یک دوره ائی در صحنه سیاست ایران تاثیر گذار بود اما در ائتلاف با خمینی همه اعتبار خود نزد مردم از دست دادند ومردم دیگر به آنها اعتمادی ندارند چراکه آنان نیز در شکل گیری فاجعه انقلاب اسلامی ارتجاعی سهیم بودند.

رژیم اسلامی همچنان بر طبل سرکوب آزادیخواهان و جنگ طلبی در منطقه و تحریک حزب الله وحماس و غنی سازی اورانیوم تا مرحله ناشناخته و پنهان ادامه می دهد و تمام منفذ ها و رویکردهای عقلانی را یکی پس ازدیگری بسته است همچنان لجونانه با تمام کشورهای منطقه مانند بحرین وجهان سرناسازگاری وستیز نشان می دهد.

اینک در دوره ائی کاملا بن بست بسر می بریم که هم پروژه اصلاح طلبان شکست سختی خورده است و خاتمی با ترک شعار توسعه سیاسی تنها با اتکاء به شعار های کم رنگ توسعه اقتصادی می خواهد خود را باردیگر طلایه دار نجات کشور قلمداد نماید . درکنار اصلاح طلبی شکست خورده ، تاکنون پروژه های متعدد وبی رمق برکناری رژیم اسلامی یکی پس ازدیگری نیز شکست خورده است.در چنین موقعیتی متاسفانه، تنها شرائط مطلوب برای دخالت کشورهای امپریالیستی واسرائیل مهیا خواهد گردید تا وارد میدان شوند.

در سال 57 خورشیدی در انقلاب ارتجاعی و اسلامی به رهبری آیت الله خمینی با شعار های کاملا اسلامی برای تاسیس جمهوری اسلامی و اتحاد در برابر دشمن مشترک یعنی شاه همه روشنفکران را به د نباله روی از روحانیت کشانیده است و بخش اعظمی از روشنفکران همچنان از شرکت در انقلاب اسلامی شکوهمند وسرنگونی شاه ،افتخار می نمایند. خمینی بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، بسرعت چهره واقعی خود را به مردم و نیروهای سیاسی که به او یاری رساده بودند تا وی به قدرت برسد نشان داد. خمینی در رای گیری دوازده فرورین همه حقوقی را که به اکثر نیروهای سیاسی وعده داده بود تا آنها در انقلاب شرکت نمایند ، ضایع کرد و تنها حرف خود را زیر نام حکومت اسلامی به کرسی نشاند. در آغاز تابستان 1358 خورشیدی نیروهای حزب الهی به کتابفروشی های مقابل دانشگاه تهران حمل بردند و آنها را غارت و به آتش کشیدند و همان موقع شاعر پیشکسوت ـ احمد شاملو با شجاعتی بی نظیر شعر معروف خود را تحت عنوان "روزگار غربیست " را سرود و با مفاهیم شعری بسیار رسا و آشکار، خمینی را مسئول همه وقایع و فجایع معرفی نمود. زنان ایران اولین قربانیان شکل گیری نظام جمهوری اسلامی گردیدند و بهمین خاطر زنان ایران به پیشتازان مبارزه با استبداد اسلامی و پرچم آزادیخواهی را در دست گرفتند اما از جانب مردان چندان مورد حمایت قرار نگرفتند. خمینی بیشترین حملات خود را به زنان زیر پوشش مبارزه با فساد بعمل می آورد. بیشترمردم و نیروهای سیاسی از کرده خود در دنباله روی از انقلابی که خمینی را به پیروزی رسانده بودند در پشیمانی بسر می بردند.هنوز در میان مردم و نیروهای سیاسی این انگیزه و پتانسیل وجود داشت که با صدای رسا اعلام کنند که آنها برای چنین حکومتی انقلاب نکرده اند. نیروهای سیاسی مختلف در داخل و خارج سعی می کردند تا باردیگر حقوق مدنی از دست رفته را باز ستانند اما به شدت در اختلاف نظری و پراکندگی بسر می بردند.رفته رفته نارضایتی مردم از همه مسائلی که جمهوری اسلامی بوجود آورده بود افزون می گرفت. روحانیت بقول دکتر ابراهیم یزدی در یک مانور حساب شده در 13 آبان 58 خورشیدی دست به گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا زد تا چپ را فریب دهد. همه مبارزات ضد امپریالیستی رژیم اسلامی در حالی اتفاق افتاده است که هوشنگ امیر احمدی بعنوان یکی از لابی های رابط بین امریکا و حکومت ایران اعلام کرده است که در 30 سال گذشته بین نمایندگان حکومت اسلامی و امریکا روابط حسنه ائی وجود داشته است. امریکا نیز در ضدیت با زیاده خواهی های رژیم اسلامی آن چنان ماهرانه برخورد می نماید تا جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر بسوی چین و روسیه نکشاند!اما جمهوری اسلامی در ضدیت با اسرائیل هرگز با امریکا به تفاهم نخواهد رسید! ا بار دیگر روحانیت جبهه دیگری گشود تا بتواند تا اینبار بار همه روشتفکران ضد امپریالیست را به زیر پرچم خود گرد آورد. پس از آنکه معلوم شد مبارزه ضد امپریالیستی روحانیت فریبی بیش نبود و حنای آن دیگر رنگ باخت داده بود عوامل روحانیت بدنبال تحریک و خرابکاری در کشور عراق روی آوردند.خمینی رسما بخش شیعه نشین عراق را جزئی از قلمرو ولایت خود تعین کرده بود و همه روحانیت شیعه عراق را ملزم به تبعیت از رهبری خود کرده بود.حمله صدام به ایران آغاز شد.این همان چیزی بود که روحانیت به رهبری خمینی در آرزویش به انتظار نشسته بود.خمینی بلافاصله جنگ را یک موهبت الهی توصیف نمود و همه نیروهای سیاسی ومردم را که در جبهه جدیدی گشوده بود به اتحاد و وحدت ودفاع میهنی دعوت کرد.جنگی که می توانست در دوره ریاست جمهوری بنی صدر به پایان برسد به هشت سال انجامید تا زیر سایه دوران جنگ و سازماندهی نظامی همه ابزار های سرکوب دستگاه حکومتی به پایان رسانده شود وهمه مخالفان نظام را تحت عنوان ضد انقلابیون منافق و سلطنت طلب و کمونیست سرکوب نماید. بلافاصله با اعلام آتش بس جنگ بیهوده هشت ساله روحانیت باردیگر جبهه ائی بنام دوران سازندگی را به ریاست رفسنجانی افتتاح نمود که این دوره نیز به هشت سال پیاپی انجامید.ماجراهای دادگاه میکونوس رژیم اسلامی را در جهان به شدت منزوی کرده بود و حکومت اسلامی با براه انداختن کارناول های انتخاباتی محمد خاتمی توانست دوباره جبهه تازه ائی را برای دنباله روی روشنفکران بگشاید.روشنفکران در سالهای متمادی در تحلیل و ارزیابی جنبشی به نام دوم خرداد بسر می بردند که حکومت اسلامی با براه انداختن قتل های زنجیره ائی باردیگر سرمستی روشنفکرانی که به طرفداری از خاتمی برخاسته بودند به خماری برد.روشنفکرانی که به حمایت از خاتمی برخاسته بودند،محمد خاتمی را مسئول رسیدگی به قربانیان قتل های زنجیره ائی کردند که خاتمی با اعلام اینکه نامبرده تنها یک تدارکات چی در دستگاه حکومتی می باشد ،آب پاکی روی دست همه حامیان خود ریخت. روحانیت در 30 سال گذشته با مهارت خاصی هر بار با گشودن جبهه تازه ائی برای دنباله روی روشنفکران از خود همه پروژه را تاکنون به موفقیت به انجام رسانده است.

"پس در مجموع می توان گفت به رغم اینکه شما یک چهره دموکراسی خواه هستید، اما حمایت تان از ریاست جمهوری خاتمی، بیش از آنکه ناشی از دموکراسی خواهی باشد، برخاسته از میهن دوستی است. بله، چون معتقدم بعید نیست احمدی نژاد کار دست مان بدهد. خاتمی هرچه بود و هر که بود، به هر حال این مشکلات را پدید نیاورد و امنیت ایران را به خطر نینداخت، بلکه برعکس، کار را برای نئومحافظه کاران امریکا و اسرائیلی هایی که به فکر حمله نظامی به ما هستند، به مراتب دشوارتر کرد."(صادق زیبا کلام)

اینک مدتهاست که باردیگر جمهوری اسلامی برای گشودن جبهه نوینی که مردم ونیروهای سیاسی را بدنبال خود بکشاند در تلاش است .حکومتی که مردم ایران را در تمام عرصه ها سرکوب کرده است و جامعه سیاسی را مسخ نموده و 12 میلیون از مردم ایران را به اعتیاد گرفتار کرده است تا دیگر بدنبال فعالیت سیاسی و علیه حکومت اسلامی به قیام بر نخیزند و از طرف دیگر بیکاری و فحشاء وفساد های اجتماعی گوناگون آن چنان فزونی یافته اند که ارکان اخلاقی جامعه را مانند موریانه خورده است، بهمین خاطر آن روحیه میهن پرستانه ائی که در آغاز حمله صدام در میان مردم وجود داشت در حال حاضر دیگر در میان اکثر اقشار مردم باقی نمانده است که هنگام حمله بیگانگان از حکومت اسلامی به دفاع برخیزند و اینرا جمهوری اسلامی بخوبی می داند به بهمین خاطر جمهوری اسلامی از برتری انسانی در مقابل عراق به تقویت بر تری نظامی پیشرفته روی آورده است ودائما در حال خرید سلاح های مدرن از روسیه می باشد.روسیه نیز ایران را خط مقدم خود علیه امریکا تبدیل کرده است! در حالی که سران حکومت ایران در هفته ها و ماههای اخیر بارها گفته اند که اطمینان دارند هیچ گونه حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی یا نظامی ایران صورت نخواهد گرفت اما از طرف دیگر در حال رجزخوانی و تهدید بستن تنگه هرمز و به آتش کشیدن تمام منطقه خاورمیانه هستند! همانطور که رژیم اسلامی تهدیدات خارجی را بی اثر معرفی می نماید،روشنفکران نیز در دنباله روی از حکومت اسلامی همه خبر های مربوط به حمله نظامی را بی پایه و اساس ارزیابی می نمایند وهیچ برنامه ائی در صورت حمله نظامی بیگانگان به تاسیسات نظامی جمهوری ، پیش روی خود ندارند!مدت 30 سال هست که بخش وسیعی از روشنفکران ایرانی یا به بازیچه رژیم اسلامی در آمده اند و یا بطور مکرر از حکومت اسلامی اسلامی دنباله روی می کنند. در انقلاب مشروطیت این روشنفکران بودند که روحانیون را به آلت دست خود تبدیل نمودند تا پیروزی حکومت قانونی الهام گرفته از کشور های اروپائی به پیروزی برسد اما در انقلاب 57 روشنفکران به آلت دست ملاها تبدیل شدند تا از حکومت مدنی مشروطیت دوباره به حکومت اسلامی برگردیم؟در مورد دانش سیاسی نیروهای سیاسی همینقدر را بگویم که دکتر منصور بیات زاده که چهل و پنج سال است که در آلمان مقیم و تحصیل کرده و با مکتب فرانکفورت آشنائی دارد در چهارسال پیش در ارزیابی پیروزی خمینی و فریب خوردن روشنفکران اینچنین نوشته بود:ما روشنفکران هیچ شناخت روشنی از جدائی دین و حکومت نداشتیم))اما بخش قابل توجه ائی از نیروهای جبهه ملی هوادار دکتر شاپور بختیار به گفته بنی صدر معتقد بودند که بیست سال دیرتر شاه را سرنگون کنیم اما بدون شرکت مذهبیون این کار را انجام دهیم که بالاخره خط طرفداران همکاری با اسلامیون در جبهه ملی پیروز شد و بیشتر نیروهای جبهه ملی نیز به زیر پوشش رهبری خمینی رفتند!اگر روشنفکران ما در خارج فاقد دانش سیاسی لازم بودند وای به حال روشنفکران داخل کشور که زیر استبداد سیاسی اصلا دسترسی به دانش سیاسی دست نیافته بودند!شاه به غلط میدان رابرای یکه تازی ملاها علیه کمونیست ها وتمدن غرب باز گذاشته بود و برای مثال مرتضی مطهری که یک روز هم در زندان بسر نبرده بود براحتی به نجف می رفت تابا خمینی ملاقات نماید هنگام برگشت به ایران هیچ مشکلی برایش به وجود نمی آمد اما اگر یک دانشجوی ایرانی هنگام سفر به برلین غربی که می بایستی آنموقع از آلمان شرقی کمونیستی عبور می کرد ودر پاسپورتش مهر کشور آلمان شرقی می خورد هنگام سفر به ایران به گیر ماموران امنیتی حکومت شاه می افتاد!دنباله روی روشنفکران ایرانی از روحانیت همچنان ادامه دارد و همین 2 سال پیش ، فرخ نگهدار برای پیروزی در انتخابات برای شیوخ محترم رفسنجانی ـ خاتمی ـ کروبی التماس دعا کرده بود. هم اینک نیز بیشتر روشنفکران ما یا بدنبال ـ عبدالله نوری و یا خاتمی و یا کروبی تا حسن روحانی و رفسنجانی هستند!پس می بینیم که دنباله روی از روحانیت همچنان ادامه دارد و همچنان مانند گذشته بیشتر روشنفکران از خود صف مستقل و برنامه مستقل و آلترناتیو مستقل ندارند و این دائره ارتجاعی و شیطانی همچنان مانند 30 سال پیش ادامه دارد چون بخش وسیعی از روشنفکران ما هنوز در سرنگونی شاه سهم می طلبند و خود را با بخش وسیعی از نیروهای مذهبی متحد العمل می دانند.این در حالی است که تمام نیروهای مذهبی بدون استثناء به فعالیت های نیروهای غیر مذهبی ارزشی قائل نیستند و همه تلاش های آنها را کتمان می کنند.نیروهای مذهبی تنها در روزهای حساس برای جلب توجه همه نیروهای سیاسی هر بار جبهه جدیدی می گشایند و سرود های ای ایران پخش می کنند و برای چند صباحی بار دیگر روشنفکران را فریب می دهند!پایان سخن اینکه اگر نیروهای روشنفکر از همان آغاز که دیدند نیروهای مذهبی با شعار تشکیل حکومت اسلامی به میدان آمده اند ودست بالا با آنهاست باید در میان مردم به روشنگری می پرداختند و مردم را هوشیار به عواقب عملشان در حمایت از خمینی آگاه می ساختند تا جامعه به انشعاب کشیده می شد. شاید شاه سرنگون نمی شد اما زمینه های سیاسی بهتری برای فراروئی به مراحل تکاملی پر فراز تر گشوده می شد و به حکومت اسلامی ختم نمی شد.حالا که هیچ معلوم نیست که آینده ایران به کجا کشیده خواهد شد. اینکه بیشتر نیروهای حتی مذهبی نیز از دست احمدی نژاد و شخص ولی فقیه درمانده اند ، نشان از کوری آینده ایران است!مانند گذشته این رژیم اسلامی هست که برای نیروهای سیاسی زمین بازی ایجاد می کند تا روشنفکران را به خود مشغول بدارد!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.