رفتن به محتوای اصلی

بفکر جاه و مقام بودن و یا ترس از شکنجه چقدر خطرناک است!
13.08.2010 - 15:09

من بارها گفته ام که هیچگاه نخواسته و نمی خواهم در برابر جوانان هم وطنم بطور کلی و جوانان کرد هم ملیتم بطور اخص که قلم به دست دارند بایستم و حتا اگر معایبی دیده ام، هرگز قبلا درملاء عام آن معایب را مطرح نکرده ام. زیرا باوردارم اولا، جوانان هرچه هم تحقیق کنند و هراندازه سواد داشته باشند، هنوز هم خام اند و کم تجربه. دوما، اگر ایرادی بر نوشته ای ازآنها داشته ام، درمرحله نخست برای خودشان نوشته و تذکر داده ام مبنی بر این که بنا به اسناد موجود نوشته شما عیب دارد. من همیشه اعتقاد داشته و دارم که نباید بسادگی توی ذوق نه فقط آنان زد، بلکه حتا از "جوانان جویای نام و مقام" کمتر انتقاد کرد. زیرا شکی در آن نیست که واقع بینان از میان آنان، با سبک و سنگین کردن مسئله، خویشتن را تصحیح خواهند کرد و منافع جمع را برمنافع فرد مقدم خواهند شمرد. فقط باید میدان به آنها داد و زود دربرابرشان موضع نگرفت. وگرنه آقای قانعی فرد ازمیان آنان برمی خیزد و این ناخوشایند است. درحقیقت این جبرتاریخ است، دیر و زود دارد، اما سوخت وسوز ندارد. حالا اگر جوانانی مانند این محقق عزیز ما، باز هم برگفته ونوشته خود پافشاری کردند وبرای حفظ موقعیت خویش وتیتر و مقام و به به و چه چه شنیدن و زیستن درسایه دیکتاتوری حداقل سکوت نمی کنند و بر عکس می ایستند و حقوق ملی خودرا زیر پا می گذارند و یا دیگر شخصیتهای تاریخی را به قیمت نازلی برای زیستن و مقام ناچیز خود می فروشند. پس دیگر نباید در برابر این چنین اشخاصی، سکوت کرد و جایز نیست گفتار آنان را بحساب جوانی وخامی گذاشت، بلکه مسلم است که چنین افرادی راه خودرا برگزیده اند و باید آنهارا افشاء کرد و بدون هیچگونه توهین و تهمت به آنها، در سطح وسیعی به مردم شناساند. در هرحال چاره دگری برای انسانهای دمکرات باقی نمی ماند و باید به مردم گفت: کاری که مأموران خارجی زیر نامهای محقق و روزنامه نگار و خاورشناس و غیره نکردند و یاجرأت انجام و تحریف آن را نداشتند، اکنون برخی از خودیها می کنند که باعث تأسف است! درهرصورت ما قضاوت نهائی را به دست آگاهان در ملاء عام و محققان بی طرف می سپریم.

در اینجا من هرگز، مانند برخی از نیروهای افراطی سلطنت طلب و هوادارخمینی که ادعا می کنند، شاه سایه خدا و یا خمینی جانشین امام زمان است، عمل نمی کنم. یعنی نمی گویم که همه سیاست مداران مورد تأیید بنده نوعی، بی عیب و نقص و مبرا از هر اشتباهی بوده و هستند. طبیعی است که هر کسی کار کند و فعال باشد اشتباه هم می کند. یک نکته لایق ذکر است که در میان شخصیتهای نامدار درحدود صد سال گذشته درخاور میانه، افراد استثنائی، مانند زنده یاد دکتر محمد مصدق و زنده یاد قاضی محمد، بنیانگذار و اولین رهبر حزب دمکرات کردستان ایران یافت می شدند که به پاکی و صداقت، گوشزد عام و خاص بودند و دشمن هرگز نتوانست در صداقت آنها شک کند. جالب است که دولت انگلیس این دو شخصیت نامدار را طبق سند و مدارک درهمان آرشیو وزارت خارجه انگلیس، دشمن درجه یک خود می دانست. از این ها بگذریم من هیچگاه هر سیاستمداری را و بویژه این دو شخصیت را، در تصمیمات سیاسی، از عیب و نقص مبرا ندانسته ام. بنابراین همه سیاستمداران و رهبران قبایل در خاورمیانه که پا به عرصه سیاست گذاشته اند، حتا بهترین از میان آنان، حالا مهم نیست چه اصلی برای آنهامقدم تر بوده، مهم آن است که در راه تحقق بخشیدن به حقوق ملت خود و به سبک خویش و در حد درک خویش، تا حدودی در مسیر مثبت و به سود ملت خود گام برداشته اند. بنابراین اینها هم بدون شک مرتکب اشتباه شده اند و احتمالا بنا برهمین دردی که اکنون گریبان گیر بسیاری ازمردم عادی، محققان و سیاستمداران نیز هست، بدین صورت احتمالا بین سیاست مدارانی در گذشته هم بوده اند که حتا همرزم و یار با وفای خود را در محفلی ناخود آگاه خراب کرده که هیچگاه چنین قصدی هم ازاول نداشته اند. این عادت می توان گفت بد در فرهنگ ما عجین شده. پس امروزه نادیده گرفتن نکات مهم و برجسته کردن نکات غیر ضروری و دشمن شاد کن و حتا تحریف شده، بی انصافانه و نا عادلانه است. احتمالا آقای قانعی فرد، بگوید که کارش تحقیق است. درست پس باید هردو جانب قضیه را بگوید نه فقط یک طرف قضیه، یعنی رژیمهای ارتجاعی از نوع جمهوری اسلامی شادکن را. می گویند اگر واقعا می خواهی شخصیت یک فرد سر شناس را بسنجی، نخست باید نظرات دشمنان آن شخص را بررسی کنید. این واقعیتی است که مأموران انگلیسی وآمریکائی بنا به نوشته های خود که برخی از آنهارا من درکتابم به آلمانی، زیرنام، یک سال حکومت خودمختار درکردستان، "جمهوری مهاباد (1946-1947)" بارجوع به منابع پابلیک رکورد آفیس، وزارت امور خارجه انگلیس، مورد استناد این جوان منتقد ملا مصطفا بارزانی، آورده ام و تکرارش دیگر هیچ لزومی ندارد. اگر واقعا مأموران سیا و اینتلجنس سرویس این مدارک ارائه شده توسط آقای قانعی فرد را مهم می دانستند، آنها را در زمان حیات ملا مصطفا بارزانی که درشوروی سابق پناهنده بود و ما در آغاز جنگ سرد قرار داشتیم، چندین بار به دید جهانیان می رساندند. امروزه زنده یاد ملا مصطفا بارزانی درمیان ما نیست که ازخودش دفاع کند وبگوید درچه رابطه ای، اگر چنین جمله ای گفته باشد، بوده است. پس اگر ما به شرف انسانی پای بند هستیم، باید همه جوانب کاررا دقیق بسنجیم، بعدقضاوت کنیم. در هر صورت، انسان به عنوان محقق باید درکنار نکات منفی یک شخصیت، نکات مثبت اورا نیز بیان کند. فقط مغرضان و دشمنان اند که یک جانبه برخورد می کنند و صفات مثبت یا منفی یک شخصیت را بسود خود برجسته می نمایند. یعنی آن چه که برای خودشان زیانی ندارد، بر آن تأکید می ورزند. اگر یک محقق چنین کار یک طرفه ای بکند، ارزش معنوی خود و کارش را پائین می آورد. پس اگر محققی معذور نباشد ومقام ومنزلت برایش نقش اول رانداشته باشند، هرگزحاضر نخواهد شد تحریف واقعیت بکند و بهر قیمتی بزید! چون بهر قیمتی و بهر نحوی زیستن شایسته انسان نیست.

من متأسفم که باید به این جوان جویای نام بگویم، این نکته باعث تأسف و حتا شرم آور است، تاریخ را تحریف کردن. اما چاره چیست، وقتی انسان در معذورات گیر می کند و راهی جز آن برای زیستن ندارد، نمی توان از او خورده گرفت. آرزو داشتم عمرم کفاف می کرد و می دیدم که بعد از جمهوری اسلامی اگر دمکرات ترین سیستم در ایران پیاده شود، جای آقای قانعی فرد کجا است! از همین حالا بنده می توانم تصور کنم که او همانند دکتر سروش، تئوریسین سابق حمهوری اسلامی، جایش نیز در یکی از دانشگاههای آمریکا یا انگلیس خواهد بود. اگر من مردم و دیگر در این جهان نبودم و این حدس و گمان به یقین پیوست، از جوانان غیور و واقع بین انتظار دارم یک احسن بگویند و اگر برعکسش بود یک لعنت نثار من بکنند. آقای قانعی فرد می گوید: "ریوایه‌تێك هه‌یه‌ له‌ له‌نده‌ن ده‌ڵێت ئینگلیزه‌كان بارزانییان هه‌ڵ فڕاند كه‌ بێته‌ ئێران له‌سه‌ر ئه‌وه‌ی‌ كه‌ كۆماری‌ مهاباد بڕوخێت." (روایتی در لندن هست که گویند: انگلیسی ها بارزانی را تشویق کردند که به ایران بیاید و جمهوری مهاباد را بر اندازد.) این دیگر می تواند یک توهین باشد. اما از طرفی شاید هم درست است! زیرا انگلیسیها با بمب باران مناطق بارزان و قتل عام پیشمرگان و خانواده هایشان، بارزانی را مجبور کرد که به کردستان ایران پناه ببرند. احتمالا به زعم این جوان جویای نام باید این را نیز تشویق انگلیسیها دانست!! در جای دیگر نقل قولی آورده است که قاضی محمد پرچم کردستان را به ملامصطفا بارزانی نداده است! این دیگر نه کمی بلکه زیاد بی شرمی می خواهد که جلسات دادگاه نظامی شاه و گزارشات یک سروان خبرنگار مجله ارتش را در روز روشن نادیده گرفت و نفی کرد و انگشت بر روی روایتی ازیک مأمور انگلیسی و غیره گذاشت! من متأسفم که بگویم، نکاتی که قانعی فرد دراین چند جمله مقاله بکار گرفته است، عامدانه یک نوع دشمن تراشی و تفرقه اندازی بین کردهای ایران و عراق است و من این شیوه برخورد را شدیدا محکوم می کنم و به این جوان توصیه می نمایم، بیش از این خودش را به خاطر جمهوری اسلامی که چیزی به پایان عمر ننگینش نمانده است، خراب نکند. متأسفانه آقای قانعی فرد با این کارش نا خودآگاه چه بخواهد وچه نخواهد به مأموران دشمنان خلق کرد کمک می رساند. من یک زمانی ایشان را مانند فرزند خود می دانستم، اما اکنون خوش حالم که چنین فرزندی ندارم.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 12 اوت 2010

g-moradi@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.