رفتن به محتوای اصلی

نه حماس و حزب الله نماینده فلسطین ولبنان اند و نه آقای کدیور سخنگوی جنبش سبز
05.07.2010 - 16:18

آقای محسن کدیور که اخیراً در مصاحبه ای با صدای امریکا مدعی شده بود مردم ایران شعار داده اند : هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای ایران ! پس از اینکه با موج اعتراض ایرانیان ، به علت تحریف این شعار مواجه گردید ، اینک درمقاله ای با عنوان : اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز استبه منظور ترمیم آن تحریف آشکار ، ادعای دیگری نموده است مبنی براینکه که گویا کسانی مصاحبه ی ایشان را با صدای امریکا درست درک نکرده اند ! و یا غرض ورزی ! نموده و بریده ای از زمینه متن مصاحبه ی ایشان را گرفته و معرکه ای علیه او براه انداخته اند تا اذهان را از مسائل مهم مطروحه در مصاحبه منحرف گردانند!

برای اینکه نویسنده این سطور نیز از طرف آقای کدیور به "معرکه گیری" و تحریف سخنان ایشان متهم نگردم بد نیست که مقاله اخیر آقای کدیور که درحقیقت تکمله ای است که ایشان بر مصاحبه ی جنجال برانگیز خود با صدای امریکا به رشته تحریر در آورده است در ذیل این نوشته بطور کامل درج شود و از خوانندگان این سطور نیز درخواست گردد که قبل از خواندن نقد اینجانب ، ابتدا مقاله ی ایشان را بخوانند تا برای کسی جای هیچ شک و شبهه ای باقی نماند که چرا آقای کدیور و سایر دوستان و همفکران ایشان معتقدند که شعار : "نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران " که مردم ایران در جریان مبارزات خود علیه دار و دسته ی ضد ایرانی جمهوری اسلامی سرداده اند ، شعاری است غلط ! و شعار صحیح ! و منطقی ! به زعم آقای کدیور و ایضاً اکثر جناح ها و شخصیت های ملی- مذهبی و همچنین پاره ای از بقایای فرسوده ی جهان وطنی های خط امامی که در گذشته دغدغه شان این بوده است که چرا پاسداران به سلاح سنگین مجهز نمی شوند و چرا دادگاههای انقلابی خلخالی ، برای ریشه کن ساختن "ضدانقلاب"قاطعانه تر و انقلابی تر عمل نمی نماید ! امروزه شعار صحیح این است که گفته شود : " هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای ایران" !

آقای کدیور بجای اعلان عذر خواهی بخاطر تحریفی که در یکی از شعارها و خواسته های برحق مردم ایران انجام داده است در مقاله ی اخیرخویش ، به توجیه آن خطا می پردازد و این بار مبنای استدلال خود را برای اثبات نظریه فلسفی! خود ، بر سلبی بودن ! و غیر اخلاقی بودن ! و غیر اسلامی بودن ! شعار "نه غزه نه لبنان ..." قرار داده است و می گوید که این شعار ، شعار ی است "افراطی و کودکانه" که موجب "نفی عرق ملی"! می گردد ، ولی شعار : "هم غزه هم لبنان ، جانم فدای ایران"، شعاری است ایجابی ! و اخلاقی ! و اسلامی !

ایکاش آقای کدیور که این روزها در خارج از کشور همه جا بطور رسمی و غیر رسمی در لباس سخنگوی جنبش سبز ظاهر می شود و به شرح و بسط اهداف این جنبش و تبیین تاکیتک ها و استراتژی آن می پردازد قبل از هر چیز برای خوانندگان نوشته خود و از جمله اینجانب ، ابتدا تعریفی از "اخلاق و اسلام" بدست می دانند تا وقتی ایشان از غیر اخلاقی و غیر اسلامی بودن شعار "نه غزه نه لبنان ..." سحن می گویند همگان متوجه شوند که وجه صحیح "اخلاق و اسلام" چیست که با شعار نه غزه ، نه لبنان به غیر اسلامی و غیر اخلاقی بدل می گردد ! ؟ چون همانطوریکه می دانیم و حتماً اقای کدیور که خود زمانی از مریدان رهبری و خط امام بوده ، به خوبی مطلع است که در فرهنگ جمهوری اسلامی که "امام راحل" ایشان آنرا بنیان نهاده است ، اخلاق و اسلام تابعی است از متغیّر مصالح روزمره ی اسلام و حکومت ولایت فقیه و این مصالح اسلام و ولایت فقیه درحقیقت چیزی بجز مصالح باندهای فاسد در قدرت و جیره خواران پیرامون آنان ، نبوده و نیست . بنابراین مصداق های مقولاتی از قبیل اسلام و اخلاق و انقلاب و مسضعف و از این قبیل ، در جمهوری اسلامی و تحت لوای حکومت مطلقه فقیه ، از 31 سال پیش تا به امروز ، متناسب با منافع دار و دسته هائی حاکم در قدرت مدام در حال تغییر بوده است ، یعنی در فرهنگ جمهوری اسلامی و"خط امام راحل" مقوله ای که امروز اسلامی و اخلاقی و انقلابی است فردا همین مقوله می تواند ضد اسلامی و ضداخلاقی و ضدانقلابی باشد ! و شخصی که امروز انقلابی و مسلمان و حامل اخلاق حسنه و اسلامی است ! فردا همین شخص می تواند غیر انقلابی ! غیر مسلمان ! و غیر اخلاقی و عاما استکبار و صهیونیسم باشد ! مروری بر 31 سال تصفیه های درونی رژیم جمهوری اسلامی و سرکوب و قلع و قمع هرگونه مخالفتی تحت عنوان ضد انقلاب و ضد اسلام و انحراف از خط امام همه تأییدی است بر این واقعیت که اسلام و انقلاب و اخلاق اسلامی و غیره در طول حیات 31 ساله ی جمهوری اسلامی ، همه و همه ابزاری بوده است در دست باندهای حاکم برای نابود ساختن مخالفان و منتقدان و رقبای سیاسی و توجیه کشتارها و غارتگری ها و زندان ها و شکنجه ها و اعدام های جمهوری اسلامی . پس سخن گفتن از واژه هائی از قبیل "غیر اسلامی و غیر اخلاقی" از جانب آقای کدیور ، در حالی که از شخص امام راحل و بیت رهبری گرفته تا کلیه دار و دسته های قدرت طلب و رانده شده از گردونه قدرت دیگر چیزی برای اسلام و اخلاق اسلامی باقی نگذارده اند جز اینکه آقای کدیور را در نزد صاحبان عقل و خرد بی اعتبار سازد نتیجه ای برای ایشان در بر نخواهد داشت .

همانطوریکه همه و ازجمله آقای کدیور می دانند ، شعار عبارت از فشرده و چیکیده ای از خواسته ها و یا اعتراضاتی است که معمولاً مردم در تظاهرات و یا راهپیمائی های خود بر زبان جاری می سازند تا شاید بگوش صاحبان قدرت برسد که مردم چه می گویند و چه می خواهند ، حتماً آقای کدیور که در یکی از دانشگاههای امریکا تدریس می کند می داند که ایرانیان بخاطر ذوق و غنای فرهنگ شعر و ادبیات شان ، در شعارهای سیاسی خود ، معمولاً از رموز شعری و طنز و هزل و کنایه و ایجاز و استعاره و مدح و ذم ، بخوبی استفاد می کنند و گاهی اوقات نیز شعارهای خود را آنچنان با شبیه سازی و قرینه سازی های تاریخی تؤام می سازند که فقط خود ایرانیان و کسانی که با فرهنگ و ادبیات بومی مردم این سرزمین آشنائی داشته باشد می توانند به ظرافت های نهفته در شعار ها پی ببرند . برای مثال در شعار : "هاله نور را دیده ، رأی ما را ندیده" اشاره است به سیاه کاریهای احمدی نژاد و دولت امام زمانی اش و سخنرانی معروف اش در سازمان ملل متحد و ماجرای هاله نور و کودتای انتخاباتی و دزدیدن رأی مردم و غیره . و یا در شعار : "این ماه ، ماه خون است ، یزید سرنگون است" این شعار ذهن شنونده را رجوع می دهد به ماه محرم و واقعه تاریخی کربلا و از یکطرف خامنه ای را با یزید مقایسه می کند ، و از طرف دیگر سرنگونی رژیم شاه را در اذهان تداعی می کند که مخالفان آن رژیم در آن زمان ، در خیابانهای تهران تهران و شهرستانها همین شعار را سر می دادند و سرنگونی رژیم شاه را وعده می دادند.

و اما در میان شعارهای جنبش سبز مردم ایران ، شاید شعار "نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران" یکی از با محتوا ترین و ارزنده ترین شعار هائی بوده است که تمامی موجودیت ضد ایرانی رژیم جمهوری اسلامی و سیاست های داخلی و خارجی باندهای در قدرت و باندهای رانده شده از قدرت را به چالش گرفت . هم ما می دانیم ، هم آقای کدیور و هم تمام دنیا که وقتی مردم ایران در خیابان ها فریاد می زدند : "نه غزه ، نه لبنان" در حقیقت منظور شعار دهندگان این بود که "نه حماس و نه حزب الله و نه جهاد اسلامی و نه سایر گروههای تروریستی" ، چرا که این گروهها با کمک های مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ، قسمت هائی از خاک لبنان و فلسطین را به اشغال خود در آورده و مردم جنوب لبنان و باریکه غزه را به گروگان گرفته اند ، آنچنانکه سپاه پاسداران و بسیج و نیروهای نظامی و امنیتی و دار ودسته های اراذل و اوباش جمهوری اسلامی ، ایران را به اشغال خود در آورده و مردم این کشور را به گروگان گرفته اند . اینک دیگر برهمگان ، آشکار گردیده است که جمهوری اسلامی طی سه دهه ، فقط و فقط برای پیش برد جاه طلبی های فاشیسم مذهبی ولایت فقیه و نفوذ در بخش هائی از خاورمیانه ، میلیاردها دلار از پول وثروت مردم محروم و ستمدیده ایران را به حلقوم گروههای تروریستی در لبنان و فلسطین و عراق و یمن و بحرین و سایر مناطق ریخته است. طرح شعار : "راه قدس از کربلا می گذرد" توسط آیت الله خمینی و برجای نهادن یک ملیون کشته و زخمی و ویران سازی دو کشور ایران و عراق ، یکی از نتایج و آثار شوم همان سیاستی است که امروزه آقای کدیور به شکل "اصلاح شده" اش در بسته بندی جدید " هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای ایران " تحویل نسل جوان و خرد ورز ایران می دهد و لابد انتظار هم دارد که برای کشف این شعار "ایجابی" مورد تشویق وتقدیر مردم ایران قرار گیرد !

اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد می تواند بفهمد که وقتی مردم ایران شعار "نه غزه ، نه لبنان" می دهند منظورشان ضدیت با مردم لبنان و مردم فلسطین نیست بلکه ضدیت شان با حزب الله لبنان و حماس فلسطین است که جمهوری اسلامی سالانه ملیون ها دلار از پول مردم ایران را که باید صرف نیازمندهای مردم ایران گردد به جیب گروههای تروریست خارجی می ریزد و فراموش نکنید که برخی از اعضای حزب الله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین ، در جریان مبارزات ماههای اخیر مردم ایران ، پابپای بسیجیان و اراذل و اوباش جمهوری اسلامی ، جوانان آزادیخواه ایرانی را در خیابانهای تهران مورد ضرب و شتم قرار داده اند ( عکس ها و اسامی شان موجود است) . حال آقای کدیور چگونه با تردستی می خواهد به همگان القاء نماید که گویا منظور از شعار "نه غزه ، نه لبنان" ضدیت با مردم لبنان و فلسطین است ؟ خیر آقای کدیور ، مردم و آزادیخواهان ایران نه تنها ضدیتی با مردم لبنان و فلسطین ندارند بلکه مردم لبنان و فلسطین و تمام ملت های طالب آزادی را متحد خود می دانند . آقای کدیور و دوستان و همفکران شان اگر تجاهل نکنند و از دریچه صداقت و راستی وارد شوند در خواهند یافت که در این میان اگر ضدیتی وجود داشته باشند ، این ضدیت با حماس و حزب الله و سایر گروههای تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی است نه با مردم فلسطین و لبنان . بگذارید بطور شفاف و پوست کنده بگویم که مشکل آقای کدیور و سایر رانده شدگان از گردونه قدرت جمهوری اسلامی از آنجا ناشی می شود که این آقایان که خود در شکل گیری ، حماس و حزب الله و سایر گروههای اسلام گرا در کشورهای عربی و اسلامی نقش داشته اند ، هنوز هم حاضر نیستند که دست از حمایت این گروهها بردارند و وجهه ی به اصطلاح "انقلابی و اسلامی "! آنان در اذهان ایرانیان خدشه دار شود . برای همین است که در مقابل شعار "نه غزه ، نه لبنان ..." تمام جناح های جمهوری اسلامی چه درقدرت ، چه در حاشیه ی قدرت و چه از قدرت رانده شده ، همگی یک صدا می گویندکه این شعار ، شعار مردم ایران نیست !

راست این است ، تمام کسانی که امروزه شعار "نه غزه ، نه لبنان..." آنان را به خشم آورده است همان کسانی هستند که 30 سال پیش ، زمانی که آیت الله خمینی ، تز معروف "صدور انقلاب اسلامی" را مطرح نمود مبلّغ و مجری طرح صدور انقلاب شدند . کلاه خود را قاضی کنید آقای کدیور و ببینید که چه کسانی در آن زمان به نمایندگی از جانب امام راحل تان ، با ملیون ها دلار پول به غارت رفته از بیت المال ملت ایران با سمت سفیر کبیر و کاردار و وابسته فرهنگی و با در دست داشتن پاسپورت های دیپلماتیک ، مأمور ایجاد و سازماندهی و مسلح ساختن حزب الله و حماس و جهاد اسلامی و مجلس اعلای اسلامی عراق و دهها گروه تروریستی دیگر در گوشه و کنار خاورمیانه و افریقا شدند ؟ چه کسانی دهها چهره شاخص و آزادیخواه ایرانی ومخالف جمهوری اسلامی را در اروپا و گوشه کنار جهان به طرز وحشیانه ای ترور کردند ؟ صادر کنندگان انقلاب اسلامی و بنیان گذاران حزب الله و حماس وسایر گروههای تروریستی در دهه 1360 خورشیدی چه کسانی بودند ؟ مصباح یزدی ها بودند یا پیروان صدیق امام راحل که امروزه مورد غضب بیت رهبری قرار گرفته و از گردونه قدرت به بیرون پرتاب شده اند ؟

آری مشکل آقای کدیور و بن بستی که امروزه تمامی جناح ها و شخصیت های اصلاح طلب مذهبی در آن گرفتار آمده اند این است که می خواهند با یک پرش سی ساله تاریخی ، نقش و مسئولیت خود را در سه دهه همکاری با جرثومه ی فسادی بنام جمهوری اسلامی به طاق نسیان بسپارند ولی از آنجائی که هر حال ریشه در گذشته ای دارد یا باید جسارت و شهامت این را داشت که گذشته را آنچنانکه بوده است به نقد کشید و یا اینکه در صدد توجیه نمودن وقایع گذشته برآمد و گلیم خود را از از باتلاق جمهوری اسلامی ، پاک و منّزه بیرون کشید ؟ و چنین بنظر می رسد که آقای کدیور و همفکران ایشان ، راه دوم را انتخاب کرده اند.

از آقای کدیور و دوستان ایشان که این همه سنگ لبنان و فلسطین را به سینه می زنند و لابد وظیفه شرعی و اخلاق اسلامی ! آنان را به دفاع از لبنان و فلسطین وادار می سازد باید سئوال کرد که چرا ایشان از مسلمانان محروم در سایر مناطق سخن نمی گویند ؟ چرا مثلاً از بنگالدش که دهها ملیون جمعیت اش بیشتر و هزار بار فقیر تر از لبنان و فلسطین است حمایت نمی کنند ؟ مگر نه اینکه بر خلاف لبنان و فلسطین که دهها فرقه مذهبی درآنجا زندگی می کنند ، در بنگالدش 100 ملیون یک دست مسلمان و یک دست فقیر زندگی می کنند ، راستی اگر ریگی در کفش آقایان نیست چرا از برادران مسلمان خود در بنگال و سایر کشورهای آسیائی و آفریقائی حمایت نمی کنند ؟ چگونه است که در این موارد از وجدان و اخلاق اسلامی ! خبری نیست اما اگر مردم ایران بگویند که : پول ما مردم محروم و محتاج را صرف تقویت و تجهیز و ایجاد اشتغال برای گروههای تروریستی اسلام گرا در لبنان و فلسطین نکنید ، به یکباره رگ غیرت اسلامی آقایان به جوش می آید و بر این در خواست عادلانه ی مردم ایران برچسپ غیر اخلاقی و غیر اسلامی می زنند و با سفسطه گری تلاش می گردد که این خواسته برحق ملت ایران را شعار "سلبی" و دور از "شئون اخلاقی و اسلامی" معرفی نمایند !؟

و نکته آخر ، برای اطلاع آقای کدیور و دوستان و همفکران ایشان باید بگویم که بیش از 40 سال پیش و پس از شکست خفت بار رژیم های کشورهای عرب در جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل ، مبارزان آزاد اندیش ایران نخستین کسانی بودند که در ایران به پشتیبانی و همدردی از مردم محروم و ستمدیده فلسطین و علیه اشغالگری اسرائیل ، صدای مردم ایران را به گوش جهانیان رساندند . آری آقای کدیور در آن سالها که هنوز هیچ خبری از وجود گروههای اسلامی در میهن بخت برگشته ما نبود و حد اکثر چند محفل مذهبی بودند که سرگرم مبارزه با "فرقه ضاله بهائی" و مبارزه با "سینما و تأتر" بودند ، و امام راحل شما نیز در نجف همه ساله به مناسبت هائی چند اعلامیه بی خاصیت صادر می نمود و در آن ها شاه را دعوت به راه اسلام می نمود ، در آن روزها گروهی از روشنفکران دگراندیش و فرهیخته ایران که بعداً به گروه فلسطین معروف شدند ، به جرم پشتیبانی از مردم ستمدیده فلسطین توسط ساواک رژیم شاه دستگیر و وحشیانه مورد شکنجه قرار گرفتند ، در دادگاه نظامی رژیم شاه که هزار بار مشروعیت ببشتر از دادگاههای انقلابی و اسلامی رژیم جمهوری اسلامی بوده است ، صحن دادگاه نظامی را به صحنه ای برای دفاع از مردم درمانده فلسطین تبدیل کردند و در زیر برق سرنیزه نظامیان رژیم شاه به عنوان همبستگی با ملت رنجدیده فلسطین ، با صدای بلند سرود جهانی رنجبران و ستم دیدگان جهان را سر دادند : برخیز ای داغ لعنت خورده ....

برما نبخشد فتح و شادی خدا ، نه شاه ، نه قهرمان

با دست خود گیریم آزادی ، در پیکارهای بی امان

و باز برای اطلاع آقای کدیور و دوستان شان باید اضافه کنم که رژیم دیکتاتوری شاه دهها تن از هوادران گروه فلسطین را که قصد براندازی آن رژیم را داشتند دستگیر و شکنجه و به زندان محکوم کرد ولی هیچیک از آنان را اعدام ننمود ، اما رژیم عدل اسلامی خمینی در دهه خونین 1360 همراه با هزاران جوان آزاده ی این مرز و بوم ، هرکس از گروه فلسطین را به چنگ آورد به جرم اینکه هنوز عشق مردم و میهن را در سر داشتند از دم تیغ گذراند . نام پاره از آن فرزندان آزاده و به خون خفته که در ذهن نگارنده این سطور باقی مانده است از این قرار است : زنده یادان شکرالله پاک نژاد ، حسین تاجمیر ریاحی ، صادق محمدی خباز ، عباس صابری ، دکتر نظام رشیدیون ، رضوان الله جعفری . تعدادی هم قبل از اینکه به دام جوخه های مرگ خمینی گرفتار شوند همراه با ملیون ها ایرانی از قتلگاه خمینی گریختند در گوشه و کنار دنیا آواره گردیدند.

آقای کدیور و سایر آقایانی که با یک پرش سی ساله از روی تاریخ خونین این کشور می خواهند عبور کنند و رهبر و سخنگوی جنبش سبز یعنی جنبش نداها و ترانه ها بشوند باید قبل از هر چیز پرونده ی سی ساله رژیم جمهوری اسلامی را باز کنند و گزارش کاملی از جنایات این رژیم و مسئولان و مسببان آن را تقدیم ملت شریف ایران بنمایند تا مردم بدانند که آقایان ریگی در کفش ندارند. والسلام

13 تیر ماه 1389

4 ژوئن 2010

اولویت ایران بر فلسطین استراتژی جنبش سبز است

محسن کدیور

در ضمن نخستین مصاحبه من با صدای آمریکا در ضمن دهها مسئله مهم اشاره ای کوتاه به شعار "هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران" شد. طرفداران شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" و هکذا طرفداران رژیم ایران پنداشتند که من وقوع شعار اخیر در روز قدس سال گذشته را منکر شده ام. به کسانی که طالب حقیقتند یادآور می شوم:

اولا. شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" در روز قدس در تهران توسط جمعی از جوانان ایرانی فریاد شده است و در وقوع آن تردیدی نیست.

ثانیا. این شعار عکس العملی در مقابل استفاده ابزاری از مسئله فلسطین از جانب حکومت ایران بوده است. بسیاری از سردهندگان این شعار سوء استفاده حکومت از آرمان فلسطین برای سرپوش گذاشتن بر ستمی که بر ملت ایران می رود را صادقانه محکوم کرده اند. هر چند از بیان مناسبی برای نیل به این هدف انسانی استفاده نکرده اند.

ثالثا. علیرغم اینکه این شعار در روز قدس سر داده شده است، و با اینکه در قصد خیر بسیاری از سردهندگان آن هم تردیدی نیست، من این شعار سلبی را صحیح نمی دانم، زیرا این شعار نه اخلاقی است و نه اسلامی. ظلم به هر ملتی ناپسند است چه ایرانی چه غیر ایرانی. هر چند اولویت در نبرد با ظالم خانگی است و اول باید خانه را از لوث ظالم پاک کرد ، آنگاه به دفاع از دیگر مظلومان پرداخت.

شعار ایجابی "هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران" سازگار با موازین اخلاقی و معیارهای اسلامی است و مورد حمایت رهبران جنبش سبز هم بوده است.

رابعا. صرف اینکه جمعی از هموطنان شعار سلبی را در روز قدس سر داده اند، دلیل نمی شود که این شعار ملت ایران است، همچنانکه چون شعار ایجابی مطلوب امثال من است، پس نمی توان نتیجه گرفت این شعار ملت ایران است. امیدوارم بزودی امکان مراجعه به افکار عمومی فراهم شود و سه راهبرد ایران فدای فلسطین و لبنان (سیاست عملی حکومت ایران)، فلسطین و لبنان فدای ایران (مفاد شعار سلبی) و اولویت ایران بر فلسطین و لبنان (مفاد شعار ایجابی) به رفراندم گذاشته شود. من معتقدم جنبش سبز و اکثریت ملت ایران گزینه سوم را انتخاب خواهند کرد.

با دریافت نخستین پیام درباره مصاحبه، دریافتم که با جمله ای بریده از زمینه متن، معرکه گرفته شده است تا اذهان را از مسائل مهم مطروحه در مصاحبه منحرف گردانند، اگر چه در ضمن مصاحبه قرائن کافی برای برداشت صحیح فراهم بود، اما اگر کسی صرفا با یک جمله بخواهد درباره تمام مطلب قضاوت کند کلمات من از بیان منظورم قاصر بوده است، لذا مختصر مفاد فوق را به اطلاع مصاحبه گر (خانم ستاره درخشش) ایمیل کردم و ایشان نیز خبر داد که توضیح کوتاه مرا به اطلاع بینندگان مصاحبه رسانیده است.

لازم به ذکر است که من مضمون فوق را در نخستین سخنرانیم پس از روز قدس به شرح زیر مورد بحث قرار داده ام.

"ضرورتهای نخستین مرحله جنبش سبز"، نهم آبان 88 ( آخر اکتبر 2009) دانشگاه نورث وسترن شیکاگو

"در مقابل تفریطهای رژیم در دام افراط نیفتیم

در ایران اکثر مردم نسبت به سرنوشت فلسطین حساسند، درعین‌حال به‌شدت از استفاده‌ابزاری از مسئله‌فلسطین بیزارند. حالا بنده بیایم به‌گونه‌ای شعار بدهم که ضداخلاق باشد. ما قرار بوده است که دربرابر هیچ مظلومی در دنیا کوتاه نیاییم، اما اولین مظلوم مظلومِ خانگی است. اولین مظلوم خود ملت ایران است. بسیار خوب، اگر می‌خواهیم بگوییم آقای رئیس‌جمهور تقلبی! شما قبل از اینکه رئیس‌جمهور فلسطین اشغالی‌یا لبنان باشید، رئیس‌جمهورِ اسلامی ایران هستید، لطفاً به‌جای ده‌بار اسم فلسطین و لبنان را بردن یک‌بار هم اسم ایران را بیاورید، این حرف حسابی‌ست. اما اگر بگوییم هیچ‌لازم نیست درباره‌لبنان بگویی، هیچ‌چیز لازم نیست درباره‌غزه بگویی، فقط ایران، خوب می‌توان همین سخن را به‌گونه‌ای بیان کرد که حساسیت‌برانگیز نباشد، می‌توان گفت «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران». اما چرا بگوییم چیزی را که نفی اخلاق اسلامی، نفی عرق ملی‌مان باشد؟ اجازه بدهید بگویم برخی تندروی‌های کودکانه در کشور ما در حال اتفاق افتادن است.

برخی شعارهای افراطی در حال شکل گرفتن است، در برابر برخی اقدامات تفریطی. مولا علی (ع) در نهج‌البلاغه یک جمله‌بسیار بسیار مهم دارد؛ می‌گوید: «لا ترى الجاهل إلا مُفرِطاً أو مُفَرِّطاً». جاهل، فرد نادان یا افراط می‌کند یا تفریط. یا زیاده‌روی می‌کند یا کم می‌گذارد. الان مشکلی که ما داریم این است که حکومت ما افراط می‌کند از زاویه‌ای. اگر قرار باشد ما هم به همان شیوه‌حکومت عمل کنیم، یعنی همان بکنیم که او می‌خواهد، ما هم افراطی‌گری کنیم، با او چه فرقی داریم؟ حکومت ما از مسئله‌ی فلسطین سوء استفاده افراطی می‌کند، قرار نیست ما هم سوء استفاده تفریطی کنیم از این مسئله در جهت مقابل. ما خیلی راحت می‌گوییم بله مسئله‌ فلسطین برای من ایرانی هم مهم است، اما اولویت با مسایل ایران است. این می‌شود شکل معقول و بین‌المللی ماجرا. اگر من در هر مجمع بین‌المللی قرار بگیرم از حقوق مردم مظلوم فلسطین دفاع خواهم کرد اما در وهله‌اول حق با مردم مظلوم ایران است، چراکه من ایرانی هستم. در مرتبه‌ثانوی به مسئله‌ی دیگر مظلومان جهان هم فکر می‌کنم. اما اگر قرار شد در میان این مظلومیت‌ها من مسئله‌‌ فلسطین را صرفاً ابزاری قرار دهم برای فراموش کردن مسایل داخلی ایران، این سخن پذیرفته نیست."

امیدوارم این مختصر دوستداران حقیقت را بکار آید. متن کتبی مصاحبه نیز بزودی منتشر خواهد شد.

سوم تیر 1389

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.