رفتن به محتوای اصلی

سلام ای ستارۀ سفر
06.05.2015 - 08:23

باغ را به سر، گذشت

سرگذشتِ نانبشتۀ پریشِ خویش

چه شد، چه بود

کِه ناگهان گُل ام رُبود؟

چرا زِ من گذشت

رفت وُ پشتِ سر نگه نکرد

کجا نبشته این سخن

که دوست را رها کنند وُ بگذرند

 

نه پاسخی به نامه داد

نه قاصدی به سویِ من روانه شد

ندیده جایِ خالی اش

چه آتشی به پا نمود وُ خانه بی ترانه شد

به این رواقِ تیره هر غروب

غمِ جهان دلِ مرا نشانه شد

نمانده در کنارِ من

مگر درختِ خامُشی وُ قُمریِ غریب

که ناله می کند: کجاست او، کجاست کُو...

باد، ابر را کشید وُ بُرد

برکه دیده اش براه ماند وُ مُرد

 

سلام بر تو ای ستارۀ سفر

بُرو به او بگو:

ندانی ای گُلِ یگانه ام

که بر منِ شکسته پَر

ز دوری ات چه ها گذشت

2015 / 5 / 6

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.