دکتر مهرداد درویشپور جامعه شناس و استاد دانشگاه در استکهلم میگوید که بر خود حاکمیت هم پوشیده نیست که اکثریت جامعه دچار نوعی انزجار سیاسی از حکومت است.
وی در بخش نخست مصاحبه خود با مژگان غفاری شیروان از برنامه روبهرو، شکاف میان دولت و ملت را یک «بحث جدی» خواند و گفت: «یکی از شاخصههای این شکاف [این است]: در حالی که در خیلی از کشورهای منطقه گرایش دینگرایی بالا میرود، در جامعه ایران نه دینگریزی بلکه دینستیزی آنقدر بالا رفته که سرو صدای یکسری آخوندها در آمده که کلی از جوانها دارند بیدین میشوند. نفرت از دین در حال افزایش است. حکومت، اسلامی و بنیادگراست. ملتاش سکولارترین مردم منطقه شدهاند. نوع آرایش و پوشش و روابط جنسی که امروز در جامعه ایران است، برای جهان غرب بهتانگیز است که چه میزان شکافی وجود دارد. این شکاف یک واقعیت است و کمتر کسی میتواند آن را انکار کند».
آقای درویشپور همچنین ظهور اصلاحطلبان در اواخر ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را نوعی گذار به اصل «متعارفشدن» که به گفته وی «خاص دوران پسا انقلابی است»، دانسته ولی تاکید میکند: «نکته اینجاست. مردم ایران یک بار انقلاب کردند و در آن انقلابشان که برای برچیدن استبداد و دیکتاتوری بود، دیدند به قهقرا رفتند. چه خونها که ندادند و چه جانها که ندادند اما چیزی که دستشان را نگرفت سهل است، واپسگرایی هم ایجاد شد. بنابراین پدیدهای در جامعهشناسی هست به نام نگرانیهای ضدآرمانی. در جامعه ایران نگرانی ضد آرمانی یک بحث جدی است. یعنی نکند برویم یک انقلاب دیگر بکنیم، اوضاع از همین که هست، بدتر شود. حوادثی که در لیبی و سوریه و عراق رخ داد، این نگرانیهای ضد آرمانی را دو برابر کرد. نه تنها تجربه انقلاب ایران این نوع محافظهکاری را تحمیل کرده، این تجربهها هم مردم را نگران کرده که ما از این حکومت منزجریم اما [اگر] سرنگونش کنیم، چه کسی روی کار میآید؟ نکند مملکت مانند لیبی و عراق و سوریه بشود که صد بار بدتر است؟
این باعث شده مردم نوعی از عقلانیت را داشته باشند. یعنی جه؟ از حکومت منزجرند اما به اصلاحطلبان تن میدهند چون معتقدند تغییر تدریجی بالاخره دیر یا زود بساط استبداد دینی را برمیچیند اما جامعه را دچار مخاطره نمیکند. حتی میدانند اصلاحطلبان چه سابقهای داشتند اما خیلیها میگویند انشاءالله گربه است. خیلیها ممکن است ناخرسند باشند از گفتمانهای اصلاحطلبان. گفتمانهای اصلاحطلبان گفتمان مردم نیست اما [مردم] در این جنبش سبز شرکت کردند چون فکر کردند هر روزنهای برای پیشرفت، برای عقبراندن این حکومت توتالیتر و استبداد دینی، یک پیشروی است. بنابراین این عقلانیت بدان معنی نیست که ضرورتاً همه مردم خواستهایشان در سطح اصلاحطلبان دینی است. در جامعهای که مردمش سکولارند، اگر امروز شانس یک انتخابات آزاد را داشتیم، اکثریت مردم به رد حکومت دینی رای میدادند و این گفتمان اصلاحطلبان دینی نیست. بنابراین جامعه میتواند جلوتر باشد اما به دلیل نابرابری قدرت، تجربه سرکوبی که در جنبش سبز با آن روبهرو بود، تجربه انقلاب ایران و نگرانیهای ضدآرمانی و فقدان آلترناتیوهای سکولار قدرتمند میتوانند سطح توقعشان را پایین بیاورند...».
دکتر درویشپور میافزاید: «موقعی که امکانات بیشتر باشد، توقع مردم هم بالاتر میرود... این سی سال حکومت، آنقدر در هم کوبیده که حجاب خواست مردم است. در جامعهای که سطح توقعاش به شدت پایین آورده شده، ممکن است بعضیها سطح توقعشان به دلیل سقف دیکتاتوری پایین آمده باشد اما اگر این سقف برداشته شود، اینطور نیست که به حجاب آزاد بسنده کنند بلکه میتوانند خواستهای فراتر داشته باشند. نوعی پراگماتیسم در برخورد مردم با اصلاحطلبان به چشم میخورد».
وی میگوید: «در مورد دولت روحانی، حداقل اگر ما در دوران خاتمی با یک اصلاحطلبی روبرو بودیم، پروژه روحانی یک نوع سازش بین اصولگرایی و اصلاحطلبی است. جلوتر رفتن اصلاحطلبی نیست، به عقبراندن آن است».
دکتر درویشپور در پاسخ به سوال مژگان غفاری شیروان مبنی بر «بخشش» یا «فراموشی» عملکرد مرتکبین جنایات دهه ۶۰ و این که «آیا ممکن است بدون روشن کردن تکلیف با آنها که در دوره سیاه نقش بازی کردند، به سمت دموکراسی رفت؟»، گفت: «در مورد اصلاحطلبان به دلیل آن نقشی که بخشیشان در آن دوره داشتند، میل به کتمان [دارند]... باز به نظرم کتمان خوب است. میل به انکار خیلی زیاد است. الان اگر از آقای سروش بپرسید، نقششان را در انقلاب فرهنگی انکار میکنند. من آن روزهایی که انقلاب فرهنگی صورت گرفت در دانشگاه تهران و جزو آن چند هزار نفری بودم که تحصن شبانهروزی کرده بودیم. روز آخر با پادرمیانی آقای بنیصدر خبر دادند به ما که اگر تخلیه نکنید قتل عام صورت خواهد گرفت و ما شاید ساعت سه نصفه شب هزاران نفر با اتوبوسهایی که آمدند، دانشگاه را تخلیه کردیم. من نمیتوانم نقش سروش را فراموش کنم. هر چقدر احترام بگذارم به تغییر عقیدهاش، ولی وقتی انکار میکنند، طبیعتاً یک نوع مغبونیت من و همنسلان مرا که قربانی انقلاب فرهنگی بودند، در بر میگیرد».
درویشپور اما تاکید میکند که «دادخواهی، انتقام نیست». وی میگوید: «دادخواهی نه تنها از منظر انسانی و عدالتجویی مهم است، حتی از منظر تراپی (درمان) مهم است. کسانی که قربانی شدند، قربانیهایشان زنده نمیشوند اما اعتراف به واقعیت کشتار و سرکوب، یاری میبخشد که قربانی زخماش را التیام ببخشد. وقتی این با انکار روبهرو شود، طبیعتا نوعی جری میکند و مقاومت میآفریند».
مهرداد درویشپور ادامه میدهد: «من در مقالهای به نام معمای انقلاب ایران به این پرداختم که بخش مهمی از اصلاحطلبان دینی فکر میکنند تاریخ با آنها آغاز شده و در نتیجه نقطه آغاز انحراف و سرکوب را از حذف خودشان میبینند. بزرگترین جنایاتی که در دوران حکومت اسلامی صورت گرفته در دوران جنبش سبز نیست! زمانی که از رادیوها رسما اعلام میکردند که امروز سیصد نفر از ضد انقلاب به هلاکت رسیدند. این لحظهها فراموششدنی نیستند. مگر من میتوانم تمام آن عزیزان و نزدیکان و همکلاسیهای ۱۷ ساله، ۱۹ ساله و ۲۰ ساله که اعدام شدند را فراموش کنم؟ بنابراین هر نوع پافشاری برای به فراموشی سپردن آن، یعنی پاک کردن سیاهترین دوره تاریخی حکومت اسلامی و این، نه به فرایند دموکراسی کمک میکند و نه حتی به فرایند اعتدال بخشیدن به روح و روان و کلام قربانیان این جنایات».
وی ادامه میدهد: «من جزو کسانی هستم که به شدت با فرهنگ انتقامگیری مخالفم. با خشونتورزی مخالفم. با در گذشته اسیر شدن، در جا زدن در گذشته، مخالفم. اما اگر قرار است فقط امروز هویت ما را تشکیل بدهد که دیگر ما حتی شناسنامه خود را هم نباید بدانیم که چه بوده».
این استاد جامعهشناسی میگوید: «گذشته بخشی از شناسنامه و تاریخ است. قطعاً نباید در آن درجا زد چون آیندهنگری و پیشرفت را مانع میشود. اما هر تلاشی برای پاک کردن آن گذشته، در واقع یک دهن کجی به بخشی از هویت انسان هاست. دهن کجی به تاریخ است».
*مصاحبه با دکتر درویشپور در سه بخش از تلویزیون اندیشه پخش شده است. متن و ویدیوی بخشهای دوم و سوم این مصاحبه نیز در روزهای آتی توسط خودنویس منتشر خواهند شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید