رفتن به محتوای اصلی

برکناری شاهنامه از نژادپرستی
08.05.2015 - 23:00

 

امروز با نمونه‌های فراوانی که از وطن‌پرستی افراطی در اکناف جهان دیده شده و مایه خونریزیها و ویرانگریها شده است و می‌شود، گاهی از وطن‌پرستی مفهومی توام با نژادپرستی و تعصبات جاهلانه و نفرت بی‌جا از هربیگانه به ذهن می‌رسد. وطن‌پرستی در شاهنامه برکنار از این آلایشهاست. وطن‌دوستی فردوسی احساسی حکیمانه توام با اعتدال و خردمندی و عاطفه انسانی و به کلی دور از نژادپرستی است. عشق به ایران در شاهنامه به مفهوم عشق به فرهنگ مردم ایران، و آرامش و آبادی ایران، و آزادی و آسایش مردم ایران، و برخورداری آنها از عدالت است. نفرتی که نسبت به مهاجمان هست، به‌سبب تبار آنها نیست؛ به سبب این است که بیگانه به ناحق و به ناخواست مردم به این سرزمین هجوم آورده، و چون با فرهنگ مردم بیگانه است و از محبت و پشتیبانی مردم محروم است، ناچار با خونریزی و بیدادگری و ویران‌سازی فرمان می‌راند. نفرت از مهاجم به مفهوم نفرت از ظلم است. نفرت از ضحاک و افراسیاب، نفرت از بیدادگریهای آنهاست، و ستایش کین خواهی ایرانیان، ستایش اجرای عدالت است؛ مثلا وقتی که اردشیر بابکان از کرم هفتواد شکست می‌خورد و می‌گریزد به دو جوان ایرانی می‌رسد که به او می‌گویند:‌

به آواز گفتند کای سرفراز
غم و شادمانی نماند دراز

نگه کن که ضحاک بیدادگر
چه آورد از آن تخت شاهی به سر

هم افراسیاب آن بداندیش مرد
کزو بد دل شهریاران به درد

سکندر که آمد بر این روزگار
بکشت آنکه بد در جهان شهریار

برفتند و زیشان جز از نام زشت‌
نماند و نیابند خرم بهشت‌

چگونه می‌توان در پیام وطن دوستی شاهنامه نشانی از نژادگرایی یافت، در حالی که می‌بینیم کیخسرو فرمانروای آرمانی شاهنامه از یک سو نژاد تورانی دارد و مادرش فرنگیس، دختر افراسیاب --- دشمن آشتی ناپذیر ایران--- است! مادر رستم جهان پهلوان ایران دختر مهراب کابلی دیوزاد است که تبار از ضحاک تازی پلیدترین دشمن ایرانیان دارد و سرانجام هم به نیرنگ همان مهراب در چاهساری جان می‌سپارد.‌

بلی، شاهنامه حماسه ملی مردم ایران، و ستایش ایران و ایرانیان است، و از دشمنان ایران نفرت دارد؛ اما فردوسی هرجا در میان اقوام بیگانه نیکی و دانایی و خردمندی می‌بیند، از بیان آن بازنمی‌ایستد. یک نمونه اش تصویری است که از پیران ویسه آفریده است. پیران‌ویسه را با اینکه از تورانیان و سپهسالار دشمن است، به خردمندی و دوراندیشی و فرزانگی و مداراجویی و پاکدلی و آزادگی و مردانگی و جوانمردی می‌ستاید. پیران به سیاوش مهر می‌ورزد و موجبات ورود او را به توران زمین فراهم می‌کند و دختر افراسیاب را برای او می‌گیرد. فرنگیس و کیخسرو و بیژن را از مرگ می‌رهاند. دردل از خونریزیها و بیدادگریهای افراسیاب ناخشنود است. در همان حال به حکم وظیفه، به وطن و کشور و پادشاه خود وفادار است. فردوسی چنان تصویری از پیران ویسه در پیش چشم خواننده می‌نهد که گویی دلیری رستم و کفایت و تدبیر و لشکرآرایی گودرز و خرد و حکمت بزرگمهر را یکجا در وجود خود جمع کرده است.‌

سردار تورانی با خردمندی و آزادگی زندگی می‌کند، و با مردانگی و افتخار جان می‌سپارد. در جنگ تن به تن با گودرز زخمی می‌شود و به کوه پناه می‌برد، گودرز که هفتاد فرزندش به دست پیران جان باخته بوده‌اند، در پی او می‌رود و به او می‌گوید: «پیرمرد، زنهار بخواه، تسلیم شو، تا تو را به نزد کیخسرو برم او تو را خواهد بخشید.» اکنون جواب پیران بشنویم:‌

بدو گفت پیران که: این خود مباد
به فرجام بر من چنین بد مباد

کزین پس مرا زندگانی بود
به زنهار رفتن گمانی بود

من اندر جهان مرگ را زاده‌ام‌
بدین کار، گردن تو را داده‌ام‌

شنیدستم این داستان از مهان‌
که هرچند باشی به خرم جهان،

سرانجام مرگ است و زو چاره نیست‌
به من بر بدین جای پیغاره نیست‌

گودرز به کین هفتاد فرزند خود، سردار پیر تورانی را کشت، و این دیگر قانون جنگ است. سپس چون چشم کیخسرو بر جنازه او افتاد:‌

به پیران دل شاه آن سان بسوخت‌
که گفتی به دلش آتشی بر فروخت!

و دستور داد دخمه‌ای برای او ساختند و او را با جلال و شکوه تمام در دخمه نهادند.‌

جریره دختر پیران همسر سیاوش نیز نمونه زنی است مردانه و دلاور و شایسته چنان پدر. وقتی پسرش فرود را به دست سپاهیان توس مظلومانه کشته می‌بیند، کنیزان را از مویه کردن بازمی‌دارد، و برای اینکه گنجهای دژ سپیدکوه به دست سپاه توس بی‌خرد کینه‌جوی نیفتد، آن همه را آتش می‌زند، شکم اسبان را می‌درد، سرانجام با دشنه‌ای شکم خویش را هم می‌شکافد، و بر بالین فرزند جان می‌سپارد.‌

اغریرث برادر افراسیاب هم با اینکه تورانی است، خردمند و پاکدل و نیک اندیش است و جان بر سر آزادگی و جوانمردی خود می‌گذارد. وقتی بعد از مرگ منوچهر، پدرش پشنگ می‌خواهد او را به جنگ نوذر به ایران بفرستد، پدر را پند می‌دهد:‌

اگر ما نشوریم بهتر بود
کزین شورش آشوب کشور بود

در حمله تورانیان نوذر پادشاه ایران کشته می‌شود و 0021 تن بزرگان همراه او اسیر می‌شوند. افراسیاب به اغریرث دستور می‌دهد که اسیران بیگناه را بکشد. او نمی‌پذیرد و می‌گوید اسیرکشی دور از جوانمردی است. اسیران را در غاری در ساری نگه می‌دارد که بعد به دست زال آزاد می‌شوند. افراسیاب سنگدل خشمگین می‌شود و به او می‌گوید:‌

بفرمودمت کای برادر، بکش!‌
که جای خرد نیست و هنگام هش!‌‌

...میان برادر به دو نیم کرد
چنان سنگدل ناهشیوار مرد

خواننده شاهنامه به همان سان که به کاوه و رستم و سهراب و سیاوش و اسفندیار و فریدون و کیخسرو و گودرز مهر می‌ورزد، با اغریرث و جریره و پیران ویسه تورانی نیز احساس همدلی می‌کند. فردوسی صفات ستودنی را منحصر به ایرانیان نمی‌داند. هرجا در دشمنان ایران هم هنری و فضیلتی می‌بیند، از بیان آن باز نمی‌ایستد. زال در وصف افراسیاب می‌گوید:‌

شود کوه‌آهن چو دریای آب‌
اگر بشنود نام افراسیاب‌

در میان افراد یک ملت هم فرهیختگی بهتر از نژادگی (= گوهر) است. در پرسش و پاسخهای میان انوشیروان و وزیر خردمندش بوذرجمهر (که فردوسی آن را از منبع خود نقل کرده است) چنین می‌خوانیم:‌

ز دانا بپرسید پس دادگر
که: فرهنگ بهتر بود یا گهر؟

چنین داد پاسخ بدو رهنمون‌
که: فرهنگ باشد ز گوهر فزون‌

که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود

گهر بی‌هنر زار و خوار است و سست‌
به فرهنگ باشد روان تندرست‌

همان گنج دینار و کاخ بلند
نخواهد بدن مر تو را سودمند

سخن را سخندان ز گوهر گزید
ز گوهر ورا پایه برتر سزید

سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوار مایه مدار

چنین گفت آن بخرد رهنمون‌
که فرهنگ باشد ز گوهر فزون‌ *

 

* دکتر محمد امین ریاحی خویی (1388ـ 1302)، ادیب و پژوهشگربرجسته ی ایرانی ،  استاد ادبیات دانشگاه های تهران و آنکارا و نایب رئیس  فرهنگستان ادب و هنر ایران بوده است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا
برگرفته از:
کتاب " فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او" از محمد امین ریاحی خویی، تهران، 1375

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.