سرشت حکومت اسلامی

از ترور، سرکوب، بی فرهنگی، خرافات و ایرانی ستیزی

تنیده شده است!

جامعه ایران در تب تغییر می سوزد و جناح غالب حکومتی زیر فشار کشنده جنبش آزادیخواهانه ملت ایران، راههای تنفسی اش تنگ تر می شود.

تضادها و درگیری های جناح های حکومتی افسارگسیخته تعمیق می یابند و حلقه نیروهای وابسته به ولایت فقیه فشرده تر، هارتر و در آماده باش و آرایش نظامی، علیه جنبش شهروندی ملت ایران صف آرائی می کنند.

ریزش نیروهای وابسته ویا متوهم به رژیم غیرقابل کنترل ادامه دارد و از آنچنان ابعاد و گستردگی برخوردار است که از اعضای خانواده هایشان تا سفرای شان در خارج از کشور و فرار ماموران بلند پایه نظامی – اطلاعاتی و رویگردانی متخصصان و دانشمندان اتمی را در بر گرفته است.

در فضای شکست و ریزش نیروهای حکومتی و فروپاشی بنیادهای سیاسی – عقیدتی نظام در انظار ملت ایران، ابزارهای متداول سلطه گری، کارائی خود را برای حفظ قدرت، از دست داده و شیوه های خشونت آمیز، ترور و سرکوب برای مقابله با جنبش های سیاسی اجتماعی جا باز می کنند.

جناح غالب حکومت اسلامی با پراگماتیسم و عافیت طلبی جناح مغلوب همراه نمی شود و با تکیه بر سرنیزه، سیاست تغییر فضای حاکم بر جامعه بسوی چیرگی جو ترور، وحشت، سرکوب و حکومت نظامی را پیش گرفته است و این اخرین حربه و البته ضعیف ترین و جبونانه ترین تاکتیک مقابله با جنبش آزادیخواهانه ملت ایران است.

ترور، خشونت و سرکوب ابزار نیروئی است که پایه حمایتی اش را از دست داده، موقعیت لرزان و شکننده دارد و در وحشت از حاکمیت اکثریت جامعه ، به حذف فیزیکی مخالفان رو آورده است.

وصله ننگین ترور در شرایط امروز ایران، به هیچ نیروی سیاسی جز آدمکشان و مزدوران ولایت فقیه نمی چسبد..

حکومت اسلامی که بر مبنای دروغ و ریا و فریب بنا شده است، قبل از سازماندهی جنایت ، سناریوی آنرا تدوین می کند و در 30 سال گذشته نمونه های فراوانی وجود دارد، که اقدام به حذف فیزیکی مخالفان نموده و جنایت خود را به دیگران نسبت داده است. قتل استاد دانشگاه مسعود علی محمدی دانشمند هسته ای نیز از جمله اقداماتی ست که مافیای سید علی این جنایت را به حساب آزادیخواهان گذاشته تا بهانه های کشتار و اعدام فرزندان ایران در زندان ها جور کند.

پیوستن استاد فیزیک هسته ای به جنبش آزادیخواهانه ملت ایران، برای دستگاه امنیتی – اطلاعاتی رژیم تحمل ناپذیر بوده و با قتل او، اسرار و اطلاعات او را پاک کرده و هشدار به نیروهای دیگر می دهد که ترور و کشتار دگراندیشان در انتظار آنهاست.

متن زیر جایگاه سیاسی استاد علی محمدی را روشن می کند و قتل او نمی تواند کار کسانی جز عاملین اجرائی سید علی خامنه ای، مزدوران فلسطینی، لبنانی و سودانی باشد.

به نقل از استاد فیزیک هسته ای:

"او تعریف می کرد که دانشجویان گروه فیزیک دانشگاه تهران مکرر به وی مراجعه می کردند و سوال می کردند تکلیف چیست. دست آخر مسعود به آن ها گفته بود: بالاخره نفهمیدم تکلیف چیست ولی در هر صورت من به راهپیمایی می روم. می گفت این را که گفتم با شلیک شادی دانشجویان مواجه شدم، انگار دنیا را به آن ها داده بودند. روشن است که خوشحالی آنها از آن بوده که استاد محبوب شان نیز با آن ها همراه است."

در شرایط امروز ایران ترور تنها در خدمت اهداف جناح غالب حکومتی و برای غلبه فضای ترور و حکومت نظامی قرار دارد و بدیهی است که جنبش از آنچنان پتانسیل، قدرت و عظمتی برخوردار است که با ترور و سرکوب نظامی نمی توان بمقابله با آن برخاست.

ملت ایران و رهبری شکست ناپذیر افقی جنبش، اراده اکثریت جامعه را به اقلیت مرتجع و ایرانی ستیز تحمیل خواهند کرد. خطای حکومتگران آنجاست که گمان می کنند در دهه 60 قرار دارند که با پشتوانه جنبش فاشیستی متکی بر اقشار عقب مانده و متوهم در جامعه امکان سرکوب ملت را داشته باشند. آنها بخوبی درک نکرده اند که ما بیشماران، همه با هم هستیم و راهی بهتر و شکوهمندانه تر از پیکار برای آزادی، دمکراسی، سکولاریسم ، لائیسینه و جمهوری نمی شناسیم.

ما نیک می دانیم که برای رسیدن به آزادی، دمکراسی و برابر حقوقی شهروند ایرانی، بناچار باید از روی لاشه متعفن حکومت اسلامی گذشت و تجربه 30 سال گذشته نشان داده است که شانسی برای انسانی شدن نظام اسلامی وجود ندارد؛ نظامی که سرشت آن از ترور، سرکوب، بی فرهنگی، خرافات و ایرانی ستیزی تنیده شده است!

اقبال اقبالی 12.01.2010