رفتن به محتوای اصلی

آقای لاریجانی گزارش هیئت سه نفره قضائی در رابطه با انکار تجاوز در زندانها خوانده شد!
16.09.2009 - 16:18

ما مردمان ملتهای ایران تأسف می خوریم که شما براین گزارش سراپا ساختگی صحه گذاشته اید. در این روز های بحرانی جامعه ما، به اندازه کافی موضوع برای نوشتن و آگاهی و خبر درست به مردم رساندن، وجود دارد. نمونه وار یکی از این موضوعات مسئله تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی است که از طرفی درباره این عمل شنیع و یا نا پسند و زشت و غیر انسانی، مقالات فراوانی نگاشته شده اند و مصاحبه های بس زیادی نیز ازطرف زنان ومردان با شهامتی انجام گرفته اند. ازطرف دیگر ملاحظه می کنیم که انکار وقیحانه آنها از جانب گردانندگان رژیم اسلامی ایران روز به روز افزوده تر می شود و خواستاران پیگیری این جنایات و مدافعان مظلومین، تحت تعقیب قرار می گیرند و یاخانواده هارا تهدید می کنند که درملاء عام چیزی در این باره نگویند. پس ازدستگیری دکتر بهشتی، مهندس الویری، سردار مقدم و مهر و موم کردن دفتر کروبی، اینک نوبت تهدید وارعاب خود کروبی و دیگران است. اینها باتمام تزویر ونیرنگ می کوشند حتا خودی های معترض راهم مجبور کنند که بگویند این چنین عملی درزندانهای جمهوری اسلامی وجود نداشته و یا وجود ندارد! درباره این رو پوشانی و نقش فرصت طلبان و مقام پرستان کم تأثیر نیست. در این میان و از جمله برای نمونه، افشا و معرفی برخی ازاعضای خانواده لاریجانیها که از حامیان سر سخت این نظام اند، بسیارمهم به نظر می رسد که هموطنان وخوانندگان عزیز با این چهره ها بیشتر آشنا شوند. در واقع وظیفه این نوشته نیز آنست که اعضای با هوش و تدبیر این خانواده تا پوست و استخوان فرصت طلب را به مردمان ملتهای ایران بشناساند ودرکنار آن نیز به برخی لاپوشانیهای رژیم اشاره شود. برای این کار اجازه دهید نخست، کمی به هوش و ذکاوت در همه انسانها، که کم و بیش وجود دارند و می توان به راه و شیوه های متفاوت از آنها استفاده کرد، بپردازیم.

قبل از هر چیز باید یاد آوری کنم که بنده تخصص ملت شناسی وانسان شناسی و هوش شناسی را ندارم، اما ازآگاهی که در اثر مطالعه و علاقه در این زمینه نصیبم شده، می خواهم بهره گیرم و درخصوص هوش و ذکاوت انسانها و ملتها و استفاده گونا گون از آنها تا حد توانائی و آگاهی ام اظهار نظر کنم که بدون شک خواندن این مطلب درچنین زمینه ای، برای اطلاعات عمومی بی سود نخواهد بود و با اطمینان، دانستن اش هم زیانی نخواهد رساند.

بنابه گفته و نوشته متخصصین امر، هوش و ذکاوت درهمه انسانها وجود دارد و قابل پرورش درزمینه های متفاوت است. و هرانسانی و یا گروهی از انسانها دریک زمینه خاصی می توانند نبوغ خودرا نشان دهند. این هم خود بستگی به آب و هوا، محیط زیست، اوضاع جغرافیائی وسیاسی- نظامی، شیوه تعلیم و تربیت، تغذیه سالم یا نا سالم و غیره دارد که انسانها در روند زندگی خویش در آن و با آن رشد نموده اند. بنابراین مردمان ملتهای ساکن فلات ایران هر گروهی و یا هر فردی به نحوی از این هوش و ذکاوت خویش، همانند دیگر مردمان سراسر جهان، به شیوه های مختلف بهره گرفته و می گیرند. مثلا لرها، کردها، آذریها، بلوچها، ترکمنها، قشقائیها و یک بخشی از دیلمی ها، البته با استثناهائی، از آن دسته مردمانی هستند که هوش و تدابیر خود را، احتمالا به دلیل اوضاع جغرافیائی در جنگها و قهرمانیها و جرأت و شهامت نشان دادن در انجام کارهای خارق العاده، به خدمت گرفته اند و یا بخش عمده شمالیهای و مازندرانیها، هوش خودرا بیشتر درزمینه های فکری و فلسفی و اجتماعی، این نیز احتمالا به دلیل آب و هوا و محیط زندگی، مشغول داشته اند و یا شیرازی ها و همدانی ها در زمینه هنر و ادبیات و شعر و اصفهانی ها و یزدیها و مشهدی ها در زمینه های صنعتی و بازرگانی آن را بکار گرفته اند. هوش و ذکاوت تهرانی ها و قزوینی ها و غیره ملغمه ای از نکات فوق، بعلاوه بکار گیری نیرنگ و خودرا از دیگران زرنگ تر دانستن و غیر صرف می کرده و تاحدی هنوز هم می کنند. البته بنده این قضاوت را نسبی می دانم، زیرا در میان همه ملیتها به نسبت کم و زیاد، مردمان دارای همه صفات نام برده فوق، یافت می شوند. اما درمجموع و ازنظر علمی (عینی و ذهنی) این تقسیم بندی می تواند نزدیک به خقیقت باشد. چرا مثلا تهران دارای این چنین خصوصیات "زرنگ معابانه ای" شده و اما در ولایات کمتر، دلایل فراوانی دارد که در اینجا فقط به ذکر یک نمونه از آن می پردازیم. تهران به دلیل پایتخت بودن و دارای امکانات بهتر زیستن ازدیگر نقاط ایران و قبل ازهمه یافتن شغل و کار مناسب تر، باعث می شده از همه ملیتهای ایران به این شهر و استان بزرگ روی آورند وبرای زنده ماندن خویشتن، بازندگی برزمند. زیرا این امکانات استان پایتخت در ولایات کمتر وجود داشته و هنوز هم کمتر وجود دارد. پس ملغمه و درهم بودن فرهنگ ومیدان رشد "زرنگی" و "نیرنگ بازی" برای ساکنان آن ازهمه مردمان، باز بوده است.

قصد از نوشتن این مطلب در واقع استفاده سیاسی و اقتصادی از هوش و ذکاوت برخی انسانها به شیوه های گوناگون بوده و هست. مثلا عده ای فرصت طلبانه از آن استفاده می کردند و می کنند و عده ای دیگر، مردمی و برای خدمت به مردم آنها را رشد و نمو می دادند و می دهند. نمونه کلاسیک برای بکار گیری هوش و نبوغ در زمینه های غیر مردمی و خود پسندانه را، می توانیم صادق محصولی وزیر کشور احمدی نژاد در اواسط کار دولت نهم، مثال بزنیم که به قول خودش با "زرنگی خاصی"، درمدت ده سال 160 میلیارد تومان ثروت به جیب زده. یعنی با حساب سر انگشتی، درهر دقیقه حدود 294 هزار تومان. آن کسانی که الفبای اقتصادی را می دانند، خوب متوجه هستند که اگر نیرنگ و حقه را بکار نگیرید، آدم نمی تواند از راه درست به این شکل میلیاردر شود. شاید صادق محصولی که بلیط بخت آزمائی هم برنده نشده، مکر و حیله اسلامی بکار گرفته باشد! بهر حال اگر از اینها بگذریم به قول یک جوان نویسنده که در مقاله ای در رابطه با هوش ایرانیان، گفته است: "لذا جهت حل این نقیصه باید از هوش کمک بگیریم و برای راه حل (مشکلات) چاره ای بیاندیشیم و به این فکر کنیم که هوش خوب است و نعمت است و باید بهتر از آن استفاده نماییم پس باید به آینده ای بزرگ بیاندیشیم و با هوشتر باشیم و با هم کنار بیاییم و آرمانی فکر کنیم و از خود عبور کنیم و به جمع فکر کنیم که هر گاه منافع را برای جمع بخواهیم منافع ما هم بهتر و بیشتر از انفرادی تامین خواهد شد". این جملات باوصف خامی اش، اما کاملا منطقی است. انسان زمانی می تواند خوشبخت باشد که در جامعه خوشبخت زندگی کند و هر آنچه برای خود می خواهد به دیگری روا بدارد و علاوه بر این هوش و تدبیر خود را در خدمت خوشبختی جامعه بکار گیرد. متأسفانه درجوامع ما تا کنون اکثرا از جمله صادق محصولی ها و لاریجانی ها بر عکس آن عمل کرده اند. یعنی افکار مردمان جامعه ما همیشه به یک اقلیت مترقی و مردمی و یک عده فرصت طلب و نیرنگ باز و دست بگیر روی کلاهت باد نبرد و اکثریتی پاک دل و بی تفاوت تقسیم شده بوده. برای نمونه، یک مقایسه نیمه تاریخی خالی از حسن و فایده نیست: علی سهیلی و محمد ساعد مراغه ای و سید حسن تقی زاده، وزراء و وکلای زمان شاه را با ستارخان و باقرخان و حیدر عمو اوغلی و دکتر تقی ارانی را (هردو گروه از آذربایجان) در نظر می گیریم. گروه نخست از آن دسته روشنفکران فرصت طلبی بودند که فقط به مقام خود توجه می کردند و می خواستند به هر نحوی زندگی کنند. حالا درخدمت به فراماسونرها بود یاخارجیان، برای آنان فرقی نمی کرد. اما برعکس آنان، گروه دوم، می خواستند توانائی، ابتکار و علم و دانش خود را در خدمت به مردم قرار دهند. زیرا اینان خود را نیز اعضائی از آن مردمان جامعه می دانستند. بنا بر این از همه مقامها و پستها به خاطر خدمت به خلق چشم پوشیدند و نه! گفتند و حتا برخی از آنان جان خویش را هم دراین راه نثار کردند. یا اردلانهای کرد (ناصرقلی عباس قلی و علی قلی اردلان) فئودال زاده و مقام دوست را با یار محمد خان و ابولقاسم لاهوتی کرد کرماشانی و قاضی های مکری مهاباد و فیض الله بگی ها مقایسه کنیم که اولی ها در خدمت دیکتاتوران دربار پهلوی پیش رفتند ودومی ها درخدمت انقلاب مشروطه در آمده و یا به دنبال سر نوشت ملت ستمدیده خود روان بودند و در کنار مردم تا آخر ایستادند. برای جلو گیری ازطول کلام از مثالهای تاریخی دیگری چشم می پوشیم. در اواخر قرن بیستم و هم اکنون، اوایل قرن بیست و یکم، دو نسل از مازندرانیهارا داریم که نمایندگی ویژه و کلاسیک برای خود و جامعه خود را تشکیل می دهند. یکی از این نمایندگان کلاسیک از خطه ساری مازندران، مانند احسان طبری بود که تا به امروز به ندرت همتائی در زمینه علوم جامعه شناسی و ادبیات و فلسفه و تاریخ، برایش پیدا شده ودیگری افرادی مانند علی، صادق، باقر، محمد جواد، فاضل و یک خواهر، از خانواده لاریجانی های مازندرانی اند که هوش و نبوغ خود را فقط در خدمت بخود گرفته اند و نقش یک فرصت طلب کلاسیک به تمام معنا را دارند. درهوش و ذکاوت این گروه آخری هم شکی نیست. زیرا اینها درسنین بس جوانی به درجات اجتهاد (آیت اللهی) و وزیر و وکیل و مقامهای بالا در یک مملکت رسیده اند و این خود حتا در سیستمی مستبده هم کار ساده ای نیست. لذا آدم در وحله اول نیاز به مهارت دارد، برای آن که بتواند خود را با سیستم تطبیق دهد! متأسفانه افراد این گروه هوش و ذکاوت را در خدمت به نابکاران گرفته و می گیرند و هر کدام از افراد خانواده لاریجانی در این سنین کم برخلاف آنچه که خود فکر می کنند، در سر پا نگهداشتن یک رژیم قرون وسطائی می کوشند و نیز نقش مهمی دارند. به خاطر اینکه خود خوب می دانند که چه گونه هوش و ذکاوت را در خدمت بهتر زیستن بهر قیمتی قرار دهند و اینها اکنون دریافته اند که بهتر زیستن آنان هم بستگی به ماندگاری این رژیم اسلامی دارد. اگر چه اینها به اسلام هم وقعی نمی نهند و اسلام برای آنان نیز وسیله است، نه هدف غائی. در واقع شیوه استفاده از نبوغ خویش را صد و هشتاد درجه در تضاد با عقیده هم مازندرانی خود آنها، یعنی احسان طبری، حساب شده و فرصت طلبانه انتخاب کرده اند. در هر صورت احتمالا اینان خوب می دانستند و می دانند که احسان طبری جهان بغرنج ما را، مانند کف دستش می شناخت، اما اسکناسهای پول را به اعتراف آذر همسرش کاملا، نمی شناخت! چه بسا این دوری و غریب بودن با پول و مقام، انگیزه هائی بودند که او این شعر را سروده است: "... و این ایمان را چشمداشتی نیست

نه به سکه زر و نه به غرفه ی رضوان

نه به کرسی ریاست و نه به تاج پیروزی

و این ایمانی است چون بنفشه های محجوب

که به خاطر خرسندی خلق (ها)

در پای تندیس تکامل نهاده می شود".

(احسان طبری)

بله طبری ها و لاریجانی ها و نظایر آنها هر دو دسته و گروهها مازندرانی و یا ایرانی بودند. و لاریجانی ها خود شاهد خوار کردن به ناحق هم ولایتی خویش بودند و این را هم می دانستند که این جنایت در باره طبری به ناحق است. اماسکوت را ترجیح دادند! خوب، ما داستان را از علی لاریجانی که قیافه اروپائی نیز دارد و رئیس وقت مجلس جمهوری اسلامی است، آغاز می کنیم. به طوریکه درروزنامه ها درباره اش نوشته و ما می خوانیم، او فرزند حاج میرزا هاشم آملی است. پدرش متولد لاریجان بود. برادران او نیز هرکدام راهی جداگانه را درپیش گرفتند. محمد جواد، با تحصیلات رشته ریاضی، رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی شد. او همچنین رئیس پژوهشگاه دانش‌های بنیادی است. یکی دیگر از برادران ایشان، صادق، آیت الله و استاد حوزه علمیه قم و عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان شد که اکنون رئیس قوه قضائیه است. دیگر برادرش، باقر لاریجانی هم پزشکی خواند، و رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. فاضل لاریجانی نیز کارمند وزارت امور خارجه و از دیپلمات‌های جمهوری اسلامی است. خواهر لاریجانی ها همسر مصطفی محقق داماد است. علی لاریجانی درسن ۲۰ سالگی با فریده دختر ۱۵ ساله ایت الله مرتضی مطهری ازدواج کرد. وی چهار فرزند دارد؛ دو دختر با نام‌ های

فاطمه و سارا و دو پسر با نام‌ های مرتضی و محمد رضا.

دکتر علی اردشیر لاریجانی

حالا ما چرا یخه علی لاریجانی را گرفته ایم، زیرا ایشان نیز فوق لیسانس ریاضی و فیزیک و متخصص کامپیوتر اند ودکترا درفلسفه غرب و فلسفه امانوئل کانت را دارند. هر جوان دبیرستانی می داند، کسانی که ریاضی و فیزیک و فلسفه، آنهم فلسفه کانت را بخوانند، به کائنات و سیارات باید توجه کنند و بچرخش فکری صد و هشتاد درجه امانوئل کانت، باوصف آنکه او ازخانواده سخت مذهبی آمده بود، بیاندیشند و بدانند که زمین مسطح نیست آنطور که اسلام وبرخی دیگر ازادیان می گویند، بلکه کروی است. اجازه دهید، قبل از آغاز بحث، چند جمله درخصوص همین تغییر عقیده کانت و فهم او از آزادی را بیاوریم. "کانت در سن 23 سالگی، پس از پایان تحصیلات مقدماتی بمدت نه سال به تدریس خصوصی و مطالعه علوم بطور شخصی پرداخته بود. او در سی و دو سالگی تدریس رسمی خود را آغاز کرد. حدود ده سال را صرف کوشش در متافیزیک، مانند تلاشهایی برای اثبات خدا کرد. او دراین مدت تحت تاثیر "هیوم" به تعبیر خودش از خواب دگماتیستی (جزم اندیشی) بیدار شد. و متافیزیک را رها کرد و به نقد آن پرداخت. اما این چرخش 180 درجه ای او در باره متافیزیک و عقل نظری، این تاثیری در زندگی و عقاید روز مره اش نداشت. برای مثال کانت بعد از این بیداری از خواب دگماتیستی هر گونه تلاش برای اثبات یا رد خدا را به شیوه عقلی (عقل نظری) مردود شمرد. ولی با اینحال او به پندار خدا وفا دار ماند. زیرا او وجود خدارا از دیدگاه عقل عملی مثلا به عنوان پایه ای برای امکان اخلاقیات لازم می دانست". گویا همین کار را اکنون سیاست مداران غرب و حتا ملاهای ایران، همانند کانت، انجام می دهند و وجود خدا را فقط برای اخلاقیات ضروری می دانند. اینها بر این باور اند که در غیر آن صورت آدم آدم را می خورد! نام این را بنده می گذارم، عادت شدید کردن به یک چیزی و یا به عادت هزاران ساله خوی گرفتن.

و اما درباره آزادی از امانوئل کانت نقل قول کرده اند:

"آزادی به مفهوم کانتی آن، مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنهاحق اولیه‌ای است که به هرانسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برا بری و استقلال انسان را ازهمین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند. کانت درفلسفهٔ سیاسی خود نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید با دورانهای پیش ازآن را به طور قطعی می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند". پس اگر کسی باچنین برداشتی اززندگی آشنا شود، در صورتیکه هدف خاصی در ضمیر اش نباشد، هرگز از رژیمی قرون وسطائی و مستبدی، مانند جمهوری اسلامی، بهر قیمتی دفاع نخواهد کرد و یا هر کسی تحصیلات این جوری داشته باشد، هر چه هم خرفت باشد که دکتر علی لاریجانی بدون شک از آنها نیست، نمی تواند از کنار تئوری گالیله و کوپرنیک و کپلر آلمانی و خود کانت، به سادگی بگذرد و در باره کائنات هیچ پرسشی نکند. پس در اینجا ما می دانیم که علی لاریجانی با چنین پرسشهائی برخورد کرده و پاسخ آنها را هم شنیده، اگر به آنها عمل نمی کند، به راحتی می توان همان واژه فرصت طلبی کلاسیک را برایش بکار گرفت نه اعتقاد.

اکنون حرف دیگر ما بر سر رئیس جدید قوه قضائیه جمهوری اسلامی، آقای صادق لاریجانی، دیگر برادر جوانتر همین دکتر علی لاریجانی است. ایشان بعد از ارسال نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی در رابطه با تجاوز جنسی و شکنجه زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی و نخست سکوت رفسنجانی و بعد نیز انتشار آن در روز نامه ها، توسط خود کروبی، یک هیئت سه نفره متشکل از:

۱- ابراهيم رئيسی، معاون اول رئيس قوه قضائيه

۲- غلامحسين محسنی اژه ای، دادستان کل کشور

۳- علی خلفی، رئيس حوزه رياست قوه قضائيه

را تعیین کرده بودند و این هیئت بعد از یک تحقیقات و دیدار با کروبی، گزارشی تهیه نمودند و به آقای رئیس قوه قضائیه، یعنی آیت الله صادق لاریجانی ارائه دادند. ما جملاتی ازین گزارش و نظرات روزنامه ها را دراینجا می آوریم. "به گزارش خبرگزاری فارس به نقل ازروابط عمومی قوه قضائيه، اعضای هيئت سه نفره قضايی رسيدگی به حوادث و اغتشاشات پس از انتخابات نتيجه بر رسی‌های خود و ديدار با کروبی را به آيت الله لاريجانی رئيس قوه قضاييه ارائه کردند. مطابق گزارش ارائه شده هيئت سه نفره قضايی به اين جمع ‌بندی رسيده است که نه تنها هيچ‌گونه مدرکی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای کروبی وجود نداشته وادعاهای مطرح شده بدون مستند و عاری از حقيقت است، بلکه ادعاها و مدارک ارائه شده کاملاً ساختگی و برای انحراف افکار عمومی تنظيم شده است.

اعضاء هيئت سه نفره قضايی پس از بررسی اظهارات کروبی و بررسی مدارک وی نتيجه جلسات خود را به همراه ۲ پيشنهاد به آيت الله لاريجانی ارائه کرد که رئيس قوه قضائيه ضمن تقدير و تشکر از زحمات هيئت سه نفره با پيشنهادات ارائه شده موافقت کرد. براساس پيشنهادات هيئت سه نفره مناسب است نتيجه گزارش اين هيئت از طريق رسانه‌های جمعی به اطلاع عموم مردم رسانده شود. هيئت سه نفره همچنين پيشنهاد کرده است که گزارش به مرجع صالحه قضايی ارسال تا با مباشرين و معاونين و با کسانی که در ادامه اقدامات ضد امنيتی عليه نظام پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوری و در راستای ادامه همان خط و جريان با نشر اکاذيب و ايراد تهمت و افترا علاوه برتشويش اذهان عمومی به حيثيت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام و همچنين موجب هتک حيثيت و حرمت بعضی از مردم شده‌اند، برخورد عادلانه و قاطع صورت گيرد. بنا بر موافقت رئيس قوه قضاييه و پيشنهاد هيئت سه نفره متن گزارش اين هيئت به اطلاع عموم مردم می‌رسد".

بر عکس این ادعای هیئت سه نفره قوه قضائیه، اولا کروبی درنامه سرگشاده خود به لاریجانی، این گزارش را برعکس واقعیت وجریان مباحثه می داند و به آن اعتراض نموده است و می گوید: "من همچنان برخواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی – که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش ازپیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ در نامه آورده است که: "جناب آقای لاریجان، نمی دانم تاچه حد ازآنچه که درجلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت، باخبرید. برای آگاهی مردم وهمچنین شما عرض میکنم که ما دوجلسه با آقایان محترم "خلفی، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات نا گوار و غیر قابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و باز گو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نا مشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز درکنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و فشارهای جدید مترتب برآن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خودرا دادم اما سفارشات لازم راهم کردم که مبادا غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا بازشود که به جای دادخواهی و دفاع ازحق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید وبی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آنهم درکشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که دراین جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نا اهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزار دهنده ظلم نهفته در آن از بین برود. این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت". دوما یکی ازنزدیکان کروبی می گوید:خطبه های نماز جمعه اخیر آیت الله خامنه ای عملا جهت گیری حوادث را مشخص کرده و افزود: "اگر چیزی نیست چرا تک تک اعضای کمیته را دستگیر می کنید‌؟ اگر هراسی از اتفاقاتی که افتاده ندارید چرا در پی از بین بردن مدارک هستید؟ در جلسه آقای کروبی با کمیته سه نفره قوه قضاییه آنها از مدارک موجود متعجب شدند و فضای جلسه آنچنان مثبت بود که حاج آقا گفتند که حتما ترتیب اثر داده خواهد شد. اما بعد دیدیم که نه تنها بساط کمیته را جمع کردند بلکه تک تک افرادی را که درجریان پیگیری های آزارواذیت هائی که رخ داده بودند را دستگیر کردند." به گفته این منبع: "برای کمیته سه نفره قوه قضاییه درجلسه هیچ شکی نبوده که تخلفاتی صورت گرفته است چرا که مدارک آقای کروبی اساسا قابل انکار نبوده است. اما ظاهرا جهت گیری بر رسی ها نه از جانب قوه قضاییه بلکه از سوی مقامات عالی رتبه صورت می گیرد و عملا کمیته کاره ای نیست. در واقع اعتقاد ما این است که اینها برای برنامه آینده شان کار دارند. این موضوع از بالا هدایت می شود. این سه نفر جلسه خوبی داشتند."

خوب، نگارنده این سطور هم با دیدن این عکس، در فکر و خیال فرورفته ازرئیس قوه قضائیه، آیت الله صادق لاریجانی، بر این باور است که این سناریو از بالا هدایت می شود و اینها هیچ کاره هستند. لاریجانی در آسمان و زمین گیر کرده است، نه می تواند دست از کرسی ریاست قضاوت بکشد، لذا نمی خواهد این مقام والا را از دست بدهد و نه می تواند واقعیت را رو کند، زیرا با اینکارش باید همه مقام ها را از دست بدهد و در کنج خانه بنشیند ویا اگربه او اجازه تدریس دهند، درمحدوده حوضه علمیه قم خارج نشود. علاوه براین در افکارش مانند پتکی بر صفحه مسی صدا می دهد که "واقعا شرم آوراست، این جنایات راتکذیب کردن و مرا مجبور به صحه گذاشتن بر آن"! این است که دست برصورت خودش گرفته و درفکر عمیقی فرو رفته است. ما مردمان خلقهای ایران هم می گوئیم، اگر شما تزویر گران، اکنون اینهارا تکذیب می کنید، احتمالا درپی آن نیز برای کروبی پرونده سازی خواهید نمود و او را هم تحت تعقیب قرار خواهید داد! به فرض، این کاررا هم کردید اما با اعترافات انکار ناپذیر تلویزیونی خانم آذر آل کنعان و خانم رؤیا طلوعی و اظهارات صریح پدر پیر آن جوانیکه در زندان کهریزک به او تجاوز شده و درد دلش را برای بابک آزاد اندیش آن روز نامه نگار ماهها مخفی درایران، گفته است، چکارخواهید کرد؟ آیا آنها هم دروغ اند؟ شماها مسلمانان متظاهر و ریا کار در ایران با دروغ و سفسطه و فشار می توانید موقتا جلو افشای این جنایات انجام شده را بگیرید؟! چون همه رسانه های موجود را در اختیار دارید. اما با یاری تکنولوژی مدرن این خبرها اگرچه با تأخیر، عاقبت به گوش افراد در دور افتاده ترین نقاط ایران خواهد رسید و آنگاه دیگر به نظر من دیر شده است و نجات شماها غیر ممکن. کروبی به درستی تهدید کرده است که اگر این انکارها ادامه پیدا کند، افشا گری خواهد کرد. در اینجا از طرف یک شهروند کم هوش و ذکاوت ایرانی و کرد، به لاریجانی ها توصیه می شود که تا دیر نشده از باند خامنه ای، احمدی نژاد و مصباح یزدی فاصله بگیرید. این توصیه به سود شما ها است. شما نباید از اکبر گنجی ها کودن تر باشید.

هایدلبرگ، آلمان فدرال، 14. 9. 2009 دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.