رفتن به محتوای اصلی

اسلامیان شیعه و تجاوز به حریم انسانها
12.09.2009 - 16:18

در جهان حدود یک میلیارد مسلمان وجود دارد که تقریبا حدود صد میلیون از آن شیعه است. احتمالا بیشتر یا کمتر، بدون شک اختلاف همانند ارقامی که خمینی درکشف الاسرار در موارد مختلف داده اند، نخواهد بود. مثلا مانند: "ميليونها ميليون سلاطين و بزرگان و فلاسفه در عالم آمدند"!! كشف الاسرار نوشته امام خميني، صفحه 176 که احتمالا ازبنیان جهان تا امروز تعداد سلاطین وفیلسوان جهان به صدهزار هم نمی رسند. گرچه این زیادهم مهم نیست. اما تقاضا دارم تصحیحم کنید اگر رقم کم وبیش است. چون نمی خواهم ادعای من در ردیف نوشته خمینی قرار گیرد. در این نوشته حرف ما بر سر اسلامیان شیعه وجنایت آنها درایران است که اکنون حاکم مطلق اند. همین چند لحظه پیش نیز خبر تازه ای بدستم رسید که گویا "رهبر" امربه دستگیری مهدی کروبی داده است. من این راپیش بینی می کردم، اما به این زودی باورم نمی شد. احتمالا فرداهم نوبت موسوی است و پس فردا نوبت هاشمی رفسنجانی و خاتمی و اینها دیگر خوشبختانه، در نهایت پایان عمر خامنه ای را خواهد رساند.

بهر صورت، حالا اگر ما از نظر تاریخی از شیعه صفوی چشم بپوشیم، در ایران بعد از هزار و چهار صد سال این اولین و تنها حکومت شیعه علوی دوازده امامی جمهوری اسلامی در ایران است که بوجود آمده و بدین شکل وحشت زده و جنایتکارانه عمل می کند. البته اکثر نیروهای مترقی وروشنفکر باوصف زیانهای بی حد و فراوانی که از این حکومت شیعه در سی سال گذشته دیده اند، احتمالا خوشحال اند که عاقبت "حکومت عدل علی" را روی پوست خود لمس کرده و سی سال تمام، آن را تجربه نمودند. چون تاکنون ما فقط از مظلومیت مسلمانان شیعه و عدالت علی بن ابیطالب شنیده بودیم و هیچ نمی دانستیم که این دروغ گوبلزی به قدری توی گوش پدران ما کرده بودند که این هم مانند تبلیغ "عدل انوشیروان" برای نسل ماهم قابل باور شده بود. بهرحال در این هیاهو و بگیر و ببند این جمهوری سی ساله اسلامی که نماینده بر حق اسلام هم هست و ملتهای ایران درطول تاریخ هرگز به اندازه آن همه جنایت و فلاکت که دراین مدت تحمل کرده اند، به چشم خود ندیده اند، با تأسف باید گفت. بعضی ازهموطنان هنوز هم می کوشند چهره دیگری از اسلام، غیر از آنچه که این افراطیون موعظه می کنند، ارائه دهند. درواقع اگرما به قرآن مجید رجوع کنیم، اسلام همین است که این آقای خامنه ای واحمدی نژاد و مصباح یزدی و امثال قصد دارند به مردمان ما تحمیل کنند. درحقیقت، اسلام و به ویژه اسلام شیعه یعنی سرکوب، بی رحمی، قصاوت، نیرنگ و تعصب خشک. و یا این نوع اسلام عربها در آدرس زیر قابل دید، که هیچ رفرم پذیر هم نیست:

https://email.t-online.de/kc/index.php?ctl=read_m…

تازه این رفتار وحشیانه با مسلمانان منتقد است نه غیر مسلمانان. آنهائی که در این ویدیئو زنده زنده آتش زده می شوند، مسلمان اند، نه کافر. پس تا آخرش را بخوانید. اینها دهها گام از دستورات اسلام هم جلوتر می روند و کاری که طبق دستورات خدا با کافران هم نمی کنند، بامسلمانان انجام می دهند (چه اسلام سنت وچه شیعه). بهرحال در قرآن مجید آمده است که اموال و زنان کافر برشما مسلمانان حلال است. نگاه کنید بسوره النساء آیه 24 که می گوید: "ونکاه زنان محصنه (شوهردار) نیز برای شما حرام شد مگر آن زنان که (درجنگها باکفار بحکم خدا) متصرف و مالک شده اید ...". یعنی از دید این آقایان و بنا به آیات شریفه قرآن زنان مخالف رژیم و زندانی کافر اند و بازجویان رژیم، مالک آنها!! و در جای دیگر در قرآن مجید، سوره العراف آیات 80 و 81 در مورد عمل لواط یک جانبه، که یک کار از نظر اخلاقی و انسانی زننده است، آورده شده: "و لوط را فرستادیم که به قوم خود گفت آیا عمل زشتی که پیش ازشما هیچ کس بدان مبادرت نکرده بجای می آورید. شما زنان را ترک کرده و با مردان سخت شهوت می رانید آری که شما قومی فاسد و نا بکارید". به طوری که می بینیم این عمل لواط یک جانبه حتا در قرآن هم به عنوان کاری زشت از آن ذکر شده. اما گویا آخوند مصباح یزدی، استاد مدرسه حقانی و حجتیه و تئوریسین جمهوری اسلامی، در پاسخ به یکی از"شیفتگان اسلام"، مبنی بر این که: آیا باز جو می تواند به زندانی تجاوز جنسی کند تا اعتراف بگیرد؟ اگر مصاحبه درست باشد، او با پر روئی می گوید: "احتیاط واجب آن است که قبل ازاین کار حتما وضو بگیرد و هنگام عمل ذکر گوید. اگر زندانی زن است هم ازفرج و هم از دوبر دخول اشکال ندارد بهتر است درمحل بازجویی کس دیگری نباشد. اما اگرزندانی مرد است احوط (پسندیده تر دراحتیاط) است درحضور دیگر بازجویان دخول صورت گیرد". همانطور که ذکر شد، اگر این گفتگو واقعیت داشته باشد، این مردکه وحشی و احمق، ببخشید واژه دیگری را نیافتم که لایق شأن چنین فردی باشد، بی شرمی را به آن پایه از رذالت رسانده که آن سرش پیدا نیست. این آدم قدرت طلب و واقعا مریض، عملی که نه درقرآن، بلکه در قوطی هیچ عطاری یافت نمی شود، برآن فتوا می دهد و صحه می گذارد. او حتا این آیات ذکر شده قرآن را که عمل لواط، یک نوع فساد می داند، بخاطر بر سر قدرت ماندن زیر پا می گذارد. من نه فقط فکر می کنم، بلکه یقین دارم هدف اینها زیرنام حفظ نظام که از "اوجب واجبات خمینی" بود، فقط و فقط حاکمیت ملاهای مفت خور، بهر قیمتی است. اینها خر هم به دین و آئین وقرآن و صاحب زمانش، آب نمی دهند. قرآن و دین و مهدی عصر اجل و صاحب زمان، بنا به این گفته ناپلئون بناپارت: "دين بهترين وسيله براي ساکت نگه داشتن عوام است"، بکار می گیرند و بغیر از این چیزی از آن نمی خواهند. اینها می کوشند که مردم را خر کنند و سواری بگیرند. بنابراین برای آخوند مصباح یزدی و نظیر او قدرت و پول مهم تر ازخدا و پیامبر و قرآن و دین است. من نمی دانم آیا وقت آن نرسیده که ساده لوحان جامعه 70 میلیونی ایران ازخواب بیدارشوند؟ کائو چيو، یکی از نامداران چینی، گفته است: "دين، افساري است که به گردن تان مي اندازند، تاخوب سواري دهيد، وهرگز پياده نمي شوند، باشد که رستگار شويد ...". ما آرزو داریم روزی رسد که ملتهای ایران دیگر حاضر به سواری دادن به دین مداران تزویرگر، نشوند. بنظر من، آن زمانی است که به مطالعه عادت کنیم و بیش از این آگاه شویم. بدون تردید اگر اکثر مردمان ملتهای ایران به مطالعه عادت می داشتند و این "جملات ناب" خمینی را از کشف الاسرار که در زیر می آورم، می خواندند، هرگز با آن شعف و شوق از او حمایت نمی کردند و این بدبختی را به سر خود نمی آوردند. خمینی این مرد کم دانش که هوادارنش (از جمله خود من در اوایل انقلاب) او را امام می خواندیم، و هنوز خیلی ها با بردن نامش سلوات می فرستند، گفته است: "اين موضوع مربوط به امروز وديروز نيست. دو هزارسال است كه آمريكا مارا استعمار كرده است". ديدار با دانشجويان خط امام پس از گروگان گيري اعضاي سفارت آمريكا، جماران، 19 آبان 1358. این مرد کم دانش که میلیونها ایرانی از همه ملتها را شیفته خود کرده بود، نمی دانست تاریخ بوجود آمدن آمریکا حدود دویست سال است! و یا در مصاحبه با اوريانا فالاچي (متن كامل سخنراني دركتاب "مصاحبه با تاريخ"، نوشته فالاچي) در پاسخ این سوال: "شما موسيقي راعامل فساد و شهوت راني دانسته ايد. ولي آيا آثار موسيقي كساني چون باخ و موتسارت و بتهون و وردي را نيز با اين همه معنويت آنها عامل فساد مي دانيد؟ گفته بود: "من اينهايي را كه اسم برديد نمي شناسم ولي اگر مارش جنگي ساخته باشند كارشان خوب است. در غير اين صورت كارشان قابل قبول نيست". این بود سطح سواد اجتماعی این امام سیزدهم (آنهم در اواخر قرن بیستم میلادی). حالا خودتان تا آخرش رابخوانید وببینید که سطح دانش و سواد امامهای پیشین تا چه حدی بوده و بر ادعای بنده هم که مردمان ما کم مطالعه اند، صحه خواهید گذاشت. تازه این از معلومات اجتماعی یک رهبر بود، اگر بخواهیم از تضاد گوئی ها حرف بزنیم، نوشتن یک کتاب هم کفایت نخواهد کرد. در اینجا فقط چند نمونه را می آوریم. در رابطه با صدور انقلاب گفته بود: "ما بايد به هر قيمت شده باشد انقلاب خودمان را به تمام ممالك اسلامي و تمام جهان صادر كنيم." پيام به ملت، 22 بهمن 1358 و در جای دیگر: "بايد در صدور انقلابمان به تمام جهان كوشش كنيم". پيام نوروزي به ملت، اول فروردين 1359. بعداز اینکه برخی از كشورهاي جهان اعتراض كردند، گفته بود: "ما قصد صدور انقلاب اسلامي را نداريم. اين ها حرفهاي دشمنان اسلام است"(!) ديدار با مسئولان صدا و سيما، 16 مرداد 1361. در رابطه با جاسوسي گفته بود: "هيچكس حق ندارد براي كشف جرم و گناه جاسوسي ديگران را بكند زيرا اين خلاف مقررات اسلام است." ماده 6 از فرمان 8 ماده اي امام خميني به ملت، جماران، 1 مرداد 1361 و در جای دیگر گفته بود: "دانش آموزان بايد با كمال دقت اعمال و كردار دبيران و معلمين خود را زير نظر بگيرند و اگر خداي نكرده در يكي ازآنها انحرافي ببينند بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمايند... اين كار را به صورت مخفي انجام دهند". پيام به دانشجويان، دانش آموزان، استادان و دبيران، بازگشايي مدارس در سال تحصيلي 61-62، 1 مهر 1361. در رابطه با دکتر بني صدر گفته بود: "جناب آقاي بني صدر را همين مردم كوچه و بازار از پاريس آوردند اينجا و رئيس جمهور كردند، براي اينكه مردي مسلمان است، مومن است، خدمتگزار است" ديدار با استاندارهاي كشور، جماران، 18 آذر 1359. بعد از عزل بنی صدر گفته بود: "اين آدم از اول ادعا ميكرد كه مسلمان است و براي اسلام كار ميكند و كذا. من هم از اول فهميدم دروغ ميگويد". ديدار با افسران و درجه داران، جماران، 3 شهريور. اگر این تضاد گوئی ها در جملات بنده دیده شود، کسی آنها را جدی نمی گیرد، اما این جملات در مقابل هم از دهان رهبر انقلاب اسلامی ایران خارج شده بود. او واقعا یا خودش بی سواد بود یا مردمان ملتهای ایران را بی سواد و نا آگاه می پنداشت. خوب، بنده فکر می کنم اولی بیشتر به حقیقت نزدیک است تا دومی.

البته من و میلیونها انسان دمکرات از ملیتهای گوناگون ایران، از آن "مجذوبین ولایت فقیه" هم که دربالا نام برده ام، اگر وجود دارند، بی نهایت سپاسگذاریم که این نوع پرسشها را آگاهانه یا نا خود آگاه مطرح کرده اند که آخوند خرفتی مانند یزدی با این صراحت دست خود و دینش را روکند و بدین ترتیب حرفهای خمینی را تکمیل نماید و به مردم جهان بگوید که اکثر آخوندهای شیعه تا چه اندازه بی شرم و حیا و بی آبرو هستند. اینها برای حفظ قدرت مفتی به دست آمده، حتا به خودیها هم رحم نمی کنند. همه شما عزیزان هموطن، در رسانه های اینترنتی خوانده اید که دکتر علیرضا بهشتی، فرزند ایت الله بهشتی معروف که همراه خمینی انقلاب را برای اینها به ثمر رساند وحتا جانش را دراین راه (درست یا غلط) داد، بعداز دستگیری، در مشاجره ای لفظی زیر چکمه های مأموران مغز پوک امام زمان قرار گرفته و سر و عینک اورا درهم شکسته اند. دراین خبر آمده است "ضرب وشتم شدید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی توسط نیروهای اطلاعاتی و انتقال وی به بیمارستان". بنا براین علی دشتی آن طلبه دینی سابق، و سناتور زمان شاه، در کتاب 23 سال، چاپ دوم، صفحه 338 به درستی آورده است که: "اگر نیک بنگریم تاریخ اسلام جز تاریخ رسیدن به قدرت نیست، تلاش مستمری است که ریاست طلبان در راه وصول به امارت و سلطنت به کار بسته اند و دیانت اسلام وسیله بوده است نه هدف". امروز هم درایران جمهوری اسلامی، برای خامنه ای و اطرافیانش، با شدت بیشتر از آن زمان، مسئله قدرت و امارت مهمتر از هرچیز دیگر است. اینان نه فقط به بستگان و فرزندان بنیان گذاران جمهوری اسلامی هم که هوا دار سخت اسلام اند، رحم نمی کنند، بلکه به نخست وزیر سابق و رئیس مجلس سابق و حتا فرمانده سابق پاسداران خود هم، رحم نمی کنند. یعنی هر کسی علیه سیاست غلط آنها دهان باز کند، باتمام نیرو و به هر ابزار ووسیله ای خفه اش می کنند. این است آزادترین حکومت دردنیا! روزی یکی ازهمین آخوندهای کله گنده با پرروئی کم مانندی در ملاء عام می گفت: ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آزاد ترین کشور جهان است. این مردکه و نظیر او باید جملات ناب مصباح یزدی را که درپاسخ همان شیفتگان به ولایت فقیه مبنی براینکه: آیا اعتراف گیری تحت فشار و شکنجه روحی و روانی وجسمی اعتبار اسلامی دارد؟ گفته است: "اعتراف گیری از ضد ولایت فقیه به هر شکلی جایز است"، بشنود و یا رفتار با خودی های دیروز و منتقدان امروز را مانند همین فرزند بهشتی و امثال را ببیند. آنگاه شاید او بفهمد که مردم در این مملکت تا چه اندازه آزاد اند و دیگر جرأت نکند و یا بخود اجازه ندهد از این شکرهای مفت خورد نماید.

درهرحال همه انسانهای مترقی و روشن ضمیر که کتب مقدس اسلامی از قرآن مجید گرفته تا احادیث پیامبر و امامان را خوانده اند، کاملا متوجه هستند که اسلام و بویژه اسلام شیعه، با عکس آنچه که درباره اش تبلیغ کرده اند، که دین و مذهب صلح و برادری است، چهره ای خشن و زمخت دارند و از چیزی که نمی توان در باره آن حرف زد، صلح و آرامش است. در میان مسلمانان، اسلام سنتی انتقام جو تر و اسلام شیعه در کنار انتقام جوئی، بی آزرم تر، بی رحم تر، نمک نشناس تر و نیرنگ باز تر از بقیه ی شاخه ها است. عمل شیعییان افراطی درایران، نمونه بارز این ادعا است. حتما شما با نامهای سردار مسعود صدرالاسلام (طه طاهری) و محمد رضا نقدی دو نفر از انتقامجویان نادان و خشن آشنائی دارید، عامل بیشتر جنایتها، از قتلهای زنجیره ای گرفته تا کهریزک. نگاه کنید به اخبار امروز 11 سپتامبر سایت گزارشگران.

من که زمانی خوشحال بودم که رژیم دیکتاتوری شاه از میان برداشته شد و برای خمینی "ضد امپریالیست" در آن اوایل انقلاب کف می زدم، باید امروز به هموطنانم بگویم که چه اشتباه بزرگی بود، حمایت از این جانی کم دانش. به یک تزویر دیگر این مرد توجه کنید. او در همان اوایل انقلاب گفت: "روحاني نبايد كار ديگري غير از روحانيت يعني بسط توحيد و تقوي و پخش و تعليم قانون هاي آسماني و تهذيب اخلاق بپردازد" كشف الاسرار نوشته امام خميني، صفحه 208. اما او بعد از قدرت گرفتن، گفت: "اين را بدانيد كه تنها روحانيت ميتواند در اين مملكت كارها را از پيش ببرد. فكرنكنيد كه بخواهيد كنار بگذاريد روحانيت را" ديدار بانمايندگان مجلس، جماران 6 خرداد 1360. خوب این نیرنگ بازی و حیله گری را خمینی از خدا در قرآن فرا گرفته است که می گوید: "یهود با خدا مکر کرد و خدا هم درمقابل با آنها مکر کرد و از همه کس خدا بهترمکر تواند کرد". سوره آل عمران آیه 54. پس تعجبی ندارد که خامنه ای اکنون اطرافیان ناراضی را سرکوب می کند و بهر مکر و حیله (گریه و فلج بودن دست در نماز جمعه) متوصل می شود.

امروزه می گویند آش به آن اندازه شور است که آشپز صدایش بالا گرفته. یعنی بیشتر نخبگان شیعه از حکومت اسلامی فعلی در ایران فاصله می گیرند و چه بسا برخی از آنان نیز توسط همین حکومت اسلامی شیعه که خود از پایه گذاران آن بوده اند، تحت تعقیب قرار گرفته اند. برخی از آنها را به عنوان نمونه، آوردیم. در اینجا نامه دکتر عبدالکریم سروش به خامنه ای و انشاء تند او لایق توجه است. او در بخشی از نامه سرگشاده خود گفته است: "آقای خامنه ای، می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذرانيد. خطا کرده ايد، خطايی سخت. تدبير اين خطا را من دوازده سال پيش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگيريد. از حق بودن و فضيلت بودنش بگذريد. آن را برای رسيدن به حکومتی کامياب به کار گيريد. اين را که می خواهيد؟. چرا شيپور را از سر گشاد می زنيد"؟ ما دیگر نباید در آن شک داشته باشیم که این آقایان راه هندوستان را طی می کنند. در جائیکه تنها تئوریسین اسلامی ایران دربرابر رژیم ایستاده است، خود نشانه حتا اسلامی نبودن سیستم است. پس تئوری، آش به آن اندازه ای شور شده که آشپز هم ....، درباره اینها کاملا صدق می کند.

من مطلب را کمی با خشونت نوشته ام، اما قصد توهین به هیچ فردی را هم نداشته و ندارم و حتا بر عکس مسلمانان، حاضر نیستم خون از دماع دشمنم و جانی ترین آدم بیرون بیاید و مطلقا مخالف اعدام هستم. ولی هنگام خواندن این همه نا عدالتی و بی مروتی به عنوان انسان کنترل از دستم خارج می شود و تحمل پذیرش این جنایات را نداشته و نا خود آگاه واژه ای به قلم می آورم که نگارش آن، در شأن من نیست. خوب تصورش را بفرمائید، حالا ما از سخنان خودیهای خود آنها، می گذریم. هنگامی که شما هموطن عزیزم این جملات را ازنخبگان جامعه ایران یعنی نویسندگان و قلم بدستان می خوانید واطمینان هم دارید که آنها هرگز، جملات اغراق آمیز و غیر واقعی را نمی نویسند، چگونه فکر می کنید؟ بنده در اینجا عین جملاتی از بیانیه کانون نویسندگان ایران در داخل را می آورم: "حال آن كه – اگر نخواهيم در مورد رژيم پيشين سخن بگوييم – حدود سی سال است كه ما در جامعه‌ی ايران شاهد آن‌ايم كه حقوق زندانيان به طور كلی و زندانيان سياسی به طور خاص، حتی در جايگاه متهم يعنی پيش از آن كه جرم آنان در دادگاه به اثبات برسد، به شديد‌ترين نحو نقض مي‌شود. از جمله‌‌ی اين موارد ‌ نقض آشكار حقوق و پايمال كردن حيثيت انسان‌ها، تجاوز جنسی به دستگير شدگان حوادث اخير است كه اكنون به‌درستی مورد بحث و گفت‌ وگوی عموم مردم قرارگرفته است. البته تجاوز جنسی به زندانيان سياسی برای در هم ‌شكستن و وا دار كردن آن‌ ها به اعتراف عليه خود به هيچ وجه محدود به حوادث اخير نيست و گزارش‌های بسياری در مورد انجام اين عمل با زندانيان سياسی به ‌ويژه زندانيان دهه‌ی شصت وجود دارد كه بي‌ ترديد بايد به همه‌ی آن‌ها رسيدگی شود. ويژگي اين شكل از هتك حرمت انسان كه دست بازجويان شكنجه‌ گر را درانجام آن باز مي‌گذارد اين است كه فرد قربانی ازبيان آن‌چه بر او رفته‌ است شرم دارد. درواقع، شكنجه‌گرانی كه مرتكب اين عمل ننگين و ضدانسانی مي‌شوند با تكيه بر همين كتمان واقعيت توسط قربانی است كه از آن به عنوان حربه‌ای برای به تسليم كشاندن زندانی استفاده مي‌كنند. اما خوشبختانه اكنون مردم مي‌بينند كه افرادی كه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند آن را با شجاعت اخلاقی نزد افكار عمومی افشا مي‌كنند و از اين كار هيچ ابايی ندارند، كه امری است ستودنی و در راستای معرفی و مجازات آمران و عاملان اين گونه نقض حقوق و حيثيت انسان".

خوب، هرانسان واقع بین و دمکراتی که این جملات را بخواند به ماهیت کثیف عاملین جنایات غیر قابل انکار این حکومت اسلامی نفرین خواهد فرستاد. درد آور تر آن است که برخی از گردانندگان رژیم خود اعتراف دارند که چنین اعمال ننگینی اتفاق افتاده است وگفته اند، جرایم را پیگیری خواهندکرد و مرتکبین را به مجازات خواهند رساند، اما نه این که موئی از سر مرتکبین به جرم کم نمی شود و یا هیچ عملی نسبت به آنها انجام نمی گیرد، بلکه خود آسیب دیدگان، مدافعان آنها و خانواده هایشان تحت تعقیب قرار گرفته اند. حتا اگر از خودیهای خودی، کسانی یافت شوند که تحت تأثیر وجدانشان قرار گیرند و اقدام بچنین کاری نمایند، مانند مهندس مرتضی الویری، سر دار مقدم و دیگران، دستگیر و محاکمه خواهند شد. اینان، به قول مهندس میرحسین موسوی، آنها که به بند کشیده شده اند: "جرمی جز پیروی از راه انقلاب و دفاع از اجرای عدالت درمورد خون‌های به ‌نا حق ریخته شده و كمك به خانواده بی گناهانی كه پس از انتخابات به زندان افتاده اند ندارند".

من نمی خواهم برای خوانندگان داستان سرائی بکنم، بلکه دراینجا فقط به ارائه این چند سند در مورد اسلام شیعه در ایران بسنده کرده و آرزو دارم وضع به این منوال نماند. چه بسا همین امیدو آرزو مرا زنده نگهداشته است و بس. درپایان ازهموطنان و دوستان عزیزی، مانند شهلا، گزارشگران و آزاده سپهری و غیره که مرا با ارسال برخی اسناد تغذیه کرده اند، بی نهایت سپاسگذارم.

هایدلبرگ آلمان فدرال 11 سپتامبر 2009 دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.