رفتن به محتوای اصلی

نامه سرگشاده به سید علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران
27.06.2009 - 16:18

اگرمن باخودم رو راست باشم و ایمان دارم که روراست هستم، باید بگویم، شرم دارم که این نامه خطاب به شخص شما است. شرم دارم که با آدمهای تزویرگر و متقلب و فرصت طلب، قلمی روبرو می شوم. زیرا کسانی که بامن مکاتبه دارند و من بمقام ها و شخصیتهای مملکتی، چه خصوصی و چه علنی نامه ای می نویسم و آنها را به دلایلی مورد پرسش قرار می دهم و یا مسائلی عمومی را مطرح می کنم، حتا با مخالفان سر سخت ایدئولوژیک ام، انسانهای پایبند به اصول انسانی اند و مانند شما دو روی و دو زبان نیستند. من این سومین نامه سر گشاده است که در مدت زمان حدود ده سال گذشته، به عنوان شما منتشر می کنم و هر سه نامه به دلایل کثافتکاری ها و جنایاتی هستند که در مملکت محل تولد من و زیرفرمان شما و تحت لوای اسلام محمدی انجام گرفته و می گیرد. یکی در رابطه با کثافتکاریها و بزن و ببندهای پسر واعظ طبسی بود که میلیونها تومان سر بانکهای ایران و بویژه سر بانک صادرات کلاه گذاشته بود و دومین نامه در رابطه با شهرام جزایری و رشوه دهی این جوان 27 ساله بستنی فروش دوره گرد و بعد میلیاردر، به همه مقامات کشوری و حتا دفتر مخصوص خود شما بود و نهایتا این نامه در رابطه با تقلبهای انتخاباتی و صحه گذاشتن شما بر آن است، که من می نویسم. گرچه من این افشاگری را بیشتر برای آن پاک دلان مؤمنی می نگارم که نا آگاهانه به شما دل بسته و باور دارند که در خدمت اسلامشان هستی که واقعیت ندارد. من بدون هیچگونه چشم داشتی مایلم، آنها به این حقیقت پی ببرند، چون احتمالا شما گوشتان به روکردن این کثافتکاریهای، به سبک اسلامی خودتان، بدهکار نیست. واقعا من کسر شأن خود می دانم که عنوان نامه به شخصی است که اگر به فرض مسلمان بودم و جلسه روضه خوانی از قبیل سفره ابوالفضل و فاطمه زهرا و رقیه و غیره پهن می کردم شمارا فقط لایق آن می دانستم که برای به گریه انداختن مردم، همانگونه که این روزها در نماز جمعه مردم را به گریه می اندازی، با پانصد تومان آن زمان دعوت به روضه خوانی کنم و نه بیشتر. شرم دارد کسی که ازگاو چرانی وخیاطی و مکانیکی و آرایشگری و گروهبانی به مقام استادی دانشگاههای معروف جهان رسیده، شهروند کشوری باشد که شما روضه خوان دست چندم نه مؤمن، بلکه شریک متقلبان، رهبر آن شده اید و برای حفظ جاه و مقامتان مانند خلف خود از هیچ دروغ و سفسطه و بر گرداندن حرفهایتان ابائی ندارید. مگر آقای آیت الله خمینی در پاریس همین قول و قرار هارا با انقلابیون نگذاشت و نگفت: "در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند." [4]- صحیفه نور، ج9، ص372 و ادامه داد: "اما شكل حكومت ما جمهوري است، جمهوري به معناي اينكه متكي به آراي اكثريت است." [11]- سخنرانی در جمع حكام شرع دادگاهها ۶۱/۱۱/۱۸؛ صحيفه نور، ج ۱۷، ص ۱۷۹. البته نه ایشان و نه شما به چیزی که احترام نمی گذاشته و نمی گذارید، رأی مردم بوده و هست. او گفته است: "من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"[19]- سخنرانی در کنگره قدس،صبح آزادگان، 19/5/59. خلف شما در ادامه گفته است:

"علما خود حكومت نخواهند كرد. آنان ناظر و هادی مجريان امور مي‌باشند.اين حكومت در همه‌مراتب خود متكی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزيابی و انتقاد عمومی خواهد بود." [21]- پیام به مناسبت روز قدس، سروش، شماره 63، 25 مرداد 59،ص 6 اکنون می بینیم از بالاترین مقام مملکتی تا حتا رئیس خانه های عفاف شما ساخته، همه عمامه بسر اند.

همین آیت الله خمینی بعد از انقلاب و تحکیم قدرت اش، صفحه را بر گرداند و گفت:

"به آنها که از دموکراسی حرف میزنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. میخواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم، آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را می‌کنند می‌شکنیم." [3]- سخنرانی مورخه ۲۲ اسفند ۱۳۵۷، قم

"ملی‌گرایی مخالف اسلام است." [17]- سخنرانی در جمع دانشجویان و طلاب، جمهوری اسلامی،5/3/59. ملي گرايي بر خلاف اسلام است اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است." [18]- سخنرانی 3/3/59، صحيفه نور ج12،صفحه 110. "ملی‌گرایی اساس بدبختی مسلمین است" [19]- سخنرانی در کنگره قدس،صبح آزادگان، 19/5/59. "ما از این ملی‌ها هیچ ندیدیم جز خرابکاری" [20]- جمهوری اسلامی، 5/3/59. علاوه بر رد دمکراسی و ملیتها و ملی گرائی و غیره او با بیان این جملات زیر آب پاکی روی دست همه ریخت و گفت: "ما می‌خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم." [24]- سخنرانی 20/9/62، صحیفه‌نور،ج18،ص 178. این است که گویند: آخوند ها حیله گر و روباه صفت اند. بدین منوال شکی در آن نیست که شما نیز همان حجت الاسلام سید علی خامنه ای هستید که این جملات را گفته است: "شاه گناهش همین بود که می گفت: آنچه من می گویم، نه آنچه ملت می خواهد. امروز هر کس این منش را تکرار کند، کاری مطرود و محکوم را انجام داده است". کیهان، 20 اسفند 1357، حجت الاسلام خامنه ای.

پس شما همانند خلف خود حیله زده اید. آن روز با تأکید آنگونه گفته اید و امروز که سر قدرت هستید، بر این که احمدی نژاد رئیس جمهور بماند دیگر کار مطرود و محکومی نیست و باید حرفتان عملی شود!! هر انسانی از خود می پرسد؛ در این زمینه، فرق بین شاه و شما چیست؟! چرا زیر عبای مؤمن بودن و اسلام، شیره سر مردم می مالید؟ خواجه حافظ شیرازی هم می داند که در انتخابات 22 خرداد تقلب انجام گرفته و رهبر دینی ایران هم بر آن تقلب صحه گذاشته است. آیا فکر نمی کنید عمر جمهوری اسلامی با عمر شما این گونه دارد به پایانش نزدیک می شود؟!

یعنی شما با این کارتان مردم را نادان می دانید و به رأی آنها هیچ وقعی نمی نهید و امروز همان روشی را پیش گرفته اید که شاه پیش گرفته بود و فقط آنچه خود می خواهید باید باشد؟! پس رأی میلیونها انسان هم وطن بنده کجا رفتند؟ به درستی شعار جوانان که به خیابانها می آیند و جان خودرا به خطر می اندازند، این است: "رأی من کو؟" شما به خاطر مصلحت نظام و حفظ جمهوری اسلامی به هر قیمتی بر تقلب صحه می گذارید؟ آیا بهتر نیست کمی عمقی بیاندیشید و بعد عمل کنید؟ حالا ما اسلام دروغین شمارا کنار می گذاریم، حد اقل انسان باید پای بند به انسانیت باشد و دروغ نگوید و تقلب نکند، دزدی و رشوه خواری و رشوه دهی را غیر اخلاقی و غیر انسانی بداند؟ اجازه ندهد دراین "اسلام علی" (گرچه بر اساس تزویر و نیرنگ هم استواراست) صادق محصولی ها وزیر کشور دولت رئیس جمهور منتصب شما احمدی نژاد، خانه زاد و گوش به فرمان، در ده سال، به قول خودش 160 میلیارد تومان (از راه حلال!) کسب کند؟! حالا شاید شما و اعوان وانصارتان بگوئید این مطلب وتقلبی بودن دکترای علی کردان وزیر پیشین کشور درروزنامه ها زیادمطرح بوده و نیاز به تکرار ندارد که بیش از این آبروی حاکمان اسلام در ایران را ببرید. بنده باور دارم که این لکه های ننگ را مکرر باید آن قدر تکرار نمود که حتا فراموشکارترین مردمان وطنمان از یادشان نرود که چه گونه علی وار! مملکت اداره می شود؟ در کشوری که مزد ماهانه یک زن 42 ساله با روزی حدود ده ساعت کار، برای کمک به شوهرش و پرداخت پول داروهای خودش، فقط هفتاد هزارتومان است، صادق محصولی (پاسدار 24 ساله بی چیز اوایل انقلاب) در هر دقیقه (درست می خوانید در هر دقیقه) حدودا 294 هزار تومان در آمد داشته است. آیا این است آن اسلام ناب محمدی که به مردم قولش را داده بودید؟!

شما باید بدانید آخر عمرتان رسیده است و خوشبختانه بعداز شماها، آخوندهای تزویر گر و حتا اسلام شیعه در ایران شانس چندانی نخواهند داشت که پای بر جا بمانند و حتا مسلمانان معتقد روی شان نخواهد شد، نامی از اسلام شماها بیاورند. مثلی است معروف که گویند: آش شله قلمکار شما، به آن اندازه شور است که آشپزهای خودتان صدایشان بالا آمده. درواقع شماها به آن اندازه جنایت کرده اید که دیگر آبروئی برای اسلام در ایران به عنوان دینی در کشوری متمدن با مردمان نجیب، باقی نمانده است. از هرسه ایرانی دو نفر آنها درایران با نفرت خاصی به فرهنگ عربی که اسلام از آن برخاسته است نگاه می کند. ما شاهد بودیم که چگونه بسیاری از پاسداران به قدرت رساننده شما ها مانند هاشم آغاجاریها، اکبر گنجی ها و عماد الدین باقی ها و از مغزهای متفکرتان، مانند سروشها و امثال درهر برهه اززمان که شما مرتکب جنایت بیشتر از حدی شده اید، از حکومتتان فاصله گرفته اند. تصور کنید، اگر آن شیخ صادق خلخالی، جانی قرن بیستم، امروز زنده می ماند و می دید که چگونه دختر فهمیده و متهورش قلم می زند، چه می گفت؟ آیا دست به خود کشی نمی زد؟ علاوه بر اینها ملاحظه می کنیم که سردار علی فضلی (جانباز) و به قولی ده نمکی که یک زمانی مهره مطمئن دست شما ها بودند و کماکان هستند، تحت تأثیر وجدانشان قرار گرفته و از شماها فاصله می گیرند و یا به احتمال زیاد اعتراف به اشتباهاتشان می کنند. اینها خود دلایل گوناگون می توانند داشته باشند که من در این نامه وارد ریزه کاری آن نمی شوم. در هنگام نوشتن این نامه به شما، تکذیب آن نامه از قول مسعود ده نمکی هم به دستم رسید و خواندم که گویا آقای ده نمکی از این نوشته فاصله گرفته است و ادعا کرده است که سایتش هک شده و مخالفان او آن را نوشته اند. اگر چه نیروهای مترقی ارزشی برای مهره های خود فروخته و بی شعور و شارلاتانی مانند الله کرم و ده نمکی و غیره قایل نیستند و حیف از وقت و کاغذی که صرف نوشتن حتا نام منحوس این جانوران بشود، می دانند، اما کماکان ما به خاط خوانندگان این کار را می کنیم. و ای چه بسا و شاید خود آقای ده نمکی یک آزمایشی کرده و خواسته است، نظر مردم را درباره خودش بداند. همانگونه که عوامل خود شما شیشه و پنجره اتومبیل ها و خانه های مردم را می شکنند و بگردن تظاهر کنندگان ناراضی از حکومت شما می اندازند و این خود در میان مردم احتمالا تأثیر بدی برای تظاهر کنندگان بوجود می آورد. دراین میان گمان می رود، آقای ده نمکی هم نظیر این را می خواسته انجام دهد، منتها با نتیجه عکس آن. حالا که حکومت شما را تق و لق دید، مایل بوده، بداند وجائی درمیان مردم برای آینده خویش رزرو کند. درهرصورت صحت یا سقم این شایعه از نا مردمی و شخصیت خشن و افراطی ده نمکی به عنوان یک حربه کاری در دست رژیم درگذشته نمی تواند زیاد بکاهد. بهر حال ما از شما به عنوان آمر همه جنایات و از هموطنان حق طلب مصرا می خواهیم، این جملات اعتراف مانند ده نمکی را با دقت بخوانید. اگر هم دروغ باشد و باصطلاح از زبان او گفته باشند، باز هم حقایقی در آن نهفته است که نه خود شما رهبر مذهبی شیعه ها و نه آقای ده نمکی به عنوان چماقدارتان نمی توانید انکارش کنید. زیرا ده نمکی ها و الله کرم ها با انصارحزب الله شان و غیره بسیاری از جنایت ها را مرتکب شده اند که تکرار آنها در اینجا از وظیفه این نامه خارج است:

"ندامت نامه ای از مسعود ده نمکی: چه سخت است که بخواهی ازننگ برپیشانی سخن بگویی اما واژه¬گان را کم داشته باشی. چه سخت است که بخواهی از دیروز صحبت کنی اما این گمان را داشته باشی که چه زود دیر شده است. چه سخت است که بخواهی از زرخرید شدن خود سخن به میان آوری و قطرات شرم را بر پیشانی خود ببینی. هرگز عبدالحسین الله کرم را بخاطر دعوتش از من در تشکیل گروه انصار حزب الله و عضویت در کادر مرکزی آن که بعدها به گروه فشار در میان عموم مردم شهره گشت، فراموش نمی¬کنم. در گام¬های نخست تأسیس و دیدار با رهبر معظم انقلاب این گمان را داشتم که در مسیری علی¬وار ورود یافته¬ام. اما هنگامی که خون کشته¬شدگان حادثه کوی دانشگاه در 18 تیر را بر پیراهن خویش دیدم، مرحله تردید را در خویش باز یافتم. ماجرای قتل عام درمانی تیم سعید امامی و انقلاب فرهنگی و هنری و سیاسی او همه شبهات ذهنی¬ام را از این که، من یک فاشیست تمام عیار شده¬ام زدود. نمی¬دانم شاید این ساعت دیوانگی من است که این سطور را می¬نگارم. در مصاحبه با کریستین امانی¬پور من به صراحت از عملکرد فضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و ماشین آدمکشی آن به طرز وقیحانه¬ای حمایت نمودم. کاش هرگز زاییده نمی¬شدم تا شاهد شلیک مرگبار مهدی صفری تبار به چشم و جمجمه ابراهیم عزت¬نژاد در حادثه کوی دانشگاه باشم. کاش از مادر، بی¬دست متولد می¬گشتم تا توان حمل زنجیر و قمه نمی¬یافتم و از این رو ضربات غیرانسانی بر بدن فرزندان این خاک و مرز و بوم نمی¬نواختم. کاش در همان روزنامه دگم و کج¬اندیشانه یالثارات الحسین می¬ماندم و قصارات نگارشی خویش را ادامه می¬دادم. کاش هرگز فیلمساز نمی¬شدم تا چشم شیشه¬ای سینما این چنین رسوایم سازد. خداوندا تو را به کرمت سوگند می¬دهم که روسیاهم مساز. تو را به جمال واسعت قسم می¬دهم که دل شکسته¬ام را مرحم باش. در ازای گناه گذشته¬ام در این زندگانی فانی، شماتت و عقوبتم کن تا سبکبالی روان و روح را حس نمایم. بنده مسعود ده نمکی در پیشگاه ملت سوگند یاد می کنم که حامی مظلومان و دل سوخته گان ایران زمین باشم و از عملکرد تیره و نابخردانه خویش در گذشته و همکاری و عضویت ام در گروه انصار حزب الله و فشار اعلام برائت و پشیمانی می نمایم و رفتار دیکتاتوری حاکمان امروز ایران را که با زبان دین و ائمه اطهار اقدام به دروغ پردازی می نمایند و کاخ های قارونی از جواهر برای خاندان خویش می سازند را محکوم می نمایم."

گرچه این اعترافات تکذیب شده، اما همانطور که اشاره شد، حقایقی در آنها نهفته است که غیر قابل انکار است. این را خود شماهم بخوبی می دانید که این انصار حزب الله دست پرورده الله کرم و ده نمکی چه جنایتهائی در جامعه مرتکب شده است. اگر دستگیری سرتیپ فضلی به خاطر تمرد از امر شما حقیقت باشد، باید آن را قدمی نزدیک به پیشرفت شعور انسانی ایشان به حساب آورد که حد اقل این جانباز فرمانده سپاه پاسداران سید الا شهدا تهران را وا داشته که تحت تأثیر وجدانش قرار گیرد و به خاطر مردم، تمرد امر رهبر نماید و نخواسته است مردم بی گناه را به فرمان شما آقای خامنه ای به گلوله ببندد. این را یک کار متهورانه باید دانست. یعنی سرتیپ فضلی نخواسته است بهر قیمتی زندگی کند و حاضر شده زندان برود و احتمالا حتا کشته شود، اما نیروهای تحت فرمانش را علیه مردم به خیابان نیاورد. امیدوارم شما و دیگر گردانندگان افراطی جمهوری اسلامی سر عقل بیائید و این لکه ننگ را از دامان خویش بزدائید. به امید آن روز که ملیتهای ایران بر سرنوشت خویش در یک فضای آزاد و دمکراتیک حاکم باشند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 25. 6. 2009 دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.