قبل از هر چیز لازم است بگویم که من با توجه به ترجمه و زیر نویس انگلیسی آن این مطلب را مینویسم و در واقع مبنای قضاوت و دریافت من از این کنفرانس ترجمه انگلیسی آن است.
چند روز پیش که تاریخ دقیق آن بر من مشخص نیست بنیاد CAPE کنفرانسی خبری*برای آقای رضا پهلوی در پاریس ترتیب داده و با حضور روزنامهنگاران و اصحاب میدیای ایرانی و خارجی پرسشهایی را در رابطه با اوضاع کنونی ایران پاسخ دادهاند. آنچکه باعث نوشتن این نوشتار کوتاه گردید چند نکتهای است که آقای پهلوی در پی سوالات مطرح گشته عنوان نموده و برای من و شاید خیلیهای دیگر جای پرسش و تامل باشد.
بیشتر پرسشها به مسالهی هستهای ایران و کشاش موجود بین غرب و رژیم فعلی ایران و دیدگاههای ایشان در این خصوص دور میزند. آنچکه در این میان توجه من را جلب کرد دو دیدگاه یا جواب ایشان در خصوص برشماری اپوزیسیون و سوال مشخصی در رابطه با لیدر شدن ایشان است. آقای پهلوی در جایی که از وجود اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی و اتفاق نظر آنان در رابطه با حقوق بشر و دمکراسی با عنوان هدف مشترک نام میبرد، به وجود سلطنتطلبها، جمهوریخواهان، جناح چپ، جناح راست و مرکز اشاره میکنند. طبعا حق ایشان است که قبل از همه به سلطنتطلبها اشاره نمایند و بعدا گروههای دیگر. اما آنچکه در اینجا برای من پرسش برانگیز است، عدم اشاره به اپوزیسیون متعلق به ملتهای غیر فارس و بویژه اپوزیسیون باقدمت( 64 سال) و پر نفوذ کردها در غرب کشور است و دیگر احزاب مرتبط با مناطق ملی. آیا این کتمان از عدم آشنایی یا آگاهی برمیخیزد یا اینکه ایشان نیاز به گذشت صد سال دیگر دارند ( اگر طول عمر مجالی دهد) برای درک این منطقه و شرایط و فضای سیاسی آن؟ پرسش اینست که آیا چه به لحاظ تشکیلاتی و چه به لحاظ تاریخی چنین نادیدهانگاشتنی قابل توجیه است؟ یا شاید بعداز سقوط رژیم فعلی، کردستان باز همچون همیشه سنگر آزادیخواهی خواهد شد- تاریخ دوباره تکرار خواهد شد- و سلطنتطلبان با جنگافزارهای مرکز به مصاف کردها خواهند رفت و آنموقع پی به این وجود خواهند برد؟
نکته دوم و قابل تامل جواب ایشان در پی این پرسش است که "" آیا شما لیدر ( رهبر) خواهید شد؟
ایشان در جواب میگویند که نقش من بسیار روشن است. موقعیت من سیاسی نیست بلکه ملی است"". این نوع جواب یا این تک جمله برای من تفسیر و برداشتهای گوناگون دارد. یکی اینکه ایشان به فکر سیاست و کرسی سیاسی نیستند و همچنانکه که ایشان هم میگویند، دارای موقعیت سیاسی نیستند. به همین سبب نمیتوانند یا خودخواسته به دنبال مناصب سیاسی هم نیستند. ولی به گمانم که همه متفقالقول باشیم که این برداشت بسیار دور از واقعیت است. برداشت دوم من این است که ایشان ملی را به جای سراسری عنوان میکنند و لیدر را به جای پادشاه تلقی مینمایند. به عبارتی دیگر موقعیت ایشان در حدی نیست که وارد بازار گرم سیاست و انتخابات پارلمانی و رقابتهای فیمابین احزاب شده و دیگر دردسرهای در پی. بلکه همه چیز از اول مهیا و ایشان همچنانکه عنوان میدارند نقششان کمک به استقرار دمکراسی در ایران است. این برداشت دوم شامل یک تبصره است و آن اینکه از نظر ایشان گمان قوی بر این است که نظام آینده ایران حدقل پادشاهی مشروطه خواهد بود و لزومی نیست که وارد جناحبندیها و رقابت های حزبی گردد و بایست همه را به یک چشم نگاه کنند و هدف نهایی هم استقرار دموکراسی است و بس. باز با این توضیح که متاسفانه ایشان هیچگاه روشن توضیح ندادهاند که چگونه دمکراسی را در ایران کثیرالملله و با خاصیت تمام پلورالیستی به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی و مذهبی و ... عملی خواهند کرد؟
همچون سرانجام بر این باورم که ایران آینده، ایرانی آزاد و دارای دمکراسی پارلمانی خواهد بود و کسی هم خارج از فرم تعریف و شناختهشدهی دسترسی به قدرت یعنی از راه سیاسی آن که تشکیل حزب و تشکل رسمی است به قدرت نخواهد رسید. ایران آینده نیازی به انسان غیر سیاسی یا بدون موقعیت سیاسی برای اداره کسور نخواهد داشت.
http://www.youtube.com/watch?v=lxXCiftwgIk&featur… *
11 ژانویه 2010
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید