رفتن به محتوای اصلی

اعتصاب های اجتماعی
29.03.2010 - 18:12

یاداشت زیر از اِـ میل های رسیده گرفته شده و از من نیست ولی بلحاظ ضرورت طرح مسئله و لزوم بحث پیرامون آن، آنرا برای درج به سایت ایران گلوبال ارسال میکنم. ولی لازم میدانم بگویم که بخشی از سازوکار های مطروحه در این یاداشت را کلی و یا ناقص میدانم لذا کامنت و یا نقد ناکامل خود را بر آن می افزایم تا بعد در فرصتی دیگر به بسط این موضوع و مسئله در حد توان و بضاعت خود بپردازم.

در هر حرکت اعتراضی از جمله اعتصاب کارگری و یا اجتماعی وجود نوعی رهبری، که متناسب با نوع حرکت باشدلازم است. مثلاً برای اینکه از یک فرصت مناسب بعلت حساس شدن مردم در یک استادیوم ورزشی یا صف نان، اتوبوس و یا یک رخداد خشن و برانگیزانده از طرف پلیس و یاگشت و.. برای برانگیختن مردم به اعتراض بهره گیریم، احتیاجی به یک رهبری سازمان یافته نیست و بهتر هم هست که چنین چیزی نباشد بلکه اعتراض یک نفر که جرعت کند و حرکت اول را بکند و یا اولین فریاد اعتراض باشد میتواند به یک حرکت اعتراضی خود جوش جمعی مردم و شاید هم غیر قابل کنترول برای پلیس منجر شود.

ولی برای سازماندهی یک حرکت اعتراضی برای مثلاً: اضافه حقوق، اعتراض به تأخیرپرداخت حقوق، اخراج های دسته جمعی و.. نوعی رهبری نیمه پایدار لازم و ضرور است. رهبری ای که از خود نیمه هویتی آفریده وبرای خویش اعتماد سازی کرده باشد.

در حرکت های بزرگتر با مطالبات صنفی و گروهی، رهبریتی بیش از موارد پیش گفته لازم است. لذا میتوان چنین گفت که هیچ حرکتی بدون رهبری نمیشود و هر حرکتی به تناسب اهدافش رهبری متناسب خود را میطلبد. رهبری راهبردی (فکری، سیاسی و نظری) الزاماً با رهبری سازمانی یکی نیست. یکی نقش معمار را در ساختمان سازی دارد و دیگری نقش بنا و مهندس را.

خطرناکترین حالت آنست که یک حرکت و یا جنبش اعتراضی بعلت فقدان رهبری و یا رهبری ضعیف از طرف نیروهای آماده، آموزش دیده و خوب سازمان یافته رژیم از درون تسخیر و به ضد خود اهداف اولیه و نیروهای آن حرکت، بکار گرفته شود. هرچه حکومت ها سرکوبگرتر و فاشیستی تر باشند این خطر بزرگتر است.

و درست از این روست که در جنبش سبز، تأکید روی نقش رهبری راهبردی موسوی و کروبی برای این جنبش اهمیت حیاتی مماتی دارد و آنهائی که سعی در تضعیف نقش این دو دارند چه بدانند و چه ندانند زیر پای جنبش سبز را مین گذاری میکنند.

و حال، ذیلاً نوشتار برگرفته از اِمیل های رسیده تحت عنوان اعتصابات اجتماعی:

اعتصاب های اجتماعی

این یادداشت ها اشاره دارد به اعتصاب هائی که:

1- اغلب شرکت کنندگان بالقوه آن در اتحادیه ها و یا سایر سازمانهای رسمی کارگری سازماندهی نشده اند.

2- هدف اصلی، نه تاثیر گذاری آنی بر وضعیت کارگر بلکه رژیم یا ساختاراجتماعی است. و

3- مقام های در قدرت نمی خواهند این اعتصاب ها را مشروع قلمداد کنند. ما این ها را " اعتصاب های اجتماعی" می نامیم.

سازمان

جائی که سازمان های کارگری، اندک، ضعیف یا زیر کنترل کارفرما یا رژیم هستندکارگران باید بتوانند به سرعت در سطحی گسترده سازماندهی کنند. این کار در عرصه تاریخی هم چندین بار در لهستان، آفریقای جنوبی و فیلیپین اتفاق افتاده است اما در هر حال نیاز به شکل نرمش پذیر تشکیلاتی ای دارد که مردم بتوانند شبانه برپاسازند و مدام، رهبران جدید و مشارکت کنندگان تازه ایجاد کنند.

این سازمان ها نوعا به یکی از دو شکل زیر درمی آیند: بعضی " شوراهای کارگری" تشکیل می دهند و افراد درآن ها ضمن برپائی جلسات، خودرا تعریف ونمانیدگان خویش را انتخاب می کنند. قوت این شکل سازماندهی درآن است که همه دست اندرکاران به نوعی درگیر کارند و نمایندگانشان هم مشروعیت دارند چرا که انتخاب شده اند. ضعفش در آن جایی است که افراد درون شورا با توجه به دیدگاه های متعارض نتوانند به توافق برسند.

گزینه دوم" گروه های وابسته " اند. در این حالت 5 تا ده نفر که به هم اعتماد دارند دیدار می کنندبه تعریف خود و گروه می پردازند، سپس نمایندگانی به " شورا ی سخنگویان" می فرستند که کارش هماهنگ سازی است.در این حالت مشروعیت شورا ی کارگری وجود ندارد اما افراد در حالتی که هنوز از پشتیبانی اکثریت برخوردار نیستند امکان سازماندهی و نوآوری دارند. حسن دومش این است که گروه ها می تواننددست به اقدام ها ی مشخصی بزنند و سپس ناپدید شوند تا از سرکوب درامان بمانند.

در بسیاری از موقعیت ها دعوت به ایجاد شوراها ی کارگری و سازماندهی آن ها در صورت امکان، اقدامی درست است اما وقتی چنان امکانی نیست برپائی گروه های وابسته معنی دارتر می شود.

سرچشمه ها ی قدرت

اعتصاب های اجتماعی بیان کننده چند گونه متفاوت قدرتند:

1- برای صاحبان و مدیران کسب وکار و نهادهائی که بسته می شود مشکل ایجاد می کنند.

2- با نشان دادن خود به عنوان تجسم ارزش ها و منافع مخالفان وضع موجود،برای مردم جذابیت دارند و آنان را بسیج می کنند.

3- به مقام های در قدرت نشان می دهند که با چنان اعتصابی آن ها را آسیب پذیر ساخته اند.

این ها ممکن است با یکدیگر تا اندازه ای تداخل داشته باشد. برای مثال ممکن است اقدام های برهم زدن نظم، مقامات را بترساند اما بخش بزرگی از مردم را هم دچار هراس کند.

بخش بزرگ هنر اعتصاب های اجتماعی جذب طیف گسترده مردم است که در همان حال رویاروئی با صاحبان قدرت و کارفرمایان را نیز به شکل موثری پیش ببرد.

تعریف هدف ها

در تعریف هدف های اعتصاب باید چند ملاک هماهنگ گردد.

درخواست ها باید هدف های گسترده ای را دنبال کند تا برای بخش عظیم جامعه جاذبه پیدا کند.

خواست ها باید موجب وحدت بخش ها ی متنوع جامعه شود( میان کارکنان بخش خصوصی، کارمندان دولت، زنان، طبقه متوسط تحصیل کرده، محرومان شهری و روستائیان فقیر).

خواست ها باید هنجارها ی پذیرفته شده درطیف وسیعی را نمایندگی کند، هنجارهائی که درحدی گسترده در جامعه پذیرفته شده است مثل حمایت از دموکراسی.یا هنجارهای بین المللی مانند حقوق بشر و حقوق کارگران. این هنجارها در برنامه "همبستگی " لهستان درج شده بود. شاید هم هنجارهائی که در قانون اساسی موجود وجود دارد اما مقامات ازاجر ای آن ها سر باز می زنند.

در یک اعتصاب اجتماعی معمولا این امکان هست که هدف های کلی بالا را در یک خواست ویژه محلی ادغام کرد تا بخش های بزرگتر ی از مردم آن محل یا نهاد را جذب کند مانند درخواست کم کردن ساعت ها ی کار، افزایش دستمزدها، تغییر قانون کار و مانند آن.

می توان هدف های گسترده ای را که امکان تحقق آن ها به فوریت وجود ندارد، با هدف های فوری که مقامات آماده پذیرش آن ها هستند، بی آن که در اقتدارشان خللی عمده واردآید، ترکیب کرد. برای مثال، دولت ممکن است با خواست آزادی کامل بیان، اجتماعات یا رسانه ها موافقت نکند اما زندانیان سیاسی را آزاد کندو جلو چماقدارهایش را بگیرد.

اعتصاب های اجتماعی و جنبش هائی که خاستگاه آن اعتصاب ها هستندبه روندی نیاز دارند که طی آن، هدف ها را تعیین و تعدیل کنند. نوعی همایش های روزمره مشارکتی که چگونگی آن ها به درجه سرکوب و فشار بستگی دارد، باید بخشی از این روند باشند.

ارتباطات

در موقعیت سرکوب و فشار، وجود صورت ها ی چندگانه ارتباطات، در چارچوب جنبش امری اساسی است. اینترنت و سایرابزارهای شبکه های اجتماعی" وب-2" ، نقش قاطع خودرا در اعتصاب های اجتماعی اخیر به خوبی نشان داده اند. اما این ها باید به یاری طیف گسترده ای از شبکه های تلفنی، شخصی و ارتباطات دهان به دهان تکمیل گردد.

ارتباطات باید دو کارکرد رابا مقتضای خاص خودش به پیش ببرد:

1- باید شکل گیری سریع عقاید و وفاق را امکان پذیر کند.

2- هماهنگی سریع برای اقدام را ممکن سازد.

برخورد با سرکوب و فشار

در برابر امکان یا وقوع یک اعتصاب اجتماعی، مقامات غالبا به سرکوب روی می آورند و دامنه این سرکوب از ایجاد رعب تا بازداشت، شکنجه و ترور پیش می رود. غالبا موثر ترین راه مقابله با سرکوب، آن است که نشان داده شود چنان اقدامی برای صاحبان قدرت با نتیجه عکس همراه خواهد بود. راهکار این نیز " جوجیتسوی سیاسی" است (یعنی هنررزمی و دفاع از خود بدون توسل به سلاح، هنری که در ژاپن و چین رشد و نمو یافت ). در این جا هر اقدام دولت برای سرکوب موجب می شود حمایت بخشی از جامعه از دولت سلب گرددو مشروعیت آن زیر سوال برود. این کار البته به عدم توسل به خشونت نظام یافته ای نیاز دارد که درآن، اعتراض کنندگان، خودرا به عنوان طرفداران صلح، نظم و قانون مشروع به مردم نشان می دهند و مقام ها ی دولتی را به عنوان خرابکارانی خارج از کنترل که تلاش دارند به هر قیمت وبا توسل به خشونت غیر قانونی قدرت را حفظ کنند، می نمایند.

این البته مستلزم تعهد به عدم توسل به خشونت به عنوان یک اصل جهان شمول نیست.بلکه نمانیده تعهد بخشی از شرکت کنندگان در اقدام اعتراضی به پرهیز از توسل به خشونت است. صرف نظر از این که میزان تحریک طرف مقابل چقدر باشد. در بهترین حالت این عدم توسل به خشونت، از راه توافق رسمی شرکت کنندگان در اعتصاب به متوسل نشدن به خشونت در جریان اعتصاب و سایر اقدام ها تکمیل می گردد.

درچارچوب تعهد اعتصاب گران به دوری گزیدن از خشونت، هر عمل سرکوب خشن از سوی دولت می تواند نوعی خرابکاری غیر قانونی تلقی گردد و حتا اعضائی از جامعه راکه از هدف های جنبش پشتیبانی کامل نمی کنند را می توان حول محور سرکوب مخالفان از سوی دولت بسیج کرد.

تاکتیک ها

اعتصاب های اجتماعی ممکن است شکل های بی نهایت متنوعی به خود بگیرند. می توانند در صنایع اساسی یا در مناطق کسب وکارشهری یا در هردو متمرکز گردند. ممکن است اعتصابی گسترده باشد یا اعتصاب های کوتاه که گروهی از کارگران به طور موقت دست از کار می کشند و وقتی به سر کار باز می گردند گروه دیگری کار را تعطیل می کنند.ممکن است کوتاه مدت باشند مثلا یک روزه یا حتا کمترو یا تا رسیدن به پیروزی، شکست یا سازشی میانه.

اعتصاب های اجتماعی معمولا با اشغال محل کار همراه می شود مانند مورد لهستان که در جریان اعتصاب عمومی، فعالان جنبش همبستگی این شعاررا پخش می کردند: " مقر حزب را آتش نزنید. کارخانه ها را اشغال کنید". با اشغال کارخانه ها سرکوب کارگران مشکل تر می شودضمن این که دولت ها بارها چنان اقدامی را چالشی انقلابی علیه قدرت خود تلقی کرده و در بلند مدت، سازش را ناممکن ساخته اند.

اعتصاب های اجتماعی ممکن است با تظاهرات آرام یا ناآرام درخیابان ها همراه باشد. یا این که اعتصابی ها در خانه بمانند. تظاهرات خیابانی این حسن را دارد که به اعتصاب کنندگان و طرفداران آن ها جرات می دهد. بر اعتمادآن ها می افزاید و مقاومت شان در برابر سرکوب را بیشترمی کند. ضمن این که هدف آسانی برای سرکوب گران به شمارمی روند.

تاکتیک ها را باید بر پایه ملاحظه ها ی زیر برگزید:

1- با توجه به وضعیت جاری جنبش، مردم می خواهند چه بکنند؟

2- طیف گسترده تر جمعیت چگونه به تاکتیک ها واکنش نشان می دهد؟

3- تاکتیک ها ی متفاوت چه واکنشی را از سوی دولت برخواهد انگیخت؟

4- پیامدهای ( نمایش قدرت، چانه زنی، تغییر افکار عمومی، شکاف و تغییر در مراکز قدرت، ) تاکتیک های متفاوت چه خواهد بود؟

توان ایجاد تغییر درتاکتیک ها یک امتیاز بزرگ است. وقتی جنبش در یک تاکتیک خاص قفل می شودمخالفان آن می توانند هزینه و رنج تداوم آن را آن قدر بالا ببرند که ادامه آن ناممکن شود وجنبش شکست بخورد. اما اگر جنبَش بتواند بنا به ابتکارهای خود تاکتیک ها را عوض کند می توان از چنان شکستی جلوگیر ی کرد. برای نمونه، وقتی دولتی ها می خواهند عده زیادی از مردم را درخیابان ها به ضرب گلوله از پا ی درآورنداشغال کارخانه ها بهترین گزینه است.

اقدام ها ی نمونه

اعتصاب های اجتماعی غالبا می توانند از یک مورد نمونه الگوبرداری کنند. اگر یک گروه از کارگران آماده دست زدن به اقدام با پذیرش مخاطره ها ی آن است، ابتکارگروه می تواند منبع الهام و مشوق دیگران درپیروی ازهمان راه بشود. این کارمی تواند بهترین راه برای رویاروئی با موقعیتی باشد که همه در انتظار دست زدن به عمل هستند، اما ابتدا می خواهند بدانند دیگران جرات و تعهد کافی را برای عمل دارند یا نه. یک چنان اقدام ها ی نمونه راه را باز می کند و زمینه را برای اعتصاب عمومی فراهم می سازد. هم چنین چنان اقدامی می تواند موجب پیدایش تاکتیک ها ی تازه در روند مبارزه گردد.

آزمون ها

اعتصاب های اجتماعی گام نهادن در سرزمین ناشناخته هاست. پیشاپیش نمی توان گفت که چه تعداد افراد در آن شرکت می کنندو یا مایل به شرکت درآن هستند. همین طور هم نمی توان گفت قدرتمداران یا عامه مردم چگونه واکنش نشان خواهند داد. جنبش ها می توانند تلاش کنند تا با اقدام های کم دامنه تر"عمق آب را بسنجند". اگر مردم نمی خواهند به تظاهرات صلح آمیز بپیوندند شاید زمان برای فراخوان به اعتصاب مساعد نباشد. برعکس، اگر عده زیادی و بیش از میزان انتظار به تظاهرات بروند و همگی دارند در باره گام بعد ی حرف می زنند، ممکن است زمان اعتصاب مناسب و خوب باشد. اگر دولتی ها مردم را سرکوب کنند و این امر باعث خشم عمومی گردد در درون حاکمیت عده ا ی به انتقاد از اقدام دولت می پردازند. در چنان حالتی جنبش می تواند ارزیابی کند که روی پشتیبانی چه گروه هائی می تواند محاسبه کند و چه کسانی ممکن است دولتی ها را از سرکوب برحذر دارند.

برد از راه باخت

دولت های سرکوب گر غالبا از رشته تاکتیک ها ی طولانی بهره می گیرند : تحقیر، تبعید، تفرقه اندازی، ایجاد ترس و فشار با هدف سرکوب جنبش. تنها وقتی همه این ها با شکست رو به رو شد و جنبش ادامه یافت، دولتی ها درمی یابند که باید امتیازهائی بدهند و گرنه این تهدید هست که جنبش تا پایان راه پیش برود. جنبش های در نهایت پیروز ،اغلب با ناکامی های پیاپی رو به رو بوده اند. نمونه بارزاین امر راه طولانی مبارزه باآپارتاید درافریقای جنوبی است.

جنبش ها به ادامه نیاز دارند به رغم این که با شکست ها ی این چنینی رو به رو شوند . و همین است که آن ها را درنهایت پیروز می کند. آن ها برای راه پیمودن درمسیر پیروزی به چنان گام های لازمی نیاز دارند. باید به هنراستراتژیکی عقب نشینی آراسته باشند واستاد این هنر مائو می گوید چنان هنر ی شامل تهاجم ها ی کوچک در چارچوب عقب نشینی بزرگ است. عقب نشینی موفقیت آمیز موجب توخالی ماندن پیروزی مخالف می شود.

بهره گیری از شکاف درون حکومت

جین شارپ به شیوه درخشانی نشان داده است قدرت اغلب جنبش ها ی پیروز بیش از مخالفانشان شده است بدان سبب که مخالفان و طرفداران شان را متقاعد کرده اند ادامه مبارزه هزینه ای بسیار بالا یی برای آن ها دارد. این امر اغلب به صورت پیدائی "گروه های صلح" در میان مقام های دولتی نمودار می شود. عمق بخشیدن به این شکاف هدف کلیدی استراتژی اعتصاب های اجتماعی است.

اول این که لازم است این نکته جا انداخته شود که جنبش و چالش های آن فروکش کردنی نیست. به گفته شارپ قاطعیت کلید پیروزی مقاومت غیر خشونت آمیز است.

دوم این که لازم است نگذارند عناصر بالقوه " گروه صلح" در درون حاکمیت به آغوش " گروه جنگ" بیفتند. معنی کلی این گزاره این است که باید امکان برقراری یک حل و فصل صلح آمیز حتا در اوج سرکوب از نظر دور داشته نشود.

جنگ جنگ، گفتگو گفتگو

اعتصاب اجتماعی چگونه پایان می گیرد؟ اگر دولتی ها نتوانند آن را سرکوب کنند در مرحله ای به نوعی تاکتیک یا گفتگوی رسمی روی می آورند. درلهستان و در سایر کشورها ی اروپا ی خاوری این امر به صورت " گفتگوها ی میز گرد" میان رژیم و مخالفان درآمد. در آفریقای جنوبی درپی اعتصاب بزرگ "اتحادیه های کارگری کنگره ملی" رژیم آپارتاید با نلسون ماندلا نماینده کنگره ملی آفریقا مذاکره کرد. حتا رژیم هایی که سوگند خورده اند هرگز با مخالفان شان گفتگو نخواهند کرد درمرحله ای که سایر گزینه های پیش رو بدتر باشد به مذاکره تن در می دهند.

فکر گفتگو "با دشمن" همیشه ناراحت کننده است. همیشه هم در این گفتگوها فرصتی برای تفرقه یا تسلیم شدن ها پیش می آید. اما در مجموع ، جنبش های اجتماعی و اعتصاب ها از این راه به سوی تحول جدی پیش می روند.

جنبش ها اغلب به گفتگوهای کارآمد روی می آورند. اگر گفتگوها را هدف آشکار اقدام خود اعلام کرده باشند، درچنان صورتی آغاز گفتگو به جای آن که سردرگم کننده و انحرافی باشد یک پیروزی برای جنبش به حساب می آید.

گفتگوها اغلب می تواند کارآمد باشد، به شرط آن که در لحظه آغاز گفتگو جنبش توانسته باشد روند کارساز جاانداختن هدف های عمومی را با موفقیت به پیش برده باشد. درچنان حالتی گروه ها ی مختلف حاضر درجنبش با دریافت امتیازی هرچند اندک، جنبش را رها نخواهند کرد.

جنبش ها باید راه های جوابگو ساختن گفتگوها را مشخص کنند. ( گفتگوهائی که به پایان اعتصاب اول گدانسک منتهی شد در حضور دوربین ها ی تلویزیونی صورت گرفت و ده ها هزار کارگر لهستانی در بیرون محوطه کارگاه کشتی سازی آن را تماشا می کردند).

و سرانجام، گفتگوها می تواند موفقیت آمیز باشد اگر ابزارها ی عقب نشینی آبرومندانه دولت را فراهم سازد و خواهان تسلیم بی قید وشرط حکومت نباشد. بنا بر این جنبش باید برداشت روشنی از درخواست های اساسی داشته باشد و میان این ها با خواست های غیر اساسی که می توان در باره آن ها به سازش و مصالحه رسید تفاوت قائل شد. گفتگو گزینه مبارزه نیست. راه دیگری برای پیشبرد مبارزه است. هریک به نوبت دنبال دیگری می آید. جنبش باید بتواند از گفتگوهای بی حاصل بیرون برود و به مبارزه ادامه بدهد.مائو می گفت:" جنگ جنگ، گفتگو گفتگو".

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.