جناب سید علی خامنه ائی!

اگر در این مملکت یکی باشد که شما را واقعاً رهبر بداند و رهبر خطاب کند من هستم زیرا من واقعاً پذیرفته ام که شما رهبر هستید. چندی پیش شنیدم که حشیش فروش محله ی قدیم ما نیز به خیل اصحاب حضرت عالی پیوسته است و دیگر یقینم شد که شما همان بواقع رهبری هستید که شایسته آن بوده و هستید ولی اشتباه نشود، نه رهبر من و امثال من و خدای ناکرده رهبر آن مملکت و ملتی که من به آن تعلق دارم بلکه رهبر همان باند های قمه کشی که خیابانهای تهران را قرق و َنفَس از جوانان ما گرفته و در بازداشتگاه های رسمی و غیر رسمی جنابعالی بفرمان ذات اقدس عالی به آنها تجاوز کردند. بله! به این معنی بی هیچ تردیدی شما رهبر هستید.

بهر حال این چند وقت اخیر، چاقو کشها و قمه کشهای جنابعالی نفس از بسیاری گرفتند و به بزن و بکوب قناعت نکرده به قتل، شکنجه و تجاوز به آنها، فرزندان این سرزمین اهورائی پرداختند.

جناب سید علی من نمیدانم قدرت چقدر شیرین است و چقدر ارزش دارد که آدم روزگاری را به ملتی بزرگ و چند ده میلیونی تباه و سیاه کند تا بر سریر آن بنشیند ولی به همان جوانان معصومی که شما، با فراغ بال فرمان تجاوز به آنها و سرکوبشان را میدهید قسم میخورم که حاضر نیستم در ازای امپراطوری دنیا هم، مادری را به عزای فرزندش، فرزندی را به عزای پدرش، پدری را به عزای فرزنش بنشانم.

جناب سید علی ! به شرف انسانها قسم، هرچند که میدانم تو نمیدانی شرافت چیست، بدترین مرگ را بر چنین امپراطوری خونین و چرکینی ترجیح میدهم!

هرگاه بیاد چشمان باز مانده و سحر انگیزندا آقا سلطان میافتم، هرگاه قیافه سهراب را با آن شال سبز از گردن آویخته می بینم و هر گاه چهره درحجاب پیچیده و معصومانه ی ترانه موسوی را میبینم و منظره کشتن و مرگ آنها را در ذهن خود مجسم میکنم و هرگاه نمایش تهوع آور خُرد کردن و اعتراف گیری های آن چنانی فرهیختگان این مملکت را توسط ماشین تواب سازی اتان می بینم، همه آن جنایات و قتل های مستقیم و غیر مستقیم گذشته ی حضرت عالی از نظرم دور میشود.

شما در مقام معظم رهبری و در جایگاه ریاست جمهوری کم جنایت نکرده اید و فرمان جنایات کمی را صادر ننموده اید ولی در موارد پیشین طرف های شما چهره های سیاسی و یا فرهنگی ای بودند که یا با شما و یا نظام ولائی شما سر عناد داشتند ولی در این موارد اخیر پای جوانان معصومی در میان بود که فقط رأی خود را میطلبیدند و حتی بر ضد شما یا نظام ولائی شما هم نبودند!

جناب سید علی! من اینرا با احساس مسئولیت کامل میگویم، آفتاب خداوندگاری شما بر میهن ما در آستانه غروب نکبت بار خویش قرار گرفته است و هیچ قدرتی را یارای بازگردندن آن به اوج نیمروزی سپری شده آن نیست. پرونده اخلاقی و کیفری و سیاسی شما سنگین و با اشک و خون نوشته شده است.

اشک است در این پایه، خون است در این پایان!

جناب سید علی خامنه ائی!

برای شما فرصت از دست رفته است و جنبش سبز امید این ملت، آن سیل بنیان کنی است که دسته جات قداره بند شما را نیز یارای باز داشتن آن نیست وآخرین فرصتی که برای تو و قمه کشانت مانده است این است که به ازای خود داری از جنایت، کشتار و تجاوز بیشتر و اجتناب از فروش بیشتر این مملکت به روس و چین و ماچین برای چند صباحی بیشتر بر سریراین قدرت چرکین و خون آلود ماندن، جان خود و دسته جات قداره بندت را بخری و کنار کشی و ملت هم بخاطر اجتناب از هزینه بیشتر جانی و مالی، تبهکاری و جنایات تورا نادیده گرفته و از مجازاتت در گذرد. به حقیقت و شرافت قسم، هرچند میدانم که تو با این معانی بیگانه ائی، این بهترین راهیست که در برابر توست. تو میتوانی به قم و یا نجف رفته به روضه خوانی خود پرداخته و جان خود و اطرافیانت را نیز در ببری.

این آخرین فرصتی است که در برابر توست. به سرنوشت صدام بیندیش که هرگز گمان نمیکرد با آن خفت دستگیر شود و با آن نکبت بدار آویخته گردد! اگر به خود نمی اندیشی، که این باور کردنی نیست، حداقل به مجتبی و مجتبی زاده های خود بیندیش!

حبیب تبریزیان

یازدهم مهر ماه هشتاد و هشت

رونوشت:

جضرت فقیه عالیقدر آیت الله العظمی حسین منتظری AMontazeri@AMontazeri.com

حضرت آیت الله العظمی سیستانی،

sistani@al-sistani.org

________________________________________

Hitta kärleken lagom till sommaren! Klicka här MSN Dejting