رفتن به محتوای اصلی

یادداشتهای روزانه (10)
31.08.2009 - 11:12

1 - این قابل پیش‌بینی بود که مردم را با کشتار و تجاوز به جوانانشان وادار به عقب‌نشینی خواهند کرد: بارها این را نوشتم که رهبران جنبش سبز باید به جوانان دستور عقب‌نشینی تاکتیکی بدهند؛ اما انگار نه کسی می‌خواند و نه کسی سر منطقی اندیشیدن دارد. با وصف هجوم سگان هار به سبزپوشان و بدحجابان، دست کم رهنمودی داده نشد که در استتار به تظاهرات بروید. ما همه خسته‌ایم؛ همه سخت خشمگینیم. اما دشمن اجازۀ خسته شدن به خود نمی‌دهد؛ بر دلارهای نفتی تکیه دارد و لشکری از لمپن‌هائی که از زجرکش‌کردن لذت می‌برند و اکنون برای آنچه روزی به خاطرش باید خطر تعقیب و محکومیت و حتی اعدام را تقبل می‌کرند، به آنها مزد هم داده می‌شود. من این رویکرد را غیرمسئولانه می‌دانم. این جوان‌ها فرزندان ما و نسل ما هستند. تکرار مداوم این که مردم اعتراضات مدنی خود را ادامه دهند، بی این که راهی پیش پایشان گذارده شود که کمتر صدمه ببینند، غیرمسئولانه است. به تصاویر و فیلمهای تظاهرات‌های روزهای نخست که می‌نگرم، دلم به درد می‌آید: چند تن از آن جوانان سبزنشان که برخی‌شان کار را به پوشیدن تی‌شرت‌های سبز رساندند، اکنون زنده‌اند؟ چند تن از دخترانی که آن نوارهای سبز را به انگشتان دستشان می‌بستند، حالی در آن گورهای بی‌نام و نشان مدفونند؟ جوانان کدام یک از خانواده‌‌هائی که می‌روند، هر روز دم زندان اوین، ضجۀ الله‌اکبر سر می‌دهند، هنوز زنده‌اند؟ چه شماری از آن سبزپوشها حالی با روانی پریشان و تنی توهین شده و آش و لاش، به نفرین هستی رسیده‌اند و مرگ آرزو می‌کنند؟

این روشن بود که مردم را با دریدگی، با تجاوز، با شکنجه و قتل به خانه بازمی‌گردانند. این روشن است که اگر جنبش به همین صورت پیش رود، عاقبتش فرسودگی خواهد بود و عقب‌نشینی. جوانان باید به جای تظاهرات چند هزارنفری، سر صبر خود را سازماندهی و به تظاهرات برق‌‌آسا و شعار نویسی روی آورند. غیر از این می‌ماند نماز جمعه: باز تکرار می‌کنم این تنها آکسیونی‌ست که سگان هار رژیم دستشان در سرکوبش بسته است. اگر مردم با سر وشکل و شمایل حزب‌الهی بروند، فقط شعارهای وزیر شعار را وارو جواب دهند، سبزها را آنگاه عیان کنند، با نقاب؛ و از شرکت در نماز خودداری کنند، و باری، اگر این حضور ملیونی باشد، همان تأثیری را خواهد داشت که یک تظاهرات چند ملیونی آشکار سبز خواهد داشت؛ بعد از نماز هم، دو باره در استتار چادر سیاه و مقنعه و پیراهن یقه کیپ و دکمۀ سردست انداخته برگردند؛ بدون تظاهرات. نه وقت گرد آمدن می‌توانند راهشان را سد کنند؛ نه هنگام پراکندن می‌توانند آنان را از نمازگزاران بازبشناسند و دستگیرشان کنند. اگر این آکسیون در همۀ شهرهای بزرگ یکی دوماه تکرار شود، ناچار خواهند شد این بساط مسخره را از همۀ ایران جمعش کنند. مردم برای شرکت در این آکسیون هیچ هزینه‌ای نمی‌پردازند؛ حتی ناچار به گرفتن مرخصی یا تعطیل کسب و کارشان نمی‌شوند.

2 - درخواست محاکمۀ علنی جنایتکاران و قاتلان تحت فرمان رهبری را با که در میان می‌گذارید؟ آیا به یاد ندارید که پس از قتل‌های زنجیره‌ای، خامنه‌ای قاتلان را سرزنش کرد؟ آیا به یاد ندارید که تنها قربانی آن پرونده سعید امامی بود که واجبی‌خورش کردند. ماجرای سعید امامی و بلائی که سر زنش آوردند هنوز که هنوز است، تاریک است. چرا دستگاهی که برای پس گرفتن کاظم دارابی یا هر یک از تروریست‌های در بند افتاده‌اش از کشورهای دیگر، خودکشان می‌کند، یک مأمور امنیتی وفادارش را واجبی‌خور می‌کند و در بیمارستان کلکش را می‌کند؟

آن زمان، من دیدار را می‌دادم. زنی زنگ زد، دو بار، گفت دوست خانوادۀ سعید است. خبر داد که او دچار دپرسیون شدید بوده‌است و در این قتل‌های آخر دست نداشته‌است. بعدها من متن سخنرانی سعید امامی در دانشگاه بوعلی همدان را خواندم. در آن سخنرانی تأکید امامی بر این بود که رژیم تثبیت شده‌است و دیگر نیازی به خشونت ندارد. دریافتم هم که شاهدc دادگاه میکونوس را او هشدار داده بوده‌است که دررود وگرنه می‌کشندش. آن شاهد این را در آن دادگاه آشکار گفته بود. در همان سخنرانی، سعید امامی می‌گوید که فراموش کرده قرص‌هایش را بخورد و حالش دارد بد می‌شود و ممکن است پرت و پلا بگوید و سخنرانی را به پایان می‌برد. بر مبنای همۀ این شواهد به این نتیجه رسیدم که آن زن حق داشته‌است و به احتمال بالا خواهر سعید امامی بوده‌است؛ (او گفت خواهر سعید امامی در آلمان است اما از ماجرا خبر ندارد.) تمام برگه‌های بازجوئی سعید امامی از پرونده حدف شده ‌بودند. اما، دوست گرامی من علی‌رضا نوری‌زاده، بدون توجه به این همه شواهد، مدام از سعید امامی و باند او نوشت. مدام از این نوشت که باند سعید امامی مسئول همۀ تباهکاری‌ها بوده‌است. همانگاه مصاحبه‌ای مفصل با او داشتم که در دیدار چاپ شد؛ در این مصاحبه جواد طالعی هم با من همراه بود. نوری‌زاده اصرار داشت که خامنه‌ای در جریان این تباه‌کاری‌ها (قتل‌های زنجیره‌ای) نبوده‌است. انتظار من از او این است که حال دست‌کم، اشتباه بودن نظرات آن گاهش را گردن گیرد و از سعید امامی و باند او رفع شبهه کند.

سعید را واجبی خور کردند. در بیمارستان حالش چنان خوب شد که می‌خواستند برش گردانند به زندان. دکتر معالج می‌گوید بهتر است یک شب دیگر هم بماند؛ و همان شب سعید چنان از آرسنیک مسموم می‌شود که می‌میرد. سعید امامی را سالها کردند محور همۀ پلیدی‌ها. حال آن که او با اعمال خشونت بیشتر مخالف بوده‌است، شاهدc را درمی‌برد و بنا براین دیگر برای سیستم یک مهرۀ سوخته بوده‌است. به همین سبب هم به آسانی قربانی‌اش می‌کنند و آن بلا را سر زنش می‌آورند و فیلمش را هم درز می‌دهند تا عبرت همۀ آنانی شود که همچون سعید امامی خشونت بیشتر را لازم نمی‌دانند. کی می‌خواهیم دریابیم چه بلائی سرمان نازل شده‌است. هنوز از فرمان‌فرمائی آخوندی حرف می‌زنیم. در حالی که سالهاست دادگاه ویژۀ روحانیت آخوندکشی می‌کند. هنوز از حکومت اسلامی سخن می‌گوئیم و از حکومت ایدئولوژیک. اینها نیست. دیگر نیست. بنا بر گزارش اکونومیست درآمد سال گذشتۀ سپاه پاسداران فقط از قاچاق مشروبات الکلی، دیش ماهواره و سیگار دوازده ملیارد دلار بوده‌است. و این در حالی‌ست که که کارخانۀ ایران‌خودرو بیش از این رقم بدهی دارد و شبکۀ بانکی کشور ورشکسته است. بر ایران یک مافیای مالی‌- تجاریِ‌ی نظامی حاکم است که نه به خدا اعتقاد دارد و نه به آخوند نیاز. مدرسۀ حقانی را در اختیار دارد که عمامه‌به سر تحویل دهد. باند لاریجانی را دارد و دلقکی همانند احمدی‌نژاد را. در عین حال باید توجه داشت که این اعترافات و اعتراضات (از جمله سخنرانی رهبر) مصرف درون‌پادگانی دارند: برای خرتر کردن شماری کودک خیابانی‌ که در حصار پادگان‌ها تبدیل به سگ هارشان کرده‌اند که بیندازندشان جان مردم.

چه امیدی داریم که دستگاه قضائی این سیستم جنایتکاران واقعی را محاکمه کند؟ بی برو برگرد شاهد نمایشی خواهیم بود از یک سری اعترافات که محور آنها عدم اطلاع رهبر و احمدی‌نژاد از همۀ این ماجراهاست. نواری که شتاب‌زده، پس از حمله به کوی دانشگاه، سران ناجا در یک جلسۀ به ظاهر به شدت مخفی پر کردند و درز دادند، مقدمۀ همین بود. چند تنی همچون سعید امامی را قربانی خواهند کرد و چند تن را که برخی از قاتلان اصلی هستند به زندان محکوم ولی یکی دوماهی جائی نگاهشان می‌دارند و بعد به فرمان رهبر آزادشان می‌کنند. ممکن است چند تنی از تجاوزگران را که لمپن‌هائی هستند که به بازیشان گرفته‌اند حتی اعدام کنند. اما نباید بتوانند ما را به بازی بگیرند. هیچ چیزشان را باور نکنیم. مسیح علی‌نژاد روزنامه‌نگار افشاگر خوب و پرانرژی می‌گوید هفتاد ملیون انسان در ایران زندگی می‌کنند؛ آنها ناچارند بروند رأی بدهند وگرنه سقف خراب می‌شود سرشان. خانم علی‌نژاد! سقف خراب شده‌است سرشان. مادامی که مردم را به ماندن زیر آن سقف ترغیب کنیم و امیدوار به تغییر از طریق انتخابات، سقف آن ویرانه بر اجساد کشتگان و تجاوزشدگانمان سر پا خواهد ماند. مسئله این است که از امید به اصلاحات در درون این سیستم باید دست شست.

3 – قاضی سعید مرتضوی از دادستانی تهران برداشته شد و ترفیع مقام یافت؛ شد معاون دادستان کل کشور که قاتل دیگری باشد به نام محسنی اژه‌ای؛ کل سیستم تحت نظر قاضی مرتضوی یا تحت نظر خود او و یا به فرمان او، کماکان به جنایت سازمان‌یافته اشتغال خواهد داشت؛ متأسفانه باید گفت که بی‌بی‌سی، به ویژه، به دستیاری چند مفسر دارد سرگیجه پخش می‌کند. این سیاست دولت انگلستان یا آمریکا نیست: این کشورها بودجه‌ای گذاشته‌اند، گشته‌اند روزنامه‌نگارانی را یافته‌اند و اختیار این رسانه‌ها را به آنان داده‌اند. متأسفانه انگاربرخی از این روزنامه‌نگاران دیگر نه می‌خوانند و نه می‌اندیشند. مسئلۀ آنها دیگر شده‌است حفظ شغل و پر کردن برنامه. گاه آنقدر بی‌حال و بی‌رمق کار می‌کنند که آدم احساس می‌کند منتظر تمام شدن وقت‌اند. در عین حال، این رسانه‌ها یک گرفتاری هم دارند و آن این که رهنمود ندهند تا جنبش سبز متهم نشود که از صدای آمریکا و بی‌بی‌سی خط می‌گیرد. بیش از هر وقت نیاز به یک صدا و سیمای ملی و مستقل احساس می‌شود.

4 – در عین حال، بر مبنای تجربه‌ای که از رو شدن ترورها و قتل‌های زنجیره‌ای حاصل آمده است، با افشاگری کروبی، احتمال می‌دهم دیگر تجاوز نکنند. پس از رو شدن ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای و دادگاه میکونوس، در برونمرز کسی را نکشتند و در ایران نیز آن رویه ادامه پیدا نکرد. به فیلم سخنرانی خامنه‌ای در آن جمع بسیجیان نگاه کنید و دقت کنید به لرزش زانوهایش هنگام سخن گفتن از جنایت‌ها. به سخنرانی کلیشه‌ای احمدی‌نژاد در مجلس نیزوتوجه کنید به لحنی که نشان‌دهندۀ عدم اعتماد به نفس و تزلزل روانی این دلقک جنایتکار است و توجه کنید نیز به نمایندگانی که حین سخنرانی او بر می‌خیزند و سالن را ترک می‌کنند. سیستم ترک برداشته‌است و جان حضرات هم. باید راهش را پیدا کنیم که مبارزه متوقف نشود. با مسئولیت پیشنهاد دهیم. به گمان من دیگر تجاوز نخواهند کرد، اما با این فرض پیشنهاد دهیم که نفر بعدی که به او تجاوز خواهد شد، دختر یا پسر خود ماست. کروبی راه‌پیمائی روز قدس را روز اعتراض خوانده‌است. باید بگوید اما، که مردم معترض چکار باید بکنند ضمن راه‌پیمائی روز قدس که صفوفشان از صفوف جیره‌خوران رژیم جدا باشد و اعتراضشان مشخص و در عین حال به سادگی نتوان از مزدوران تشخیصشان داد. مسئله این است: چه کنیم که اعتراض کرده‌باشیم، بی این که بتوانند به سادگی شناسائی، دستگیر و تجاوزکشمان کنند؟ من می‌گویم عنان احساسات را باید به دست خرد و محاسبه سپرد و با ترفند پیش رفت. ولی باید پیش رفت. در این شک نکنیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.