رفتن به محتوای اصلی

حسن شریعتمداری با: [طرح تمرکززدایی دمکراتیکِ ایران]
10.04.2009 - 18:12

 

هنوز ابعاد و اهداف نشستِ بروکسل که از سوی منفردین قومی و یا متشکل از افراد حزبی غیر انتخابی قومگرا با پشتیبانی اتحادیّهءِ اروپا و به بنا به گزارشها از سوی شاخه ای از سازمان ملّل تشکیل شده است در بارهء وضعیّت سیاسی جامعهءِ ایرانی و منافع ملّی آن و در موردِ برگذار کنندگانِ اصلی این نشست مشخص نشده است. شرکت کنندگان در این جلسهءِ پر ابهام با یکطرفه به نزد قاضی رفتن خود هر چه توانستند گفتند، خط کشی و تقسیم و قیچی کردند، با اینحال این بار هم با تفرقه افکنی و دشمن تراشی و آفرینش کینهء ملّی باز هم دست خالی به خانهء خود بازگشتند. امّا آنچه در این نشست برجسته میشد حضور آقای حسن شریعتمداری در این جلسه بوده است که گویا با منش و طرحهایی که با خود داشته است موردِ توجّه گروهی قرار گرفته بود.

شاید در افکار جمعی که با اندیشه و با روش عملکردِ سیاسی آقای شریعتمداری از نزدیک آشنایی نداشته باشند، این شک و یا امیّدی شکل گرفته بود که برای جایگزینی دمکراسی و رفع مشکل قومی ملّی در ایران قدمی مثبت برداشته شده است، تا اینکه امروز صبح متن سخنرانی و یا نوشتار طرح ایشان از سوی فردی ناشناس در سایت ایران گلوبال گذاشته شده است که خوشبختانه پرده از همهء اسرار برداشت.

از آنجا که طرح پیشنهادی ایشان بر پایهء تاریخی، جامعه شناسی، سرزمین ایران و بر اساس متون و سیستمهای اقتصادی و دمکراسی مدرن، همچنین با روابط اجتماعی و مکانیزم درونی و برونی و سیستمهای سیاسی و حکومتی جهان پیرامونی امروزی مطابقتی ندارد نیاز به بررسی فراگیر پژوهشی اصولی در عرصه های مختلف این طرح و نوشتار نیست.

در حقیقت طرح پیشنهادی ایشان مربوط به دوران ماقبل سرمایه داری یعنی فاز فئودالیتهء قبیله ای هست که در این ساختار سیاسی هویّت افراد نه بر اساس شایستگی و نظم راسیونال برآمده از خرد جمعی و تحولات رشد یابندهء مکانیزم طبیعی اجتماعی هست، بلکه بر اساس نوع کلاه و لباس و آهنگهای محّلی و روابط سنّتی بستهء جغرافیای منطقه ای خاص میباشد، بنا بر این با همین نگاه تنگِ بدونِ پشتوانه و طبق خواسته و خواهش ایشان به طرح پیشنهادی مذکور به چند نکته شتابان اشاره میشود :

• این طرح پیشنهادی هدفمند جایگاهِ اصلی تُرکان آذری را که فقط منطقهء اردبیل و یا حداکثر آذربایجان شرقی میباشد به آذربایجان غربی کُردنشین و یا نواحی دیگر ایران از جمله زنجان و غیره گسترش داده است. از سویی دیگر کرمانشاه را به هموطنان کُرد تبار بخشیده است تا شاید بر مشکل مناطق آذربایجان غربی بین تُرکان آذری و کُردها سایه افکند.

• استان گیلان کوچک را هدفمند به یک ایالت تبدیل کرده است تا براحتی ترُک تباران بتوانند آنرا در تصرف خویش در آورند، استان مازندران را با استان گلستان آمیخته است، از سویی دیگر استان ترکمن نان استانِ گلستانِ مازندران را خود مختاراعلام کرده است، در صورتیکه استان گلستان پیوسته اندامی از استان مازندران بوده است، که رژیم اسلامی هدفمند در سال 1995 آنرا جدا و مستقل کرده است.

• در طرح پیشنهای ایشان صرفأ منافع سیاسی و اقتصادی حال و آیندهء تُرک تباری را در نظر گرفته است، در همین راستا استانِ خوزستان را به تنهایی یک ایالت اعلام داشته است از سوی دیگر در همین استان خوزستان، استانِ عربستان را مستقل اعلام داشته اند، تا در واقع به خیال خام خود منابع نفتی ایران را به استان عربستان نسبت دهند تا با وحدت تُرکی و عربی شاید منابع انرژی را از کنترل ایرانیها بیرون آورد و منابع تبلیغاتی آنرا هم رسانه های گروهی عربی از جمله الجزیره و سایر تبلیغات تُرکی بر عهده گیرند.

• نویسنده هدفمند سه استانهای: 1- گهگیلویه و بویراحمد 2- چهال محال بختیاری 3- لُرستان را که مانند دیواری استانِ خوزستانِ نفت خیز را از آغاز تاریخ ایران تا کنون محاصره کرده است و در واقع ساکنانِ اصلی سرزمینِ خوزستان مطابق با دانش باستان شناسی، اقلیم شناسی و سایر جنبه ها و ابزارهای شناختی پیشرفتهءِ امروز صد در صد و فقط میتوانند از مردمان همین 3 استان نامبرده باشند و امروز هم اکثریّت ساکنان آنرا تشکیل میدهند از استان خوزستان دور نگهداشته است، تا دسترسی تُرک تباران به منابع انرژی بدون ایرانیان فراهم آید، در صورتیکه این طرح آرزویی و خیال خامی بیش نیست و با چنین هدفی فقط امنیّت عرب تباران را در جنوب و جنوب غربی به خطر خواهد انداخت.

• تهران تنها را به ایالتی مانند برلین و هامبورگ آلمان تقسیم کرده است تا در آن قدرت سیاسی تُرک تباری بر مسند نشیند و آنرا پایتخت ایران هم قرار داده است،

5- استانهای مرکزی ایران [ قم، مرکزی، اصفهان، سمنان] را استانهای فارس مرکزی نامیده، همچنین استانهای [استان فارس – استان کرمان – استان یزد] را فارس جنوبی نامیده است، امّا چرا استان گهگیلویه و بویر احمد که تا سال 1968 جزءِ رسمی و تاریخی استان فارس بوده است، و همین امروز پستهای حساس سیاسی و فرهنگی استان فارس را هم در اختیار دارند را به استان فارس وصل نکرده است و یا استان بوشهر و هرمزگان را جای بسی سئوال هست ؟

• در این شکی نیست که استانهای کرمان و یزد ایرانی و فارس زبان هستند، امّا آقای شریعمتداری همان نظریهءِ تُرک تباری را که ایرانیان و پارسیان را از جغرافیای تاریخی و سیاسی خود یعنی غرب، جنوب غربی و جنوب، به نادرستی امبا هدفمند به دشت کویر و کویر لوت پرتاپ میکند را دوباره تکرار کرده است، از طرفی از فارسی بودن جغرافیای خراسان زادگاه فردوسی بزرگ که زبان فارسی و هویّت ایرانی را زنده نگهداشته است اشاره ای نشده و از فارسی بودن استان بوشهر و استان هرمزگان هم خبری نیست،

• دو استان همدان و قزوین را فعلأ بیطرف به عنوان یک ایالت اعلام داشته ، امّا زمینهء تجاوز به حریم این مناطق برای تُرک تباران باز گداشته شده است.

• پیشنها کنندهء این طرح سعی کرده است که در هرنقطهء ایران آشفتگی و بحران بوجود آورد، مردمان زاگرس نشین ایران چه پارس و ماد را در مقابل همدیگر قرار میدهد، بر فراز و دامنه های زاگرس نشینان را در مقابل ایران مرکزی و جنوبی، خراسان را به حاشیه رانده، گیلان و مازندران را نسبت بهم بیگانه، بیجهت دو استان ساحلی خلیج فارس و در یای عمان[ استان بوشهر و هرمزگان] که بصورت نوار باریکی هست، به یک ایالت تقسیم کرده، در عوض به سه استان بلوچستان، ترکمنستان، و عربستان خوزستان و اقلیّت ایل قشقایی تُرک تبار در استان فارس را خود مختاری کامل داده است، در کلامی کوتاه نویسنده تا آنجا که توانسته بر هویّت ایرانی بودن این سرزمین پرده افکنده و گروههای أتنیکی مهاجر در این سرزمین را برجسته کرده است.

• پیشنهاد کنندهء این طرح از سیستم سیاسی حکومتی، از روابط عمودی و افقی بین ایالتها و بین حکومت مرکزی بحثی به میان نیاورده است، نقش زبان فارسی و از زبانِ رسمی و ملّی سخنی به میان نیاورده است

• تجزیه طلبان رادیکال قومی با صراحت مطرح کردن دیدگاه و خواسته های خود از آقای شریعتمداری بسیار صادق تر و مورد اعتماد بیشتری هستند، آنها فقط خواهان جدایی زادگاهِ خود هستند، آقای شریعتمداری علاوه بر اینکه جغرافیای زادگاه تُرک تباری خود را چند برابر کرده و آنرا مستقل اعلام کرده است، بدون مجوّز بقیّهء سرزمین ایران را هم به این آن بخشیده و تیره های ایرانی را از هم جدا کرده است. ایران را به ایرانستان تبدیل کرده است.

• در این طرح پیشنهادی فرهنگِ تُرک تباری خودستاي قوم گرایی، تاریخ سوز و تاریخ ساز به نفع همتباران خویش آمیخته به شوینیسم تُرکی کاملأ آشکار هست، یکی شعار ترک گرایی و تاریخ گرایی بیجای تُرکی عهد عتیق، تورات، انجیل، قرآن را سر میدهد که گویی تُرک تباران اصولأ از نژاد بدونِ واسطهء آدم و حوا هستند، عده ای هم قلم بدست تاریخ مشروطیّت و افتخارات در کارنامهء خود مینویسد، دیگری هم بدون اجازه به مانند پیشوای دینی و قومی و به مانند پیامبران، آزادی و سرزمین تقسیم میکند، همین فرهنگ هست که سرزمین ایران را از کاروان جهانی هزاران سال عقب نگه داشته است، امروز ایرانیان دیگر نباید بگذارند زمینهء گسترش چنین فرهنگِ باز دارنده ای در اذهان عمومی فراهم شود.

• ایرانیان در زمینهء ساختار سیاسی غیر متمرکز و دمکراتیک ایران آینده دیدگاههای مختلفی را مطرح کرده اند، و بارها گفته شده است که جایگزینی دمکراسی و حقوق اقلیّتها در هر ساختار حکومتی فقط بر اساس حقوق شهروندی و فردی امکان پذیر هست و دوران پروسهء قوم و قبیله گرایی در ایران سپری شده است. بنا بر این طرح آقای شریعتمداری با دوران تکاملی و شرایط ایران و روابط جهانی هماهنگ نیست، و قابل اصلاح هم نمیباشد.

• آنچه مسلم هست، فقط سرزمین استان اردبیل و آذربایجان شرقی امروز به آقای شریعتمداری و هم تباران تُرک آذری ایشان در سراسر ایران تعلق دارد، از همین امروز استقلال کامل دارند و جدایی کامل آن از سرزمین ایران به بسیاری از بحرانهای تاریخی پایان خواهد بخشید.

• نکتهء ثابت و تغییر ناپذیر دیگر در تقسیماتِ کشوری و ساختار سیاسی آینده ایران این هست که استان خوزستان از استانهای همجوار آن: گهگیلویه و بویراحمد مرکز گاز ایران، و استان لُرستان و استان بختیاری و سایر استانهای از جمله از استان فارس و استان بوشهر جدا نخواهد شد، استان تهران از هم از استانهای مازندران، گیلان، و استانهای همجوار غرب و شرق و جنوب آن جدا شدنی نیست. حال که مسئلهء ملّی از سوی اقوام بویژه تُرک تبار و عرب تبار چنین رادیکال مطرح میشود، شایسته هست که تیره های ایرانی از خلیج فارس تا دریای مازندران، از غرب و شرق زاگرس، از ایران مرکزی گذشته، تا کوههای هندوکش و پامیر به عنوان یک کشور و یا یک ایالت متمرکز بزرگ باقی بماند، موازی با آن سیستم فدرال را برای اقوام ناهمگون و ناسازگار در نظر داشته باشند.

• در پایان ایرانیانی که در مورد مسائل ملّی و سرنوشت سیاسی آیندهء کشور به افرادی مانند آقای شریعتمداری دل بسته بودند، برای چندمین بار متوجّه شده اند، که تنها راهِ به سرانجام رساندنِ مفید مسائل ملّی و جایگزینی دمکراسی و سکولاریسم در ایران، تشکیل جبههء کنزرواتیو ایرانی هست، که تیره های ایرانی را چه سلطنت طلب، مشروطه خواه، جمهوری خواه، کمونیست، باورمندی دینی و یا با هر جهان بینی را زیر یک سقف جمع کند.

|آپریل| 2009 میلادی| آلمان|

Nasser.karami@gmx.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.