رفتن به محتوای اصلی

ملاقات با امام زمان
02.01.2010 - 18:12

 

ظهر عاشوراست؛ دارم با همه ی توانم فریاد که نه جیغ میکشم: " یا حجت ابن حسن ریشه ی ظلم بکن"؛" یا حجت ابن حسن ریشه ی ظلم بکن"... آخ این چی بود؟ سرم به شدت میسوزه ؛چشام سیاهی میرن، دارم پخش زمین میش...م... شدم.والسلام.دیدی مردم رفت... نمی دونم کسی از مردنم با موبایلش فیلم گرفت یا نه؟ آخرش مردم و مشهور نشدم.

چشمم باز میکنم همه جا تاریک به این زودی خاکم کردن؟ سرعت عملشون بالا رفته. خوب حد اقل جای شکرش باقی یه از اراجیف معلم دینیمون خبری نیست؛ تا حالا کسی پیداش نشده بخواد چوب بکنه تو ...آستینم .

حوصلم سر رفته.

نکنه ... تو زندانم. نه وگرنه تا حالا ...ترت**م داده بودن.شایدم دارن آماده میشن... وای سردم شد...اگه واسم انتخاب بزارن کدوم قبول کنم.ب**م یا بمی رم!؟ نه به خدا یادم که مردم...

کمک!....یکی به داد م برسه! آی!... هیچکی اینجا نیست!؟ شرطاتون بگین روشون فکر میکنم...آی!.

سکوت و بازهم سکوت؛تاریکی، سرما...

خدا!خودت نجاتم بده...درست ممکن اسمم هیچوقت تو لیست بنیاد شهید نره ولی تو که میدونی شهیدم.زوتر پروندم جم جور کن .گشنمه!

سکوت و بازهم سکوت؛ تاریکی، سرما...

نه مثکه کشته ها زیاد بودن امروز سرش شلوغه؛خب از کدوم امام شروع کنم؟ باید حواسم جمع کنم همشون با هم صدا نکنم؛ تو رو در واسی و تعارف گیر میکنن هیچکدوم نمی یان..اوووممم..... مستقیم میرم سراغ آقا شاید چون آخرین اسمی که اون دنیا گفتم این ور یه کمکی کرد.

روبروم نشسته چه صورت بانمکی داره, قد بلندم هست و از عبا و دستار خبری نیست!چه چپه تراشی هم کرده!

- - به جمع شهدا ی اسلام خوش اومدی.

-

- .صداش رشته ی افکار پلیدم پاره می کنه.

-

- - ممنون آقا.خیلی وقت منتظرم کسی بیادتکلیفم روشن کنه.

- شما تکلیفت روشن هست عزیزم؛من چنتا سوال داشتم واسه همین شما معطل شدید

.روم نشد بهش بگم ما یه عمری علاف توایم؛شدی حکایت وعده ی سر خرمن.

- چند نفری رفته بودید تظاهرات؟

- بزارید بشمرم ...خودم با مامان و بابا ، پسر داییم، رضا پسر همسایمون...هوشنگ خان دوست بابام ...یک ده دوازده تایی هستیم همیشه

- پس دفه اولت نبود.

- نه آقا هر وقت تونستم رفتم.

- آفرین میفرستمت قسمتهای خوب بهشت.

نیشم باز میشه.

- خوب بگو نظرت راجبه این خامنه ای که فکر می کنه جانشین من چیه؟لا یق؟نیست؟

عصبانی ام

- نمیگم آقا.

صورتش جمع میشه.

- چرا؟

- بی ادبی میشه آقا.

- راحت باش من امام زمان تو هستم

با اینکه معنی این هیچوقت نفهمیدم جملش به دلم میشینه و شروع میکنم به توصیف اسمش نبر؛ تا اینکه بالاخره دستشو میاره بالا میگه : "بسه فهمیدم " واخم عمیقی داره و پکر به نظر میرسه.

خوشحالم. اگه عکسم رو تمبرنیست عوضش آقا رو متقاعد کردم این بابا چه جونوری.

فکرم میخونه میگه:" احمق نباش دختر".

بعدش داد میزنه: "سید علی بیا تحویل بگیر.ازش اعتراف گرفتم". بدم میگه : "هر بلایی سرش میاری بذار بعد محرم؛حوصله ی جواب پس دادن به حسین و فک فامیلش ندارم".

یکی داره تکونم میده.

- پاشو! زخمت عمیق نیست.در رو! دارن تو بیمارستانا دنبال مجروها میگردن.

پرستار مهربون کمکم میکنه گیر آقایون نیفتم.

پاورقی:

1. ملاقات با امام زمان نام کتابی است که درآن افراد به شرح ملاقاتهای خود با حسن ابن عسکری می پردازند.

2. اسمش نبر نام گربه ای است که  در فیلم سینمایی شهر موشها به این شهر حمله وقصد کشتن موشها را دارد.  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.