رفتن به محتوای اصلی

موسوي و کروبي و يک پرسش ساده
14.04.2009 - 14:12

اين روزها به نظر مي‌رسد در ميدان رقابت انتخابات رياست جمهوري دهم ايران 2 کانديدا به صورت جدي و با ‏برنامه‌ها و بيانيه‌ها و رفتارهاي انتخاباتي جدي، فرصتي را پديد آورده‌اند تا يک بار ديگر مردم به طرح پرسش برآيند و ‏مطالبات خود را در ميان وعده‌هاي شيخ مهدي کروبي و ميرحسين موسوي کنکاش کنند. در عصري که مشي و منش ‏مخالفان يک رئيس جمهور اصولگرا به مشي و مرام "خناسان و براندازان و کودتاچيان" تعبير مي‌شود به دل مي‌نشيند ‏که سياستمرداني از گرد راه برسند و در دفاع از مخالف، چنان قامت راست کنند که گويي بعد از سال‌ها کسي صبوري ‏کردن را به يادمان آورده است. در اين کش و قوس است که کروبي در نامه‌هاي معروفش به شوراي نگهبان و رئيس کل ‏ستاد نيروهاي مسلح و پيگري وضعيت دراويش و زندانيان و دربندان، نشان مي‌دهد که صداي مخالف و منتقد هم در اين ‏فضاي سياسي کشور وجود دارد که به جاي نديدن و پاک کردن صورت مساله بايد بايد براي شنيدنش صبوري کرد. ‏

کروبي را در تمام اين سال‌ها همه خوب مي‌شناسند و مواضع و ديدگاه او در مجلس اصلاحات بر همگان روشن است و ‏به نظر مي‌رسد که او با تمامي سوابق حضور همواره اش در روزهاي دشواري که بر اصلاح‌طلبان رفته است شايد بايد ‏به پرسش‌هاي به روزتري در فضاي انتخاباتي جواب دهد و مير حسين موسوي نيز که غيبت طولاني او در تمام روزها ‏نياز، ضرورت هم مي‌نمود بايد به پرسش‌هاي بيشتري پاسخ دهد تا نسلي که نخست‌وزير روزهاي جنگ را سال‌ها در ‏سکوت مطلق ديده است، اينک بتواند او را با اعلام مواضعش بشناسد. در حجم اين ستون، با شرح واقعه‌اي کوتاه يک ‏پرسش ساده از 2 کانديدايي که اصلاح‌خواهان جامعه گرد آنها جمع شده‌اند مطرح مي‌شود. ميرحسين موسوي به تازگي ‏در برابر نامه تند فاطمه رجبي، همسر سخنگوي دولت احمدي‌نژاد هيچ نگفت و اين نيز از ملزومات بازي انتخاباتي ‏است که نامزدها در برابر هر شيوه ناصحيحي، قداست کلمه را زير سوال نمي‌برند. اما آنگاه که طنز‌نويسي به نقد ‏سخنان فاطمه رجبي برآمد، موسوي سکوت شکست و طنزي که به تعبير جناب موسوي توسط يک "طنزنويس مقيم ‏خارج از کشور" نوشته شد و در تعريف ايشان بي‌ادبانه تلقي شد، بازي برهم زد و موسوي را وارد عرصه پاسخگويي و ‏صدور يک بيانيه رسمي كرد. در سوي ديگر ماجرا اما مخاطب و ملت نشسته‌اند يعني در حاشيه اين بگو مگوهاي ‏سياسي آنان که به نظاره نشسته‌اند با ترديد به فراز و فرود يک رخداد به ظاهر ساده مي‌نگرند و هنوز نمي‌دانند که ‏مخاطب بيانيه موسوي چه کسي بوده است؛ طنزنويس مقيم خارج از کشور؟ فاطمي رجبي يا جامعه‌اي که نظاره‌گر ‏مبارزات انتخاباتي ميرحسين است؟ براي نسل سوم که هنوز با ترديد به قامت مردي که تنها پدرانشان گاهي از او ‏خاطره خوب نقل مي‌کنند، مي‌نگرند تنها يک نکته در اين قد برافراشتن و اعتراض کردن به طنزنويس مقيم خارج از ‏کشور به چشم مي‌آيد و آن اينکه ميرحسين هوشمندتر از آن است که در اين بلبشوي سياسي، وقت و توان هزينه ‏پاسخگويي به يک نفر کند. به نظر مي‌رسد او با يک بيانيه هم پاسخ فاطمه رجبي را داد و حتي نکته مربوط به مسافت ‏ديوار خانه خود را نيز در خلال اين بيانيه تكذيب کرد، هم به طنزپرداز مقيم خارج از کشور پيام روشني داد تا بگويد که ‏طنز او در داخل، ديده و شنيده مي‌شود و حتي ارزش وقت گذاردن براي پاسخ يافتن را هم مي‌يابد و هم پاسخ جامعه‌اي ‏را داد تا بعد از سال ها بار ديگر صبوري مردان حوزه سياست را مزه مزه کنند و براي دقايقي هم که شده به خاطر ‏آورند که مي‌شود زير يک سقف ايستاد و سقف بر سر هم ويران نکرد. ‏

بي‌شک او هم اين را نيک مي‌داند که عذر به درگاه زنان بردن آن هم به خاطر تلقي توهين در طنزي که عليه يک زن ( ‏فاطمه رجبي ) نوشته شد بود، مي‌تواند روزنه اميدي بگشايد که ديگر از اين پس قرار نيست اگر زني مجيزگوي ‏سياستمداران نباشد، زن بودنش را بر فرق سرش بکوبند و از ميدان به درش کنند. همان رفتاري که در اين سال‌ها و گاه ‏گاه با بخش‌هايي از زنان کشور شده است که براي مقاله يا فعاليت سياسي و اجتماعي احضار مي‌شدند اما پاي ميز و در ‏محضر برخي از همين تصميم‌سازان، جز از کنکاش در حريم خصوصي و تحقير شدن به خاطر زن بودن نشنيده‌اند. ‏مردمي که رفتار نامتعارف "برخي" از ماموران گشت‌هاي ارشاد، زخمي را هم بر سر و صورت‌شان جاي داده بود، ‏سياستمداران را به خاطر وعده‌اي چنان بزرگ که به هيچ انگاشته شد، مي‌بخشند و باز رو به سمت موسوي بر ‏مي‌گردانند و اميدوار مي‌شوند به فردايي که ديگر نسل جوانش را با زور به رعايت قوانين يک کشور اسلامي فرا ‏نخوانند. به گمانم ماجراي نامه همسر سخنگوي دولت به ميرحسين و به طنز گرفتن اين نامه توسط "طنز نويس مقيم ‏خارج از کشور" و بيانه آخر موسوي براي دعوت کردن اين طنزنويس به رعايت ادب در نقد، روزنه‌اي ديگر گشود تا ‏موسوي که به زيرکي و با نگاهي انساني، واقعه را مديريت کرد باري ديگر و در برهه‌اي ديگر از وسعت و ميزان ‏سعه‌صدر خود براي دعوت و پذيرش همه ايرانيان زير سقف مشترکي به نام ايران هم سخن بگويد. شايد اين نوع ‏موضع‌گيري ميرحسين موسوي موقعيت خوبي باشد تا از دو کانديداي اصلاح‌طلب فعلي پرسشي شفاف مطرح شود؟ ‏

بي‌شک مردم فراموش کرده‌اند و مي‌بخشند کسي را که در ايام انتخابات رياست جمهوري گذشته گفته بود: "حتي ‏خواننده‌هاي لس‌آنجلسي هم مي‌توانند به ايران برگردند" اما فراموش نمي‌کنند که در مقابل خواننده‌ها و هنرپيشه‌هاي قدر ‏و روزنامه‌نگاران توانمند و اساتيد برجسته دانشگاه هم در عصر سياست‌ورزي همان نامزد انتخاباتي ديروز، غريبانه از ‏کشور کوچ کرده‌اند. مردم ما اگر چه در اين سال‌ها گاهي به خاطر فعاليت سياسي مثلا عمه يا عمو يا به واسطه يک ‏نسبت دور خويشاوندي با يک فاميل "گناهکار" در سيستم گزينش و سنجش مشاغل، حذف شده اند اما خودشان حساب ‏فاميل بزرگ سياستمداران را از هم جدا مي‌کنند و گناه آن يکي سياستمدار را به پاي اين ديگري نمي‌نويسند. ‏

براين‌اساس راه دوري نمي‌رود اگر در حاشيه طنزي که ميرحسين را رنجاند و منجر به صدور بيانيه‌اي شد، طنز تلخ ‏زندگي ايرانيان مقيم خارج از کشور نيز دل نامزدهاي فعلي رياست جمهوري آينده را برنجاند و حرفي بزند و به زودي ‏اعلام موضع کند که نگاه آنها به همه آنان که در اين سال‌ها به هر دليلي سقف خانه را سرشان آوار ديدند و ناگزير به ‏ترک وطن شده‌اند، چيست؟ ابتدا يک بررسي آماري کوچک كافي است تا روشن شود کشوري که مسوولان و ‏تصميم‌سازانش بايد فخر رافت اسلامي را در بلاد غرب باشند، چه ميزان از اهالي ايران را رانده و مهاجر در غرب ‏مي‌يابند؟ اگر تنها و تنها يک فعال ساده سياسي غربي يا يک روزنامه‌نگار معمولي آمريکايي، روزي از در دولت ‏آمريکا، انگليس يا يکي از همين کشورهاي غربي رانده به ايران پناهنده مي‌شد، دولتمردان ما چه مي‌کردند؟ چند بار فخر ‏ناامني آن کشور غربي را به جهان مي‌فروختند؟ چقدر فرش سرخ براي صورت از سيلي سرخ شده يک مهاجر ناگزير ‏آمريکايي در ايران پهن مي‌شد تا صورت واقعي آمريکا را به جهان نشان دهند؟ ما چند روزنامه‌نگار و چند نماينده و چند ‏استاد دانشگاه و چند فعال سياسي غربي که به ايران پناهنده شده باشند، داريم؟ و حالا غرب از ما چه دارد؟ ‏

پاسخ روشن است: مجموعه‌اي از مسوولان صاحب نام کشور، نماينده و روزنامه‌نگار و فعال سياسي و اجتماعي و ‏دانشجويي گرفته تا شهروندان معمولي که به کشورهاي ديگر پناه آورده‌اند. آيا همين اوباماي جوان وقتي در نوروز ‏امسال روبه سوي مردم و دولتمردان جمهوري اسلامي کرد حتي يک بار هم حجم عظيم پناهندگان ايراني را به رخ ‏دولت جمهوري اسلامي کشيد؟ ‏

باشد که شيخ مهدي کروبي و ميرحسين موسوي نيز به همان اندازه که براي مخالفان خود در داخل کشور چنان حريم ‏قائل‌اند که کروبي در خانه‌اش را به روي همه زندانيان سياسي و اجنماعي باز مي‌کند و موسوي نيز از يک طنز، آزرده ‏مي‌شود و ملتي را به صبوري فرا مي‌خواند به زودي از ميزان صبوري دولت آينده خود در مواجهه با همه ايرانياني که ‏تنها به واسطه داشتن عقيده مخالف در گوشه گوشه اين جهان غريب افتاده‌اند نيز اعلام موضع کند.‏

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
اعتماد ملی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.