رفتن به محتوای اصلی

آیا اکنون اتحاد و همبستگی بین احزاب سیاسی ضروری نیست؟
21.09.2009 - 10:10

سر دبیر محترم، درج پرسش اول ضروری نیست. ولی اگر خودتان صلاح دانستین، از نظر من اشکالی ندارد.

مصاحبه با آرام قادری روزنامه نگار کرد ایرانی

درباره کردهای مناطق گوران نشین کرمانشاهان

1. آقای گلمراد مرادی، اگر امکان دارد براي خوانندگان سايت و نشريه ما بيشتر خود را معرفي كنيد.

دکتر گلمراد مرادی

پاسخ: درباره خودم بارها در مصاحبه ها بطور کوتاه زندگی نامه ام را شرح داده ام که در اینجا آن را تکرار می کنم. بهر صورت سپاس بی پایان دارم از اینکه به بنده امکان می دهید، خود را بخوانندگان بیشتر بشناسانم. اگر چه فکر می کنم، از خود گفتن، زیاد نمی تواند بخشی از مشکلات ما کردها را حل کند، اما بهر حال، زیانی هم ندارد، اگر عزیزان هموطن با نام و هویت کسی که با او مصاحبه انجام می گیرد، آشنا شوند.

بنده در یک خانواده کرد دهقان، در کردستان ایران، آنگونه که در شناسنامه ام قید شده در سال 1941 میلادی، چشم به جهان گشوده ام. در نوجوانی شاگرد خیاط و خیاط بودم. در 19 سالگی به قصد ادامه تحصیل در شهر بزرگتری، شغل خیاطی را رها کردم و وارد لباس نظام شدم و از آن طریق به آمریکا راه یافتم. من دوران دبیرستان را هم تا کلاس دوازده ریاضی دراکابر یا مدارس شبانه گذراندم و دیپلم دبیرستان آمریکائی را هم به زبان انگلیسی کسب کرده ام. سه سال بعد از باز گشتم از آمریکا یعنی پس از 8 سال خدمت با درخواست شخصی از لباس نظام استعفاء دادم و بعد از دو سال کار در شرکت حفاری نفت و سازمان آب و برق در ایران، به هوای تحصیلات بالاتر در اکتبر 1969 میلادی راهی اروپا شدم. تحصیلات دانشگاهی را درسال 1974 میلادی دردانشگاه آمریکائی "پپردایین" بخش اروپائی آن، در رشته "تاریخ هنر اروپا" آغاز نموده و پس از گذراندن دو سال تحصیلات اولیه با موفقیت، در سال 1976 میلادی در دانشگاه هایدلبرگ در رشته های علوم اقتصادی، جامعه شناسی و علوم سیاسی به تحصیلاتم تا درجه دکترا ادامه دادم. من یک سال از دوران تحصیلیم را (1983 میلادی) به عنوان محقق در دانشگاه آکسفورد انگلستان بسر برده ام. نهایتا از تز دکترایم که در باره یک سال حکومت خود مختار در کردستان (معروف به جمهور مهاباد) بود، در سال 1991 در دانشگاه هایدلبرگ دفاع کردم. تز هابیل خود را (استادی دانشگاه) در باره ی تاریخ و فلسفه یارسان (اهل حق-کاکه ئی) نوشته ام که در سال 1999 میلادی در سوئد منتشر شده است. از سال 1988 تا 1993 میلادی در دانشگاه های آلمان (هایدلبرگ، بریمن و هامبورگ) تاریخ سیاسی کرد (در واقع تاریخ خاورمیانه) و زبان کردی و فارسی را برای خارجیان، تدریس کرده ام. اکنون مدت 16 سال است که کار تحقیقی می کنم و در کنار آن یک دفتر مشاور خانواده، حمایت از نو جوانان و دانشجویان و دارالترجمه زبانهای فارسی، کردی، آلمانی و انگلیسی را اداره می کنم. من عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید هستم و یک دوره هم عضو جمع مشورتی (بجای هیئت دبیران) این کانون بوده ام و اکنون مدت چهار سال است که یکی از سه دبیر انجمن قلم ایران در تبعید و از سال 1998 میلادی به این طرف سخنگوی انجمن فرهنگی جامعه یارسان نیز هستم.

2. شما خودتان زائیده استان کرماشان هستید، آیا حس کرد بودن (ملی گرائی) در مناطق استان کرماشان، استان ایلام و استان لرستان تا چه اندازه ای موجود است؟ در میان احزاب فعال کردی، از مبارزین کرد این سه منطقه کمتر دیده می شوند. آیا هنوز مردم این مناطق از نظر آئیینی و مبارزه ملی خودرا جدا از بقیه ملت کرد (یا احزاب کردی) می بینند؟

در واقع این پرسش سه بخش است یعنی سه پرسش جدا هستند. اجازه دهید من به هر قسمتی جداگانه بپردازم. شما باید آگاه باشید که دهها سال است، مستبدان و دیکتاتوران ناسیونالیست در ادغام کردن ملت کرد در ملت حاکم یا به زبان اروپائیان اسیمیلاسیون این ملت درملت حاکم، کوشش کرده و هنوزهم می کنند. اما با این وصف مردمان این مناطق (کرماشان، ایلام و بخشی از لرستان) خودرا اصیل ترین بخش ازملت کرد می دانند و درحقیقت برای ما کرد بودن افتخار است. نمونه آن باوصف نداشتن آموزش به زبان کردی وکوشش دولتهای دیکتاتور برای اسیمیله کردن مردمان این منطقه، به ویژه از نظر زبانی، فقط بخاطر این که با گویش دیگری از زبان کردی حرف می زنند، اما هنوز زبان و ادبیات و موسیقی کردی دراین مناطق و حتا بخشی از لرستان حفظ شده و آن بخش دیگر از لرستان نیز یک زبان نیمه فارسی نیمه کردی با یک آوای بسیار زیبا که در موسیقی و آواز انعکاس بس دل نشینی دارد، دیده و شنیده می شود. اگر ما امکان می داشتیم زبان و ادبیات کردی گورانی (کلهری) را توسعه دهیم، اکنون این گویش زبان کردی می توانست زبان رسمی ونوشتاری همه ملت کرد باشد. زیرا حدود هفتصد سال پیش برای اولین بار کتاب آئیینی یارسانیان به زبان کردی هورامی نگاشته شده و دیوان ملای جزیری (قرن دوازده میلادی) هم ملغمه ای ازکرمانجی وگورانی است. چرا این ادبیات نوشتاری نتوانست رشد کند؟ می توان در اینجا دو دلیل برایش ذکر کرد. یکی تحت فشار قرارداشتن پیروان این آئیین ومتکلمین به این زبان وجلوگیری از تکثیر و حتا نابودی این نوشتار مذهبی توسط حاکمان مسلمان و یا متعصبین در محل بود. دوم نا آگاهی و بی سوادی مردمان کرد و بویژه کرد وابسته به این آئیین و در دست نبودن هیچ امکانی حتا برای حفظ آن کتب خط نویس کردی آئیینی. در قرون نوزده و بیست میلادی این نوشتار بیشتر رو شد و از نو در میان بخشی از مردمان کرد یارسانی و گورانی خوان رواج یافت و دستنویس آن با احتیاط تکثیر می شد. اما متأسفانه به دلیل همان نا آگاهی برخی از انحصار طلبان، کوشیدند زیر نام سر مگو اجازه ندهند که زبان شناسان و علاقمندان به زبان و ادبیات کردی این نوشته ها را رؤیت کنند. بهمین دلیل هم این لهجه کهنه زبان کردی نتوانست رشد کند. در کنار آن هنرمندان و آواز خوانان کرد منطقه باسرودن اشعاری به این گویش کردی توانستند ادبیات گورانی را بیشتر حفظ کنند. پروفسور مکنزی که با من آشنائی داشت و هورامی شناس بود، در سال 1993 قطعه شعری را به من نشان داد و گفت گویا فردیناند یوستی اولین گرامر (دستور زبان) کردی را در سال 1880 میلادی بر این مبنا نوشته بوده. در قرن گذشته، یکی از مجموعه اشعار کردی مجازی (غیر مذهبی) کرمشانی که محتوای آن اشعار سیاسی نقدی از وضع جامعه ایران بعداز جنگ جهانی دوم و کودتای 28 مرداد تا سالهای قبل از انقلاب در ایران بود، توسط شامی کرمشانی بنام "چه پکه گول" (دسته گل) انتشار یافت. اولین شعر شامی کرماشانی درسال 1324 درباره تولد و نابینا بودن خودش است که می گوید:

"روژی که من بیم و دایک پیدا قومان و شادی وخت بی بون شیدا

شه و یازدهم ساعت کردن خوه ش ناو بنده نان "شامی" ستم کش

تا من وارد بیم وه ی مه ینه ت سه را وه ی دنیای پر جه ور پر وه ماجه را

همرای نه شناسویم چپ و راس ده ست ده ست جهاندار جهان بینم به ست" شامی کرمشانی یکی از بزرگان ادب زبان کردی گویش کرماشانی و اشعار طنز آمیز و سیاسی منطقه گوران نشین است. امروزه بسیاری از روشنفکران کرد کرماشان و ایلام درنوشتن دستور زبان و فرهنگ لغت و حفظ آداب کردی درمنطقه، کوشش کرده و می کنند. یکی از نمونه های بارز آنان عباس جلیلیان بود که فقط بخاطر نوشتن واژه نامه زبان کردی لهجه گورانی چندین ماه در زندان دیزل آباد به سر برد و عاقبت هم با وثیقه آزادش کردند. در صورتی که خود رژیم می داند که عباس جلیلیان یک شخصیت فرهنگی است و حتا هیچ فعالیت سیاسی هم نکرده بوده، اگر چه فعالیت سیاسی حق مسلم هر انسانی است، اما او باید در دادگاه محاکمه شود که واژه نامه کردی نوشته است! پس حس کردایتی بطور جدی وجود دارد و نسل جوان محکم بر اساس آن ایستاده است.

مسئله احزاب سیاسی کردی و کم فعال بودن و شرکت مردمان این مناطق در مبارزه سیاسی. این یک داستان غم انگیز است که من واقعا نمی خواهم به آن به طور جدی بپردازم، زیرا نمی خواهم روی زخم نمک بپاشم و یا حتا از احزاب سیاسی کرد و رهبران آنها انتقاد کنم. اولا نمی خواهم دشمن شادی کند که من نوعی ازهم ملیتم ایراد می گیرم. دوما متأسفانه اکثرما انتقادرا بر مبنای دشمنی و یا دوری از سازمانی یا حزبی بحساب می آوریم و هیچگاه یاد نگرفته ایم که آدم انتقاد می کند برای بهبود بخشیدن بکار، نه برای دشمنی. پس من نمی خواهم انتقادم بوی دشمنی یا دوری گیری بدهد. اما بنده به عنوان یک کرد منطقه گوران و کلهر کرماشان و ایلام و معتقد به مبارزه بدون هیچ چشم داشت شخصی باید نظرم را بگویم و باید بگویم که: اقدام به هر کاری و یا سکوت دربرابر هر عملی (در این رابطه فعالیت سیاسی و فعالانه شرکت نداشتن در یک جنبش ملی)، دلایل گونا گون می تواند داشته باشد که من دو نمونه آن را بیان می کنم. باز هم می گویم این نظرمن است، امکان دارد درست هم نباشد. یکی تبلیغات وتأثیرات منفی رژیمهای دیکتاتوری درمنطقه ودوم کم کاری و تنگ نظری احزاب کردستانی درمیان و درمقابل این بخش وسیع ازکردستان ایران. من اکنون چاره ای ندارم وباید حداقل این گله یا نقد را برای یک بار هم بوده از همه رهبران مبارز و سیاسی کرد بنمایم و این "سد" انتقاد نکردن (نه تهمت زدن و دشنام دادن) را بشکنم. آرزو دارم که این رهبران محترم حد اقل میدان بیشتری به فعالیت سیاسی در منطقه، نه فقط سیاهی لشگر جمع کردن، بلکه فقالیت در زمینه آموزش برای آنها دربرنامه حزبی خود بگنجانند و برایش سرمایه گذاری معنوی و مادی بکنند و مسئولیتها و وظایف و پستهای حزبی را فقط در اختیار خود نگیرند، بلکه کار را بکاردان بسپرند. بدون شک شما هم باید بدانید که ما اولا به خنثی کردن تأثیرات منفی مستبدان و یا در حقیقت دشمنان خلق کرد نیاز داریم ودوما برای این کار سخت نیازمبرم به آموزش از هر دو جانب، یعنی آموزش دوری از تنگ نظری هم به کادرهای احزاب سیاسی کردی وهم بمردمان فعال منطقه خواهد بود. ما می دانیم کمترین فعالیتی هست که می تواند خود جوش باشد. اگر واقع بین باشیم وظاهر سازی نکنیم، بایدعرض کنم که هنوز تنگ نظری بر بخشی از فعالان احزاب کردی حاکم است و اینها نمی خواهند یا خیلی کم می خواهند جنبش کرد در این بخش از کردستان رشد کند و این هیچ دلیلی ندارد جز سهل انگاری و گاهی هم مسئله قدرت. در اینجا باید تأکید کنم، که برای شخص من مسئله پیروزی و به حق خود رسیدن همه ملتها و بویژه ملت کرد در رأس همه چیز در زندگیم قرار دارد. معلوم است، من در برابر آن پیشمرگه ای که از همه ی امکانات زندگی و تحصیل و پیشرفت اجتماعی دست کشیده است و برای رسیدن من نوعی به این آرمان والا، مبارزه می کند، سرفرود می آورم و برای خدمت گذاری او با قلمم آماده ام (متأسفانه من بجز قلمم چیز دیگری در بساط ندارم). پس این بیان صریح بنده نوعی باید تضمینی باشد برای قدرت قلب آن عزیزان که بدانند، فعالیتشان بی اجر و ثمر نیست. بهمین دلیل هم تقاضا دارم رهبران را تحت فشار اخلاقی بگذارید که به روشنفکران کرد در این منطقه میدان بیشتری داده شود و بمسئله خنثی سازی اثرات منفی دشمن و آموزش کادر درمنطقه توجه بیشتر بشود. بابرخی اعمال احساسی، جوانان ناپخته را، از جنبش دل سرد نکنند که تعدادی ازآنان با سهل انگاری ما، از ما بریده شوند. با صراحت باید بگویم اگر تنگ نظری و انحصار طلبی ادامه یابد و ما بیدار نشویم نا خود آگاه، برای مدت کوتاهی، به جنبش ضرر خواهیم رساند. زیان دیگر تنگ نظری غیر مستقیم جلو گیری ازکوشش برای آموزش کادر فعال در همه بخشهای کردستان است. یک عادت بد دیگر که هنوز در میان حتا کادرهای فعال نیز بچشم می خورد، ما خودرا همه چیز دان می دانیم. این دلایل گوناگون دارد که شرحش طولان است. در هرحال بنظر من، در نتیجه ندانم کاری و تنگ نظری و غیره است که نا آگاهی می ماند و جنبش در بعضی مناطق کم رشد می کند. نمونه بارز و روشن این مسئله یک کار فرهنگی بسیار مهم است که بنده چندین سال است با بیشتر احزاب سیاسی کردی در میان گذاشته ام و پیشنهاد کرده ام که اجاز داده شود در رسانه های کردی تاریخ جنبشهای خلق کرد را به زبان کردی، گویش گورانی (کرماشانی)، ماهی دوجلسه به صورت اکادمیک درتلویزیونها پخش شود. بدون استثناء همه رهبران مبارز و محترم احزاب کردی و مسئولان برنامه های تلویزیونی آنها، در دیدارهائی که به من افتخارش را داده اند، شفاها پیشنهاد بنده را تأیید و استقبال کرده اند، اما عملا بیش از دو سال است که انجام نگرفته و هنوز هم مرا در انتظار پاسخ گذاشته اند. البته اگر با منطق و برهان پاسخ منفی هم داده می شد و یا می گفتند که بودجه وجود ندارد، هیچ اشکالی نداشت و آدم تقصیر آنها را نمی گرفت. اما گویا این طور نیست. در واقع اگر آنها نخواهند و بمن بگویند، هیچ گله ای هم نخواهم داشت. این یک امرطبیعی است، اگر صاحب نظران درست و بجا تشخیص دهند که برای بسیج مردم برنامه های دیگری مهم است، نه مثلا آگاهی تاریخی و زبانی و غیره. بنده مطیع خواهم بود. در هر صورت پیشنهاد من به همه برنامه سازان کرد و تلویزیون های کردی که تا کنون دعوتم نموده و افتخار اجرای برنامه ای را به من داده اند، این بوده که نباید فقط مردم را با دیگر برنامه های غیر ضرور سر گرم کرد. مردم ما قهرمانی و ازخود گذشتگی دارند اما از حقوق و تاریخ خویش کم اطلاع اند. لذا مردمان ما قبل از هر چیز نیاز به فرا گیری دارند که روزی قادر باشند مبارزه قهرمانانه و مسلحانه را به مبارزه بر سر میز مذاکره بکشانند که کمتر خون ریخته شود. این کار نیاز بسیار مبرم به آموزش جوانان یک ملت دارد که در باره مبارزه پدران خود بدانند و مسلح به آگاهی و منطق شوند که بیشتر به کمک جنبش در آینده بشتابند. بیائید وحشت شغلی را از دست دادن، از دل بیرون کنیم. برای همه ما باید پیشبرد جنبش مهم باشد نه شغل و مقام حزبی و یا تلویزیونی. البته بی انصافی است که همه را در یک دیگ بی رحمانه جوشاند. بسیاری از عزیزان از رهبری احزاب گرفته تا کادرهای فعال و برنامه ساز رسانه ها در این راه با دل وجان و اعتقاد راسخ برای رسیدن به آرمان بنده و میلیونها کرد گام بر می دارند و در هر سطحی مبارزه می کنند. اگر نان هم برای شب نداشته باشند، برای شان زیاد نیست مهم ، بلکه پیشبرد جنبش مهم است. این را نمک شناسانه درمد نظر داریم.

و اما در باره مذهب و پاسخ به بخش سوم پرسشتان، باید عرض کنم برای من و میلیونها کرد دیگر شیعه، سنی، یهودی، یارسانی، بهائی، مسیحی، زرتشتی و غیره بودن زیاد مهم نیست و چه بسا بهمین دلیل مناطق کردنشین در خصوص مذهب، انعطاف پذیر تر از بقیه نقاط منطقه خاورمیانه است. بنظر من کردایتی و مسئله ملی برای یک کرد بیسار مهم تر از اعتقادات است. اعتقاد داشتن یک امر خصوصی است، اما مسئله حقوق ملی یک امر عمومی.

3. آیا ملت کرد می بایستی، درتظاهرت بعداز انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران شرکت می کرد؟ ما می دانیم دیگر ملتهای ایران از مبارزه ملت کرد در سی سال گذشته حمایت نکردند (یا بدیگر سخن ملت کرد در مبارزه سی سال گذشته خود از حمایت دیگر ملتهای ایران محروم بود)، نظر شما در این باره چیست؟

اولا در رابطه با شرکت در تظاهرات ضد این انتخابات ریاست جمهوری و عواقب آن، ما بدون شک باید سهیم باشیم، زیرا با وصف مشکلی که ما با ناسیونالیستهای کور بر تری طلب داریم، نباید این نکته مانع آن بشود که ما با نیروهای مترقی هم آوا نشویم. شکی در آن نیست که جنبش سبز و امثال کمترین یاری به گرفتن حقوق ملیتها می کند و ما باید موضع آنها را در احیاء اسلام و جمهوری اسلامی در ایران افشاء کنیم و برای مردم کاملا روشن، توضیح دهیم و به هواداران جنبش سبز یاد آور شویم که در سیستم آزاد و دمکراتیک آینده مملکت دین هیچ گونه نقشی نمی تواند داشته باشد و با منطق این را ثابت کنیم که چه تهدیدهائی از طرف دین و مذهب برای دمکراسی وجود دارد و می شود. شکی در آن نیست اگر دین در سیاست نقشی داشته باشد، حقوق اقلیتهای دینی زیر پا گذاشته خواهد شد و این در تضاد با دمکراسی است. اینکه چرا مبارزه مداوم خلق کرد در سی سال گذشته ازطرف دیگر ملیتها حمایت نمی شده و یا کم حمایت شده، باید دو دلیل عمده را نام برد: نخست نا آگاهی توده های مردم ملتها (فرق نمی کند کرد یا غیرکرد) و درنتیجه بوجود نیامدن یک اتحاد علیه دیکتاتوری و دوم سرکوب خشن همه ملتها توسط یک دشمن و آنهم سیستم دیکتاتوری حاکم بوده و هست. این چنین سیستمی حتما از پشتیبانی ملتهای دیگر از جنبش ملت کرد وحشت دارد و بهمین دلیل با صرف میلیونها بودجه برای تفرقه اندازی و دشمنی صوری بین همه ملتها و از جمله ملت کرد به میدان آمده و حضور دارد. به نظر من این دو دلیل عمده باعث می شده که اکثر مردمان دگر ملتها از جبش کرد حمایت نکنند و یا از حمایت کوتاه بیایند. اما ما عملا دیده و می بینیم که روشنفکران همه ملیتها از فارس و آذری و بلوچ و ترکمن و عرب بدون استثناء از جنبش کرد حمایت کرده و می کنند. بعضی از روشنفکران فارس حتا باور دارند که انقلاب بعدی از کردستان و با شرکت وسیع زنان قهرمان کرد آغاز می شود. اخیرا یکی از فعالین محترم آذربایجانی به من تلفن کرد و ضمن تبریک به من برای جنبش و فعالیت ممتد ملت کرد گفت ایشان به کردها غبطه می خورند و شادمان هستند. او می گفت: آرزو دارد که ملت آذربایجان هم همینطور می بود. آنها باوصف اینکه تعدادشان ازکردها هم زیاد تر است، اما کمتر فعال اند. من گفتم پرچمداران انقلاب 57 تبریز و قم و آبادان بودند و اکنون پرچم دار انقلاب آینده ایران سنندج و کرماشان و سقز باید باشد.

4. مناطق کردستان یک سرزمینی است با ادیان و مذاهب فراوان و زندگی آرامی بخش بین مردمان با آئیین های متعدد در خاور میانه و در دنیا نمونه است. اگر ما از بحث دور نیافتیم، آنگونه که اطلاع داریم جنابعالی کرد یارسانی هستید. آیا امکان دارد خلاصه ای در باره این آئیین در اصل کردی و ملی گرائی کردی درمیان مردمان یارسانی برای ما و خوانندگان توضیح دهید؟

ما اگر کمی تاریخ را نگاه کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که همه گروه ها و قبایل کرد دررابطه با مذاهب بیش ازدیگر ملیتها، لیبرال بوده اند وکمترین تعصب را نشان می داده اند، بویژه کردهای گوران و کلهر و لک. به اعتراف خود یهودیهای ایران، زندگی آن یهودی هائی که در کردستان می زیستند، بیشتر از هم دینان خود در سراسر ایران، احساس آرامش می کردند و راحت تر بودند. بهرحال بنظر من اگر ازاین جنبه همزیستی مسالمت آمیز انسانها با باورهای متفاوت بگذریم، همان طوری که در پاسخ به پرسش پیش اشاره کردم، مسئله آئیینی یک مسئله شخصی باید باشد و من همیشه گفته و می گویم که آئیین بخشی از فرهنگ جامعه است و اگر کسی با مطالعه و آگاهی به آئیینی اعتقاد دارد، لازمه احترام است و باید این حق را داشته باشد که در حفظ آئیین خود بکوشد و حتا از حمایتهای دولتی بر خور دار باشد و هیچ گونه مزاحمتی برایش ایجاد نشود. اگر کسی وابسته به دین حاکم برای پیروان ادیان اقلیت مشکل ایجاد کند، این نشانه ضعف خود آن دین حاکم است. مثلا مسئله بهائی های ایران و یا دیگر مذاهب اقلیت که مورد اذیت و آزار مسلمانان شیعه قرار می گیرند. بدون شک این نکته ضعف مسلمانان شیعه را نشان می دهد و آنها وحشت دارند که نکند چیزی را از دست بدهند. بهمین دلیل آنها حتا مسلمانان سنتی راقبول ندارند وحتا شیعه هائیکه ازروش افراطی، انتقاد می کنند، آنهارا غیر قابل تحمل می بینند. من بر این اعتقادم که دین باید هیچ دخالتی در تعیین سرنوشت سیاسی انسانها نداشته باشد. خوب از طرفی برای ماکردها درواقع کرد بودن و به قول معروف کردایتی به یک آئیین تبدیل شده است، زیرا کردها در طول تاریخ از حقوق حقه خویش محروم بوده اند و مبارزه برای آن در حقیقت آئیین کردها است. لذا به احتمال قوی هم ملیتهای فراوانی داریم که ملی گرائی یا کردایتی را بر هرآئیینی ارجح می دانند. از طرف دیگر احتمالا شما با یک کرد واقعی روبرو شوید و او به صد خدا و پیغمبر به دروغ (بطور عادتی) قسم یاد کند، اما هرگز به پرچم کردستان به دروغ سوگند نخورد. این باور نشانه همان کردایتی به عنوان یک آئیین است.

اما در باره آئیین یاری. درست است بنده از خانواده یارسانی آمده ام و این آئیین نه فقط آئیین اجداد من بوده، بلکه می گویند یک آئیین اصیل کردی است، زیرا بنیان گذاران گفتاری و نوشتاری آن یا لر و یا کرد بوده اند. فلسفه این آئیین بر می گردد به مهر پرستی و ستایش خورشید قبل از اسلام. آئیین یارسان بر اساس فلسفه تناسخ روح یا دونا دون استوار است و پیروان یاری به بهشت و دوزخ باور ندارند و دارای مراسم خاص خود هستند. البته بنده کتابی در رابطه با تاریخ و فلسفه یاری نگاشته ام. بطوریکه برخی از صاحب نظران یارسانی به من نامه نوشته اند، ضمن برخی انتقاد ها اذعان کرده اند که ازنظر تاریخی وآئیینی تاکنون نظیرش را ندیده اند و بسیار مستند است. من اخیرا کتاب درسی دیگری برای مدارس در کردستان عراق درباره نگاهی به تاریخ و فلسفه همه ادیان نگاشته ام که بزودی به زبان کردی ترجمه و انتشار خواهد یافت. در آن کتاب یک بخش هم به آئیین یارسانی اختصاص داده ام. آرزو می کنم آن کتاب پاسخ کاملی برای پرسشتان در این باره باشد. چیزی که در اینجا باید عرض کنم، آئیین یاری یک آئیین زمینی است و به انسان خدائی باور دارد. بهمین دلیل بر مردمان یارسان در طول تاریخ بعد از اسلام ستم مضاعف روا داشته شده. یکی ستم کرد بودن، می بایستی بکشند و دوم ستم دین اقلیت داشتن. این پرمسلم است که شما کردی را نخواهید یافت که از ایزدیها و یارسانیان کرد تر باشند. اگر به نسبت کمتر در روند مبارزه قرار گرفته اند، متأسفانه باید گفت که درمیان این مردمان پاک دل و شریف کرد روشنفکر کم بوده و بیشتر بصورت سنتی و قبیله ای زندگی کرده و در پروسه سیاسی کمتر قرار داشته اند. امروزه که امکاناتی (بویژه بعد از انقلاب ایران و سر کوب شدیدتر آنها) به دست آمده، جوانان یارسانی در ایران و مخصوصا در اروپا که امکان رشد بهتری دارند، وزنه سنگینی در جنبش ملت کرد را تشکیل می دهند. کشتار اخیر جمهوری اسلامی از یارسانیان و قبل از همه کیانوش آسا، جوان هنر مند و متفکر یارسانی، از نمونه های آنان هستند. مکاتباتی که من باجوانان (دختر و پسر) غیور یارسانی دارم و جملاتی که آنها در نامه ها بیان می کنند، به من امید می دهد که در آینده آنها نقش برجسته ای در جنبش کردایتی یا ملی گرائی کردی بعهده خواهند گرفت.

5. آیا به نظر جنابعالی، اکنون اتحاد و همبستگی بین احزاب سیاسی ضروری نیست؟

این مسئله بارها مورد صحبت من بوده و من به شخص ایمان دارم تا زمانی که اتحاد بین نیروهای مترقی و مردمی کرد و بویژه احزاب فعال کردی و دیگر احزاب، بوجود نیاید، ما خواب پیروزی را هم احتمالا نخواهیم دید. هنگامی که بین رهبران مترقی و مبارز یک حزب کردی اختلاف ایجاد می شود و در نتیجه به انشعاب می انجامد، برای من کرد یک عزا داری است. بهمین دلیل من عضو فعال هیچ کدام از احزاب سیاسی نشده ام و دربرابر هیچ کدام هم موضع نمی گیرم. اگر از روش کار آنها راضی نباشم سکوت می کنم. معلوم است که اتحاد همه احزاب سیاسی با پیروی از ایدئولوژیهای گونا گون حداقل در یک نکته آن مبارزه برای حقوق حقه ملت کرد وحاکمیت آزادی ودمکراسی درجامعه چند ملیتی ایران ازنان خوردن هم واجب تر است و این را باید رهبران احزاب کردستانی ببینند. مثلا من از تشکیل کنگره ملیتها با تمام نواقص اش بسیار شادمان شدم و امیدوارم آینده ای بسود آزادی و دمکراسی برای مردمان همه ملیتهای ایران داشته باشد. آرزو دارم خیلی کوتاه به پرسشهایتان پاسخ گفته باشم. البته خوانندگان صاحب نظر اند و من برای پاسخ به پرسشهای فراوان آنها نیز آماده ام. بهمین دلیل آدرس ای میلم در خدمت همه قرار می گیرد.

سپاس فراوان دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.