شاید تنها اصلی که دوستان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی بر آن توافق داشته باشند این است که بزرگترین عامل بقای رژیم ولایت فقیه در عرصه قدرت، بی خاصیتی مخالفان آن است که عنوان پر طمطراق "اپوزیسیون" را یدک میکشند. اپوزیسیونی که بیشترین تلاش خود را صرف حضور به هرقیمت و حذف و کمرنگ کردن رقیبان و کسب عنوان "انحصاری" است و شعارش " یا من یا هیچ کسی دیگر" و تخصصش فرصت سوزی.
پیش از آنکه رگ غیرتتان بجنبد و خونتان بجوش بیاید، تاریخ خود و آنچه را که نام مبارزه بر آن نهاده اید مرور کنید. اپوزیسیونی که کارش خلاصه شده به مرثیه خوانی برای مردگان و جدال بر سر مصدق یا محمدرضا شاه و رضا شاه و یک گام به پیش میگذارد و دو گام به عقب، لیاقت حضور در فردای ایران را ندارد.
گًل سرسبد این شوره زار شاهزادهای است که به توصیه مشاورانش پذیرفت که از شاهزادگی استعفا بدهد و به میراث خواری عنوانش اکتفا کند، مانند فوتبالیست با استعدادی که به توصیه مدیر برنامه هایش، لذت بازی کردن را به نیمکت نشینی در یک باشگاه پولدار ترجیح میدهد.
شورای ملی ایران که با نامی دهان پرکن، آخرین رمق اپوزیسیون را گرفت و آنرا زمینگیر کرد، بهترین نمونه این کلکسیون بی خاصیت و پرمدعا است که به مانند ببری کاغذی، با برداشتن اولین گام سقوط کرد و مهر "باطل شد" را بر پیشانی خود کوبید. این به اصطلاح " شورا" و سخنگوی دیروز و مدیر یا رئیس امروز آن "شاهزاده سابق"، اگر چنانچه شعار میدهند به خرد جمعی معتقد بودند و هدفشان آزادی ایران میبود، به هشداری که بیش از دو سال پیش و قبل از ظهور روحانی و آغاز "تانگوی اتمی" از سه کانال مختلف بدستشان رسیده بود، گوشه چشمی نشان میدادند و کارت اتمی نظام را که امروز همه اپوزیسیون خودخوانده را حیران و بلاتکلیف گذاشته، به سند مرگ نظام تبدیل میکرد. اما..................
شورای ملی ایران به عنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی (آنچنان که مدعی است)، در اولین اقدام خود با نوشتن نامه فدایت شوم برای خامنهای و دعوت از او برای پیوستن به جنبشی "نامرئی" و اعلام انتخابات آزاد، سند مرگ خود را صادر کرد و خامنهای در پاسخ به این دعوت، پیش از نمایش انتخاباتی سال ۹۲ با دعوت از همه، حتی آنها که با اصل نظام مخالفند برای مشارکت در آن انتخابات، آن سند را امضا و پرونده شورا را بایگانی کرد.
"رفراندم هسته ای" کارت سوخته اپوزیسیون مجازی
سالهاست رژیم برنامه اتمی خود را به عنوان "حق مسلم" از جانب ملت به جامعه جهانی فروخته بود و همچنان میفروشد، درحالی که نه تنها مردم، بلکه گوسفندانی که کرسی نمایندگی آنها را در طویله شورای اسلامی اشغال کرده اند نیز هیچگونه آگاهی از چند و چون ابعاد، هزینهها و ریسکهای این برنامه جنجال برانگیز و پوشالی نداشتند و امروز نیز از هرگونه اظهار نظر درباره آن کنار گذاشته شده اند.
مردم ایران درحالی که هیچگونه آگاهی از این برنامه ندارند، بیشترین صدمات را از تحریمهای بین المللی متحمل شدند و تحریمهایی که قرار بود برنامه مشکوک اتمی رژیم را متوقف کند، میلیاردهای بیشتری را روانه جیب برادران قاچاقچی و شرکای خارجی آنها کرد.
شورای ملی اگر بجای نامه نگاری با خامنه ای، شعار رفراندم هستهای را برای اظهارنظر مردمی که این برنامه به نام آنها عرضه میشود و ضمناً بیشترین لطمه را از تحریمهای ناشی از این برنامه دیده اند،مطرح میکرد، رژیم را غافلگیر و آمدن روحانی و تیم آمریکائی او را منتفی میکرد.
شعار "رفراندم هستهای حق مسلم ماست" میتوانست پلی باشد که دوباره همه ایرانیان را در داخل و خارج حول یک شعار مشخص متحد کند و رژیم را در گوشه رینگ گیر بیاندازد.
شورا میتوانست به عنوان مخالف حکومت ایران، اعلام کند که درصورتی که اکثریت مردم ایران به سیاستهای هستهای رژیم در یک رفراندم همگانی که همه ایرانیان داخل و خارج از کشور حق مشارکت در آنرا داشته و به منظور مشروعیت بخشیدن به نتیجه آن "حتما" باید زیر نظر نهادهای بین المللی برگزار شود، رأی مثبت دادند، ما آن رأی را به عنوان مشروعیت عمومی نظام پذیرفته و ضمن پایان دادن به هرگونه مخالفت با رژیم، همه توان خود را برای رسیدن رژیم به اهداف تعیین شده خود بکار خواهد گرفت. در نقطه مقابل این پیشنهاد پیام نانوشته دیگری وجود داشت و رأی منفی مردم به این پرسش، به منزله نفی موجودیت نظام به حساب میآمد.
بدون شک رژیم با این پیشنهاد مخالفت میکرد و با هرگونه تجمعی که با این شعار به میدان میآمد، با مشت آهنین برخورد میکرد. نتیجه: کوس رسوائی رژیمی که همین برنامه را به نام حق مسلم همین مردم به جهان میفروشد و هدایت آن به سمت نقطه غیر قابل بازگشت و تحریم سیاسی بین المللی.
امروز این کارت از دست شما افتاد و رفسنجانی با زیرکی آنرا قاپید و "درصورت نیاز" از آن به عنوان آخرین حربه برای دور زدن دلواپسان و نوشاندن جام زهر به رقیب دیرینه خود استفاده خواهد کرد. مطمئنم که در آن روز نیز مثل امروز در برابر این شرایط "احتمالی" دست و پا بسته و بلاتکلیف خواهید بود، زیرا فضای امروز ایران و صحنه بین المللی با آنروز از زمین تا آسمان تفاوت دارد و این بلاتکلیفی در سراسر جامعه ایرانی وجود دارد.
البته از اپوزیسیونی که تنها در فضای مجازی حضور دارد تصمیماتش را در پشت درهای بسته و با از ما بهتران میگیرد، بیش از این انتظار نمیرود. اگر فعالیت سیاسی همین نقّالی و رجزخوانی است که آخوندهای وطنی به بهترین شکل به این کار مشغولند و ظاهراً جزوههای آموزشی خود را در سراسر دنیا میان مخالفان خود پخش کرده اند.
اگر به امید این هستید که این رژیم روزی خود بهخود سقوط کند و شما به عنوان "نخبگان سیاسی" منبر را از آنها تحویل بگیرید و همین سیاست سیاه نمایی و انداختن گناه همه مشکلات به گردن رژیم پیشین را سرلوحه کار خود کنید، بی تعارف بگویم کور خوانده اید، زیرا این رژیم لاجرم سقوط خواهد کرد، البته نه با همت نداشته شما، بلکه بدلیل پایان یافته تاریخ مصرفش و تحولات پرشتابی که در همسایگی ایران و در عراق، سوریه، لبنان و یمن در جریان است.
شانس دوباره؟
تنها شانسی که دربرابر اپوزیسیون برای هدف گرفتن دوباره "پاشنه آشیل نظام" قرار دارد، عدم قبول برجام از جانب رژیم است که میتواند همین شانس را دوباره زنده کند، هرچند امید بستن به آن چیزی بیش از بخیل بستن به ضریح امامزاده نیست.
کاظم موافق
بیست و دوم آگوست دوهزار و پانزده
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید