رفتن به محتوای اصلی

چه پیوندی بین زبانهای سومری و ترکی هست؟ قسمت دوم
26.08.2015 - 04:53

 درقسمت اول مقاله و اینجا مقوله «زاویه ی نگاه حسی» را مطرح کردم.در زبانشناسی توجه را به «گرامر،واژه های مشترک،میتوس،تاریخچه» معطوف میکنند. تا جایی که اطلاع دارم ندیده ام کسی مقوله «زاویه ی نگاه حسی» را در این عرصه بکارگیرد.
منظور از زاویه نگاه  visual angle یا Blickwinkel است. با عناصر:احساس،اندیشه،استاتیک، باور، میتوس درمیامیزد و مقوله ی «روح زبان» را میافریند.
مقوله ی «روح زبان» تکامل زاویه نگاه در پراتیک و رفتار است.زاویه نگاه هسته ی مرکزی روح زبان را تشکیل میدهد. در حقیقت ما دربررسی خود به دنبال روح زبان هستیم؛
و از دریچه ی «زاویه ی نگاه» داخل فنومنها میشویم. 
مثال در سومری:
u یا ud=روز= آفتاب=gün 
u-şu=غروب آفتاب= gün-batan
izi=آتش : (isi داغ-گرم،درترکی ) در کلمه ی ترکی cı-z = یاندیران=داغ=گرم=سوزاننده را در «زبان کودکان» داریم.
ترکی در تعریف هوای داغ گوید : havadan ud-yağır یا ciz di əl vurma 
زاویه ی نگاه :
1-در ترکی و سومری استعمال کلمات «روز و رفتن روز=غروب» یکی ست. (احساس و درک و بیان فنومن)
2- همینطور در مورد «آتش» نیز . توسط عامل «داغ» باز یکی ست. 
3- این یگانگی در زبانهای انگلیسی-فارسی-آلمانی وجود ندارد.
سه کلمه ی یاد شده ی سومری تنها در ترکی این «ارتباط بین پدیده ها» را برقرارکرده تولید «احساس مشترک» میکند.
نامها:

 نامها ریشه در «زبان همان خلق» دارند. بر اساس« احساس و اندیشه و طرز نگاه و حس زیبایی شناشی» همان مردم انتخاب شده اند.
نامها  و کلمات و اندیشه ها در ارتباطات قومی  بین اقوام مختلف مبادله هم  میشوند.
مثال زاویه ی نگاه: 

1-ریشه در صدا های طبیعی دارند: şar-şaq-qa ؛ وسیله ای ست که در توتستانها پرندگان را با به صدا در آوردن آن فراری میدهند. یا اسباب بازی کودکان بدین نام. که از صدای«şaq-şaq» گرفته شده. و نامهای زیادی که میتوان اشاره کرد.
2- ریشه در حرکت طبیعی دارند: 
- ağac-dələn پرنده ای که لانه در تنه ی درخت بید میسازد. و با منقارش به تنه ی درخت میکوبد.
-Ar-qapan یا arı-qapan پرنده ی زیبایی ست که در توتستانها زنبور شکار میکند.
- çıs-çıs بلبل ریزی ست که اغلب بین شاخه های بید و تبریزی می نشیند . و صدای «چئس» ایجاد میکند .
- sari-bulbul به خاطر رنگ گفته میشود. 
göt-atan-bul-bul بلبل زردی ست که در جویها دنبال غذا میگردد و مرتب کفل و دم خود را تکان میدهد؛ که نسبت به زاویه نگاه، نامهای مختلف دارد:
1- sari-bulbu
2- göt-atan-bul-bul
3- arx-bulbuli
4- دم جنبان (مثلا در فارسی)
زاویه های نگاه در این نامگذاریها به نکات مختلف متمرکز شده است که باهم فرق دارند.
نگاه در زبان فارسی روی دم است در زبان ترکی روی رنگ-جوی-کفل . 
در هر زبانی نقطه ای مهم است که میتواند در زبان دیگر مهم نباشد. دم با کفل فرق دارد. رنگ با جوی و...

-توضیح نام پرنده ی  bub-bu =hob-hob= həb-sənə= هدهد=شانه به سر، نیز چنین است که گفته شد. نگاه به صدا یا به شانه متمرکز است.
در شعر کودکان هب سنه -در پایین- اشاره به این نام دارد.

- در تشخیص کلمات و جملات سومری این زاویه نگاه مشکل گشاست. مثلا :سومری ĝeškiri6 
همان «سرو صدا در صحنه ی جنگ و حمله و کشتار و غارت» است که «جنگ» ترجمه شده.
هنوز هم این 
نام را دقیقا به همین معنا داریم. در صورتی که این نام در زبانهای دیگر چیزی ست که ربطی به کلمه ی سومری ندارد.
همانطور که گرامر مهم است زاویه نگاه حسی نیز در شناخت زبانها اهمیت کمی از آن ندارد.
قصد دارم ضمن بکارگیری عناصردیگر زاویه نگاه و روح زبان را نیز به عنوان یک عنصر 
بسیار مهم در شناخت پیوند دو زبان سومری-ترکی بکارگیرم. 

4-

ĝeškiri6 

gukiri [CRY] (8x: Old Babylonian) wr. gu3-ĝeškiri6; gu3-kiri6 "battle cry" Akk. ikkillu
 سومری ĝeškiri6
=  qışqırmaq درجنگ- ترکی. 

tu-un = جنگ
u در اصل صدایی ست بین ö  و e 
اگر t را به d تبدیل کنیم و u را به ö  که مجاز هستیم .قانون مند است -کلمه ی سومری tu-un میشود dö-ön = dö-en =جنگ = از dö-üş -mək

wood  در انگلیسی = ağac=tir=meşə  در ترکی. و توجه شود به qış  و odun
udun در سومری معنی ocaq میدهد. 
eş سومری= سرد 

ĝeš

ĝeš [TREE] wr. ĝeš; mu; u5 "tree; wood; a description of animals" Akk. işu 

šagkal [TREE] wr. ĝeššag4-kal "a tree, a type of willow" Akk. šakkullu 
tir [FOREST] wr. tir; ĝeštir "mud; forest, wood" Akk. luhummû; qištu
 [COLD] wr. eš13 "(to be) cold" Akk. kuşşû 
توجه شود به جمله ترکی: .Havanın şaq-qı sınıb (منظور هوای سرد است)= Havanın şaqqı düşüb =از سردی هوا کاسته شده.

اینجا هم زاویه نگاه و روح زبان پیوند سومری و ترکی را نشان میدهد.

نام اورمیه(Urumiyeh) در سومری :

Ur-me-a:
--------

Ur=شهر
me-a=آب
Ur-me-a= شهر آب
---------
mu= مال من
Ur-mu= شهر من
--------
me=ضمیر ملکی اول شخص جمع=ما
Ur-me= شهر ما
------معلومات:
lu-gal-mu=شاه من
du-mu=کودک من uşağ-ım
dam-mu=زن من Arvad-ım
نخست اسم، بعد وند ملکی آمده . مثل ترکی
ma=mu=مال من

------- 

با توجه به توضیحات نام شهرUr-me-a و نام  lu-lu-bi که در زیر میاید میتوان به قدمت شهر تا حدی واقف شد. نامگذاری شهر ازسوی اتصالی زبانهای
خویشاوند با سومری هاست و یا توسط شاخه ای از اینان صورت گرفته است. نام شهر «سومری»ست.

lu-lu-bi :
lu-lu-bi نام طایفه ی لولوبی ( درتاریخ آذربایجان معروف است). در قسمت اول  به وجود نام «لولو ممد» در اورمیه نیز اشاره شد.
lu-lu جمع lu ، مردان . bi  ضمیر ملکی ست- اش ، مال او ، دارنده . و ضمیر اشاره (این) .
مانند dingir-bi=خدای اش.
 معنی نام لولوبی  = ایگیت لر صاحابی   igit-lər sahabı صاحب مردان.
برابرlu-lu-bi: «ایگیت صاحب طایفاسی»

این نام نشان میدهد طایفه ی lu-lu-bi خویشاندی با سومریها داشتند. اسمشان هم سومری ست.

arali
arali [EARTH] wr. a-ra-li; arali; aralix(|URU×GAL|) "earth, land; underworld" Akk. erşetu

معنی واژه  «زمین ؛ دیار ؛ جهان زیرین »  : در ترکی همان aralıx است. مثال: Yerdə qalıbsan=aralıxda qalıbsan 
***

 

قسمت اول نوشته را می توان اینجا دید: چه پیوندی بین زبانهای سومری و ترکی هست؟ http://www.iranglobal.info/node/47164
مفهوم عدد پای کلمات سومری:
این عددها به تعداد اشکال کلمه اشاره دارد. که کاتبهای باستان آنها را با حروف سومری به چندین شکل مختلف نوشته اند. اما منظور همین کلمه است که آوانگاری شده است.
تیره ها : این تیره ها کلمات را  بخش میکنند. 
تکرار حرف صدادار: این تکرار در خط و املای کاتب های باستان هست و اینجا نیز در آوانگاری میاورند.
بغضی ها آنرا  در املای امروزی حذف و ساده میکنند.
در قسمت اول مقاله به تکرار حروف در لهجه های ترکی اشاره کردم. این «عنصرتکرارمصوت » هنوز هم وجود دارد.
در کنار «مخفف کردن بخش های کلمات». که نمونه ها در قسمت اول مقاله آمده است.

درمورد تلفظ لغات سومری سئوالی برای من طرح کردند که دوست دارم آنرا برای شما هم مطرح کنم:
پرسش اینه که: چند خط میخی کشیده شده را مثلا خانه معنی میکنند وتلفظ آنرا «e» می نویسند. از کجا میدانند سومریها
خانه را e تلفظ میکردند؛ و نه چیز دیگر؟

Missing media item. خط سومری

e2 =HOUSE


ba-ba-ya10
Missing media item.

1. old man

( Akk. paršumu "old man)".

طرز خوانش: 
نخست خط را در سومری کهن از بالا به پایین و از راست به چپ مینوشتند. بعد ها سومری و اکدی از چپ به راست قید میشد.
روش عمودی نویسی در زبانهای اتصالی بسیار کهن است:
m=    Missing media item.
a    = Missing media item.
    ( ĝešma2  ( gešma2       Missing media item.   

                                                   ma

ma [SHIP] (5559x: ED IIIa, ED IIIb, Old Akkadian, Lagash II, Ur III, Early Old Babylonian, Old Babylonian) wr. ma2ĝešma2 "ship, boat" Akk. eleppu

http://psd.museum.upenn.edu/epsd/nepsd-frame.html

زبان در حفره ی دهان ، بازتابنده ی «زاویه ی نگاه آدمی به اشیا و پدیده هاست» به شکل صدا. وقتی «احساس و توجه و درک و اندیشه » تحقق مییابد.
هر خلقی زاویه ی نگاه خود را دارد. که آنرا میتوان «زاویه ی نگاه زیبایی شناسانه» اطلاق کرد.
هر چیزی با این زاویه ی نگاه، توجه ( درک و اندیشه و احساس  ) را جلب میکند. از این رو بخاطر «توجه انگیزی یا توجه گیری» آنرا زاویه ی «زیبایی شناسناسانه» گویند.
زبانها و خلقها بر این اساس معنویات شفاهی و کتبی را میافرینند. آنچه برای کار ما در این مسئله مهم است و مشگل گشا، اینه که:
1-زاویه ی نگاه هرزبان به اشیا و پدیده ها با نگاه دیگر زبانها فرق دارد و متفاوت است. 
2- این زاویه نگاه متفاوت در آفرینش فولکلور وجود دارد. 
3- از روی زاویه ی نگاه یک زبان میتوان خویشاوندی آنرا با زبان دیگر نشان داد.
4- تاجایی که دیده ام کسی به زاویه ی نگاه زبانها به «اشیا و پدیده ها و حرکات» توجه نکرده است.
5- زاویه نگاه زبانی به همراه«حساس و اندیشه» - که همان دید زیبایی شناسانه باشد- در خلقهای «مختلف زبان» برجسته است و میتواند «خویشاوندی یا غریبگی» دو زبان را نسبت بهم نشان
دهد.
در قسمت اول نوشته کمی به این موضوع اشاره کرده ام ، اینجا میکوشم روشنترکنم:
-همه شنیده و خوانده ایم که میگویند «فلان کتاب به فلان زبان غیرقابل ترجمه است». مثال حیدربابا. که تاکنون هیچکس نتوانسته ترجمه کند. خیلی ها کوشیده اند و ترجمه هایی فراهم شده ولی
در اصل ،کتاب غیرقابل ترجمه به فارسی ست.یا دیوان حافط و شعرهای خیام. علت این مسئله «زاویه ی نگاه زیبایی شناسانه مختلف به محیط» است.
- باز شنیده و دیده و تجربه کرده ایم که میگویند :هنگام صحبت و نوشتن به یک زبان باید به همان زبان «احساس کرد و اندیشید» و بعد نوشت. علت این مسئله همان نگاه متفاوت زبانهاست.
میتوان گفت وقتی  زاویه ی نگاه دو زبان نزدیک و یکی ست دلیل بر آن است که این دو زبان «خویشاوند »- اند. 
در کلمات-جملات-حرکات-رفتار (با اشیا و پدیده ها) و آدمها و طبیعت این زاویه ی نگاه «وجود عینی» دارد.
در فارسی « خوردن» را در رابطه با زمین استعمال میکنیم. در ترکی «یئمک=خوردن » را نمی توانیم در رابطه با زمین مثل فارسی به کاربریم. این زاویه ی نگاه به «حرکت خوردن-جسم زمین» در ترکی وجود ندارد. یا زاویه ی نگاه زبان فارسی در حرکت« بالا رفتن گربه از درخت» با زاویه نگاه در زبان ترکی به «حرکت کربه و جسم درخت» متفاوت است. فارسی از فعل «بالا رفتن» استفاده میکند و ترکی از فعل «دیرماشماق» که با فعل «یوخاری گئتمک=بالا رفتن» فرق دارد . 
از این زاویه به زبان سومری و ترکی نگاه کنیم: 
1- مثالی در این رابطه -ساختن خانه- در پایین ذکر شده است.
-درپایین ارتباط  اسامی خدایان با پدیده ها برای مثال انتخاب شده است.   
2-gaşan an-na یا ga-şa-na-na =ملکه ی آسمانHimmelskönigin=Kaşan an-na
ما در مورد آسمان «فاطما ننه »  را داریم. رنگین کمان را «فاطما ننه نین ایشی» می نامیم .Fatma-ana =ملکه ی آسمان و Fatma-ana-nin-işi=رنگین کمان است. INANNA:=Fatma-ana
همینطور «Yel-baba=Enlil ست.

Fatma nə-nə-nin- işi
اینجا قابل توجه کلمه ی «کارش=işi» است که پدیده ی رنگین کمان را «کار مادر آسمان=ملکه ی آسمان» میداند.
ایش معنای خاصی در فرش بافی دارد. اینجا« ایش» به معنای «آماده و دراز کردن نخهای رنگارنگ»جهت فرش بافی درکنار دستگاه است. یا مثلا میگویند فاطماننه:« cəhrə-əyirir»

زاویه ی نگاه به «کمان رنگی» و ارتباط آن با« آسمان» و «خدا» با زاویه مثلا زبان فارسی یا زبان دیگر که تنها یک «کمان رنگی» می بیند متفاوت است.
برای توضیح «ış=کار» داریم: ملکه یا مادرآسمان با چرخ خود پشم ریسی میکند. میدانیم که «پشم ریسی کارمادرانه» است. با رنگهای گوناگون. یا مثلا دستگاه قالی بافی
آماده است و مادر آسمان نخهای رنگی اش را دراز و پهن کرده که کار(iş) کند.
این زاویه ی نگاه به «آسمان-رنگین کمان-خدا-کار-نقش و قدرت مادر » و مورد gaşan an-na یا به نام اصلی  INANNA در سومری مطابقت دارد. 

نام «فاطما» بعد از اسلام رایج شده. باز Gög-qur-şa-ğı=رنگین کمان  و  Gög =آسمان را داریم. قورشاق =کمر.  کمر آسمان . ولی در این نام مانند نام اول اشاره ای به مادر آسمان و کارش نمیشود.  این جمله معروف است که گوید: .Yerinde allahi var, göyundə.Yer- göy besahab dəyil
اشاره دارد به خدای آسمان-و خدای زمین. رد پایی ست از 
دنیای چند خدایی که هنوز هم در جملات وجود دارد.
خدای زمین=Kİ
رد پای خدای «روز و آتش» و آب و غیره در فرهنگ و جملات مردم آذربایجان وجود دارد. «آب و آتش » برای ما مقدس بود. نخست به خاطر اینکه هر یک خدایی داشتند.
«امر و نهی پدر و مادر» در رابطه  با عدم بی نزاکتی به آنها ، نشانه ی این اعتقاد است. «yağış azanı=اذان باران=نیایش به ENKİMDU .خدای باران و حاصل خیزی.
هنگام کم یا زیادی باران نیایش را با «اذان مخصوص»انجام میدادند. «سوگند به چراغ =çırağa and içmək» را هنوز هم داریم . اشاره به «خدای روشنایی و روز» دارد:GİBİL
«Bizdən-yerlər» اشاره دارد به خدا یا خدا یان زیر زمین . و چیزهای دیگر که بخاطر درهم آمیزی اسلام با اعتقادات چند خدایی  رنگ مذهبی گرفته اند.
«باران و حاصل چیزی» هم خدا داشت.اسامی اینها را می توان در لینک زیر دید.

وقتی جملات و«باورهای چند خدایی» را از زبان مادران می شنوم و خاصه های مشترک و کلی زبان سومری را می بینم ، نمی توانم آنها را ندیده گیرم.

در مورد خدایان سومر می توان به این لینک رجوع کرد:Stammbaum der sumerischen Götter

http://www.reinis-welten.de/weltgeschichte/alteku…

ونمونه های بسیار دیگر. در مورد همه ی جوانب زندگی: 

سومری : ama-na-ra در آلمانی : zu seiner Mutter 
در ترکی:(öz)
ana-si-na
--------
du-na-ra 
ترکی:
uşa-ğı-na
------
dam-na-ra
ترکی:
ar-va-dı-na
------
ad-da-na-ra یا a-a-ni-ir 
ترکی:
ata-sı-na
--------
مثل ترکی اول اسم میاید بعد وند ها به اسم می چسبند.زاویه ی نگاه نخست روی اسم متمرکز است. 
جالب توجه است وندها در این مثالها بعد از اسم 2 عدد اند. هم در ترکی و هم در سومری. این یک تصادف نیست.
دلیل آن 
با تمام تغییرات در ترکی هنوز خیلی چیزها «رد پای» باستان را در خود دارد.
اگر از این چیزها معدود بود به حساب نمی آمد ولی وقتی صدها چیز از این نوع با هم جمع میشوند دیگر نمیشود نادیده گرفت.

GALA
کلمه ی زیبایی ست . امروز هم داریم. شاید در کودکی بارها این جمله را شنیده یا تکرار کرده اید:
هنگام بازی وقتی سنگها را روی هم می چیدیم یا ماسه ها را روی هم تلنبار میکردیم:

!Gədə çox gala-ma; yıxıldı
قالا از مصدر قالاماق روی هم چیدن چیزی جهت «بزرگ » شدن و یا بلندی ارتفاع .
قالا =قلعه را هم داریم.
در سومری:gal= بزرگ=بیوک -اوجا 
lu= مرد 
lu-gal یا lu-gale= مرد بزرگ =شاه
bad= دیوار . همان «بند=بد» امروزی ست. «بندی سو آپار دی»
bad-gal-ga-la دیوارهای بزرگ
kur=زمین=zəmı(نه کره ی زمین). 
kur-gala کوه = معنی لغوی :زمین بلند =oca- yer
gal-ga-la بزرگ و بزرگ=خیلی بزرگ یا بلند. lab-uca ; lab yekə ,böyük
gal-gal-a درحقیقت gal تکرارشده ، شیوه ی جمع در سومری ست. دو gal روی هم چیده شده(کنارهم آمده).
در ترکی امروزی معنی قالاماق=روی هم چیدن چیزهاست.
kur-kur =سرزمین -سرزمین=سرزمینها
kur-gala=زمین بلند. چرا؟ چون زمین ها روی هم انباشده شده(درترکی امروز=gal-a-nıb).
-«زاویه نگاه » سومری=زاویه نگاه ترکی به اشیاء:یعنی کوه و چیزبزرک از «انباشته»شدن بخشهای کوچک همان چیز پدید میاید.
در کوه، و زمین بزرگ حتی در جنگل که از انباشته شدن تیرها:«tir=چوب-درخت=معنی تیر در ترکی آذربایجان» ، درست شده، دیده میشود.
درسومری«tir-tir»=جنگل.

ترکی izi =isi= issi آتش درسومری.

baby 
henzer [CHILD] wr. henzer "a low social class; small child; baby; (to be) babyish; weak" Akk. ašpaltula'ûlakû;šerru
 
niĝinĝar [STILLBIRTH] wr. niĝin3-ĝarniĝin3-ĝar-ra "stillborn baby"

babyish 
henzer [CHILD] wr. henzer "a low social class; small child; baby; (to be) babyish; weak" Akk. ašpaltula'ûlakû;šerru


اینها رد پای زبان باستان -سومری - در ترکی ست. و هنوز هم این یگانگی ها وجود دارد. دهها نمونه از اینها هست.
در زبانهای غیر ترکی که من دیده ام این چیزها نیست.

1-تلفظ حروف و کلمات را چطور تشخیص دادند؟

یا بعبارت دیگر چطور خط میخی سومری را به خط لاتین برگرداندند -و مطمئن هستند که تلفظ درست است؟ 
یا تلفظ چند خط : ud است به معنی روز ، و نه چیز دیگر؟
-سومری ها خط آوانگاری نداشتند. نخست خط های میخی را به شکل خورشید،ستاره،پا، امواج میکشیدند(تصویرنگاری-اندیشه نگاری)-بعدها دقیق تر کردند. ولی در هرحالت ما صدای آنها را از کجا یافته ایم؟ و مطمئن هستیم که آنها نام و فعل و صفت و غیره را چنانکه ما «آوا نگاری » میکنیم تلفظ میکردند؟
پاسخ را میتوان اینجا یافت:
Language

Sumerian is a language isolate, meaning that it has no relatives living or dead (though there have been unsuccessful attempts to connect Sumerian to a number of languages).

Sumerian is agglutinative; word roots have grammatical elements glued on before or after them to build up complex grammatical forms.

Writing

Writing in Mesopotamia begins its life as a pictographic and ideographic system. In other words, the earliest signs were pictures which represented ideas. The sign for 'mouth' could mean 'mouth', 'word', 'speak' and so on. The early system of drawing outlines of signs in clay with a pointed stylus rapidly gave way to a signs rendered with the squared edge of a reed stylus which have a characteristic triangular head and a pointed tail. This triangular shape is the basis for the name of this writing: cuneiform.

Sumerian writing always remained ideographic at heart, but the ideograms were soon supplemented by signs representing combinations of sounds, called 'syllabograms'. Many of these were derived by the 'rebus' principle; the sign for mouth was used to write the sound /ka/ because the word for mouth in Sumerian was 'ka'. This enabled the writing system to express both non-Sumerian personal names as well as grammatical markers.

http://psd.museum.upenn.edu/epsd/nepsd-frame.html

در این متن به دو مسئله اساسی پاسخ میدهند:
1- زبان سومری اتصالی ست
2- برای تشخیص معانی و تلفظ کلمات آنها را به صدا تبدیل میکنند.
--
-زبان سومری را ضمن اتصالی پذیرفتن «منفرد» نوشته اند که درست نیست. 
زبان منفرد به معنای «عدم ادامه یافتگی» درست نیست. 
-زبانهای اتصالی امروزی -نزدیکترین آنها-ترکی، ادامه ی زبانهای اتصالی جهان کهن است.
-اتصالی بودن( عمدتا پذیرفته شده است)
-عدم انفراد (؟) زیر سئوال است.
- پیوند و نزدیکی با ترکی ( تا حدی روی مسئله کار شده: کلمات مشترک- متد ریاضی مشترک-اتصالی بودن- روح زبان(اندیشه،احساس،زیبایی شناسی؛ استعمال نظم و آهنگ کلمات
به شکل «هجایی» یعنی شعر هجایی مثل ترکی؛ ...) را توضیح داده میدهند. این مسئله می تواند با تاریخ و زبان و باستان شناسی تکمیل شود.
روح مشترک دو زبان تزی ست که اگر اثبات شود می تواند ما را یکقدم به درستی نزدیک کند. در این را بطه 
 اصل«زبانهای اتصالی امروزی -نزدیکترین آنها-ترکی، ادامه ی زبانهای اتصالی جهان کهن است.» نکته ی گرهی را نشان میدهد. 
همانطور که در قسمت اول و اینجا اشاره شد لازم است روی مقوله ی روح مشترک فرهنگی  کارکرد. اثبات یا بطلان ، در هردو حالت ما را به کشف
حقیقت نزدیک میکند.
Missing media item.

Bas-relief fragmentaire en stéatite dédié à la déesse Ninsunpériode néo-sumérienne (v. 2200-2000 av. J.-C., musée du Louvre.

--
-تبدیل خط سومری به صدا راه دوم کشف تلفظ است.
- راه اول مقایسه ی زبانهای باستانی،نامهای کهن، کلمات خود سومری باهم ، و کشف صدای حروف است.
بعد حاصل کار از طریق تبدیل به صدا تست میشود.
- با این حساب می توان گفت آوانگاری امروزی که در منبع بالا انجام میگیرد ، بطور نسبی همان تلفظی ست که
سومریها داشتند. به احتمال قریب به یقیق اگر سومریها از خط آوا نگاری استفاده میکردند «تقریباً» کلمات خود را مثل همین 
منبع یاد شده مینوشتند.

برگردیم به سئوال نخست: دو شیوه ی کشف صدا را که بکارمی برند اشاره کردم.
برای مثال حرف a را در نام خدای a-a در خود خط تصویری سومری و اکدی و زبانهای و منابع باستانی بررسی میکنند. همین طور حروف ur و ترکیبات آن را مثل urmia و کلمات دیگر را. از این طریق به صدای حروف میرسند. و بعد، از متد تبدیل حروف به صدا استفاده میکنند.

اکنون - در دوران کامپیوتر- کار خیلی راحت شده و حط تصویری سومری را ساده به «صدا و حرف» برمیگردانند.
نباید فراموش کرد که قبل از کشف لوحه های سومری  مال زبان اکدی را که به خط میخی بود خوانده بودند. بعد که سومری را پیدا کردند
دیگر کارشان راحت بود. «کلمات مشترک و متفاوت» دو زبان را بررسی نمودند. مشکل صدای حروف سومری نیز از این طریق حل شد.
----
2- زبان اتصالی (Aggutinative)
در زبان پیوندی یا التصاقی که زبانهای ترکی شاخه ای از آن است، واژه های دستوری مختلف در یک کلمه گرد میایند: 
-مانند : əl-lər-in-dən 
əl اسم-lər علامت جمع-in ضمیر مالکیت-dən مفعوله عنه (حالت از)- را میرساند. در این کلمه هر یک از چهار وند جداگانه مفهوم یک واژه را بیان میکند. آنها با هم تفاوت دارند و در یکدیگر اذغام نشده اند. از این زاویه سومری مانند ترکی ست. برخیها آنرا جزو زبانهای اتصالی می شمارند. 
- زبان پیوندی ممکن است یک هجایی یا چند هجایی - پیشوندی یا پسوندی باشد. که ترکی از گروه پسوندی ست.و تک هجایی ها مثل چینی و ژاپونی و تپتی فاقد «وند» اند.
-در گروه زبانهای ترکی ریشه ی کلمه با آمدن پسوند ثابت میماند و به راحتی قابل تشخیص است:یولداش؛ یولداش-لار؛ یولداش لار-دان؛ یولداش-لار-ینی. یا قوش؛قوش-یواسی؛
قوش-یووا-سین-دان.
-در گروه ترکی توالی پیوندها-هماهنگی اصوات-عدم علامت جنس و آرتیکل--نظم و تنوع افعال از خاصه های آن است. (برای توضیح بیشتر رجوع شود به گرامر زبان ترکی).
و برای تفاوت خاصه های زبان اتصالی و تحلیلی(هندو اروپایی) رجوع شود به کتاب سیرتاریخ زبان و لهجه های ترکی از دکترجواد هیئت.
- زبان سومری را با اینکه بخاطر پیوندی بودن از گروه اتصالی حساب میکنند -با این وجود آنرا «منفرد» شمارند. یعنی فاقد «خویشاوند».

John L. Hayes در کتاب خود:
«A Manual of Sumerian Grammar and Texts»
که از نوشته های جدید در این مورد است چنین نظری دارد.
- اتصالی بودن سومری- و وجود زبانهای اتصالی کنونی، در تضاد است با «تز منفرد بودن سومری». 
ایده ی تز منفرد بودن سومری که خلاف وجود زبانهای اتصالی اورال آلتایی موجود است، مثل همیشه بر پایه ی 
«دیدگاه و ملاحظات سیاسی» عنوان میشود که دنیای اول با آن سابقه ی «شرق شناسی» سیاه، چهره ی علمی مثبتی در جهان ندارد. نوشته ی «شرق شناسی-ادوارد سعید» منبع روشنگرانه ی خوبی در این زمینه است.

تشخیص خویشاوندی:
من نمیدانم سومری با ترکی خویشاوند است یا نه. در مقاله ی «چه پیوندی بین زبانهای سومری و ترکی هست؟»
موضوع را جهت کند وکاو طرح کردم و بعد از ذکر مثالها به این نظر رسیدم که بین این دو زبان «نزدیکی» وجود دارد.
اکنون در ادامه ی موضوع مسایل مکمل را مطرح میکنم. 
John L. Hayes در کتاب خود دلیلی برای منفرد بودن سومری ذکر نکرده است. روشن است که بدون دلیل اثباتی چیزی را 
نمی توان پذیرفت.
دو چیز می تواند خویشاندی دو زبان را اثبات کند:
1- گرامر
2- روح زبانها
موضوع دوم چیزی ست که جستجوگران -بخواهند یا نخواهند- به آن توجه نمی کنند. 
روح زبان چیست؟
آن تشکیل شده : طرز خاصی از :
- اندیشه ، احساس، نگاه زیبایی شناسانه، واژه ها، فرهنگ و فولکلور در یک زبان و مقایسه اش با زبان دیگر . که میتواند نزدیکی و دوری را نشان دهد.

-برای مثال اگر بخواهیم فرضا «خاستگاه» زبان اتصالی اسپرانتو را مشخص کنیم با اینکه این زبان منفرد است و قوم و خویشی ندارد، و طبق آخرین اخبار چند ین میلیون نفر با آن آشنا هستند، و در در سراسر جهان پراکنده اند؛ اما با مراجعه به « گرامر و روح زبان» راحت میتوان به نتیجه ی علمی «خاستگاه اروپایی »بودن آن رسید. 
پس دو عامل مذکور برای تشخیص خویشاوندی زبان می تواند ما را در رسیدن به پاسخ نسبی درست یاری کند. اگر در چهار چوب دید سیاسی خود زندانی نباشیم و تعصب را کنار بگذاریم.
کند و کاو در این زمینه بوده-هست-و خواهد بود. تا علم بدون دخالت سیاست پاسخ درست را بدهد. چه جستجوهای ما بیهوده باشد و چه اثبات شوند، مهم نیست؛ مهم آن است که شخص مستقل ، بیطرف، میکوشد قضیه ی پیش رو را شخصا حل کند.
و نمی خواهد چشم و گوش به «دهن مجتهدان» بدوزد- که دوران آن به سرآمده است. 
ما چاره ای جز این نداریم که مسایل خود را شخصا کند و کاو کنیم. مهم نیست از صفر شروع کنیم ، مهم آن است که دوست داریم با «مغز خود و نه با مغز دیگران» حرکت کنیم. فریب حرکات مجتهد -مقلد گرایانه و مرید مابانه، و نخبه گرایانه که زهر فرهنگ مسلط و منحط است ، دیگر کافی ست. «شکستن ساختارهای تفکر کهنه نیاز بهزیستی در زمان ماست».
در اینجا به صورت تلگرافی به دو موضوع گرامر زبان سومری و روح آن در ارتباط با ترکی نگاه میکنم ، و دنباله ی مطلب
را به علاقمندان می سپارم که پی گیرند. چرا که حلاجی موضوع نیاز به کتابها دارد و کار همگان است.

گرا مر: 

3- جمع، با تکرار اسم:

گرامر سومری مثل چهارچوبه ی عمومی زبانها : حروف صدادار-بیصدا؛ ضمایر-زمانها؛نامها، صفت و قید و غیره و غیره را دربرمیگیرد. از آنچه در این میان برای نوشته ی ما لازم است مثالهایی ذکر میشود:
Enlil=یک اسم است به معنی سرور باد . Enlil lugal-kur-kur-raشکل کلمه در کتیبه با آوا نویسی امروزی خط سومری. معنی 
«برای انلیل، شاه سر زمینها».
lugal=شاه. دستوری اسم
kur-kur=سرزمین ها. دستوری جمع اسم. توضیح در پایین.
ra «وند» است که به اسم چسبیده.

ra وندی ست از گروه ta و şu و da ؛ این وندها جهت کار را در حالت « به -را -از- در-مقابل » نشان میدهند: 
ad=ad-da=پدر
ad-da]-na-ra ]=به- پدر-اش. ترکی ata-sı-na
[ad-da] را اسم بگیریم به متد امروزی میتوان نوشت :ad-da]-na-ya ]
Nin-gir-su-ra برای نینگرسو. ترکی Ningersu-ya تبدیل r به y
NA ضمیر ملکی. e=خانه
e -na و e - a-na =در خانه اش- ترکی :(öz)
ev-in-də

kur-kur=سرزمین ها: در سومری با تکرار یک اسم آنرا جمع می بندند.در اینجا با تکرارkur جمع بسته شده است.
-علامت جمع دیگر ene است.
متد تکرار در زبان ترکی آذربایجان با کمی تفاوت وجود دارد: 
.Vur-ha-vur düşübdü تکرار «ووروش» - افزایش ha
Yedi-yedi-di gəl اشاره به تکرار عمل خوردن
? Nə vurram-vurram elirsən اشاره به تکرار عمل «ووروش».
! Gəl-gəl eləmə تکرار گلیش.

 Missing media item.

Clou de fondation en cuivre représentant le roi Amar-Sîn portant une corbeille, musée du Louvre.

منبع عکسها:https://fr.wikipedia.org/wiki/Sumer#/media/File:P…

بدون علامت جمع « تکرار و ازدیاد و شدت» منتقل میشود. 
رد پای دنیای کهن:
Zəmi-zəmi dolandım کشتزارها را گشتم. با تکرار کلمه به نوعی جمع بسته شده.
Ölkə-ölkə,kəd-kəd, dolandım سرزمینها و روستاها را گشتم.
Ev-ev gəzdim خانه ها را گشتم.(خانه به خانه گشتم) .
اکنون تکرار را نه به معنای جمع بل به مفهومی نزدیک به جمع استعمال میکنیم. 
ra تبدیل rə 
Əsgər-(r)ə به عسکر. بخاطر تکرار، r یکبار نوشته میشود.

همینطور : 
o-ra
bu-ra 
ha-ra
و....
---- 
e -a-ni , mu-na-du معبد( یا خانه ی) او را بنا کرد. ni ضمیر ملکی سوم شخص مفرد:
مانند (در سومری): e- ani خانه ی او=خانه -اش ؛ * قلب او ga- ani؛ * مادر او ama- ani یا ama-ni
du ساختن . mu = چوب -درخت. (امروز هم آغاج را به معنی چوب -درخت بکار می بریم . در زبانها ی دیگر چنین نیست. ) 
e -a-ni , mu-na-du
(e(v)-(i)nin ağac-ın-saldı(goydu
ev-ini , ağac-la-di 
ağacsalmaq-ağaclamaq -ağacqoymaq= گذاشتن تیرهای بام خانه است= ساختن خانه. 
این طرز نگاه به خانه سازی مختص زبان ترکی ست به خصوص ترکی آذربایجان. هر زبانی نگاه مخصوصی به پدیده ها دارد. که 
زاویه ی زیبایی شناسی زبان را نشان میدهد. این زاویه در زبانهای اروپایی و فارسی نیست. 

درترکی امروز:
aba-nı مادر را
baba-nı بابا را
ata-nı پدر را 
استعمال میکنیم.

e(vi ) ni bina (goy)du
ترکی:(onun) evi ni bina goydu (bina elədi)
e در سومری به معنی معبد-خانه ظاهرا مخفف ev کنونی ست.
(حالا هم  در زبان محاوره -در برخی لهجه ها؛ v حذف میشود. همینطور حروف دیگر از کلمات دیگر. در قسمت اول مقاله  کتاب لهجه های ارومیه ذکر شده -در این مورد به این کتاب مراجعه شود.) 

binövrə-münövrə goydu 
بینوورهbinövrə=بنا-اساس 
اصطلاحی ست که بکار می بریم. مقایسه شود با جمله ی سومری .
Yamaq vur-du
جمله ی معمولی ست که اکنون هم اسعمال میشود: وصله زد. 
du در سومری به معنی ساختن است. در جمله ی امروزی: bina qoy-du بنایی ساخت.
فعلهای  (ترکی ترکیه yap-mak)
در ترکی آذربایجان:elə-mək , et-mək را داریم که با کلمات مختلف به معنی ساختن نیز به کار میروند:
bina-elə-di
bina-et-di
و....

خوانش و ترجمه زبان سومری همواره از زاویه ی زبانهای اروپایی صورت گرفته است.
این زاویه نکات مثبت منفی دارد. منفی اش آن است که توان درک و خوانش درست
سومری را ندارد. از این رو Jan L.Hayes نوشته «گرامر آن برای ما خوب روشن نیست.»
لازم است آن را از زاویه ی زبانهای اورال -آلتایی خواند. به خصوص کسانی که به این زبانها وارد اند.
در این سطور اشاره ای شد به اتصالی بودن سومری در رابطه با ترکی. 

4-روح زبانها:
در تاریخ زبانهای اتصالی ترکی آنها را به دوره های  زیر تقسیم میکنند:
1-اسکی ترکی (ترکی باستان) 2-ترکی میانه 3-ترکی جدید.
-زبان سومری را که برخیها از گروه اورال-آلتایی و رده ی ترکی میشمارند به نوعی «اسکی-اسکی ترکی» (باستان ترین ترکی) می توان نامید.
در این مقاله نمونه های اندکی از ترکی میانه و جدید و متنهایی از سومری در رابطه با موضوع مقاله ذکرشده است.
ذکر ترکی باستان (گول تکین و یئنی سی) را در ارتباط با زبان سومری به فرصت دیگر میگذارم.
در متنهای سومری ذکر شده از گیل قمیش می بینیم: 
زبان سومری :1-چند هجایی ( e-din-ger=معبد-خانه ی خدا)- 2-وندیe-mu  3 خانه ی من 3-بدون آرتیکل و جنس
4-ریشه ی ثابتkur:kur-kur\-ra\e (سرزمین یا زمین؛:سرزمینها ).
و خصوصیات مشترک دیگریا متفاوت . در کل خاصه های اساسی زبان ترکی را دارد.

سرایش هجایی عنصر مشترک در دو زبان:

ادبیات: نمونه هایی از فرهنگ شفاهی ترکی آذربایجان میاورم بعد قسمتی از شعر های داستان بیل قمیش را ذکرم میکنم .
قیل قمیش به شعر سروده شده و فرم شعر ها با ادبیات شفاهی -یا شفاهی کتبی شده - ی ترکی به ویژه آذربایجان ارتباط دارد:
هجایی بودن شعر در ترکی و  سومری:
شعر ترکی:
از دیوان کاشغری:
اوُذيكْ ميني قُمِتّي
سَقِنج مَنْكا يُمتِّي
كُوْنكْلُومْ اَنْكارْ اَمِتتی
يوزم مَنِكْ سَرْغَرُورْ

üzik mini qomıttı
Saqınç maŋa yumıttı
Köŋlüm aŋar əmitti
Yüzüm məniŋ sarğarur

يعني : عشق مرا به جوشش واداشت
اندوه بر من روي آورد
دلم به سوي او ميل كرد
رخساره­ام به زردي مي­گرايد.

توضيح آنكه : دلباختگي من در مقابل معشوق, مرا به هيجان واداشت مهر من فراوان شد و دلم به سوي او گرائيد و از اين روي رخسارم زرد شد.
( به نقل از ح.صدیق دوزگون)

از ادبیات شفاهی تبریز:

« گلينه آيران دئمه‌د‌يم‌من، 
آيرانا دويران دئمه‌ديم‌من،
ايگنه‌يه‌ تيكن دئمه‌ديم‌من 
تيكنه سؤكن دئمه ديم‌ من» 

--
نمونه ای از نثر کتاب دده قورقود که شعر گونه است: 
«بری گلگیل باشیم بختی ، ائویم تختی ،

ائودن چیخیب یوروینده سلوی بویلوم

توپوغوندا سارماشاندا قارا ساچلیم ،

قورولو یایا بنزر چاتما قاشلیم

قوشا بادام سیغمایاندا دار آغیزلیم

گوز آلماسینا بنزر آل یاناقلیم !

قاوونوم ، دیره گوم ، دوله گیم !

گؤرورموسن نلر اولدو؟....»جلیل تاری(آرازلی) مقاله : کتاب ددقورقود.

فولکلور اورمیه: شعر کودکان : مربوط به دوره ی خانخانی: 

هب سنه həbsənə

هب سنه ﻫﻮي هب سنه
Həbsənə hoy Həbsənə 
هب سنه ﺑﻴﺮ ﻗﻮﺷﻮدي
Həbsənə bir quşidi
ﺑﺎﻏﭽﺎﻳﺎ ﻗﻮﻧﻤﻮﺷﻮدي
baxçaya qonmuşidi
ﺑﻴﮓ اوﻏﻠﻮ ﮔﺆرﻣﻮﺷﻮدي
Bəy oğlu gurmüşidi
اوﺧﻮﻧﺎن وورﻣﻮﺷﻮدي
oxunan vurmuşidi
بی اوغلوندان ﺑﺌﺰارم
Bəyoğlundan bezâram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻳﺎزارم
kətan köynək yazaram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻣﻴﻞ ﻣﻴﻠﻲ
kətan köynək mil- mili
ﮔﻞ اوﺧﻮ ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻠﻲ
gəl oxu bizim dili
ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻞ اورﻣﻮ دﻳﻠﻲ
bizim dil Urmu dili

متن :سومری:
Gilgameš and Aga
1. lu2-kiĝ2-gi4-a ag-ga dumu en-me-barag-ge4-si-ke4 (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 12; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 12)
2. kiški-ta dgilgameš2 unugki-še3 mu-un-ši-re7-eš
3. dgilgameš2 igi ab-ba iriki-na-še3
4. inim ba-an-ĝar inim i3-kiĝ2-kiĝ2-e
5. tul2 til-le-da tul2 kalam til-til-le-da
6. tul2 niĝ2 ban3-da kalam til-til-le-da
7. tul2 buru3-da eš2 la2 til-til-le-da
8. e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul {nam-ba-an-sag3-ge-en-de3-en} {(2 mss. have instead:) ga-am3-ma-sag3-ge-en-de3-en}

متاسفانه ترجمه ی مصرع به مصرع سومری را ندیدم. همه به نثرداستانی ترجمه کرده اند. فارسی-ترکی- انگلیسی- و آلمانی.
نیاز هست مصرع به مصرع ترجمه شود. 

Missing media item.

La XIe tablette de la version de Ninive de l’Épopée de Gilgamesh, relatant le Déluge.

ترجمه ی متن سومری به انگلیسی از : http://etcsl.orinst.ox.ac.uk/cgi-bin/etcsl.cgi?te…
Gilgameš and Aga
1-8
. Envoys of Aga, the son of En-me-barage-si, came from Kiš to Gilgameš in Unug. Gilgameš presented the issue before the elders of his city, carefully choosing his words: "There are wells to be finished, many wells of the Land yet to be finished; there are shallow wells of the Land yet to be finished, there are wells to deepen and hoisting gear to be completed. We should not submit to the house of Kiš! {Should we not smite it with weapons?} {(2 mss. have instead:) Let us smite it with weapons!}"

نمونه ای از ترجمه به نثر ترکی: آغاز داستان :
Gılgamış Destanı 01. Tablet

!Yerin dibindeki suyun kaynağını görenin öyküsünü dinle, yurdum

:Dünyada her şeyi bilen adamın adını ünlendireyim

.Onun görmediği hiçbir şey yoktur

Dünyanın bütün bilgeliklerini bilip

.Torunlarına bırakan bir adamdır

.Gizleri görüp bunların perdesini yırtan bir adamdır

.Tufandan önce olanın haberini getirdi

.Uzun yoldan gelip yorgun düştü; ama gücünü yitirmedi

.Bütün çektiklerini bir anıt taşına kazıdı

.Uruk’un dört bir yanına duvar çektirdi

!Kutsal E-anna’nın (3) ve temiz hazinenin duvarına bak

....O duvar, didilmiş yünden örülen bir urgan gibidir
منبع:
http://www.bilinmeyenturktarihi.com/gilgamis-dest…
---------
نمونه هایی از نظم دده قورقود:

Qışda-yazda /qarı-buzı/ əriməyən – 4+4+4
Qazılıq tağına /gəldi çıqdı – 6/?/4
Alçaqdan yu /ca yerlərə/çapub çıqdı – 4+4+4 
Baqsa-görsə /bir dərənin/içinə – 4+4+(3(?)
Qarğa-quzğun /enər-çıqar,/qonar-qalqar – 4+4+4 
------------
At ayağı külik olur, 
Ozan dili çevik olur.
----
Yumuru-yumuru ağladı, 
Yanıq cigercügini tağladı 
--------

Bu halları gördüyündə
Qazanın qara qıyma gözləri
Qan-yaş toldı. 
Qan tamarları qaynadı. 
Qonur atını ökçələdi; 
Kafər keçdiyi yola düşdi
Getdi. 
-------

İrağından – /yaqınından/ gəlişdilər, 
Gizlü yaqa (tutubanı) iləşdilər, 
Tatlu damağ /verübəni/ soruşdular, 
Ağ-boz atlar /binübəni/ yortuşdular, 
Bəg babası /nun yanına/ irişdilər. 

منبع:http://dede.musigi-dunya.az/sh/sheir_sintaksis.ht…
------
نمونه ی دیگری از قیل قمیش:

 متن سومری و ترجمه : منبع قبلی:
1. i3-a lum-lum u3-luḫ-ḫa sud-sud (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 14; OB catalogue in the Louvre, 0.2.02, line 38; OB catalogue from Urim, 0.2.03 (U1), line 16; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 10)
2. dumu-gir15 giri17!-zal diĝir-re-e-/ne\
3. gud lipiš-tuku me3-a gub-ba
4. en TUR dgilgameš2 unugki-ta mi2 dug4-/ga\

1-4. "So come on now, you heroic bearer of a sceptre of wide-ranging power! Noble glory of the gods, angry bull standing ready for a fight! Young Lord Gilgameš, cherished in Unug!"

---

5. unugki-ga lu2 ba-uš2 ur5 ba-/sag3\
6. lu2 u2-gu ba-an-de2 šag4 /ḫul\ [i3-ĝa2]-/ĝa2?\
7. /bad3-da\ su?-ĝu10 im-ma-an-[la2]
8. lu2 a-a ib2-dirig-ge4 igi im-mi-[in-sig10]-/ga\-am3
9. ur5 im-ma-uš2 šag4 im-/ma\-sag3
10. zag nam-til-la saĝ im-gi4-a
11. irigal kur nam-gu2-ka?-ke4! lu2 la-ba-an-da13-da13-a
12. sud-da kur-ra la-ba-an-/gib\-be2-a
13. daĝal-la kur-ra la-ba-an-šu2-šu2-a
14. zag ĝuruš til-la saĝ til-la-bi-še3 la-ba-ra-ab-ed3-/de3\-a
15. zi ama ugu-ĝu10 dnin-sumun2-ka a-a-/ĝu10\ [kug] [d]/lugal\-ban3-da
16. diĝir-ĝu10 d !en!-ki! en d !/nu\-[dim2]-mud-e
17. […] X [(X)] me X […] X-ta
18. […] X X […]
19. […] X […] /šub?\
20. […] du3?-du3 PA-bi-še3 ga-am3-til
21. […] /šub\-ba [ga]-am3-mi-ib-kur9

 

5-21. "In Unug people are dying, and souls are full of distress. People are lost -- that fills me with dismay. I lean out over the city wall: bodies in the water make the river almost overflow. That is what I see: that people die thus, which fills me with despair; that the end of life is unavoidable; that the grave, the all-powerful underworld, will spare no one; that no one is tall enough to block off the underworld; that no one is broad enough to cover over the underworld -- the boundary that a man cannot cross at the final end of life. By the life of my own mother Ninsumun, and of my father, holy Lugalbanda! My personal god Enki, Lord Nudimmud, 
3 lines fragmentary I will complete …… there. I will bring …… there."
---


شعر سومری :
Gilgameš and Aga
http://etcsl.orinst.ox.ac.uk/cgi-bin/etcsl.cgi?te…

1-8
e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul 
1. lu2-kiĝ2-gi4-a ag-ga dumu en-me-barag-ge4-si-ke4 (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 12; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 12)
2. kiški-ta dgilgameš2 unugki-še3 mu-un-ši-re7-eš
3. dgilgameš2 igi ab-ba iriki-na-še3
4. inim ba-an-ĝar inim i3-kiĝ2-kiĝ2-e
5. tul2 til-le-da tul2 kalam til-til-le-da
6. tul2 niĝ2 ban3-da kalam til-til-le-da
7. tul2 buru3-da eš2 la2 til-til-le-da
8. e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul {nam-ba-an-sag3-ge-en-de3-en} {(2 mss. have instead:) ga-am3-ma-sag3-ge-en-de3-en}
ترجمه منبع قبلی:
1-8. Envoys of Aga, the son of En-me-barage-si, came from Kiš to Gilgameš in Unug. Gilgameš presented the issue before the elders of his city, carefully choosing his words: "There are wells to be finished, many wells of the Land yet to be finished; there are shallow wells of the Land yet to be finished, there are wells to deepen and hoisting gear to be completed. We should not submit to the house of Kiš! {Should we not smite it with weapons?} {(2 mss. have instead:) Let us smite it with weapons!}"
---برگردان قسمتی از متن بالا به شعر ترکی امروزی: 
اؤلکه ده قویولار وار 
قازیلیب قورتولموش 
قازیلانلارین هله ده 
چوخوسو قورتومامیش
ئولکه ده دایاز قویولار وار 
یاریم چیلق قالمیش
درین لنملی چرخ قوشمالی
قویولاروار 
بیز «کیش-ده» ائوه قایتمامالی...(شعر از آ.ائلیار)

یعنی: در سرزمینمان چاههایی را کنده و تمام کرده ایم ،اما تعداد زیادی از آنها هنوز باقی ست.
و چاه های کم عمقی هست که نیمه کاره مانده . باید عمیق شوند.و چرخشان را درست کرد.
ما نباید در کیش به خانه هامان برگردیم.
این شعرها بازتاب زندگی زحمتکشان سومر است. ولی از زبان کسانی که در اندیشه ی 
آبادانی و نیرو کشی بودند. زحمتکشان حق رفتن به خانه ی خود را نداشتند....
--
نظیر این شعرها را زحمتکشان امروزی نیز دارند. اجبار اجبار است. فرق نمیکند چه فرمی داشته باشد.
برده داری و اجبار جهان باستان یا برده داری جهانی امروز. تفاوت کیفی ندارد:
گئتدیم نبات آلماغا
استیکانا سالماغا
جیبیمده اون شام یوخ
باشلادیم قیرجانماغا 
(شعر بچه های قالی باف-ادبیات شفاهی ).

مجموعه ی نمونه های ذکر شده ازفولکلور دو زبان -ترکی و سومری- ما را با «اندیشه-احساس- شیوه ی سرایش شعر- طرز نگاه زیبایی شناسنانه به محیط و پدیده ها»آشنا میکند. هدف اینجا جلب توجه به این زاویه هاست. 
مقایسه ی شعر سومری و ترکی، مسایل روح زبان و گرامر را امیدوارم در فرصتی دیگر باز هم پی گیریم. 
من چیزی نمیدانم، میخواهم ببینم میتوانم چیزی بیابم و آنرا بدانم.

--------
قسمت اول مقاله : چه پیوندی بین زبانهای سومری و ترکی هست؟
http://www.iranglobal.info/node/47164

اشاره: منابع این قسمت در مقاله ذکر شده و منابع قسمت اول را نیز شامل است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.