رفتن به محتوای اصلی

«ختنه زنان»، ریشه ای جز جهل و بیسوادی ندارد
02.09.2015 - 19:06

مدرسه فمینیستی: در شرایطی كه انجام پژوهش‌های اجتماعی بخصوص در حوزه مسائل زنان، دشوار و كم طرفدار به نظر می‌رسد، ورق زدن كتاب «تیغ و سنت» به قلم خانم رایحه مظفریان كه چاپ دوم آن توسط انتشارات تخت جمشید شیراز منتشر شده، نویدبخش انجام پژوهش‌های اجتماعی لازم و مفید به حال زنان ایران است.

هرچند برخورد و خواندن از ظلم بزرگی چون ناقص سازی جنسی زنان، كار ساده و آسانی نیست و اندیشیدن به دخترانی كه با جهل و ناآگاهی مادرانشان مورد ظلم قرار گرفته‌اند و آن را در مورد نسل‌های بعد هم پیاده می‌كنند، قلب آدمی را به هم می‌فشارد و یك داستان از هزاران آن كافیست تا دنیا را پیش چشم آدمی تیره و تار بنمایاند؛ اما قلم محققانه مولف، اثری ارزشمند را پیش روی علاقمندان مسائل زنان قرار می‌دهد كه پرده از واقعیت تلخ ناقص سازی جنسی زنان در جهان و ایران برمی‌دارد.

هفت فصل مفصل کتاب كه تمامی جوانب علت و معلولی «ختنه زنان» را مورد بررسی قرار می‌دهد، شامل جوانب علمی و پزشكی این كار تا عوارض و پیامدهای روانی، فردی و اجتماعی آن است كه در نقطه نقطه كتاب مستند به آمارهای سازمان‌های جهانی بهداشت و سازمان‌های حامی حقوق زنان است.

تصور كنید دختربچه‌ای كه در معرض ختنه است با عوارضی چون خونریزی، درد، عفونت، شوك، تب، احتباس ادراری در كوتاه مدت و زنی كه این رسم منحوس را از سر گذرانده با عوارضی چون زایمان سخت، مقاربت‌های دردناك، تغییر شكل آلت تناسلی و برآمدگی آن و حتی مرگ در درازمدت روبرو است. (ص 32 و 33)

فراگیری عمل «ختنه زنان» بخصوص در كشورهای آفریقایی تا اندازه‌ای است كه برخی از فعالان حقوق زنان در سطح جهان را بر آن داشته تا علاوه بر مبارزه اجتماعی با رواداری چنین خشونتی در حق زنان، انجام این كار را به مراكز بهداشتی و درمانی هدایت كنند و به آن جنبه كلینیكی بدهند. مولف با برشمردن این تلاش‌ها بر آن است تا به این سوال پاسخ دهد كه تكنیكی كردن ناقص سازی جنسی زنان آسیب‌های ناشی از آن را كم می كند و یا اینكه به خطرات آن می افزاید؟ پژوهشهای پزشكی فراوانی نشان داده كه بهداشتی و پزشكی كردن «ختنه زنان» به هیچ وجه از آثار و عوارض كشنده آن برای زنان نكاسته و حتی می‌تواند سلامت حرفه‌ای دنیای پزشكی را نیز به خطر بیاندازد.

ناقص سازی جنسی زنان و ادیان الهی از دیگر بخش‌های قابل توجه این كتاب است. شاید خیلی از ما به این فكر كنیم كه این عمل ریشه دینی و مذهبی دارد. اما چنین خشونتی علیه زنان پیش از آنكه ریشه دینی داشته باشد ریشه ای باستانی دارد و بیشتر به قومیت گره خورده است تا مذهب. در حال حاضر بسیاری از علمای دینی به اتفاق آراء، چفت كردن آلت تناسلی را در اسلام حرام (غیرقانونی) می دانند. مولف در اثبات نسبت كمرنگ دین اسلام و «ختنه زنان»، فتاوای مختلف علمای جهان اسلام كه بعضا" این عمل را غیرشرعی دانسته اند را آورده است و از دفاتر مراجع تقلید داخل كشور نیز استعلام كرده و تصویر پاسخ مراجع را نیز به چاپ رسانده است. مكارم شیرازی، بیات زنجانی و ... حكم بر حرام بودن این كار داده اند.

پایان این فصل از كتاب با طرح «حق زندگی»، «حق برخورداری از بدنی سالم»، «حق استفاده از بهداشت و زندگی سالم»، حق برخورداری از لذت رابطه جنسی با همسر خود» و «حق انتخاب»، «ختنه زنان» را تحت هر شرایطی عملی خشونت آمیز و غیرانسانی علیه زنان قلمداد می كند و یادآور می شود طرفداران «ختنه زنان» كه آن را عملی برای كنترل امیال جنسی زنان می دانند باید در نظر بگیرند كه تمام امیال انسانی از طریق مغز كنترل می شوند و نه اینكه راه ناقص سازی جنسی زنان در پیش گرفته شود.( ص 74)

سازمان بهداشت جهانی كه در مورد رهبری مسائل بهداشتی دنیا مسئولیت دارد، خود را در زمینه «ختنه زنان» از دو نظر مسئول می داند: 1) رفع انحلال كامل ناقص سازی جنسی زنان 2) اطمینان از تحت مراقبت‌های كافی بودن زنان ختنه شده برای پیشگیری و درمان كلیه عوارض مرتبط با سلامت ناشی از ختنه زنان.(ص 77) اما علیرغم همه این تلاش‌های جهانی برای ریشه كنی ناقص سازی جنسی زنان، میزان كاهش این پدیده شوم، بسیار نامحسوس است و قوانین بین المللی حقوق بشر و ناقص سازی جنسی زنان كه در هر مكان و زمانی قابل اجرا است، هنوز هم نتوانسته از آمار سالانه سه میلیون ختنه دختر، تنها در قاره آفریقا بكاهد.

اما «ختنه زنان» زنان چه پراكندگی در سراسر جهان دارد؟ شاید پاسخ سریع به این سوال، ذهن ما را متوجه قاره آفریقا كند اما مولف در فصل «الگوی پراكندگی ناقص ساری جنسی زنان در جهان»، اثبات می‌كند كه این عمل خشونت آمیز تنها مختص به قاره آفریقا نیست و گستره ای از جنوب شرق آسیا، اروپا و آمریكای شمالی را هم شامل می شود.

موج مهاجرتهای بین المللی به كشورهایی كه شرایط زندگی و رفاه بیشتری دارند، باعث شده تا آمار ناقص سازی جنسی زنان، سهمی هم برای كشورهایی مثل سوئد، آلمان و فرانسه هم در نظر بگیرد. مهاجران متعصبی كه علیرغم سكونت در كشوری دیگر، یارای مبارزه با سنت‌های متعصبانه كشور مادر را ندارند و حاضرند برای ختنه دخترانشان رنج و هزینه سفر مخفیانه به كشور خودشان را به جان خریده و در حالیكه فرزندشان، شهروند كشور ساكن محسوب می شود، چنین ظلمی را در حق آنان روا بدارند. در چنین شرایطی است كه قانون گذاری و دادگاههای كشورهای مهاجرپذیر نقش پررنگی در كاستن از شیوع ناقص سازی جنسی زنان پیدا می كنند.

در انتهای فصل الگوی پراكندگی ناقص سازی جنسی زنان در جهان، نویسنده به وضعیت «ختنه زنان» در ایران پرداخته است. داده های این فصل برپایه پژوهش مولف در مناطق مختلف جزیره قشم گردآوری شده است. خانم مظفریان در سفرهای متعدد و طولانی به مناطق روستایی جزیره قشم، مساله «ختنه زنان» را در این منطقه از ایران مورد مطالعه قرار داده است. آنچه از نتایج پژوهش به دست آمده، نشانگر انجام گسترده این رسم غلط به دلیل ناآگاهی مردم منطقه از عوارض این ناقص سازی جنسی است.

اغلب زنانی كه مصاحبه شده اند از ختنه به عنوان یك رسم و سنت دیرینه یاد می كنند كه به علت اینكه مادران و مادربرزرگانشان این سنت را گرامی داشته اند، آنها نیز باید به آن پایبند بمانند. (ص 239) اكثریت مطلق زنان ختنه شده از عوارض این ناقص سازی جنسی كاملا" بی اطلاعند و حتی برخی بر این باورند كه این عمل ضامن سلامت و بهداشت آنهاست. همین داده از چنین پژوهش عمیقی كافی است تا روشن شود كه تا چه میزان عدم آگاهی و فقر فرهنگی باعث تداوم ناقص سازی جنسی زنان توسط جامعه در نگاه كلان و توسط خود زنان در نگاههای خرد می گردد.

آمار شیوع 83 درصدی «ختنه زنان» تنها در جزیره قشم، آمار قابل اغماضی نیست. یكی از فرضیات این پژوهش اثبات می‌كند كه رابطه معنی‌داری بین پایبندی به اعتقادات دینی و نگرش به ختنه وجود ندارد و در واقع «ختنه زنان» بیشتر از اینكه از نظر افراد ساكن در جزیره، عملی مذهبی تلقی شود، عملی فرهنگی و سنتی است.(ص 326) سنتی كه برای ریشه كنی كامل آن، راهی جز افزایش سواد، افزایش آگاهی و تقویت فرهنگ زندگی روزمره را نمی‌توان تصور كرد.

این پژوهش تائید می‌كند كه هرچه میزان تحصیلات زنان افزایش پیدا می كند، میزان نگرش موافق آنان نسبت به ختنه كاهش می‌یابد. شاید این یافته پژوهش نویدی برای ریشه كنی ختنه در میان نسل‌های جدیدتر زنان باشد كه در مقایسه با مادران و مادربزرگانشان با شانس تحصیل بیشتری در زندگی مواجه هستند.

نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد كه ناقص سازی جنسی زنان، ارتباط مثبت و معناداری با مشاهده و تجربه ختنه در خانواده دارد.(ص329) در واقع طبق نظریه یادگیری اجتماعی باندورا تجربه خشونت و در معرض خشونت بودن در خانواده می‌تواند دلیلی بر یادگیری و ادامه آن در حق دیگر دختران و زنان باشد.

می‌خواهم گزارشم از پژوهش علمی خانم رایحه مظفریان را با جمله آغازین كتابش به نقل از «آلوین تافلر» به پایان ببرم. «بیسوادان قرن 21 آنهایی نیستند كه نمی‌توانند بخوانند و بنویسند، بلكه آنهایی هستند كه نمی‌توانند آموخته های كهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند.»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
https://www.facebook.com/FeministSchool
مدرسه فمینیستی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.