رفتن به محتوای اصلی

تشکیلات مهران بهاری و حرکت آذربایجان
19.04.2012 - 16:51

 در تمام کشورهای دنیا، نظامها برای اینکه بتوانند خودرا از توطئه های حارجی و از اعتراضات داخلی حفظ کنند، سازمانهای امنیتی تشکیل می دهند، که در جمهوری اسلامی ایران آنها را به وزارتخانه تبدیل کرده اند. سازمانهای اطلاعاتی و وزارت اطلاعات تنها تشکیلاتی هستند که کارکنان و مامورین و بودجه آن‌ها کاملاً مخفی ست و در مقابل هیچ ارگان و مقامی پاسخگو نیستند، و نمی‌شود از آن‌ها شکایت کرد. چون بیشترین بودجه را دارد، در نتیجه در مصرف پول مضایقه نمی کند، بهترین جامعه شناسها، بهترین قلم بدستان پول دوست را، انواع و اقسام متخصص و لومپنها را استخدام می کند. در تشکیلات دولتها در تمام کشور های جهان هیچ تشکلاتی باندازه سازمانهای اطلاعاتی از وضع جامعه آگاه نیست، درستترین تحلیلها را آن‌ها دارند و وظیفه دارند تمام کمبودها، اجحافهای که بمردم می شود، شناسایی کرده و بمقامهای مسئول بفرستند، به همین خاطر است که تمام اسناد سازمانهای اطلاعاتی، فوق سری و محرمانه می شوند، که هرگاه از کسی اسناد آنها را بگیرند، حتی اگر از مقامات قبلی باشند، تا سرحد اعدام می‌تواند جرم داشته باشد. معمولاً چون ما اکثراً شنیده‌ایم که فلانی را شبانه امنیتیها ریختند واز خانه بردند و هیچ‌کس از سرنوشتش خبر ندارد، یا فلان کس را امنیتیها در بیابان سر بریدند، یا در خارج از ایران امنیتیها رهبر فلان جریان سیاسی را در منزل خودش کشتند، یا امنیتیها در فلان جریان سیاسی نفوذ کرده بودند و افراد آن جریان را سر بزنگاه لو دادند و...... در نتیجه فقط یک طرف کار را میبینیم. طرف دیگر که کار اصلی وزارت اطلاعات است  آسیب‌شناسی جامعه و چاره جویی برای جلوگیری از انفجار جامعه است. 

  سازمانهای امنیتی پول کافی  در اختیار دارند، و در تمام استانها و شهرها شعبه و تشکیلات . برای تمام گروههای سیاسی،ملی، مدنی، هنری و.... شعبات جداگانه درست کرده اند. هر کدام باید کار خودشان را بطور احسن انجام بدهند، زیرا در سازمانهای امنیتی اخراج و استیفاء وجود ندارد، هر کس کار خودش را خوب انجام ندهد، از میان برداشته می شود. برای سازمانهای امنیتی آسانترین کار نفوذ در جریانهای مخفی و زیرزمینی است. ولی سختترین کار منحرف کردن احزاب علنی، تشکلهای مدنی مثل زنان، انجمنهای دانشجوی، کانون نویسندگان، کانون وکلا و جنبشهای ملل تحت ستم و جنبشهای عمومی است . 

 در رابطه باجنبشهای ملل تحت ستم  برای ناکارآمدنآنها - تا آنجایی که از حرکاتشان روشن است- معمولا چنین عمل میکنند:
 اولاً میکوشند تا می‌توانند مانع مطرح شدن مسائل ملی بشوند، اگر موفق نشدند، کاری کنند که جنبش عمومی نشود.

دوماً اگر جنبش ملی رو به گسترش گذاشت، سعی میکنند افراد پول دوست  و مقام پرست فعالان جنبش ملی را بخرند! در احزاب ملی آدمهای خودرا بکارند و به آن‌ها کمک کنند و امکاناتی بوجود آورند که به تئوری و مسائل جنبش مسلط شده و طبق رهنمودهای آن‌ها احزاب را منحرف و یا کم تحرک بکنند .

سوماً خودشان احزاب ملی درست کنند و با طرح سؤالات وشعارهای غلط، جنبش را منحرف  کرده و یا از همه گیر شدن آن جلو گیری کنند. آن عده از فعالین جنبش ملی را که بمسائل جنبش آگاه هستند و می‌توانند برای جنبش خط و مشی و تئوری بنویسند، بوسیله تحریفات و دروغپردازی ها  ترور شخصیتی بکنند، تا جنبش را فاقد تئوری نموده و خط مشی و خودشان را به آن  تزریق کنند.

از نظر وضعیت عمومی حرکات ملی - دموکراتیک ، شاهد هستیم که سالها زیادی ست مسائل ملل تحت ستم ایران خیلی اوج گرفته و در تمام ایران به یک جنبش تبدیل شده است. برای نمونه مبارزات کردها، اعراب ایران، بلوچها، ترکمنها، آذربایجانیها یعنی مردمان مختلف نمی‌خواهند مثل نود سال قبل مورد تبعیض اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی قرار گرفته و آقایی هیچ ملت و هیچ نظام استبدای را قبول کنند.از اینرو درایران نمی‌تواند جنبشی موفق شود، که مسأله ملی را حل نکند. 
اما وضعیت آذربایجانیها- اگر قبول داریم که  به طور تخمینی حدود سی میلیون آذربایجانی در ایران زندگی میکنند، میتوانیم اینرا هم قبول کنیم که چندین میلیون آن‌ها در شهرها و استانهای فارسی زبان زندگی می‌کنند و متأسفانه در خیلی موارد آسمیله شده اند. حتی در بعضی شهرها عملاً زبان مردم آنجاها عوض شده است. باز با تأسف باید اعتراف کنیم که چندین میلیون از آذربایجانیها زبان ترکی را به صورت کلاسیک  و حتی محاوره ای نمی‌دانند، به علت زندگی مشترک با ملتهای ساکن ایران. نصف بیشتر آذربایجانیها با دیگر ملتها بخصوص فارسها طوری قاطی شده اند، که میتوانند هر گونه جدایی را محکوم  کرده ومخالف آن باشند. صد البته آنها خودشان را ترک  دانسته و از  زبان و فرهنگ ترکی دفاع می‌کنند . و در مقابل هر گونه بی‌حرمتی به  خودشان و زبان و فرهنگشان عکس العمل نشان می دهند. اما از هرگونه خونریزی بیزار اند. اگر جریانی بخواهد خونریزی را تبلیغ کند، در وهله اول  با همان آذربایجانیها طرف خواهد شد.

در چنین وضعیتی است که افراد تشکیلات مهران بهاری با طرح شعارهای تند نه تنها می‌خواهند جنبش ملی را از حمایت اکثرت مردم محروم کنند، بلکه می‌خواهند آذربایجانی را در مقابل آذربایجانی قرار بدهند و ملت را از جنبش ملی دور نمایند. چه ما بخواهیم، چه نخواهیم سی میلیون آذربایجانی در جغرافیایی که ایران نامیده می‌شود زندگی می‌کنند و مورد ظلم مضاعف هستند. پس اگر در ایران جنبشی برای بهتر زندگی کردن شکل بگیرد، ضرورت دارد زنان سی میلیون آذربایجانی- برای برابری حقوقی با مردان- هم علیه ارتجاع جمهوری اسلامی به همراه دیگر ملتها،  وارد مبارزه شوند .  هر کس به زنان آذربایجانی بگوید شما نباید برای آزادی خودتان با زنان دیگر ملتها متحد شده وعلیه جمهوری اسلامی مبارزه کنید و باید تا استقلال آذربایجان صبر کنید، چنین کس و کسانی عملاً مقابل حرکت و خواسته های زنان آذربایجان قرار گرفته و دوست جمهوری اسلامی هستند. هر کس به جوانان آذربایجانی رهنمود بدهد که شما تا استقلال اجازه ندارید با جوانان دیگر ملتها برای خلاصی از ظلم ملاها متحد شده و مبارزه مشترک را پیش ببرید، دوست آن‌ها نیستند. و در مورد کارگران و زحمتکشان و روشنفکران و دیگران نیز چنین است.

ولی رهنمود تشکیلات مهران بهاری در رابطه با جنبش سبز چه بود؟. آیا هیچ کدام از خواسته‌های جنبش سبز برای آذربایجانیهای تهران ارزشی نداشت؟ برای روشنفکران، زنان، جوانان،زندانیان و فعالان آذربایجانی دستاوردی نمی‌توانست داشته باشد؟چرا باید اینان تا استقلال از آزادیها و خواسته‌های مطرح شده در جنبش سبز محروم بمانند؟ شاید هیچ‌ وقت به استقلال نرسیدیم؟ آیا تشکیلات مهران بهاری نمی‌داند چندین سال است ملت فلسطین در سازمان ملل نماینده دارد ولی هنوز دولت مستقل ندارد ؟ آقای میر حسین موسوی هشت سال نخست وزیر خمینی بوده، در همان سالها ظلم ها وبی عدالتی شده است که آقای موسوی هم در آن‌ها شریک است و روزی باید جوابگو باشد. آیا هر کس که جرمی، اشتباهی مرتکب شده حق برگشت ندارد؟ باید برای همیشه دشمن بماند؟ 
چرا تشکیلات مهران بهاری در مورد خامنه ای ها ساکت است، ولی در مورد موسوی سعی می‌کنند خاک در چشم مردم بپاشند؟ اگر افراد تشکیلات مهران بهاری واقعاً استقلالچی هستند، چرا وقتی رژیم درگیر مبارزان جنبش سبز بود و کلی ضعیف شده بود، از نیروهای جنبشهای ملی نخواستند برای استقلال خود بیرون آمده و در مقابل رژیم ایستادگی کنند؟ آیا این‌ها آنقدر جوانمرد هستند که وقتی دشمنشان با یک دشمن دیگر در گیر است، وارد مبارزه نمیشوند؟ در رابطه با چنین تشکیلاتهایی که کاملاً هم مخفی هستند، باید خیلی هوشیار بود. حالا زمان جریانهای مخفی بسر آمده است، جریانهای مخفی معمولاً می‌توانند از طرف تشکیلات اطلاعات باشند، باید هوشیار بود. 
غلام شامقازان 8.4.2011

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
کامنتها

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.