رفتن به محتوای اصلی

انحطاط اخلاقی جامعه و زوال همدلی و همبستگی ملی
18.11.2015 - 08:36

انقلابی که تحت نام انقلاب اسلامی در سال 57 در ایران صورت گرفت ؛ از همان ابتدا روشن بود که نمی تواند پیام آور ویژه ای در یپیشرفت و توسعه اقتصادی ؛ آزادی و دمکراسی و .... برای مردم دنیا باشد ؛ چون قبل از آن و در بسیاری از کشورها گامهای بسیار بالا بلندی در این عرصه ها برداشته شده بود . اما از آنجا که ظاهرا پرچمداران آن انقلاب عمامه داران دینی بودند ؛ تنها چیزی که می توانست برای جهان معاصر نو و تازه و انگیزاننده باشد ؛ پیامهای معنوی و اخلاقی این انقلاب بود و جهان هم منتظر چنین پیامی از خمینی و آیت الله ها و حاکمین جدید بود . 

اما بر عکس چنین انتظاری ؛ با سرنگونی رژیم گذشته و استقرارجمهوری اسلامی در حالیکه مردم ایران و جهان در انتظارِ پیوند یابی مدرن و نجات بخش میان اخلاق ــ معنویت ــ با سیاست بودند ؛ آخوندها از همان ابتدای بقدرت رسیدن ؛ دستگاه ارزشی جامعه را به سطح دستگاه ارزشی آخوندها ــ اخلاقیات حوزه ها ــ کاهش دادند و همه خوب و بدهای کردار اجتماعی را تابع تشخیص های روحانیون و ولی فقیه و دستگاه ارزشی آخوندها نمودند و در همان قدم اول شأن و کرامت انسانی ؛ بازیچه مصلحت سنجی های مبهم و کشدار ولی فقیه و تشخیص آیت الله های حاکم گردید و جامعه ایران را با هرج و مرج اخلاقی بزرگی مواجه ساخت .

با حاکم شدن روحانیون و وابستگان آنها بر کشور ؛ رفتار و کردار آنها و دیگر سردمداران نظام دینی ؛ الگویی از اخلاق و ادب به نسل جوان تشنه معنویت و اخلاق ارائه کرد که در دشمنی آشکار با هر چه بوئی از انسانیت و کرامت های انسانی داشت ؛ بود . این الگوی جدید ؛  بدلیل اعتماد بی شائبه مردم به روحانیت وبخصوص خمینی ؛ به تدریج در جامعه ما نهادینه گردید .

آخوندها از همان ابتدا با استفاده از مساجد ؛ مطبوعات ؛ رادیو و تویزیون و سایر بلندگوهای تبلیغی خود را و عمل خود را بعنوان معیار خوب و بد ؛ خیر و شر ؛ حلال و حرامهای اجتماعی و ..... به جامعه معرفی کردند و با تقسیم بندیِ دینی ؛ خوب و بدهای اخلاقی و اجتماعی به حلال و حرامهای دینی باعث شدند در حالیکه مهر ورزی ؛ همدلی و همیاری ؛ جوانمردی و نیکوکاری ؛ غیرت و مردانگی ؛ شرم و حیا و .... از ارزشهای پسندیده فرهنگ کهن و غنی ما ایرانیان بود ؛ بتدریج تخم اخلاق ؛ نوع دوستی ؛ همدردی ؛ همزیستی مسالمت آمیز انسانها ؛ جوانمردی و مروت در کشور ما بخشکد و از باروری بیافتد .

وقتی در جلوی دیدگان مردم ایران و به عیان ؛ دین خدا و واژه هائی که تا دیروز برای مردم مقدس بودند ؛ بی ارزش و میان تهی میشوند ؛ وقتی که آخوندها و جنایتکاران حاکم برای حفظ مصلحت های نظام بنام دین دست به سلاخی انسانها میزنند ؛ وقتی در زندانها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی به نام محمد و خدا بر تن و جسم زندانیان سیاسی شلاق میزنند ؛ وقتی بدستور و حکم مراجع دینی به زنان و دختران زندانی تجاوز میشود ؛ وقتی آیت الله ها و مراجع دینی دست خود را در دزدی و چپاول از ثروت های ملی و بیت المال باز می یابند و کار خود را مشروع میدانند ــ آنهم در شرایطی که بسیاری از  مردم ایران به نان شب محتاجند ــ ؛ باید طبیعی و قابل انتظار باشد ؛ که با بازی گرفته شدن باورهای دینی و معنوی مردم ؛ جامعه دچار آشفتگی اخلاقی بشود .

مگر غیر از این بود که این نظام و روحانیون حاکم  با مسلط کردنِ معیار تقسیم بندی اجتماعیِ خود تحت عنوان " خودی " و " غیر خودی " ؛ " مسلمان " و " غیر مسلمان " ؛ " پیرو ولایت " و " غیر معتقد به ولایت " و ...... ؛ بذر کینه و دشمنی ؛ تفرقه و جدائی ؛ بی اعتمادی و ... را در جامعه پراکندند و مانع رشد و اعتلای اخلاقیات اجتماعی ــ همدلی و مودت ؛ نوع دوستی و همیاری ؛ همبستگی و .... ــ شدند و راه گسترش ناهنجاریهای اجتماعی را هموار نمودند .

و بدین ترتیب انقلابی که برای احیاء شأن و کرامت انسانی بوقوع پیوست و مردم برای تحقق آن رنجها و مرارتهای زیادی متحمل شدند و انقلابی که رهبر مرتجع آن ــ خمینی ــ و دار و دسته آخوندها ؛ با وعده گسترش معنویت و اخلاق روی کار آمدند ؛ باعث بحران اخلاق و گسترش انواع فساد و ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه شد .

آخوندهای حاکم و دیگر سردمداران نظام دینی باعث شدند ؛ جامعه ایران در بحران انواع فسادها فرو برود و فرهنگ انسان دوستی و انسانیت ؛ فرهنگ خیرات و حسنات ؛ نوع دوستی و کمک به دیگران و .... به فراموشی سپرده شود و تمام خصائل انسانی مانند رحم و شفقت ؛ غیرت و جوانمردی ؛ صداقت و امانت داری ؛ مروت و مردانگی و ... که از دیر باز در میان مردم شریف ایران وجود داشت ؛ از میان مردم رخت بر بندد و یا از معنی تهی شود .

امروزه در کنار فحشاء و اعتیاد ؛ دروغ و تقلب ؛ ریا و چاپلوسی و انواع دیگر ناهنجاریهای اجتماعی مانند دزدی ؛ قلدری ؛ زورگوئی ؛ تجاوز و انواع قتل و جنایت علاوه بر اخلاق و معنویت ؛ امنیت اجتماعی جامعه را نیز تهدید میشود .

مگر مصرف غیر قابل باور انواع مواد مخدر و روی آوردن جوانان و حتی نو جوانان و کودکان در مدارس به مصرف این مواد و بعلاوه گسترش فحشا و تن فروشی تا آن حد که سن روسپیگری به 9 سال هم رسیده ؛ از تزلزل و تباهی اخلاق در جامعه ایران حکایت نمی کند . دامنه فساد و بی اخلاقی حتی به عرصه های علمی و دانشگاهی هم رسیده است . مگر جعل و خرید و فروش مدارک عالی تحصیلی ؛ دزدی مقالات علمی در دانشگاها ؛ پرداخت بورسیه های غیر قانونی بدانشجویان خودی و و ابستگان نظام ؛ در میان عالی ترین مقامات نظام حکومتی و افرادِ عادی جامعه که دستشان به دهانشان میرسد ؛ جریان ندارد ؟!

مگر جز این است که ؛ اکنون در ایران مردمی زندگی میکنند که انگار احساساتِ اخلاقی خود را از دست داده اند . آنان بر خلاف گذشته  از انجام و یا دیدن کار بد احساس شرم و گزندگی نمی کنند  و حتی بسیاری از مردم اساسا" کار بد را نه تنها بد نمیدانند بلکه آنرا در زرورقی از  صفات خوب و موجه ارائه میدهند . مثلا" دزدی و کلاه برداری را زرنگی و تقلب و حقه بازی را هوشمندی و فراست میدانند و .... . یعنی دزدی ؛ بی ناموسی ؛ دروغ ؛ بخل ؛ حسادت و ...... دیگر چون گذشته موجب شرمندگی و انزوای کسی نمی شود .

یعنی مفهوم بد و خوب کارها و اعمال تا حد زیادی مخدوش شده و انگار مردم ایران وجدانهای خود را به مرخصی فرستاده اند . آنها حس مخالفت خود با گناه را از دست داده اند و براحتی خود را بهر گناهی آلوده  میکنند و اجازه میدهند که دیگران هم جلوی چشمشان گناه بکنند . انگار برای آنان هر کاری مجاز شده است و خبری از شرف و آبرو نیست و یا بی آبروئی دیگر عیب نمی باشد .

ایرانی که معتقد بود « تو کز محنت دیگران بیغمی          نشاید که نامت نهند آدمی » ؛ تبدیل شده است به آدمی که برای رسیدن به موفقیت های ناچیز ؛ براحتی حق و حقوق دیگران را پایمال و نادیده میگیرد و بدتر ؛ وضعیت به جائی رسیده است که بعضا" افراد زیادی برای تماشای جان دادن یک انسان محکوم باعدام جمع میشوند و نه تنها اعتراضی به این عمل وحشیانه و سنگدلی و شقاوت آخوندها نمیکنند ؛ بلکه با طیب خاطر جان دادن انسانی را به تماشا می نشینند .

از فضیلتهای اخلاقی گذشته ؛ وفاق اخلاقی جامعه و همبستگی ملی و ارزش های مشترکِ گذشته که در میان ایرانیان وجود داشت و مورد احترام و تکریم بود دیگر آثار چندانی بجا نمانده است . و این خطر آنقدر پیش رفته است که متأسفانه ؛ رشد جنبشهای اجتماعی در کشور را با مشکل مواجه ساخته و در نتیجه دستیابی به آرمانهای بشری ؛ تلاش برای بدست آوردن امنیت ؛ آزادی و عدالت اجتماعی را با اشکال روبرو کرده است .

اما ابتذال و انحطاطِ اخلاقیِ بزرگی که امروزه گریبان مردم ایران زا گرفته است و میرود که هستیِ فرهنگی و معنوی ما را به نیستی و نابودی بکشاند ؛ در درجه اول محصول اندیشه هایِ ضد انسانی  و قرون وسطائی و همچنین سیاست گذاریهایِ مملکت بر باد ده این رژیم ضد ایرانی و بنیانگذار گور به گور شده آن ــ خمینی ــ ؛ میباشد . یعنی تباهی و فسادی که اکنون گریبان فرهنگ و اخلاق جامعه ما را گرفته و آن را به مرز خفگی رسانده است ؛ ارتباط مستقیم با اندیشه سیاسی و فقهی خمینی و وارثان او دارد .

در این مقاله سعی میکنم نشان بدهم که وضعیت اخلاقی جامعه ایران با حضور آیت الله ها و دیگر آخوندها ــ در سلسله مراتب قدرت سیاسی ایران ــ ؛ بر خلاف ادعای آنها  نه تنها بهتر نشده و نظام دینی حاکم بر ایران نه تنها پاسخ عملی به ناکارآمدیهای اخلاقی نظامهای سیاسی سکولار و غیر دینی نبوده است و هیچ پیام معنوی برای مردم ایران و جهان در بر نداشته است ؛ بلکه باعث شده است که ملت ایران در منجلاب فساد و تباهیِ اخلاق غوطه ور شوند .

 

الف ــ فروپاشی فرهنگی و سقوط اخلاقی جامعه :

میزان فساد ؛ دزدی ؛ تقلب و دروغ و ریا ؛ اعتیاد و فحشاء ؛ قتل و جنایت و انواع دیگر ناهنجاریهای اجتماعی آنچنان گسترده و وسیع است که بدون نیاز بیک کار پژوهشی میتوان فقط با مطالعه روزنامه های خود رژیم به عمق فاجعه پی برد . آمارهایی که خود مقامات رسمی ایران ؛ در جنگ و دعواهای باندی به ناگزیر علیه یکدیگر افشا و منتشر میکنند ؛ نشان میدهد که جامعه بظاهر دینی ایران یکی از آلوده ترین و فاسدترین جوامع در جهان میباشد . بطوریکه این جامعه ؛ یک بحران عمیق اخلاقی را روزانه زندگی میکند . به گوشه ای بسیار ناچیز از این خبرها توجه کنید :

روزنامه تابناک 18 دی 1390 نوشته است " مردم ایران در سال 1390 حدود 15 میلیارد دلار هزینه مستقیم و غیر مستقیم مواد مخدر پرداخته اند " . و بر اساسآمارهای رسمی میان 2 میلیون تا 7 میلیون معتاد در ایران وجود دارد .

روزنامه تابناک در ادامه به اختلافات و درگیریها میان مردم اشاره کرده و نوشته است " تنها در تهران در عرض یک ماه ــ در سال 1390 ــ 7 میلیون 333 هزار و 428 نفر با مرکز فوریت های پلیس 110 تماس گرفته اند که در 2 میلیون 751 هزار و 628 ــ مورد ــ پلیس برای حل و فصل کردن مشکل حضور یافته است " . یعنی کار احتمالا" به کلانتری و تشکیل پرونده کشیده است .

صادق لاریجانی رئیس قوت قضائیه " در سال 1390 تعداد پرونده های قضائی موجود در قوه قضائیه 13 میلیون بوده است " ( خبر آن لاین 19 مهر 1390 ) و بنا به اظهار مدیر کل اجتماعی و فرهنگی معاونت پیشگیری از وقائع جرم قوه قضائیه ــ خبر آن لاین 14 دی 1390 ــ " 16 میلیون پرونده قضائی وجود دارد . اکثر این پرونده ها مربوط به جرائم مواد مخدر ؛ صدور چک بی محل ؛ تخلف مالیاتی ؛ امور اقتصادی ؛ امنیتی ؛ نزاع و درگیری میباشد " یکی دیگر از جرائم جاری سرقت خودرو میباشد ؛ " سال گذشته فقط در تهران 60 هزار خودرو به سرقت رفته است " . و ایران هشتمین کشور جهان از لحاظ تعداد زندانیان است تعداد زندانیان 217000 نفر میباشد .

در مورد سست شدن بنیادهای خانوادگی و رشد روز افزون طلاق ؛ احمد تویسرکانی معاون رئیس قوه قضائیه ــ 5 آبان 1392 ــ میگوید " در 6 ماه اول سال 92 روزان روزانه 412 زوج از هم جدا شده اند ــ طلاق گرفته اند ــ ؛ این زوجها اکثرا" زیر 30 سال سن دارند و طلاقها در 5 سال اول زندگی اتفاق افتاده است " . گلزاری معاون ساماندهی امور جوانان هم میگوید " 20 در صد مجموع ازدواجهای کشور ؛ به طلاق منجر میشود " . یعنی یکی از هر پنج ازدواج صورت گرفته به طلاق منجر میشود .

علی مظفری نایب رئیس کانون سر دفتران ازدواج و طلاق ؛ علت اصلی طلاق را مشکلات اقتصادی میداند و میگوید " از عوامل مؤثر طلاق ؛ مشکلات اقتصادی است که زوج های جوان در زمان تشکیل خانواده از عهده تأمین هزینه های زندگی بر نمی آیند " . محمد تقی حسن زاده از مرکز مطالعات و پژوهش های وزارت جوانان هم میگوید " علت اصلی طلاق در ایران ؛ ارتباط ناسالم و فساد اخلاقی بوده است " .

بر اساس مجموع گزارشهائی که در روزنامه های خود رژیم طی 3 ماه نخست سال 92 انتشار یافته است ؛ " مجموعا" 26 هزار مجروح نزاعهای خیابانی به مراکز پزشک قانونی مراجعه کرده اند " . بنابراین بر اساس آمارهایی که مقامات رسمی کشور از تعداد قتلهای خانوادگی و افزایش درگیریها و خشونتها ارائه میدهند ؛ می توان گفت که وضعیت اخلاقی جامعه ایران به نقطه ای رسیده است که جامعه در معرض فروپاشی اخلاقی قرار دارد . اما عوامل مؤثر در این فاجعه که امکان زیست و امنیت جامعه را نیز تهدید می کند ؛ چه میباشد ؟!

یکم ــ روحانیت و حاکمان دینی :

سعدی شاعر شیرین سخن شعر فارسی می سراید :

گر ز باغ رعیت ؛ ملک خورد سیبی                      بر آورند غلامانش ؛ آن درخت از بیخ

مردمی که با یک دنیا اعتماد ؛ ایمان و اعتقاد برای سرنگون کردن رژیم گذشته و به قدرت رساندن خمینی و دار و دسته اش کوشیده بودند با تعجب دیدند ؛ روحانیت که میبایست مبشر معنویت و اخلاق و پاسدار ارزشهای معنوی و انسانی باشد ؛ با خشونتی بی رحمانه به قلع و قمع هر آنجه که بوئی از شرف و انسانیت ؛ جوانمردی ؛ فطوت و مردانگی و ..... میداد ؛ همت گماشتند و به برکت به قدرت رسیدن آنان ؛ انواع زشتیها و پلیدیها جامعه ایران را فرا گرفت .

در همه کشورها صرفنظر از نظام سیاسی آنان ؛ همواره درجه ای از فساد سیاسی و اجتماعی و .... وجود دارد و تا حدودی موجه است . اما گسترش فساد و انواع آلودگیهای سیاسی و اجتماعی در میان آخوندها و مقامات مختلف این رژیم به مرز انفجار رسیده است و این عامل خود آسیب های فراوانی به اخلاق و هنجارهای اجتماعی جامعه وارد کرده است .

حکومتی که بنام دین و معنویت بر سرکار آمد و انتظار این بود که مسئولان و مقامات آن نماد و نمونه تقوی و پرهیزکاری و پاکدامنی باشند . در عمل نه تنها چنین نشد بلکه تقریبا" تمام آنان از میان  فاسدترین ؛ رذل ترین ؛ جنایتکار ترین و بی اخلاق ترین افراد جامعه انتخاب شدند . و طبیعی است که در اینصورت نباید انتظار ساختن جامعه ای اخلاقی و منزه از آنانرا ؛ داشته باشیم .

از قدیم الایام هم گفتمان غالب بر ادبیات و رفتار روحانیت و مراجع دینی یعنی حاکمان فعلی ایران ــ که نمایانگر نظام ارزشی و خصوصیات اخلاقی آنان بوده است ــ ؛ جز دروغ و ریا ــ که خصیصه عمومی اخوندهاست ــ ؛ خود بزرگ بینی ــ خود را رهبر جهان اسلام دانستن و در حالیکه کمپانی فساد و دروغ و ریا هستند خود را نماینده خدا و منزه ترین افراد معرفی کردن ــ ؛ خیانت در امانت ــ سوء استفاده از قدرت و اختیاراتی که به امانت از طرف مردم به آنها داده شده ــ ؛ تحمیل و اجبار دین بر مردم ؛ بی مسئولیتی ؛ خلف وعده ؛ تناقض میان حرف و عمل ؛ آزمندی ؛ خدعه و نیرنگ و ..... نبوده و در این  37 سال هم  به جز این ؛ خیری به مردم شریف ایران نرسیده است .

با استقرار این رژیم و پیامدهای فاجعه بار اخلاقیِ متعاقب آن ؛ وضعیتی ویژه از انحطاط اخلاقی در جامعه ایران بوجود آمده است که در اشکال گوناگون ــ از زندگی دوگانه مردم بگیر تا اختلاس و چپاول ؛ تضیع حق و حقوق مردم ؛ دروغ و تقلب و .... ــ ؛ خود را نشان میدهد . بطوریکه بر اثر تحمیل اجباری فرهنگِ رفتاری آنان بر جامعه ؛ دیگر اثر چندانی از فضیلتهای اخلاقی و هنجارهای پسندیده گذشته ؛ باقی نمانده است .

با حاکمیت این نظام ؛ بخاطر فساد و چپاول مقامات و سران رژیم ؛ شکاف طبقاتی هر روز بیشتر از پیش شده است . این عامل باعث پیدایش طبقه ای ثروتمندِ نو رسیده ــ از فامیل و وابستگان رژیم ــ شده که با اخلاقی فاسد تر از سران رژیم شده ؛ در انحطاط اخلاقیِ فعلی جامعه بی تأثیر نبوده اند . زیرا در اثر غارت و چپاول آنان ؛ طبقه متوسطِ گذشته که عمدتا" خواستگاه فرهیختگان و پاسداران ارزشهای اخلاقی در جامعه بودند ؛ به خیل فقیران و تهیدستان پیوسته و از اثر گذاری آنان ؛ کاسته شده است .

گسترش فقر و محرومیت و جرائم ناشی از آن در کنار گسترش و عادی شدن جرائم اقتصادی بزرگ چون اختلاس و فساد سردمداران رژیم ؛ دزدی و حرام خواری را به امری عادی در جامعه تبدیل کرده است . مگر غیر از این است که افراد هر جامعه ؛ معلول شرایط اجتماعی ؛ فرهنگی و اقتصادی هستند که حاکمان کشور بافراد آن جامعه تحمیل میکنند . یعنی اکنون آخوندها و سردمداران این نظام خود ؛ ببزرگترین عامل تباهی اخلاق در جامعه و ذبح کننده فضیلتهای اخلاقی تبدیل شده اند

پدیده دروغگوئی ؛ فساد اقتصادی ؛ اختلاس ؛ و سوء استفاده از قدرت به بخشی جدائی ناپذیر از رفتار و منش مقامات حکومتی تبدیل شده است . آنان از ارائه و درست کردن مدارک جعلی تحصیلی برای کسب مقام بالاتر تا گرفتن و دادن مقام بدون شایستگی ؛ استفاده شخصی از امکانات دولتی ؛ استخدام اقوام و خویشاواندان ؛ حساب سازی و ارائه گزارشات دروغ و ...... ابائی ندارند . و متأسفانه مردم ایران هم بجای مقابله با فساد ساختاری نظام ؛ رفتار مقامات رژیم را الگوی خود قرار داده و برای رسیدن به پول و مقام بیشتر  ؛ همه پرنسیب های انسانی و اخلاقی را  زیر پا میگذارند .

دستگاه قضائیه رژیم آخوندی که از آیت الله ها و مراجع دینی تشکیل شده و میبایست به امر فساد و ناهنجاریهای اجتماعی رسیدگی کند ؛ خود هم بانواع فساد اقتصادی و اخلاقی آلوده است . و دستگاه تنظیم کننده هنجارهای مهم برای جامعه ــ دستگاه نظم و قانون ــ فاقد کارآیی ؛ ضعیف ؛ بی اعتبار و فاقد اعتماد عمومی است و مردم هم برای حل مشکلات شان کمتر به آن مراجعه میکنند و سعی میکنند به شیوه های شخصی و سنتی مشکلاتشان را حل نمایند . خود این عامل یکی از عوامل تولید و تشدید خشونتها و جنایتهای بیشتر است . ضمن اینکه برخورد نیروهای سرکوب ــ انتظامی و قضائی ــ خود یکی از اصلی ترین ابزارهای نهادینه کردن خشونت و بی اخلاقی در جامعه میباشد .

در بخش بعدی مقاله در باره نقش اسلام فقاهتی و همچنین فقر در پیدایش این وضعیت و راهکار مقابله با آن خواهم نوشت . .... مقاله ادامه دارد

 

18.11.2015 ( 27 آبان 1394 )

arezo1953@yahoo.de  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.