رفتن به محتوای اصلی

انحطاط اخلاقی جامعه و زوال همدلی و همبستگی ملی « بخش پایانی »
25.11.2015 - 08:58

در بخش اول مقاله به وضعیت فاجعه بار معنویت و اخلاق در جامعه و رشد و گسترش انواع ناهنجاریهای اجتماعی در کشور اشاره کردم و نوشتم که آخوندها خود را و اندیشه اخلاقی خود را به عنوان معیار خوب و بدهای اجتماعی به جامعه تحمیل نمودند و دستگاه ارزشی جامعه را به سطح دستگاهی ارزشی آخوندها و حوزه های دینی تقلیل دادند و در ادامه بیکی از عوامل پیدایش چنین فاجعه ای در جامعه ؛ یعنی رفتار و کردار سران و کارگزاران فاسد نظام اشاره کردم و از آن بعنوان یکی از عوامل اصلی تباهی اخلاق و محو فضیلتهای اخلاقی در جامعه نام بردم . ..... ادامه مقاله

 

دوم ــ اسلام فقاهتی :

واقعیت این است که در کشور ما یکی از منابع مهم ارزشهای اخلاقی برای مردم ؛ در گذشته اسلام بوده است . اما با پیوند یابی اسلام با حکومت و حکومت گران ؛ در اثر عملکرد خیانت بار و پر از فساد و دروغ حاکمان ؛ صدمه جدی به باورهای دینی مردم وارد شده و بسیاری از مردم ؛ بدکاریهای زمامداران و سرکردگان این حکومتِ دینی را بحساب اسلام میگذارند و نسبت به پایبندی به ارزشهای اخلاقی که از اسلام گرفته اند ؛ دچار تردید و بی تفاوتی شده اند .

از طرف دیگر با حاکم شدن آخوندها در ایران ؛ ارزشهای سنتیِ جامعه که در گذشته بصورت میثاقی نا نوشته مورد احترام بود و رعایت میگردیددستخوش بحران شده اند ؛ زیرا بسیاری از این ارزشها در باورهای دینی مردم ریشه دارد . از آنجا که اکنون دولت دینی و مقامات مذهبی مبلغ این ارزشها شده اند ؛ مردم در مخالفت با آنها این ارزشها را نادیده میگیرند .

یعنی وقتی آخوندهای حاکم و مقامات فاسد و دروغگوی نظام دینی که در عمل ؛ در انواع فسادها از دروغ و ریا و فریبکاری بگیر تا رشوه و اختلاس و انواع حقه بازیها مشارکت دارند ؛ طبعا" مردم جامعه از ارزشهای مثبتی هم که آخوندها تبلیغ میکنند ــ و  در عمل به آنها پای بندی ندارند و یا ضد آن را انجام میدهند ــ ؛ پیروی نمی کنند .

بنابراین در حالی جامعه ما با خلاء ارزشی و آشفتگی اخلاقی دچار شده که ؛ در کشور ما اخلاق سکولار و غیر دینی هم سابقه چندانی نداشته و بعد از بقدرت رسیدن آخوندها هم با انواع محدودیتها و ممنوعیت ها ؛ از اجتماعی شدن آن جلوگیری شده است . ضمن اینکه ؛ جنبش اجتماعیِ که میتوانست با گسترش خود ارزشهای اخلاقیِ نوینی خلق و به جامعه ارائه دهد ؛ هم با سرکوب گسترده مواجه بوده و نتوانسته رشد لازم را داشته باشد . علاوه بر اینها ؛ جامعه مدنی پایداری که بتواند پاسدار ارزشهای اخلاقی گذشته باشد هم ؛ وجود ندارد . نتیجه اینکه ؛ در چنین شرایطی مردم و جامعه ایران با یک خلاء ارزشی برای پیروی و اجرا مواجه هستند .

از هر طرف که نگاه کنیم می بینیم که حکومتی شدن دین و سیاسی شدن اسلام ؛ یکی از منابع تزلزل اخلاق و رشد ناهنجاریها در جامعه ایران میباشد . مگر میشود و یا می توانند آخوندهای فاسد حاکم بر ایران و همدستان سیه کار آن ؛  که خود بانی و باعث رواج انواع ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه هستند ؛ این وضعیت را اصلاح نمایند ؟!

اما اسلامی هم که آخوندها از آن دم میزنند و مروج و مبلغ آن هستند ؛ نقشی اساسی در ویرانی اخلاق و زوال فضیلتهای انسانی جامعه دارد . آخوندهای حاکم بر کشور در این 4 دهه حکومت خود ؛ همواره دینی را ترویج و تبلیغ کرده اند که به دروغ و ریا ؛ نفرت و دشمی ؛ تبعیض و نابرابری ؛ خودی و غیر خودی ؛ قتل و جنایت ؛ تجاوز و شکنجه ؛ سرکوب و زندان و ..... مشروعیت بخشیده است و در نتیجه آن ؛ امروزه بسیاری از مردم و جوانان کشور علاوه بر عارضه های روانی ــ افسردگی ؛ یأس و عصبیت و ...... ــ به نفرت و دشمنی و بی اعتمادی و بی تفاوتی نسبت به همنوعان و هم میهنان خود مبتلا شده اند .

امروزه مردم ایران با نوعی تباهی معنویت و زهد از درون تهی شده در سطحی گسترده مواجه اند که  محصول مستقیم گفته های دینی و کردارهای روحانیت حاکم بر ایران بوده است . همچنین باید به بایدها و نه بایدها و وارونه گوئی های اخلاقی که اسلام آخوندی بر فرهنگ و جامعه ایران تحمیل نموده و باعث شده است که زندگی خانوادگی و زندگی عادی مردم از حالت طبیعی و نرمال خود خارج شود و جامعه به نوعی آشفتگی اخلاقی مبتلا گردد ؛ اشاره نمود .

آخوندها با تأکید بیش از اندازه بر وجوه حقوقی اسلام ــ فقه و شریعت ــ و اجرای احکام ظالمانه و وحشیانه قصاص ؛ سنگسار ؛ دست و پا قطع کردن و چشم از حدقه در آوردن و ..... ؛ستیزه گری و خشونت ؛ قتل و جنایت را در کشور گسترش داده اند و باعث شده اند که مهر و محبت ؛ دوستی ؛ همدردی و تسامح از جامعه رخت بر بندد . بعبارتی آنها بعد اخلاقی و معنوی دین را بسمت ستیزه و خشونت و خونریزی سوق دادند و جان و مال و کرامت انسانها را بی ارزش نمودند .

بطوریکه میتوان گفت ؛ جمع شدن با طیب خاطر هزاران نفر برای تماشای جان دادن یک انسان محکوم به اعدام در محل و میدان های اعدام ؛ بی تأثیر از رواج این اندیشه ها نمیباشد . خلاصه اینکه اسلام فقهی که جمهوری اسلامی بر اساس آن شکل گرفته است ؛ در گسترش تاریک اندیشی ؛ سنگدلی و شقاوت ؛ دشمنی و کینه توزی و قتل و جنایت و ..... نقشی بنیادی ایفا نموده است .

بطوریکه امروزه در حالیکه مذهب علنا" در همه عرصه ها و حتی خصوصی ترین زوایا زندگیِ افرادجامعه حضور و دخالت دارد و در حالیکه تعداد مساجد ؛ مراسم مذهبی ؛ بحت و تبلیغات دینی که در تلویزیون شب و روز جریان دارد بسیار بیشتر از گذشته است  و در حالیکه ظواهر دینی در حجم وسیعی در جامعه رعایت میشود ؛ اما جامعه ایران نه تنها به لحاظ اخلاقی و دوری از ناهنجاریها واکسینه نشده بلکه روز به روز بیشتر در باتلاق بی اخلاقی و ناهنجاریها فرو رفته است .

و این امر کاملا" طبیعی است ؛ چرا که اساسا" مقوله اخلاق در دنیای مدرن یک پدیده اجتماعی است و نمی توان آن را به مسلمات فقهی آخوندها محدود و یا به اخلاقِ دو گانه ساز دینی ــ خوب و بد دینی ؛ حلال و حرام ؛ پاک و نجس ؛ خیر و شر و ...... ــ فروکاست و حق انتخاب را از شهروندان سلب نمود و با زور سنیزه ؛ با بسیجی و نیروی انتظامی و گشت ارشاد و ..... به سراغ شهروندان رفت و به گمان آخوندها ؛ آنها را براه راست هدایت کرد .

بنابراین تحمیل اخلاق دینی از طرف آخوندها به جامعه ؛ نه تنها هیچ دستاورد جدیدی برای زندگی مردم نداشته است بلکه ارزشهای مشترک اجتماعیِ گذشته  ــ ارزشهای سنتی جامعه ــ را هم از میان برده و بجای آن فردگرائی و بی مسئولیتی و بی تفاوتی نسبت به دیگران ؛ نسبت به افق آینده جامعه ایران و نسبت به وقایعی که در جلوی چشم آنها اتفاق میافتد ــ اما نه برای خودشان ــ ؛ رشد داده است . شاید حادثه قتل جوانی در میدان کاج تهران در سال گذشته را به خاطر داشته باشید ؛ این قتل در جلوی دیدگان مردم و نیروی انتظامی و با بی تفاوتی مردم صورت گرفت .

 

سوم ــ فقر و بزه کاری :

بحران اخلاقی بزرگی که امروزه سرتاسر جامعه ما را فرا گرفته است و هر روز در گوشه هائی از کشور فاجعه میآفریند ــ انواع بزه کاریها مانند دزدی ؛ قتل ؛ تجاور ؛ فحشاء ؛ اعتیاد ؛ افزایش طلاق و تلاشی خانواده ها و ..... ــ ؛ محصول مستقیم سیستم آموزشی و تربیتی و همچنین مدیریت اقتصادی است که آیت الله های حاکم ؛ روحانیون و دین داران شریک در قدرت ؛ در کشور ما پی ریخته اند .

فقر و محرومیت اکثریت مردم ایران ؛ تبعیض و نابرابری ؛ چپاول و غارت دارائی های کشور و مردم ؛ شکاف گسترده طبقاتی و پیدایش طبقه ثروتمندان جدید و ....... در کنار سلطه ریاکارانه مذهبی و تحمیل قوانین و احکام دست و پاگیرِ عهد بوقی بر زندگی مردم ؛ از جامعه ایرانی ؛ جامعه ای به مراتب غیر اخلاقی تراز زمان شاه ساخته و راه کسب درآمد های نامشروع از راه های غیر موجه را به امری عادی در جامعه تبدیل نموده است  .

بله بهر میزان که افراد جامعه فاقد قدرت اقتصادی بوده و از استفاده منابع مادی و طبیعی و ثروت عمومی کشور محروم باشند ؛ بهر میزانی که تبعیض و بی عدالتی در جامعه افزایش می یابد ؛ زمینه گسترش انواع فسادها فراهم میشود و بستر مناسب برای روی آوردن افراد جامعه به کسب درآمد از طرق غیر عادی و ناثواب آماده میشود .

ثروت کشور که متعلق بهمه مردم است و باید برای عمران و بهبود زندگی عمومی مردم هزینه شود ؛ یا بوسیله آخوندها و مقامات رژیم غارت و چپاول میشود و یا برای کمک به لبنان ؛ سوریه ؛ یمن و عراق و دامن زدن به تروریسم در منطقه هزینه میشود و مردم ایران روز به روز فقیر تر میشوند .

در اینصورت طبیعی است که انتظار داشته باشیم که کشور ما با رشد روز افزون ناهنجاریهای ناشی از فقر و نداری مواجه شود . مگر غیر از این است که فقر روز افزون و ناتوانی خانواده های ایرانی از تأمین مایحتاج زندگی شان ؛ باعث شده است که روزانه شاهد رشد و تداوم حریصانه عفت و عصمت زنان و دختران درمانده و بی نوای کشورمان باشیم .  

مگر چهره معصوم زنان و دختران ایرانی که به فحشا و اعتیاد روی می آورند , خبر از واقعیت هول انگیز و غمناک فقر و درمانگی و تحقیر زنان در این حکومت را نمی دهد ؟ بله بنا به گفته امام اول شیعیان حضرت علی ؛ فقر از هر دری که وارد میشود ایمان و معنویت از در دیگر خارج میگردد .

 

اما علیرغم توضیحات بالا و تأکید چند باره بر نقش حکومت دینی ؛ روحانیت و دیگر کارگزاران این رژیم در فاجعه کنونیِ جامعه ایران باید یاد آوری کنم که ؛ نه حکومت فاسد ایران و نه هیچ حکومت دیگری بالنفسه قادر مطلق در تنظیم مسائل اجتماعی ــ ارزش ها ؛ هنجارها و بد و خوبهای اجتماعی و .... ــ ؛ نیست . مسائل اجتماعی یک دینامیزم درونی دارند که از قواعدی تبعیت میکنند که با فرمان و دخالت هیچ حکومتی هم تغییر نمی کنند .

ارزشهای مشترک اجتماعی و قوانین مشترکِ نانوشته ای که در میان افراد جامعه درونی شده و به ثبت درونی رسیده است ؛ از عوامل بازدارنده ای است که می توانند ناهنجاریهای اجتماعی را کنترل کنند و از تولید جرم ؛ تخلف ؛ کجروی و ..... به میزان زیادی بکاهند  .

ارزشهای اخلاقی در جامعه ای نرمال و سالم ــ و نه آخوند گزیده  ــ ؛ مجموعه باید و نه بایدهایِ رفتاری مورد پذیرش جامعه است که ؛ باعث همگرائی در جامعه و محور گرد هم آمدن افراد یک جامعه میشوند . وقتی ارزشهای مشترک اجتماعی  در جامعه ای عمل نمیکنند ؛ نشانه آن است که جامعه بیمار شده است و دیگر همدلی میان آحاد جامعه وجود ندارد و مردم با هم بیگانه شده اند . بله جامعه ایران سخت بیمار است .

 اگر جامعه ایران بیمار نبود که در مقابل دروغ های شبانه روزی مقامات ؛ فساد و اختلاس های میلیاردی و مکرر مقامات سکوت نمی کرد . مگر نه این است که در کشورهای آزاد و متمدن در صورت کوچکترین دروغ و یا تخلف مالیِ بالاترین مقامات کشور ؛ آن مقام مجبور به پوزش خواهی از شهروندان  و دادن استعفا میشود اما در کشور ما آب از آب تکان نمیخورد . وضعیتی که امروزه متأسفانه جامعه ایران با آن مواجه است ؛ بهم ریختگی اجتماعی ؛ بی اعتنائی به ارزشهای سنتی جامعه و ... که دیگر با هیچ موعظه و نصیحتی حل نمی شوند .

فروکش کردن مبارزات اجتماعی ؛ نا امیدی از تغییر و ..... این وضعیت را تشدید نموده و به ارزشهای مشترک جمعی لطمه زده است و نوعی دلسردی و بی اعتنایی در برابر اتفاقاتی که در جامعه بوقوع می پیوندد ؛ بوجود آورده است . این وضعیت هم قابل تغییر نیست مگر جنبش اجتماعی رشد پیدا کند و ارزشهای مثبتی در تقابل با ارزشهای منفیِ موجود در جامعه  بیافریند . مگر غیر از این است که ملت ایران ارزشهای نظام دینی را پس میزند ؛ اما متأسفانه فاقد سازمانها و احزاب قدرتمند است تا گفتمان ارزشی خود را اجتماعی کند و به گفتمان غالب بدل نماید .

هم دوره ای های من خوب بیاد دارند که در سالهای آخر سرنگونی شاه ؛ وقتی که مبارزه مردم باوج خود رسیده بود ؛ چگونه اخلاق جامعه متحول شده و برای کوتاه زمانی کدورت ؛ دست به یقه شدن ؛ حسادت ؛ بغض ؛ کینه و دشمنی و ... از میان افراد جامعه رخت بر بسته بود و آنچه بود دوستی و همدلی و همنوائی بود . این منطق تحول در جامعه است و هیچ حکومتی نمی تواند مانع تحقق آن شود .

بهر حال اکنون جامعه ایران به لحاظ اخلاقی در بحران گرفتار است و استبداد دینی برنده اول این وضعیت میباشد . چرا که سران و سردمداران رژیم میدانند که وقتی فساد و تباهی و انواع بی اخلاقی ها در جامعه به امری عادی تبدیل شود ؛ امن ترین مکان و شرایط برای ادامه حکومت آنان فراهم شده است . این وضعیت اسفبار ؛ نه در شأن هویت ملی ایرانیان است و نه شایسته جایگاه علمی و فرهنگی جامعه ایران و باید هر چه سریعتر چاره ای برای برون رفت از آن جستجو شود .

 

پس چه باید کرد , یعنی برای مقابله با این وضعیت و نجات جامعه از این بحران ؛ چه باید کرد ؟!

استبداد و انسداد فضای باز اجتماعی و نبود آزادیها از عوامل اصلی گسترش انواع فساد در جامعه است . پدیده رشوه ؛ اختلاس و انواع فساد دیگر در سطوح بالای حکومتی ؛ بتدریج در سطوح مختلف اجتماعی رخنه کرده و بتدریج به یک نرم پذیرفته شده و بیک عادت اجتماعی تبدیل شده است .

استبداد دینی حاکم بر کشور تلاش دارد تا برای حفظ سلطه و ادامه حکومت ننگین خود به جامعه القاء نماید که " وضعیت غیر قابل تغییر است " . متأسفانه جامعه ایران با پذیرش این گزاره ؛ تسلیم ناهنجاریهای موجود در جامعه شده و منطق " کلاه خودت را بگیر باد نبره " بر روابط اجتماعی حاکم شده است . این عامل باعث شده است تا علاوه بر رواج روح فردگرائی و منفعت طلبی فردی ؛ سرخوردگی و نا امیدی جامعه ما را فرا بگیرد .

علاوه بر این رژیم تلاش دارد تا با ایجاد هراس کاذب اخلاقی از مخالفین و دگر اندیشان ؛ علاوه بر اینکه همه عرصه های فرهنگی و اخلاقی جامعه را بدون رقیب به انحصار خود در آورد ؛ با غیر اخلاقی نشان دادن اندیشه ها و باورهای دیگران ؛ هم بی اعتمادی و بی اعتنائی را در جامعه رواج دهد و هم سرکوب و قلع و قمع مخالفین را موجه و قانونی نشان بدهد .

اما اولین شرط ضروری اخلاقی شدن جامعه ؛ حداقلی از آزادی در حوزه عمومی است ؛ اخلاق و آزادی از ضروریات زندگی فردی و بخصوص زندگی اجتماعی است . برای کسب آزادی در جامعه باید تلاش نمائیم ؛ فرهنگ مقاومت ــ که باعث بالا رفتن عزت نفس افراد جامعه میشود ــ ؛ خود باوری و روحیه همبستگیِ ملی و مسئولیت اجتماعی در جامعه تقویت شده و رواج یابد ؛ تا جامعه ایران بسوی یک جامعه مدنی با قوانین عادلانه ؛ جامعه ای آزاد و مبتنی بر حقوق بشر هدایت شود .

راه حل نهائی اما ؛ سرنگونی این رژیم ضد انسانی و ضد اخلاق و به زباله دانی تاریخ فرستادن ؛ اندیشه های قرون وسطائی آخوندها و سران دینی این نظام است و بعد از آن است که ؛ امکان حاکمیتی ملی و مردمی و اداره کشور بر بنیادی غیر دینی و سکولار فراهم میشود و مردم فرصت می یابند تا با خارج کردن اخلاق و رفتار اجتماعی خود از سلطه و تحمیل احکام و سنتهای عهد بوقی ؛ امکان بازگشت به فرهنگ ملی ؛ دوستی و آزاد منشی را فراهم نمایند و از تعارضات درونی جامعه و نابسامانی های اخلاقی نجات پیدا کنند .

 

25.11.2015 ( 4 آذر 1394 )

arezo1953@yahoo.de 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.