رفتن به محتوای اصلی

سخنی با سخنگوی راسیسم آریایی و اشغالگران فرهنگی
30.01.2016 - 19:09
 
 
 
 
 
 
 
 
ما سالهاست که می گوییم ایران هم در زمینۀ احقاق حقوق دیگر ملت ها و فرهنگ های موجود و اشغال شده در داخل و هم در خصوص کنترل بلندپروازی های آشوب گستر در خارج از مرزهای خویش  فاقد نظریه است. اعتراف سخنگوی راسیسم آریایی و بنیادگرایی به عدم داشتن نظریه و ضعف اتاق فکری ایران خودش موید این نکته است که فرهنگ ایرانی هم فاقد نظریه و هم فاقد شناخت از حقایق و وقایع درون و بیرون می باشد. باید به سخنگوی بنیادگرایی ( جواد طباطبایی)  عرض کنم که آزربایجان و هویت ترکی یک اتفاق نیست، یک واقعیت قطعی است. هیچ فرهنگ و زبانی اتفاق نیست. انکار دیگری و اتفاق دانستن دیگری احمقانه ترین شیوه ای است که در قالب چیدمان به اصطلاح فلسفی و اندیشمندی عرضه می شود. از آنجا که ایران فاقد نظریه و فلسفه می باشد برای همین از درک حقایق درون و بیرونش عاجز است. همۀ مبانی و اصول فکری در ایران دست به دست هم داده و به یک نتیجۀ واضح و مبرهن رسیده اند: " هدف اصلی تهاجم همه جانبه قرار داریم".
در اندیشۀ من  این تهاجم چهارجانبه فقط محصول  اشتباهات ایران سیاسی نیست بلکه نژادپرستی پنهان شده در لابلای متون ایران فرهنگی نیز در دشمن سازی جهان بیرون و درون دخیل است.     
تفکری که آزربایجان و ترکمنستان و...را اقلیم ایران فرهنگی می شناسد ضعف شعور و بینش خویش را به نمایش می گذارد. چه اشتراکی بین زبان فارسی و ترکی وجود دارد؟ کدام ویژگی های مشترکی بین اندیشۀ ده ده قورقود با فردوسی در تولید این ایران فرهنگی دخیل اند؟ آیا هیچ می دانید که جدایی کشور آزربایجان از شما در وهلۀ نخست ریشه در ظلم و ستم فرهنگی شما داشت؟ از کدام جغرافیای ایران فرهنگی حرف می زنید؟ اگر ایران سیاسی امروز را مدنظر بگیریم که در آن دین جزو فرهنگ است و فرهنگ جزو دین و اتفاقا خیلی بیشتر از روسیه بر این اصرار می شود حتی کشورهایی نظیر افغانستان و تاجیکستان نیز در این تعریف ایران فرهنگی شما نمی گنجند، چون بین شیعه گری و سنی گری در این برهه از تاریخ آنچنان تفاوت های عظیمی فرهنگ سازی شده است که بعید است مفهوم امت واحده دوباره به منطقۀ اسلامی کرۀ خاکی برگردد. هنوز هم در کتابهای دینی ایران اگر جلوی اسامی عمر و ابوبکر و عثمان لعنة الله عليه نوشته نشود اجازۀ چاپ داده نمی شود. فرهنگی که لعنتش نسبت به دیگری بیشتر از خدمتش است چگونه انتظار دارد جغرافیایش را گسترش دهد؟  فرهنگی که هنوز از تقسیم بندی نژادی و خیالی فردوسی رهایی نیافته و امروز هم همۀ فلسفه بافیش دارد گرد جدال ایران و توران طرح ریزی می شود چگونه ادعای استواری و جهانی شدگی دارد؟ فرهنگی که واژۀ تغییر را با اشغال عوضی گرفته چگونه قفقاز را جزو مجموعۀ فرهنگی خویش محسوب می کند؟ آیا چنین ادعایی خودش به مفهوم تهاجم فرهنگی و اشغال فرهنگی نیست؟
 
می گوید:" وقتی که فروپاشی شوروی انجام شد و ما نتوانستیم کار مهمی در ارتباط با جمهوری های سابق شوروی انجام بدهیم تجزیه دوم این محقق شد. من عقیده دارم پس از فروپاشی شوروی و بی عملی ما در قبال این جمهوری ها، ما برای بار دوم این مناطق را از دست دادیم. اما به هر حال بخش بزرگی از کشورهای مهم شمال ایران در فاصله مرزهای ایران تا مرزهای جنوبی روسیه جزیی از ایران بزرگ فرهنگی به شمار می آید."
 
آن کار مهم شما چه بود؟ آیا دوباره به دنبال تسخیر و اشغال سیاسی کشورهای استقلال یافته بودید؟ آیا هنوز هم به لحاظ سیاسی و فرهنگی نتوانسته اید واژۀ تعرض و تجاوز به جغرافیای سیاسی و فرهنگی دیگر کشورها را از ذهنتان حذف کنید؟ هیچ فکر کرده اید که چرا تنها مانده اید؟ هیچ فکر کرده اید که چرا در جریان اشغال سفارت عربستان و در حالی که چندین کشور به نفع عربستان با شما قطع رابطه کردند هیچ کشوری در حمایت از شما سفرایش را از عربستان و یا حداقلش از جیبوتی فرا نخواند؟
فراتر از این صحبت ها من دارم به حال و روز فرهنگی  گریه می کنم که سخنگویش ( به اصطلاح فیلسوفش) دارد تفکر تهاجم و اشغال و تعرض را به طور آشکار و صریح تبلیغ می کند و کسی نیست که برایش لزوم احترام به دیگری و به خصوص دیگریِ همسایه را گوشزد کند.
  
می گوید: " به نظر من اقدامات اردوغان از نظر دینی در حال شکست خوردن است  اما نقشه بدل دیگری برای توسعه طلبی دارد و آن ایجاد یک منطقه بزرگ ترکی است با شعار اسلام است. بنابراین ماهیت عملکرد او چیز دیگری است. برای مثال در برخی از دانشگاه های ترکیه بخشی (مانند دبیرخانه) برای ایجاد وحدت در ترکیه ایجاد شده که ترکیه بزرگ تا مرزهای شرق اروپا، ازبکستان و بخشی از مرزهای چین ادامه پیدا خواهد کرد، که احتمالا به ترکستان بزرگ تبدیل می شود."
 
می خواهم این نکته را یادآوری کنم که سخنگوی راسیسم - جواد طباطبایی - بدجوری به تناقض و سفسطه افتاده است. از یک طرف دارد قفقاز را جزو ایران فرهنگی حساب می کند و از طرف دیگر دارد از پیدایش یک نوار فرهنگی و سیاسی ترکی از ترکیه تا سین کیانگ چین گله و زاری می کند. او برخلاف ادعایش در همین سطور خویش اعتراف می کند که کشورهای شمال ایران در مدار فرهنگی زبان ترکی قرار دارند. حقیقتش این است که از ترکیه تا سین کیانگ چین ( و البته به علاوۀ آزربایجان جنوبی) جزو ترکستان فرهنگی محسوب می شوند و این ادعا ریشه در زبان و تاریخ و فرهنگ دارد. اگر امروز کشور آزربایجان و ترکیه خود را " یک ملت با دو دولت" معرفی می کنند به دلیل ریشه های محکم و ناگزیر فرهنگی است و این بر هیچ کس پوشیده نیست. چرا این ادعای " یک ملت و دو دولت" مثلاً در خصوص ایران و آزربایجان صورت نمیگیرد؟ در صورت چنین ادعایی دنیا خواهد خندید. یعنی درست برخلاف گفتۀ رادیکالیسم آریایی ایران هیچ نقطۀ مشترک فرهنگی با کشورهای ترک زبان ندارد و اگر چنین ادعایی هست به دلیل سابقۀ اشغالگری صورت می گیرد. اشغالگری می تواند یک کشوری را جزو جغرافیای سیاسی آن کشور قرار دهد اما یقین بدانید که نمی تواند به راحتی آن کشور را جزو جغرافیای فرهنگیش  سازد.
 
می گوید: " ایران به دلیل وحدت، سابقه تاریخی و دولت استوار در همه دوره ها به اندازه کافی قدرتمند است که آسیب نبیند اما مشکل ما اینجا است این همسان سازی که در داخل نمایندگانی دارد و مدعیانی پیدا کرده است و این یک تهدید واقعی است؛ این در حالی است که ما تاکنون به آنها به عنوان یک تهدید توجه نکرده ایم و نمی خواهیم بدانیم این روند چه اتفاق مهمی را می تواند علیه کشور ما رقم بزند. اگر این روند در بیرون ما بود برای ما خطر کمتری داشت، ایران با تاریخ استوار ، سابقه ملی ،وحدتش و دولت استوارش (در همه دوره ها  وبه رغم همه اتفاقاتی که رخ داده است) آسیبی از این روند نمی دید".
 
اگر اکنون به نتیجه رسیده اید که وحدت نیست پس یعنی ایران در زمینۀ ایجاد وحدت قدرتمند عمل نکرده است. نمایندگانی که شما حرفش را می زنید فعلاً دارند در مقابل همسان سازی نژادی و زبانی شما مقاومت می کنند. حرکت هویتی موجود در داخل بیشتر از آنکه محصول کشورهای خارجی باشد حاصل همسان سازی و سیاست یکسان سازی شما در داخل است و من فکر می کنم که شما جهت انحراف افکار عمومی مثل همیشه دارید آدرس اشتباهی می دهید. و درست از این نظر که نظریه های موجود در اتاق فکرتان در سبد سرکوب قرار دارند برای همین واماندگیِ افکارتان در خصوص ملت های محکوم به همزیستی با شما به شدت به چشم می خورد. اگر مدام بر طبل تاریخ و دولت استوار و زبان فارسی شیرین بکوبید و اعراب و ترک ها و دیگر فرهنگ های موجود در ایران را به سمت و سوی همسان سازی فارسیستان بزرگ بکشانید جغرافیای ایران فرهنگی از امروزش نیز کوچکتر خواهد شد. و این کار بیش از همه حاصل عناد خود شما در سرکوب قواعد دموکراسی است. 
به نظر من به جز معدودی اندک مجموعۀ فکری موجود در ایران هنوز هم نمی خواهد با قواعد دموکراسی بازی را پیش ببرد بلکه هنوز هم بر قواعد راسیستی خویش اصرار می ورزد. میدان دادن به سخنگویان نژادپرستی و امثال جواد طباطبایی ها موید گفتۀ من است.      

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.