رفتن به محتوای اصلی

چرا رابطه با ایران برای آمریکا مهم است
01.02.2016 - 08:57

 

حل مشکل رابطه ایران با غرب شاید بزرگترین پدیده سیاسی پس از جنگ جهانی دوم باشد .تنها واقعه ای که در این وسعت بوده برقرای رابطه با چین است. لذا باید پرسید چرا این رابطه تا بدین حد برای آمریکا مهم است ،که اروپا را نیز با خود همراه کرده و چین و شوروی نیز به این جمع پیوسته اند . رابطه با چین در زمان نیکسون مهم بود ، چون کشوری است بایک پنجم جمعیت دنیا و یک نیروی بزرگ اقتصادی و نظامی. ولی از غرور ملی خود که چشم بپوشیم ،ایران در رده بندی کشورهای جهان در ردیف کشورهای درجه سوم یا چهارم است . حتی در این رده هم هم سنگ برزیل ،آرژانتین ،یا چهار ببر آسیائی نیست .از نظر اقتصادی در مقایسه با کشورهای همطرازش نه اقتصاد نیرومندتری دارد، نه بازار مصرف بزرگتری از نظر سوق الجیشی نیز از مصر و ترکیه و مالزی ووو مهمتر نیست . قدرت نظامی آن هم ، حتی در خاورمیانه از ترکیه و پاکستان ومصر بیشتر نیست . واگر تا یکی دو دهه قبل از نظر ایدئولوژیکی صاحب نفوذ بسیار بود ، و اسلام سیاسی را رهبری می کرد ، امروز شاید تنها حزب الله لبنان تحت نفوذ آن باشد. و الا ترکیه نماد اسلام مدرن ، وعربستان رهبر فکری نیروهای تندروی اسلامی است . ایده حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، در خود ایران هم جاذبه چندانی ندارد.،چه رسد به کشورهای دیگر اسلامی، که آشکارا از آن دوری می جویند.

پس چرا دولت اوباما این همه روی این رابطه سرمایه گذاری می کند، و این همه خطر را برای برقراری رابطه با یک کشور جهان سومی ،که برای یک ابرقدرت جهانی کشور خاصی نیست، به جان خریده است. تا جایی که رابطه اش با اسرائیل را دچار مشکل اساسی کرده ، و لابی نیرومند اسرائیل راعلیه خود بسیج کرده است . خود را نه تنها آماج حملات سرسخت حزب رقیبش ،جمهوری خواهان ،کرده ،بلکه در درون حزب خودش نیز با مخالفت های شدید روبرو شده است،تا جایی که رقبای او این رابطه را مرکز حملات خود به او و حزب او کرده اند . واز آن طریق می کوشند تمام دست آوردهای بزرگ سیاسی او را از اعتبار بیندازند. دست آوردهای بزرگی چون : رشد فوق العاده اقتصادی، بهداشت همگانی، افزایش غیر منتظره حد اقل دستمزدها، تسهیلات آموزشی .کشورهای عربی چون عربستان سعودی را ،که پولداران سرسپرده و مطیع تاریخی آمریکا هستند ،نیز بر علیه خود کرده.است.

می دانیم دولت های نیرومند ، به ویژه کشور آمریکا که رهبری جهان را در دست دارد ،دوراه برای مهار کشورهای سرکش دارند. ۱- سرکوب نظامی ۲- تحریم اقتصادی

سرکوب نظامی در عراق ولیبی و افغانستان و سوریه امتحان شده و نتیجه اش ناموفق ،بلکه فاجعه باربوده است . تحریم های اقتصادی نیز ناکارای بوده . زیرا از سویی کشورهای تحریم شده همیشه مشتری های مفت خری پیدا می کنند ، و از سوی دیگر اربابان قدرت در این کشورها ،به طور کلی در بیشتر موارد چنان سود سرشاری از این تحریم هامی برند که درعمل خواستار ادامه آن می شوند . مادرایران شاهد آن هستیم. از تحریم ها تنها ملت ها هستند که رنج می برند، تا جایی که در عراق حدود پنج ملیون کودک از میان رفتند ،و در ایران ما شاهد سختی هایی که بر مردم میرود هستیم ،از جمله نایابی دارو ها و خدمات پزشکی. از آن جا که مردم در این کشورها قدرتی در برابر حکومت ندارند، لذا هر چه بیشتر از کشورهای تحریم کننده متنفر می شوند . حتی تحریم ها وسیله ای می شود در دست حکومت ، که گناه نا توانایی ها و سوء مدیریت های خود را بر گردن دشمن خارجی بیندازد.

اما دولت اوباما برای اولین بارشیوه نوینی از تحریم را به کار برد. وآن کنترل نقل وانتقال های مالی ،توسط کشوری که عمده بانک های جهانی ومبادلات مالی دنیا را در اختیار دارد .بدین ترتیب کشور تحریم شده ، اگر مثل همیشه تحریم ها رادور زده ومشتری مفت خری دست و پا کند، آن مشتری نمی تواند پول خریدش را به فروشنده منتقل کند . چنین شدکه ایران در گوشه ماند . اما این سیستم هم برای نظام سرمایه داری ، در طولانی مدت مطلوب نیست ، چون کشورهای سرمایه داری به دنبال بازار و تجارت هستند.

از این روی دولت اوباما سیاستی دیگر را ، بر مبنای بینشی دیگر دنبال کرد. بینشی که بر آن است که قدرت اصلی آمریکا در نیروی نظامی بسیار توانمندش نیست ، بلکه در دانش فن آوری و توان اقتصادیش است . نیروی نظامی هم به عنوان تسهیل کننده ،و پشتوانه این امتیازات باید باشد. بهمین سبب این دولت ، به طور عمده ، به دنبال راه حل سیاسی است ، تا حمله نظامی .هر چند می داند، بدون آن شمشیر دموکلس ، این سیاست مذاکره و دیپلماسی ممکن نمی شود.

این سیاست با تمام کار آییش برای آمریکا و غرب ، از دوسوی به شدت مطرود شناخته می شود ، و به شدت به آن حمله می شود. ۱- اقتصادی ۲- فرهنگی . 
اقتصادی: مثالی است که چهار شنبه بازار یکی می برد، و یکی می بازد . به قول مولانا
هر که نقش خویش را بیند در آب
روستایی آب و گازر آفتاب

روشن است که صنایع نظامی وصنایع وابسته به آن به شدت با این سیاست مخالفند . قدرت آنان هم چنان است ، که تنها رقمی در بودجه ، که هرگز پیشنهاد تعدیل و کاستنش نمی شود ، بودجه نظامی است

فرهنگی

غرب بطور کلی خود مدار است و خود برتر بین ،و این خصوصیت در آمریکا بسیار بیشتر است . تا بدانجا که مقامات آمریکا ، مثل آقای رامسفیلد ،از بالا به اروپی می نگرند ،و آن را قاره پیر می خوانند . این خود برتر بینی وتکبر امری استثنا یی نیست . نگاه ما ایرانیان به همسایگان هندی و عربمان نمونه بسیار کوچکی از آن است . ما زمانی ابر قدرت بودیم و اینان همین حال ابر قدرت جهان هستند. بهمین دلیل آمریکائیان هرگز کارتر را بخاطر جریان گرو گان ها نبخشیدند. هر چند کسی انسانیت و نیک مردی اورا انکار نمی کند. او زبان تند نداشت ، و به راه حل دیپلماتیک تکیه می کرد . در مقابل ریگان قهرمان ملی است ،چون با زبان گردن کلفتی کابویی تهدید می کرد . در حلی که بیش از دویست سربازی را که به لبنان فرستاده بود منفجر کردند.،ولی تمام گروگان هاسالم از ایران برگشتند.

در مورد بازداشت اخیر ملوانان آمریکایی ،و نشان دادنشان در شکلی که دست هایشان روی سر شان بود و زانو زده بودند آمریکا یی ها را به شدت خشمگین کرد. کسی انکار نکرد که آنان وارد آبهای ایران شده بودند ، و بازداششان قانونی بوده است .ولی خشم آنان از این بود که چه گونه یک کشور جهان سومی جرات کرده ملوان آمریکایی را به این شکل بازداشت کند. درست است که در آمریکا یک پلیس وقتی راننده ای را بازداشت می کند ، اکثر موارد از این هم خشن تر با او رفتار می کند. ولی آن که یک پلیس آمریکایی است ،نه یک سرباز جهان سومی.

کافی است به مبارزات انتخاباتی کاندیداهای حزب جمهوری خواه گوش کنید. هر یک به زبانی مدعی می شوند که اگر رئیس جمهور شدند ،مثل اوباما بدنبال راه حل سیاسی نمی روند، بلکه نسل داعش را از روی زمین بر می اندازند،وحتی تمام وابستگانشان را قتل عام می کنند . جالب آن است که ملیون ها مردمی که برای آنان با شور و شوق هورا می کشند ،از آنان نمی پرسند چه گونه به این امر ،که نه در خاورمیانه ممکن شد نه در ویتنام و نههر جای جهان ، می خواهند دست بیابند. اسرائیل که دهها بار خشن تر است ، و به هیچ مقامی در دنیا پاسخ گو نیست ، مگر توانست فلسطینی ها را از روی زمین پاک کند. اما بهر حال این واقعیت فرهنگی جامعه آمریکا است ، جامعه ای که با همه فجایعی که از داشتن اسلحه نتیجه شده ،حتی محدود کردن خرید اسلحه در آن ممکن نشده.

این امر را البته رقابت مسیحیت با اسلام ، آن هم بخش نیرومند پروتستان هاو اوانجلیکای آن شدید تر کرده است . و همگان دانند که قدرت نفوذ نهاد های دینی در آمریکا در چند دهه گذشته افزایش بسیار یافته است. واین همه جدا از تضاد دو حزب است ،و تلاش جمهوری خواهان در گرفتن قدرت از دمو کرات ها.

کوتاه کلام آن که مذاکره با ایران به خاطر خود ایران نیست که اهمیتی چنین یافته ، بلکه این وسیله ای برای عملی کردن سیاستی است که اوباما و یارانش به آن باور دارند . و برآنند که این سیاست بر قدرت آمریکا می افزاید ،و طول عمر ابر قدرت بودنشان را بسی بیشتر می کند.

به نظر می رسد دولت آقای روحانی این مسئله را به خوبی متوجه شده، و فهمیده که جناح اوباما برای اجرای این سیاست حاضر است که اسرائیل را نیز دور بزند .در حالی که آقای خامنه ای ،و بسیاری از اصولگرایان و نیروهای نظامی و امنیتی هنور در فهم آن مشکل دارند. و بسیاریشان ،مثل راست آمریکا ، می کوشند سد راه آن شوند. و صد البته از امامان جماعت و بزرگان حوزه ناآگاه از تحول جهان ،انتظار فهم این سیاست نمی رود. به ویژه تعصب مذهبی و شوق تبلیغ دینشان نیز مانع بزرگی د ر اه درک این مسایل و سیاست نوین است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.