رفتن به محتوای اصلی

هدف زیرکانه رژیم از پخش سریالهای تازه
26.02.2016 - 14:16

 

 بنظر میرسد که رژیم جمهوری اسلامی قصد دارد با مردم ایران به نوعی آشتی نانوشته و کنارآمدن بر سر یک سری موضوعات سیاسی و اجتماعی دست یابد. نگاهی به دو سریال «معمای شاه» و «شهرزاد» با توجه به حساسیت های رژیم در مورد محتوای برنامه های رسانه ای، و نیز سخنهای برخی روحانیون در تلویزیونها که علنا نکات دگماتیسم رژیم و مملکت داری را بر میشمارند و دخالت در زندگی اجتماعی و خصوصی مردم را انتقاد میکنند بخوبی این هدف را نشان میدهد. نظر من بر این است که رژیم میخواهد آنچه را که آرزوی مردم در این 36 ساله بوده ، یعنی بازگشت زندگی خصوصی و اجتماعی دوران شاه را برآورده کند و در عوض سیاست را نیز به همان دوران، یعنی حکومت اقتدارگرا تحت نظارت روحانیون در آورد.

رژیم در این راه از حافظه نداشته و کوتاه مدت مردم استفاده میکند. مردمی که قبل از همه گیر شدن اینترنت متوسط رونامه خواندن شان سه خط در روز بود و برجسته ترین کتابهای تاریخی و اجتماعی در ابعاد حد اکثر دو سه هزار جلد به فروش میرود حافظه تاریخی برای مقایسه و تشخیص سره از ناسره را ندارند. بخصوص با حضور اپ هایی مثل وایبر و  تلگرام که حوصله مردم را حتا از خواندن جوک طولانی به سر میبرد دیگر جایی برای مطالعه باقی نمی ماند.

 اگرچه در رسانه های اینترنتی حمله هایی از جانب آن اندک روشنفکران و آگاهان به سیاستهای سیاسی و اجتماعی  رژیم میشود اما نظرات این آگاهی دهندگان به بخشهای وسیعی از جامعه نمیرسد و اگر هم برسد تاثیری ندارد چرا که آنها بی سوادتر و حیران تر از آن هستند که به این آگاهی ها اعتماد کنند.

آنچه میخواهم بگویم این است که رژیم مغز مردم ایران را تهی از حافظه تاریخی دیده و با پخش سریالهای تلویزیونی نوعی از تاریخ نگاری دروغین را بار این مغز تهی میکند و مردمی که هرگز کتاب تاریخی نخوانده اند همه این دروغها را که با یک سری وقایع تاریخی در هم آمیخته شده را تاریخ واقعی تصور کرده و به خاطر می سپارند. و رژیم چند نتیجه میخواهد از این عمل بدست آورد:

 اگر سپاه پاسداران بندرگاه مخصوص خود را دارد و حساب و کتابی بر کارش نیست، اگر روحانیون مصدر کارها هستند و اگر دو برادر یکی رئیس قوه مقننه و دیگری رئیس قوه قضائیه هستند، اگر زمینخواری آقازاده ها و اقوام رواج دارد، اگر مقام ها و پست ها بین فامیل و اقوام حکومتیان تقیسیم میشود و اگر و اگر و اگر.. همه اینها هست، اینها را مردم باید بپذیرند و اشکالی ندارد چرا که دوران همان شاهی که مردم در آرزوی بازگشت دورانش هستند نیز این اعمال توسط حکومت شاه و اعوان و انصارش انجام میشده. لذا همانگونه که همین مردم آن زمان چشم بر آن نادرستی ها می بستند و دخالت نمیکردند امروز هم چنین کنند و بگذارند ما صدها برابر آن زمان بچاپیم و ببریم و هرچه میخواهیم بکنیم.

اگر آن زمان شکنجه بوده، و اعدام بوده، مردم از ما ایراد نگیرند که چرا مخالفان مان را چندین برابر زمان شاه کشتیم  وشکنجه کردیم.

اگر آن زمان محمد مسعود روزنامه نگار خیلی راحت میتوانست علنا در روزناماه اش بنویسد که حاضر است 100 هزار تومان به کسی بدهد که نخست وزیر کشور را ترور کند، و محمد مسعود را بکشند و گردن رژیم شاه بیاندازند،  اگر روی تپه های اوین تعدادی را به رگبار بستند و کشتند، و مردم اعتراضی نکردند، امروز هم شما مردم به ما حکومتیان هم اعتراض نکنید . اعتراض نکنید که چرا موسوی و کروبی را حصر میکنیم چرا حسین شریعتمداری هرچه میخواهد در کیهان مینویسد و رانت خواری میکند، چرا اتوبوس نویسندگان را به قعر دره میفرستیم، چرا فروهرها را چاقو کاری میکنیم، چرا «ندا» و دیگران را بی گناه کشتیم و کسی مجازات نشد و بسیاری نابکاری های دیگر.

خلاصه قرار است به نسل جوان که حافظه تاریخی زمان شاه را ندارد بگوید رژیمی که پدرو مادرهای تان از آن تعریف میکند این است که ما میگوییم نه آنکه آنها میگویند.

البته من شخصا حافظه تاریخی زمان مصدق را ندارم اما اگر کسی مثل «بزرگ آقا» و «بهبودی» در سریال شهرزاد با آن قدرت حضور میداشت غیر ممکن بود که دشمنان رژیم شاه این موارد را با ذکر نمونه ها و ذکر ترورها و درگیری ها در کتابهای تاریخ معاصر بر نشمرده و رژیم شاه را رسوا نکنند. هیچ گردن کلفتی مثل «بزرگ آقا» وجود نداشت که بدهد با اسلحه گرم مثل شیکاگوی دهه چهل میلادی رقبا را بکشند  و رقبا هم به روی آنها به آن گونه اسلحه بکشند. اصلا اسلحه ای در دست مردم نبود. گنده ترین لاتها حد اکثر یک چاقوی ضامن دار کوچک اینقدری که یک خطی به صورت کسی بیاندازند در دست شان بود. مگر آنکه کسانی مثل مثلا فداییان اسلام که زنده یاد کسروی را به آن روز انداخته و کشتند. یا گروههای سیاسی بودند که از اسلحه گرم برای ترور استفاده میکردند. حتا در فیلمهای سینمایی نیز چاقوی دست لاتها بسیار کوچک بود و در مقایسه با فیلمهای هالیودی با آن خنجرها «مایه خجالت!!» بود.

تصور من بر این است که مردم این طعمه را که رژیم مقابلشان نهاده فرو بدهند تا یکی دو دهه بعد که نسل آدمکشان رژیم مرده باشند. آنوقت کم کم شاید تغییراتی بوجود بیاید که نمیتوان از امروز در موردش سخن گفت.

در مورد تاثیر رسانه های اجتماعی توسط حتا تلفن موبایل این را اضافه کنم که این تاثیر را نباید دستکم گرفت. یک نمونه بدهم.. از آخرین باری که یک جوک در مورد ترک ها شنیده اید چه مدت میگذرد؟ و چطور شد که یک دفعه این همه جوک لری به بازار آمد؟ و حتا از جوکهای رشتی هم دیگر خبری نیست. من فکر میکنم که این قضیه هدایت شده  و توسط خود رژیم و عواملش در اینترنت انجام گردیده. رژیم از دلچرکینی آذربایجانیها در مورد جوکهای ترکی و اثرات خطرات آن و بهره بری تجزیه طلبان از آن آگاه بود و آگاهانه این جوکها را از ترکها بسوی لرها هدایت کرد تا جدایی طلبان بهانه ای نداشته باشند که ترکها در جوکها تحقیر میشوند و تمامیت ارضی ایران پایدار بماند. از این بابت میتوان گفت کار رژیم هوشمندانه بوده است. این آخری را هم اضافه کردم که «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی»... بشود آخر مطلب ما که نشان بدهیم غرض ورز نیستیم.  

Missing media item.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.